به گزارش «سدید»؛ دیدگاه اسلام در خصوص محیط زیست چیست؟ این سؤال به ویژه اکنون که مسئله محیط زیست به مسئلهای بینالمللی تبدیل و توجه جهانیان را به خود جلب کرده، بیش از گذشته مطرح است. اگر اسلام در خصوص محیط زیست دیدگاهها و نظرات مشخصی دارد چرا این نظرات کمتر بیان و مطرح میشود و از آن مهمتر چرا در کشورهای اسلامی به ویژه ایران توجه چندانی به حفظ محیط زیست نمیشود.
آیت الله احمد مبلغی، استاد درس خارج فقه محیط زیست یکی از پیشتازان مطالعه و بررسی ابعاد مختلف محیط زیست از نگاه اسلام است و اکنون در حال تدریس فقه محیط زیست در حوزه علمیه قم است که در گفتوگویی به سؤالات مطرح در خصوص نگاه اسلام به محیط زیست پاسخ داد.
جایگاه محیط زیست در اسلام کجاست؟
محیط زیست یک مضافعلیه دارد و آن انسان است؛ یعنی محیط زیستِ انسان؛ این اندیشه از یک منطق محکم و مستحکم قرآنی بر میخیزید که زمین و هر آنچه به آن تعلق و توجه دارد، همه برای انسان قرار داده شدهاند قرآن میفرماید: «وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ؛ تا انسان جانشین خدا در اين زمین باشد» و نیز میفرماید: «إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً، و وَهُوَ ٱلَّذِي جَعَلَكُمۡ خَلَـٰٓئِفَ ٱلۡأَرۡضِ».
در قرآن در مواردى با این موضوع با بيانى جدی و محکم و با منطقی متمایز مواجه هستیم که خداوند از یک سو زمین را با امکانات زیاد و قابل بودن آن برای آسايش و از سوی دیگر با برنامهریزی و توسعه برای زندگی بهتر برای انسان آفریده است.
این ویژگیها عبارتند از: فرش گسترده برای زندگی انسان (وَٱللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ ٱلۡأَرۡضَ بِسَاطٗا)، محل آسایش انسان (أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَادًا) محل قرار و استقرار انسان (جَعَلَ ٱلۡأَرۡضَ قَرَارٗا)، جامع هرآنچه برای زندگی انسان لازم است (أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفَاتًا)، و رام بودن آن برای انسان با همه امکانات و گسترهاى كه دارد (هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا)، و تسخیر شده برای انسان با همه امکاناتی که دارد (أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ) و ... .
از طرف دیگر تمام قوای لازم را در انسان آفریده است تا بتواند در این زمین مهیا شده و قرار داده شده و پهن گشته برای زندگی دست ببرد، تصرف کند، تسخیر نماید و آن را به سمت عمران و آبادانی به منظور آرامش و آسایش زندگی بهتر چه گوارا (رغد) سوق دهد.
جانشینی خداوند به این معناست که با این قوا میتواند دخل و تصرف در زمین کند ولی هنگامی این جانشینی را به درستی شکل میدهد که دخل و تصرف خود را در جهت بسط عدالت و تخلق به اخلاق خداوند چارچوب و قوام ببخشد.
یعنی انسان هر تصرفی که بخواهد میتواند در زمین انجام دهد؟
از آنچه گفتیم به دست میآید که براساس آیات قرآن زمین محل زیستن انسان است. اندیشهای را که باید به این اندیشه افزود این است که زیستن در نگاه علمی و دینی مؤلفههایی دارد که اگر آن مؤلفهها محل توجه قرار نگیرد، این محل زندگی و زیستن به محل عدم زندگی و زیستن تبدیل میشود و از اینجاست که یک مسئولیت بزرگ فراروی انسان شکل میگیرد و آن مسئولیت حفظ زمین و مسئولیت عمران زمین است. باید تلاش کرد همه آنچه که میتواند این زمین را برای زیستن انسان برپا دارد، حفظ کرد و همه آنچه که میتواند این زمین را به سمت بهرهگیری بهتر و آسایش بیشتر سوق دهد، عملی و اجرایی کرد.
