به گزارش «سدید»؛ نشست «ملاحظات روانشناختی و فلسفی در رویکردهای آموزش تفکرمحور» در پژوهشگاه علوم انسانی برگزار شد.
در این نشست سیدعلی اصغری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با عنوان «تاملی بر آموزش فکر اخلاقی» سخنرانی کرد که گزیده آن را میخوانید؛
از جمله مهمترین واقعیتهایی که خطیر بودن اخلاق را نشان میدهد واقعیتهایی است که بر قریب به اتفاق آحاد جامعه اثر میگذارد. حتما به ذهن شما مثالهایی خطور میکند ولی من دو مثال میزنم؛ یکی وضعیت ساختمانسازی در کشور ما که ساختمان با ضعف استحکام ساخته میشود. این سلسله باطل از عمل غیر اخلاقی سازنده ساختمان شروع میشود چون اولویتشان سود خودشان است. مثال بعدی وضعیت معابر در ایران است که خیلی ویران هستند. منظورم همان چالهها و دستاندازها و پستی و بلندی پیادهروها است. خیلی جاها عابر پیاده مجبور میشود از سوارهرو تردد کند. این از عمل غیر اخلاقی پیمانکاران شروع میشود و در مرتبه بعدی به استان و کشور و حکومت میرسد که باید کاری کند ولی حتی وجود معضل را نمیپذیرند.
با این مثالها میخواهم توجه شما را به یک نکته جلب کنم و آن اینکه فکر اخلاقی خود به خود اتفاق نمیافتد و نیاز است در سنین تربیت در مدرسه، دانشآموزان مهارتهای مربوط به فکر اخلاقی را آموزش ببینند و مدارس مقاطع مختلف به این پروش کمک کنند. هدفشان این نباشد به دانشآموزان بگویند در موقعیتهای جزئی چگونه رفتار کنند، بلکه باید مسئلههای فکر اخلاقی را برای دانشآموزان مطرح کنند تا فکرشان با آنها درگیر شود و سعی کنند حلش کنند. در مدارس باید به دانشآموزان کمک کنند مهارتهایی که برای پرداختن به این مسئلهها نیاز دارند پرورش دهند.
در حوزه آموزش تفکرمحور وقتی بدون قید درباره آموزش فکر صحبت میشود معمولا مهارتهای آموزش تفکر انتقادی منظور است. ریشه مهمترین مشکلات در جامعه نبود تفکر انتقادی نیست بلکه نبود تفکر اخلاقی است. آیا فکر اخلاقی قابل آموزش دادن است؟ میشود به کودک یاد داد چگونه فکر کنند ولی اگر اخلاقی نباشد آموزش فکر ممکن است برای جامعه مفید نباشد. مدارس باید فکر اخلاقی را آموزش دهند، نه اخلاق را. افراد در کاربست اخلاق اختلاف نظر دارند لذا برای مدرسه دشوار است در جامعه متکثر در حوزه آموزش اخلاق، جزئیتر شود. در مقابل، فکر اخلاقی شیوه فکر کردن درباره درستی یا نادرستی است.
فکر اخلاقی را چطور آموزش دهیم؟ بهترین راه مطالعه موارد است. در این روش دانشآموزان در مواجهه با مسئله اخلاقی قرار داده میشوند و از آنها خواسته میشود حلش کنند و از این طریق آموزش داده میشود چگونه فکر اخلاقی کنند. من چند مثال میزنم؛ فرض کنید دانشگاهی در داخل شهر قرار گرفته است و فضا کم میآورد مثل دانشگاه تهران. این دانشگاه به نقاط شلوغ شهر محصور است و نمیتواند ماموریت دانشگاهی در حال انجام خودش را گسترش دهد. راه حل دانشگاه این بوده املاک مجاور را بخرد ولی دیگر کسی نمانده ملکش را بفروشد. دانشگاه از لایحه تملک اراضی برای دولت استفاده میکند تا صاحبان املاک را بیرون کند. صاحبان املاک میگویند دانشگاه هیچ حقی نسبت به املاک آنها ندارد. سوال از دانشآموز این است که در این موقعیت باید چه کار کرد؟
وقتی میخواهیم راه حل دانشآموزان را بررسی کنیم فرآیند فکری آنها از خود راه حل اهمیت بیشتری دارد. این مسائل جواب آسانی ندارند ولی نکته اصلی این است آموزش فکر اخلاقی این نیست که شخص در موقعیت جزئی چه کار کند بلکه آموزش اخلاقی به این معنا است که به فرد آموزش داده شود در موقعیتی که ملاحظات اخلاقی در میان است و پاسخ روشن نیست چگونه خردمندانه تصمیم بگیرد.
