به گزارش «سدید»؛ اول بهمنماه سالروز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی، شاعر پرآوازه ایرانی و خالق اثر ماندگار شاهنامه است. درباره زندگی و زمانه فردوسی سخن بسیار است ولی یکی از مسائل مربوط به او که برای ایرانیان در عصر ما مهم واقع شده است، مذهب بزرگترین شاعر پارسی گو است.
به همین مناسبت و برای بررسی وجوه مختلف شخصیت فردوسی با سیدحسن امین، حقوقدان، شاعر، مترجم و شاهنامهپژوه همصحبت شدیم که متن آن را در ادامه میخوانید؛
به عنوان پرسش نخست، درباره زندگی و زمانه فردوسی توضیح بفرمایید.
حکیم ابوالقاسم فردوسی بزرگترین شاعر زبان پارسی و خالق شاهنامه است که به حقیقت نسبنامه فرهنگی همه اقوام ایرانی در ایران بزرگ فرهنگی و تاریخی است. به عنوان نکته اول باید عرض کنم فردوسی در شاهنامه از خودش بسیار کم گفته و هدف او به نظم درآوردن خداینامه یا شاهنامهای است که یادگار پیشینیان است و بعد از حمله اعراب گم شده و اول بار یعقوب لیث صفاری در مقام جستوجو و پیدا کردن نسخههای آن برآمده است. داستان درباره اینکه شاهنامه منثور چگونه جمعآوری شد خودش داستان شنیدنی است ولی آنچه مسلم است این است که شاهنامه به دست آمد و دوبارهنویسی شد، یعنی ابومنصور، سپهسالار خراسان که خودش تبار اشکانی داشت منشی و وزیر خودش را مامور کرد که دانایان، آگاهان و تاریخدانان و نقالان و موبدان که در جایجای خراسان باقی مانده بودند گرد هم آورد و روایتهایی که آنها سینه به سینه شنیده بودند مکتوب کنند و اینگونه شاهنامه ابومنصوری نوشته شد. یک نسخه دیگری از شاهنامههای منثور وجود دارد که تالیف و گردآوری ابوالموید بلخی است.
به هر حال حکیم ابوالقاسم فردوسی از خودش کم گفته و در حقیقت روایتگر صادق و وفادار متونی است که در اختیارش بوده است. البته برخی داستانهای عاشقانه مثل بیژن و منیژه که احیانا نخستین داستانی است که در شاهنامه سروده شده، به آن افزوده است. جالب است که نظم و ترتیب فعلی شاهنامه در تطور و سیر تدوین شاهنامه به دست فردوسی ایجاد شده است و شاهنامه از ابتدا به صورت امروزین نبوده است. در آغاز فردوسی با همکاری همسرش که یک خراسانی اشکانیتبار است کار سرایش شاهنامه را آغاز میکند بدین صورت که همسر فردوسی از حفظ، داستان بیژن و منیژه را برایش روایت میکند و فردوسی آن را به نظم درمیآورد و پس از آن داستانهای دیگر و اساطیر را نقل میکند و در نهایت بخش تاریخی شاهنامه که مربوط به حمله اسکندر تا سلطنت ساسانیان و حمله اعراب است به نظم درمیآورد.
در ابتدا گفتید که فردوسی بزرگترین شاعر زبان پارسی است. از نظر شما مهمترین کار فردوسی چه بود؟
فردوسی دو کار عمده برای اقوام مختلف ایرانی کرده است یکی اینکه قصص پهلوانی ایران پیش از اسلام را به طور مضبوط بر اساس شاهنامههای مختلفی که در اختیار داشته به نظم درآورده است و از این جهت نسبنامه و شناسنامه همه اقوام ایرانی را از آغاز تا روزگار سقوط ساسانیان به نظم درآورده است. کار دیگری که فردوسی کرده احیای زبان فارسی است. به این معنا که پس از حمله اعراب فرهنگ قالب در ایران فرهنگ عربی بود، به نوعی که چون حمله اعراب و تسلط و تسخیر اعراب در ایران رنگ دینی و عقیدتی داشت مردم ایران در ذهنیت خودشان زبان عربی را ملازم با دیانت میدانستند و در نتیجه این ملازمه، فکر میکردند باید اسامی خودشان و زبان صحبتشان عربی باشد و در تاسیس زبان فارسی دری هم اختلاط زبان پهلوی و واژگان عربی دیده میشود.
