یادداشت حمیدرضا اسماعیلی درباره روز تاریخ‌نگاری اتقلاب اسلامی؛
حمیدرضا اسماعیلی، پژوهشگر در یادداشتی که به مناسبت روز تاریخ‌نگاری در اختیار ایبنا قرار داده، معتقد است: نگرش به تاریخ نیز سنتی است و تاریخ را بیشتر در حد خاطرات تاریخی، اشیا و تصاویر تاریخی می‌بیند. ما زمانی می‌توانیم بگوییم که به اهمیت تاریخ پی برده‌ایم و نگاهی راهبردی به آن داریم که تاریخ را به مثابه یک علم و کوششی سازمان‌یافته و سیستماتیک ببینیم.

به گزارش «سدید»؛ حمیدرضا اسماعیلی، پژوهشگر تاریخ: تاریخ و تاریخ‌نگاری یک موضوع تفننی و تفریحی، مثل خواندن یک داستان واقعی، نیست؛ هرچند که خواهیم گفت داستان‌پردازی عالمانه هم خود یک اقدام مهم و ضروری است. اهمیت توجه به تاریخ حتی از بسیاری از علوم و فناوری‌ها بیشتر است. فناوری‌ها را می‌توان وارد کرد؛ صنایع را می‌توان خرید، اما تاریخ نه وارداتی است و نه خریدنی. از دیگری نمی‌توانیم بخواهیم که تاریخ و سرگذشت ما را بنویسد، هرچند که متأسفانه این اتفاق نیز افتاده است و بخش مهمی از تاریخ ما را دیگران، یعنی رقبا و غربی‌ها، نوشته و تدوین کرده‌اند.

تاریخ و فلسفه، والدین علوم دیگر و به ویژه علوم انسانی هستند. تاریخ مواد و مصادیق را می‌آورد و فلسفه، ابزار انتزاع و استقراء منطقی از این مصادیق برای رسیدن به تئوری و نظریه را به‌دست ما می‌دهد. تاریخ یک علم است، به وسعت زندگی بشر که همه عرصه‌ها را دربر می‌گیرد. پس تصریح می‌کنیم که تاریخ، روایت زندگی حاکمان و حتی محدود به تاریخ سیاسی نیست.

انسان‌ها محصول روایت‌ها هستند و رفتار آنها تابعی از خودشناسیِ برآمده از روایت آنهاست. اما تنها بخش کوچکی از این روایت‌ها و خودشناسی، برآمده از روایت‌های فلسفی و الاهیاتی است؛ بیشتر روایت‌های ما را داستان‌های خرد و بزرگ و بخشی را هم روایت‌های تاریخی تشکیل می‌دهد. پس علاوه بر تاریخ‌نگاری، داستان‌نویسی و قصه‌پردازی هم نباید برای حاکمان و دولتمردان یک پدیده تفریحی و تفننی جلوه کند. درست است که کارکرد و و مصرف انواع داستان‌ها برای مخاطبان جلوه تفریحی و لذت دارد، اما نخبگان جامعه که خود نیز مصرف‌کننده همین محتواها در قالب رمان، داستانک و فیلم هستند می‌دانند که داستان‌ها چه تأثیر زیادی بر زندگی تک‌تک انسان‌ها دارند. همه انسان‌ها با قصه‌های خود و روایت‌های از زندگی‌شان زندگی می‌کنند. اهداف فردی و اجتماعی ما محصولی از روایت ما از زندگی است.

بخش مهمی از تسلط و قدرت غرب در چند سده گذشته برآمده از همین قدرت روایتگری و داستان‌پردازی آمیخته با علمش بوده است. لذا غرب بیش از هر تمدن دیگری در جهان امروز به اهمیت تاریخ، داستان و در یک کلمه روایت‌گری پی‌ برده است.

تاریخ همچنین ابزار آموزشی بسیار خوب و مؤثری است. هر علمی را با تاریخ آن بهتر و با علاقه بیشتری خواهیم آموخت. تمام علومی که امروز در کتاب‌های قطور گردآمده‌اند و استادانی بعدها زحمت کشیده و آنها را آنچنان منظم تدوین کرده‌اند، درواقع هرکدام ورق‌ورق هستند و تنها ذهن منظم اشخاصی آنها را آنچنان طبقه‌بندی کرده است. هر کدام از آن اوراق به گزاره‌های کوچکتری خرد می‌شوند و هر ورق و گزاره سرگذشتی جذاب در زمان کشف خود داشته‌اند. وقتی که علوم را چنین بیاموزیم، در حقیقت آب را از سرچشمه نوشیده و در کنار هر علم‌آموزی فیلسوف نیز شده و نگاه عمیق‌تری به آن علم پیدا کرده‌ایم.