البته وقتی از انسان و زندگی او بر روی زمین براساس منطق دینی و علمی صحبت میکنیم، نباید فکر کنیم که انسان امروز فقط باید در مرکز توجه قرار گیرد، انسان دایره وسیعی دارد که همه نسلهای آینده را دربرمیگیرد و این زمین برای همه این نسلهاست، از این جهت حفظ زمین معطوف به همیشه این زمین است. نسلهای آینده نیز باید بتوانند حق و منفعت حيات خود را از زمین برگیرند و براساس همین استفاده و معاش به فلسفه وجودی آفرینش خود پی ببرند و آن را محقق کنند.
ما در قبال زمین مسئولیتهای بزرگ داریم. مسئولیت در قبال زمین و محیط زیست یکی از بزرگترین و کلانترین مسئولیتها از منظر دینی است. در روایتی میخوانیم: «اتقوا الله في عباده وبلاده فإنكم مسؤولون حتى عن البقاع والبهائم؛ تقوای خدا پیشه کنید نسبت به عباد و بلاد او، پس شما مسئول هستید حتی نسبت به مکانها و حیوانات».
آنجا که حیات انسان و فلسفه وجودی حیات انسان مهمترين امر فرادست نسبت به زمین است، ما باید درک کنیم که براساس این منطق لازم است مسئولیت خود در قبال محیط زیست در رأس همه مسئولیتها قرار دهیم.
از دیدگاه اسلام وظایف انسان در قبال محیط زیست چیست؟
محیط زیست سه بخش اساسی دارد که دین هم خیلی به آنها توجه کرده است. این سه بخش عبارتند از عدم تخریب محیط زیست، حمایت از محیط زیست و پایدارسازی محیط زیست.
عدم تخریب، فوریترین مسئولیت و وظیفهای است که بر عهده انسان است. تخریب اقسام و مراتبی دارد اما پنج بخش محیط زیست در صدر قرار دارد که تخریب آنها بسیار ویرانگر برای زمین و زیستن بر روی آن است و تخریب اینها اساساً اکوسیستمها را به سمت اختلال و حتی نابودی به پیش میبرد این پنج بخش عبارتند از آب، خاک، هوا، نباتات و حیوانات. بنابراین اولین و فوریترین وظیفهای که در قبال زمین داریم این است که دست به تخریب نزنیم و گناه تخریب، گناه بزرگی است.
امروزه تخریب این پنج بخش آثار و پیامدهای ویرانگر به صورت گستردهتری دارد و این به دلیل پیوندهای قوی بین تخریب هر بخش با تخریب بخشهای دیگر است و این پیوندهای عمیق ناشی از فناوری است که به گسترش نوع و میزان بهره برداری و استفاده از زمین منجر شده است، به طوری که هرگونه تخریب این بخشها از یک طرف جنبه تصاعدی پیدا کرده است و از طرف دیگر همراه با تخریبهای دیگری که طبیعتاً گروهها و افراد انجام میدهند، به یکباره حمله ویرانگر به آبها، خاکها، هوا، گیاهان و حیوانات اتفاق میافتد و در نتیجه نظم و هماهنگی برقرار در اکوسیستمها که بر روی زمین مستقر هستند را به سوی هرج و مرج و ویرانی سوق میدهد تا آنجا که از دل هر ویرانی ویرانی دیگری زاده میشود و حیات انسانی به مخاطره میافتد.
از اینجا میتوان دریافت که تخریب زمین مثل گذشته نیست که اگر بخشی از زمین تخریب شد با یک روند کند و ناپیدا، تأثیر آن بر روی بخشهای دیگر ظاهر شود بلکه به سرعت این تخریبها که در یک نقطه رخ میدهد به سایر نقاط میرود و سایر مناطق را هم تحت تأثیر قرار میدهد. اگر ما آب را آلوده کردیم، خاک به سرعت خراب میشود، اگر خاک آلوده شود نباتات و گیاهان تخریب میشوند و تخریب گیاهان بر آلودگی هوا تأثیر گذاشته و نهایتاً چرخهای از تخریب محیط زیست را ایجاد میکند.