در ادامه این نشست مهدی معینزاده، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با موضوع «تجربه زیسته به مثابه بنیان تفکر» سخن گفت که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
اول راجع به تجربه زیسته توضیح دهم، سپس مرادم از نسبت تجربه زیسته و اصالت تفکر را توضیح دهم. خود کلمه اصیل کلمه غریبی است. وقتی اصیل را به کار میبریم معنای «اصل» برایمان برجسته میشود به دلیلی که خیلی معلوم نیست چون این کلمه معانی دیگری هم میتواند داشته باشد. اینجا اصل به معنای امر همگانی است. چیز اصیل امری است که همگان در آن مدخلیت داشته باشند. تفکر اصیل تفکری است که مال من است. تفکری است که زندگی من آن را تقویم میکند.
کلمه تجربه زیسته تاریخ دارد. من نمیخواهم به سخنان متفکران غربی در این زمینه بپردازم و تراث عرفانی ما در این زمینه بیداد میکند که چگونه تفکر به تجربه زیسته وابسته است ولی اگر بخواهیم این مسئله را در غرب پی بگیریم هایدگر خیلی خوب این مسئله را پرورده است و اصل تقدم عمل بر تئوری را مطرح کرده است. اولین گشایش ما به عالم عملی است، تئوری نیست. این اندیشه در عرفان ما غوغا میکند که من با عنوان «درد داشتن» از آن یاد میکنم.
برای توضیح این مفهوم به داستانی از مثنوی توسل میکنم. یک نحوی در کشتی مینشیند و از کشتیبان میپرسد: گفت هیچ از نحو خواندی گفت لا/ گفت نیم عمر تو شد در فنا. کشتی غرق در گرداب میشود. وقتی کشتی دارد غرق میشود کشتیبان به نحوی میگوید:
هیچ دانی آشنا کردن بگو / گفت نی ای خوشجواب خوبرو
گفت کل عمرت ای نحوی فناست / زانک کشتی غرق این گردابهاست
مولوی در جای دیگری میگوید: فلسفی خود را از اندیشه بکشت/ گو بدو کوراست سوی گنج پشت.
به نظر من اولین چیزی که در تفکر باید به آن پاسخ داده شود این است که چه نسبتی با زندگی من برقرار میکند. شما این اندیشه را در شمس هم میبینید. آن چیزی که شمس به مولانا داد چه بود؟ مولانا از نظر فقه و حدیث و تفسیر و ... بسیار برجسته بود و شمس اذعان میکند من کودکی خرد نزد او هستم. در فیه ما فیه هست که از هر تار موی ریش من هزار شمس تبریزی آویزان است. پس شمس نمیتوانست به مولانا محتوا بدهد، پس شمس چه هدیهای به مولانا داد؟ اینکه دنبال مسئلهای برو که از زندگی خودت برمیخیزد. شمس به مولوی میگوید که تو میگویی الله اکبر، اینکه خدا بزرگتر باشد تو را چه؟ تو از یک ذره کوچکتری. میگویی خدا یکی است، تو را چه؟ تو خودت در تفرقهای و هزار جا پراکندهای. خودت جمعشدی که وحدت خداوند به کارت بیاید؟ برو دنبال مسئلهای که تو را میلرزاند و تجربه زیستهات به تو داده است. پیامبر(ص) آنقدر وسعتوجود داشت که قرآن با آن همه آیات برایش آمد، من اگر بتوانم با یک آیه قرآن ارتباط وجودی برقرار کنم رستهام.
برخی به مولوی اشکال میگیرند که ذکر این داستانها در مثنوی برای چیست که میگویی، ایشان در دفتر سوم جواب بسیار عالی میدهد:
خربطی ناگاه از خرخانهای / سر برون آورد چون طعانهای
کین سخن پستست یعنی مثنوی / قصه پیغامبرست و پیروی
نیست ذکر بحث و اسرار بلند / که دوانند اولیا آن سو سمند
از مقامات تبتل تا فنا / پایه پایه تا ملاقات خدا
شرح و حد هر مقام و منزلی / که بپر زو بر پرد صاحبدلی
چون کتاب الله بیامد هم بر آن / این چنین طعنه زدند آن کافران
که اساطیرست و افسانه نژند / نیست تعمیقی و تحقیقی بلند
کودکان خرد فهمش میکنند / نیست جز امر پسند و ناپسند
ذکر یوسف ذکر زلف پر خمش / ذکر یعقوب و زلیخا و غمش
ظاهرست و هرکسی پی میبرد / کو بیان که گم شود در وی خرد
گفت اگر آسان نماید این به تو / این چنین آسان یکی سوره بگو
جنتان و انستان و اهل کار / گو یکی آیت ازین آسان بیار
اساسا حقیقت شکل داستان میگیرد و نباید از این داستانها در برابر اصطلاحات توخالی اندیشهها هراسید.
منبع: ایکنا