گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ مهسا مولائی پناه: نوروز برای ما تنها حفظ یک رسم مرده که تاکنون باقیمانده نیست؛ بلکه، نوروز در طی سالیان متمادی خود را بازسازی کرده و با مسائل روز و به هنگام همگون میشود. بهعبارتدیگر، نوروز برداشتی مترقی، بهروز، زنده و امروزی است که برای زیست و زندگی ما مفید و کارآمد واقع میشود.
باور به بنیان طبیعی نوروز به این معنی است که این آیین لزوماً فرهنگ محور نیست؛ بهعبارتدیگر اینگونه نیست که فرهنگ ایرانی از آن تعبیری خاص و بیپایه داشته باشد که امکان درک آن در فرهنگ دیگر ممکن یا مشکل باشد؛ بلکه بنیان طبیعی نوروز در شروع بهار مبتنی بر باور طبیعی و سازگار با طبیعت و سرشت بشری است. این تعبیر راز ماندگاری، تداوم و پیوستگی آن در قلمرو فرهنگی ایران است.
تناسب جشن با پرستش خداوند نزد ایرانیان
در ایران باستان مهمترین جشنها، اهمیت و جنبه دینی داشتهاند که در آنها ستایش و پرستش خداوند انجام میشده است. از اینرو تمامروزهای مقدس و عیدها را جشن میخواندند.
چنانکه در اوستا یا همان کتاب دینی ایرانیان باستان، واژه جشن بهصورت «یسنه» و در زبان پهلوی به شکل «یشن» و «جشن» آمده که از مصدر اوستایی «یَز» به معنای پرستیدن و ستودن است.
در فرهنگ معین و برهان قاطع نیز آمده است: «واژه جشن کلمه تطور یافته یزشن (jazashan)، از ریشه «یزت» (yaz) به معنی نیایش و پرستش و همریشه است با واژه یس (yazn) و یشت (yazt) به معنی نیایش یا سرودهای نیایش و ایزد به معنی نیایش شده و پرستش شده و یزدان به معنی ایزدان در اصل یک اسم جمع و یادگار زمانی است که مجموعه فرشتگان نیایش میشدهاند و اندیشه وحدتگرای ایرانی، این اسم جمع را به معنی خدای واحد آورده است و نام شهر یزد نیز از همین ریشه است».
همچینین در میان معانی ذکرشده برای نوروز، میتوان از تعبیر ابوریحان بیرونی در التفهیم یادکرد که آورده: «نخستین روز از فروردینماه و ازاینجهت روز نو نام کردند، زیرا که پیشانی سال نو است.»
از این معنا به خوبی فهم میشود که نوروز بهواسطه یک اجماع عمومی و اجتماعی همانند روز درختکاری نامگذاری نشده، بهعبارتدیگر، نوروز صرفاً نوعی توافق یا باور نیست بلکه نوعی جریان طبیعی و جاری شدن و همگونی و همنوایی زیست طبیعی کیهان و از جمله انسان، بهعنوان یک موجود زنده است.
بنیانهای طبیعی صلح و دوستی در آیین نوروز
جریان طبیعی و همیشه زنده نوروز، بنیانهای ثابتی دارد که ۸ بنیان اصلیترین آن محسوب میشوند. این ۸ بنیان اصلی که در واقع آیین هم محسوب میشوند، عبارتاند از:
بنیانهای طبیعی به ابعاد اجتماعی زیست بشر یعنی صلح و دوستی کمک میکنند. به همین سبب میتوان گفت نوروز نگاه خاص گرایانه ندارد که مانع همزیستی و پذیرش و دوستی میان ایرانیان و غیر ایرانیان باشد. این امر راز ماندگاری نوروز است.
علاوه بر این، از نگاهی دیگر شاهدیم که در واقع نوعی تعامل دوسویه میان بنیانهای طبیعی نوروز و برداشت اجتماعی آن توسط ایرانیان باعث شده تا این جشن از قابلیتهای بسیاری در حوزههای جدید مطالعات اجتماعی (فراملی) برخوردار باشد.
نگاه به نوروز در جایگاه یک «آیین»، وجه جامع اجتماعی آن را مشخص میکند. به عبارت دیگر، فلسفه وجودی این آیین اجتماعی مبنایی کاملا طبیعی داشته و بر اساس نوعی توافق و پذیرش اجتماعی بنیاد نهاده شده است.