پس نحوه بهرهمندی از امکانات زمین چگونه باید باشد؟
از آنجا که بین اجزای محیط زیست چه از نظر حیاتی و چه از نظر تخریب، تعامل و تبادل وجود دارد، در موارد تخریب، محیط زیست حساسيت گاه شکننده پیدا میکند، به این صورت که در عین اینکه عملکردهای بقا و توانایی بر بازسازی خود را دارد اگر فراتر از رویه عادی و استفاده معقول، از زمین بهرهکشی شود، این توانایی بازسازی را از دست میدهد.
از آنجایی که بین اجزای محیط زیست چه از نظر بقا و چه از نظر تخریب تعامل و تبادل وجود دارد، در موارد تخریب، محیط زیست حساس و گاه شکننده میشود، به طوری که در صورت بهرهبرداری بیرویه از زمین، کارکردهای بقا و قابلیت تجدید خود را از دست میدهد، به عبارت دیگر اگر فراتر از رویههای معمولی و استفاده منطقی و علمی به زمین اجحاف کردیم، توانایی خود را برای بازسازی و تجدید از دست میدهد.
خداوند طوری زمین را آفریده است که میشود از آن استفاده کرد اما نوع استفاده باید معقول، منطقی، علمی و درست باشد که به تخریب زمین نینجامد؛ به بیانی، اجازه دهیم زمین خود را بازسازی کند. برخی از استفادهها از زمین به گونهای است که اجازه بازسازی را به زمین نمیدهد و راه تنفس را به روی زمین برمیبندد وگرنه استفاده کردن از زمین جزو فلسفه خلقت است.
دومین وظیفه انسان در قبال محیط زیست این است که نه تنها تخریب نکنیم بلکه از محیط زیست حمایت کنیم و حمایت از زمین در چند محور فعاليتى تبلور پیدا میکند که محور اول حفظ محیط زیست از تخریب است. یعنی از تخریب جلوگیری کنیم و اگر در وضعیتی قرار گرفته که تخریب آن شروع شده است مانع از شدت گرفتن روند آن شویم.
ممکن است ما دست به تخریب نزنیم اما دیگران این کار را بکنند یا در خود محیط زیست شرایطی پیش بیاید (مثل آتش سوزی در جنگلها) که لازم است انسان برای نجات حیوانات، گیاهان و زمین مداخله کند که باید این کار را کرد.
دیگر محور از محورهای حمایت از محیط زیست، احیای محیط زیست است و این به آن معناست که اگر تخریبی رخ داد، فوراً دست به کار شویم و به احیای آن دست بزنیم و بکوشیم تا آن را به نقطه مطلوب و ما قبل تخریب بازگشت دهیم. یعنی باید کوشش کرد تا فرایندی ایجاد شود که زمین به نقطه تعادل خود بازگردد که خود اين، وظایفی را بر دوش انسان میگذارد.
محور دیگر اینکه سیاستگذاری خوبی داشته باشیم نسبت به حفظ محیط زیست تا جنبه حمایت از آن شکل بگیرد و محور چهارم از محورهای حمایت از محیط زیست تقویت طبیعت و فرآیندهای سیستم زمین است.