آنچه مسلم است این است که در آن زمان سیطره فرهنگی با زبان و ادبیات عرب بود. حتی طاهریان با اینکه ایرانیتبار بودند به زبان عربی صحبت میکردند و دربارشان و مجلس عامشان پر از ادبا و بلغا و فصحای عرب بود و پول هنگفتی به عنوان جایزه به آنها میدادند تا در حضورشان به شعرخوانی بپردازند. این سیر عربیدانی و عربگرایی در ایران ادامه داشت و اگر شاهنامه فردوسی و حضور او نبود که شاهنامه را میان تمام روستاها، بین همه مردم، بین همه عشایر و همه طبقات ببرد، بیم آن میرفت ایران نیز مثل کشورهای متمدن با سابقه فرهنگی درازآهنگ مثل مصر و شامات که زبانشان از اصل مادری به عربی عوض شده است، ایران هم کشور عربزبان شود ولی هنر فردوسی این بود با سرایش شاهنامه و بعد با شاهنامهخوانی و نقالی و روایات شفاهی که مردم حفظ کردند و در برنامههای مختلف جمعی میخواندند، زبان فارسی دری را حفظ کرد و از اینکه زبان عرب بین عامه مردم رواج پیدا کند جلوگیری شد، چون در آن دوره خواص مردم به زبان عربی مسلط بودند کما اینکه حافظ و سعدی اشعار و عبارات عربی دارند و خود حافظ تصریح میکند: «اگر چه عرض هنر پیشِ یار بیادبیست/ زبان خموش، ولیکن دهان پُر از عربیست».
درباره اندیشه دینی حکیم ابوالقاسم فردوسی و بازتاب آن در شاهنامه به چه مواردی میشود اشاره کرد؟
آنچه گفتنش لازم است این است که در آن زمان علاوه بر اینکه زبان عربی بین خواص رایج شده بود مذهب عمومی ایرانیان هم مذهب اهل سنت بود ولی فردوسی در این زمینه یک استثنا است، به این معنا که میدانیم مولانا و سعدی و حافظ که همراه فردوسی چهار رکن رکین ادبیات منظوم ایران هستند در فروع مذهب تابع اهل سنت بودند ولی حکیم ابوالقاسم فردوسی استثنایی بر این اصل عام است و او شیعه دوازده امامی بوده است. من در کتاب «فردوسی و شاهنامه» با آوردن استدلالهای ادبی و حقوقی توانستم به طوری که قابل رد نباشد اثبات کنم فردوسی شیعه است، نه سنی همانطور که به صراحت میگوید: «بر این زادم و هم بر این بگذرم/ چنان دان که خاک پی حیدرم».
این نکته را هم عرض کنم بر خلاف نظر بعضی روشنفکران امروز، فردوسی به هیچ وجه در مقام تبعیض نژادی یا در مقام تحقیر اقوام دیگر نبوده است. از جهت دینی هم به هیچ وجه تبعیض دینی در شعر او دیده نمیشود.
در پایان اگر نکتهای باقی مانده است بفرمایید.
در اینکه نام فردوسی چه بوده همهکس اتفاق نظر ندارد ولی من با توجه به مطالعاتم فکر میکنم نام او حسن بوده و اگر حسن نبوده احتمال دارد علی بوده باشد. در واقع ابوالقاسم کنیه او است. در گذشته برای اکثر بزرگان یک کنیه هم انتخاب میکردند و فردوسی به کنیه خودش معروف است. بنابراین کنیه فردوسی ابوالقاسم است که کنیه پیامبر(ص) بوده است. این هم داستانی ساختگی است که فردوسی با سلطان محمود برای سرودن شاهنامه قرارداد داشته است که این ادعا به هزار و یک دلیل قابل قبول نیست. به هر جهت بسیار خوشحالم روز اول بهمن را به نام زادروز فردوسی انتخاب کردند که بر همه ما حق مسلم دارد. فردوسی باید برای ما بزرگترین شاعر زبان فارسی باشد و باید معیار زبان و ادب فارسی را در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی جستوجو کنیم.
منبع: ایکنا