این شیوه آموزش یکجا و در روایتی جذاب ما را، هم با مسئله و روند پیدا شدن آن آشنا می‌سازد و هم با پاسخ‌ها و روندهای رسیدن به آن. این‌چنین آموختنی ما را از «شیئی‌شدگی» و ابتلا به افسانه علم نیز دور می‌کند. ما آن علم را از ابتدا آموخته‌ایم، درحالی‌که می‌دانیم هیچ پاسخ و نگاه مطلقی وجود ندارد و علم نیز تنها یک روایت است، روایتی مبتنی بر مشاهده و منطق.

تاریخ ورای این‌که خود علم است و به ما اطلاعات و معلومات می‌دهد، از مهم‌ترین گرایش‌های معرفت‌شناسانه و روش‌های تحقیقی است. این نگرش معرفت‌شناسانه که همه پدید‌ه‌های بشری و زمینی، تاریخی هستند و بدون مطالعه تاریخِ یک پدیده، فهم درست آن ناممکن است، همچنان باقدرت خودنمایی می‌کند. تفسیرگرایی را هرگونه که بنگریم نمی‌توان از تاریخی‌نگری جدا کرد. بررسی و مطالعه هر پدیده‌ای در زمان محدود حاضر شناخت محدودی از آن می‌دهد که حتی می‌تواند نتیجه نامطلوب و برعکسی داشته باشد و ما را از شناخت آن پدیده گمراه کند.

در کنار همه این موارد، تاریخ ناباورانه برای پیش‌بینی و آینده‌پژوهی است. ظاهر تاریخ برای مطالعه گذشته است، اما قوانینی از پدیده‌ها و زندگی بشری به‌دست می‌دهد که برای پیش‌بینی آینده به‌کار می‌آید. همه اینها به شرط آن است که نگرش درستی به تاریخ و تاریخ‌نگاری داشته باشیم و تاریخ را در حد روایت‌های شخصی و داستان‌پردازی صرف نبینیم. قدم اول آن است که تاریخ را به معنای واقعی یک علم ببینیم. به این معنا که مانند هر علم دیگری مبتنی بر مطالعه و پژوهش روش‌مند و سیستماتیک است. تاریخ همان‌طور که بر علوم دیگر تأثیر می‌گذارد، از آنها نیز تأثیر می‌گیرد. یافته‌های دانشوران و دانشمندان دیگر در رشته‌هایی چون جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، مردم‌شناسی، حقوق و زیست‌شناسی بر فهم ما از تاریخ تأثیرمی‌گذارند و تاریخ‌پژوهی علمی، جدای از علوم دیگر نیست.

گام دیگر، تأسیس نهادها و بنیادهای تاریخ‌پژوهی است. گرچه تشکیل رشته‌های تاریخی در دانشگاه مفید است و برای تربیت متخصصان آینده خوب است، اما دانشگاه بیش از آنکه مرکز پژوهشی باشد، نهاد آموزش است و لذا نیاز به مراکز تخصصی است که متأسفانه امروز وجود ندارد. بجز حوزه تاریخ معاصر، که چند مؤسسه مطالعاتی در حال حاضر فعالیت دارند، دوره‌های دیگر تاریخ ایران مراکز پژوهشی ندارند؛ درحالی‌که ما نه‌تنها باید برای همه تاریخ ایران مراکز مطالعاتی ایجاد کنیم، بلکه نیازمند همین مراکز برای تاریخ‌نگاری جوامع دیگر از شرق تا غرب عالم هستیم.

تا امروز تاریخ‌نگاری در ایران پراکنده و متکی به همت اشخاص بوده و نتوانسته است به یک شیوه تاریخ‌نگاری سیستماتیک، سازمان‌یافته و روش‌مند تبدیل شود؛ همچنان‌که نگرش به تاریخ نیز سنتی است و تاریخ را بیشتر در حد خاطرات تاریخی، اشیا و تصاویر تاریخی می‌بیند. ما زمانی می‌توانیم بگوییم که به اهمیت تاریخ پی برده‌ایم و نگاهی راهبردی به آن داریم که تاریخ را به مثابه یک علم و کوششی سازمان‌یافته و سیستماتیک ببینیم.

منبع: ایبنا

ارسال نظر
captcha