سومین وظیفه ما نسبت به زمین پایدارسازی زمین است. زمین فقط برای امروز نیست خداوند در آیه ۱۰ سوره الرحمن میفرماید: «وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ؛ و زمين را براى مردم نهاد». انام فقط ما نیستیم بلکه نسلهای آینده نیز جزو انام(مردمان) هستند و آنها هم حق دارند، مخلوق و بندگان خدا هستند و خداوند آنها را میآفریند تا از زمین استفاده کنند لذا زمین بستر و فراشی است برای همه ما و همه باید بر روی زمین زندگی کنیم. بر اساس این منطق، ما باید رفتارها، آگاهیها و سیاستهای فعالی را اتخاذ کنیم تا زندگی برای همیشه روی زمین تضمین و تأمين شود، در این صورت به نسلهای آتی جفا نمیشود. به خصوص اینکه اکنون در جهان پیچیدگیهایی ایجاد شده است که گاهی جفا به آیندگان جفا به خود ما هم هست یعنی به نحوی حفظ محیط زیست وضعیت یکپارچهای پیدا کرده که اگر شما حال را نادیده بگیرید آینده را نادیده گرفتهاید و اگر آینده را نادیده بگیرید زمان کنونی را نادیده گرفته اید؛ مثلاً بیتوجهی به زبالهها؛ ممکن است کسی تصور کند زبالههای امروز چه ربطی به آینده دارد در حالی که وقتی تراکم زباله ایجاد میشود و آنها را در مسیر بازگشت دهی به وضع مطلوب قرار نمیدهیم آلودگیهایی ایجاد میکنیم که به حال و آینده صدمه میرساند.
در موارد بسیار جفا به حق آیندگان در عین حال جفا در حق خودمان هم هست؛ نشاط زمین یک نشاط کلان است و نشاطی است که فعالیت و حیاتی است که باید به صورت یکچارچه حفظ شود.
نگاه دین به زمین چگونه است؛ جزئی نگر یا کلی نگر؟
امروزه اگر در یک جای دنیا تخریبی صورت بگیرد، این تخریب به کل زمین اثر میگذارد. یعنی آثاری دارد که رفته رفته سایر نقاط زمین را نیز تحت تأثیر مخرب خود قرار میدهد و اثرات این تخریب حتی برای آیندگان نیز باقی میماند. یکپارچگی زمین در محیط زیست ادبیات مهمی را به خود اختصاص داده است و اساساً نگاه دین به زمین نگاه یکپارچه است و اگر به قرآن نگاه کنیم از «زمین» سخن گفته است و با اینکه در گذشته به زمین با نگاه یکپارچه نگاه نمیشده و اکنون این نگاه مطرح شده است، قرآن همیشه نگاه یکپارچه به زمین داشته است و این یکپارچگی زمین چه از نظر مکانی و چه از نظر امتداد زمانی را باید حفظ کرد. اکوسیستمهای زمین هم همین را میگوید که اگر جایی از زمین تخریب شود، بینظمی و هرج و مرج در کل نظام زمین و سیستمی که بستر حیات است ایجاد میشود.
چرا علیرغم تأکید قرآن و احادیث به محیط زیست این مسئله چندان در جوامع اسلامی مورد توجه نیست؟
مشکلی که ما داریم این است که بخشهای فردی دین بیشتر مورد توجه قرار گرفته ولی به دو بخش اساسی دین یعنی بخشهای اجتماعی و محیط زیستی کمتر توجه شده است. در حالی که جامعه ظرف کمال فرد است و محیط زیست ظرف حیات فرد و جامعه است. یعنی ما اگر بخواهیم یک روند عالمانه و دقیق را داشته باشیم باید بدانیم که بستر کل انسان زمین است و حیوانات و گیاهان هم که حیات دارند، در نهایت برای زیست انسان هستند.
احترام به زیست نباتات و حیوانات حرمتگذاری و زمینهسازی برای زیست انسان است. این فلسفه عمیقی است که در دین شکل گرفته است طبق این منطق ما باید روندمان را از محیط زیست آغاز کنیم و به جامعه برسیم.
جامعه منهای محیط زیست دچار تلاطمها و مشکلات اساسی میشود؛ اگر جامعه اخلاقی نبوده و افراد در آن به مسئولیتهای اجتماعی خود عمل نکنند و الهی و انسانی نباشند، انسان (به عنوان یک فرد) در تلاطم قرار خواهدگرفت. این سه بخش یعنی محیط زیست، جامعه و فرد را باید در ارتباط با هم در دین دید.
فرد از دیدگاه دین محور است چون روز قیامت افراد هستند که به بهشت میروند یا عقوبت میبینند. فرد در دین بسیار محوریت دارد اما فرد در دنیا بدون جامعه نمیتواند زندگی کند و حتی نمیتواند معنا پیدا کند و نیز کمال فردی را بدون کمال اجتماعی نمیتوان به دست آورد و از طرف دیگر بدون محیط زیست زندگی پر تلاطم میشود و این فلسفهای است که دین بر آن تأکید میورزد و میتوان از لابهلای آیات و روایتها آن را به خوبی استفاده کرد.
چرا کمترین بخش از سخنرانیهای مذهبی به مسائل محیط زیستی اختصاص دارد؟
ما اساساً فکر میکنیم دین یعنی ارتباطات عبادی فردی که گاهی کنار هم و به صورت جمعی هم انجام میشود در حالی که اینطور نیست و ما باید منطق فهم دینمان را تقویت کنیم و آگاهیهای اینگونهای ناظر بر زیست انسان چه زیست حیاتی و چه زیست اجتماعی را تقویت کنیم. چون بدون چنین آگاهیهایی انسان همیشه در مسیر پر تلاطم قرار میگیرد که دین به صورت جدی دوری از این تلاطم ها را در دستور کار خود قرار داده است.
آیات زیادی است که میتوان این منطق را از آن استخراج کرد خداوند در آیه ۱۴۵ سوره انعام میفرماید: «فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛ كسى كه بدون سركشى و زياده خواهى [به خوردن آنها] ناچار گردد قطعا پروردگار تو آمرزنده مهربان است». ظاهر آیه این است که اگر کسی مضطر شود و تجاوز کننده نباشد گناهی بر او نیست اما روایتی است که این را توضیح میدهد و میفرماید اگر کسی دست به شکار زند در حالیکه مضطر نیست (که البته فقها باید در خصوص ویژگیهای مضطر بودن نظر دهند) «بغی» کرده است. بغی یعنی ظلم به انسان یعنی تجاوز به نظمی که انسان و جامعه انسانی در آن آرامش و امنیت پیدا میکند. بغی ظلم خاص است و تهاجمی است که انسان را در تلاطم قرار میدهد.
حال سؤال اینجاست که چرا قرآن «بغی» را برای کشتن حیوانات مطرح کرده است؟ و چرا دین اعلام میکند کسی که در کوه و بیابان و دور از انسانها حیوانات را میکشد بغی کرده است در حالی که بغی در ارتباط با انسان است؟ پاسخ این سؤال روشن است وقتی حیوانی کشته میشود نظم حیات انسان به خطر میافتد. اگر حیوانات کشته شوند و به این بخش اساسی و مهم حیات حمله شود در ظاهر این است که حیوانات کشته شدهاند اما در واقع کشتن و از بین بردن محیط زیست رخ داده که اثر آن تخریب نظم حیات انسان است.
ببینید چه قدر این ادبیات دقیق است که قرآن کلمه بغی که اساساً مربوط به ظلم یک فرد یا گروهی به انسانها یا نظم اجتماعی است را در خصوص کشتن حیوانات هم مطرح کرده است. دلیل آن هم این است که همان حیوان تشکیل دهنده اساس محیط زیست برای انسان است و حمله به آنها حمله به زیستگاه انسان است و زیستگاه انسان با حیوان و گیاه تعریف میشود. به تعبیر دیگر وقتی شما به حیوانات حمله میکنید دارید دخالت بیجا و ناروا در چرخه زندگی انسان انجام میدهید.
با این اوصاف برای ترویج نگاه اسلام به محیط زیست در جامعه چه باید کرد؟
باید ادبیات دینی و قرآنی را بازتعریف کنیم. چرا مدام نگاه ما به موضوعات خُرد متمرکز شده و به چیزهای کوچک نگاه میکنیم و به چیزهای بزرگ مثل زمین و زمان و نسل بیتوجه هستیم.
منهای نسلهای آینده این نسل هیچ است، منهای جامعه فرد هیچ است و نمیتواند پیشرفت کند و منهای محیط زیست اساساً یک زندگی معنوی شکل نمیگیرد. محیط زیست معنوی و مادی با هم رابطه دارند. شما وقتی یک زباله را در جاده میاندازید در حال انجام یک خیانت بزرگ هستید ولو با نگاه سادهانگارانه اینطور تصور کنید که هیچ کاری نکردهاید در حالی که اگر ۱۰ نفر همین تفکر را داشته و این کار را انجام دهند در حال ضربه زدن به محیط زیست هستید.
داستان محیط زیست بخش جدی دین است و دینی که بتواند محیط زیست را پایدار کند آن دین با خدا ارتباط دارد و دینی که به محیط زیست بیاعتنا باشد دین انگاشته ما است یعنی دستوراتی را که ما تصور میکنیم به عنوان دین از خدای خالق زمین، انسان و محیط زیست برنخاسته است.
اکنون در چه تعداد از حوزههای علمیه مسئله فقه محیط زیست تدریس میشود؟
این موضوع جدیدی است و اطلاع ندارم. این موضوع شکل گرفته و در حال گسترش است؛ اگرچه به صورت کند است؛ امیدوار هستیم این به یک رویه تبدیل شود و هر چه فوری تر همه به سمت آموختن این فقه بیایند چون محیط زیست ارتباط تنگاتنگی با همه پدیدهها دارد و از سوی دیگر همه ابعاد فقه ما به این چهارراه وصل هستند و اگر شما این چهار راه را از دست بدهید ارتباط راهها با هم قطع میشود؛ همه فقه باید با محیط زیست ارتباط داشته باشد.
اکنون در دنیا تنها موضوعی که رشتههای مختلف با آن در ارتباط هستند محیط زیست است از روانشناسی و جامعه شناسی گرفته تا سیاست، جمعیت، تربیت و علوم مختلف چون هیچ موضوع محیط زیستی نیست مگر اینکه باید از مطالعات بینارشتهای تغذیه کند چراکه محیط زیست ارتباط تنگاتنگ و پیوند عمیقی با هر پدیده دارد و هر موضوعی باید یک پیوند محیط زیستی داشته باشد.
ما هم در دین باید متوجه باشیم که جهان امروز همه دانشها را برای محیط زیست به خط کرده و در خدمت محیط زیست قرار داده است. همه فقهها، نگاهها و دانشهای دینی ما نیز باید ارتباط اساسی با محیط زیست پیدا کند و لذا اگر حوزههای علمیه به این مسئله بپردازند خدمت بزرگی به دین، جامعه، انسان، محیط زیست و هم به حوزههای علمیه میشود.
بازگو کردن نگاه اسلام به محیط زیست چه تأثیری در نگاه مردم جهان به اسلام خواهد داشت؟
اگر این مهم رخ دهد فایدههای زیادی دارد. یک فایده آن این است که دین به صورت قویتری یک وجهه قدرتمند و حاضر در صحنه و حیات زندگی بشر پیدا میکند.
فایده دیگر این است که در نتیجه این امر، بسیاری از رفتارهای ما ( که خارج از چارچوب است و گویی متوجه نیستیم که چه میکنیم) نوعی نظم یافتگی درست و متناسب با خلیفه الله بودن انسان پیدا میکند. ما جانشین خداوند در زمین هستیم و خداوند همه چیز را با نظم و رحمت خلق کرده و حیات و زندگی از صفات او برای انسان میبارد ما هم اگر چنین کردیم جانشینی خداوند بر روی زمین را به درستی انجام دادهایم و یک نظم یافتگی و هنجار رفتاری بزرگ و اساسی در جهان محقق میشود.
منبع: ایکنا