بنیان طبیعی نوروز؛ یادآور نظم زمانی
باید بدانیم این بنیان طبیعی فقط در مورد مباحث و مسائل طبیعی نیست بلکه؛ نوروز به ما نظم زمانی را نیز یادآوری میکند، مثلا زمان کشاورزی و کار و تلاش و نظایر آن را گوشزد میکند. اینها در جای خود بسیار مهم هستند و حتی همانطور که در ادامه خواهد آمد، زمینههای اجتماعی مهمی را نیز در بر دارند.
نوع هماهنگی و تناسب این آیین با بنیانهای طبیعی، زمینهساز پذیرش و مانایی و تداوم آن شده است وگرنه ویژگیها و مناسک آن متغیر و متفاوت و متناسب با شرایط و مقتضیات است.
به هر میزان که این بازسازی متناسب با ویژگیهای بنیادی آن باشد، مانایی و توان خود را بیشتر حفظ میکند. بر همین اساس نوروز و زایش و پاسداشت طبیعت در حقیقت قدردانی از خالق و سازنده این جهان و شکرگزاری هست.
حال در ادامه قصد داریم به دو دیدگاه اجتماعی کلان و اصلی پیرامون جشن نوروز بپردازیم و دلیل خود برای انتخاب یکی از آن دو را ذکر کنیم.
دو دیدگاه کلان به نوروز
همانطور که ذکر شد، ریشه و بنیان اصلی نوروز طبیعی است، اما زمانی که این بنیانهای طبیعی در قالب یک «آیین» مورد پاسداشت و نکوداشت قرار میگیرند در حقیقت مورد نوعی برسازی اجتماعی[۱] نیز قرار میگیرند یا به عبارت دیگر میتوان گفت، برسازی نوروز و تبدیل آن به یک «آیین» اجتماعی، ریشه طبیعی و قابل قبولی دارد.
بر این مبنا دو نگاه کلان اجتماعی پیرامون نوروز وجود دارد: ۱-نگاه ابزارگرایانه و ۲- نگاه ازلیانگارانه.
لازم به ذکر هست که تمام دیدگاههایی که پیرامون عید نوروز وجود دارد در قالب یکی از این دو دیدگاه میگنجد و در واقع دیدگاه سومی وجود ندارد.
به عنوان شمایی کلی از این دو دیدگاه، از تعبیر جیمز پیکاک میتوان یاد کرد که میگوید:
میتوانیم در قبال گذشته خود (در اینجا مقصود عید نوروز است) سه روش را برگزینیم: ۱) فراموشی، ۲) حفظ مرده زنده و ۳) در نهایت بازسازی و به روز کردن آن.
بدیهیست که فراموشی به عنوان یک دیدگاه بیان نمیشود و تعبیر «حفظ مرده زنده»، تعبیر دوم نگاه ابزارگرایانه و تعبیر «بازسازی و به روز کردن»، تعبیر دیگر نگاه ازلیانگارانه است.
طبق دیدگاه اول، صرفا نوعی نگاه تصوریست که فقط شرایط و موقعیتهای اجتماعی و سیاسی جدید را درنظر میگیرد. بدیهیست که این دیدگاه نگاهی به پدیدههای متغیر و گذرا دارد و در هر برهه از تاریخ هم نسبت به تمام پدیدهها وجود داشته و به همین سبب هم دیدگاه ابزارگرایانه نامیده میشود.
مثال بارز نگاه نخست در کلام بندیکت اندرسون آمده که میگوید: پدیده کشورهای مستقل برآمده از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، باعث ایجاد نوعی نگاه تصوری از ملیگرایی شده است.
در نگاه دوم که ماندگاری و پایایی بیشتری دارد، نگاه ابزاری نیست، بلکه ریشههای زبانی، فرهنگی، تاریخی و سرشت اجتماعی، مبنای اصلی در شرایط کنونی قرار میگیرد. برسازی نوروز در این دیدگاه با توجه به خوانش یک موضوع قدیمی یا طبیعی در شرایط کنونی صورت میگیرد، ولی در نوع نخست، کلیت امر از اساس بازسازی شده و جعلی است.
مثال دیدگاه دوم، دیدگاه آقای جلیل دوستخواه است: «جشن آغاز بهار و سال نو ایرانی، این آیین کهن بنیاد و هزاران ساله، در سنجش با جشنها و آیینهای گردش سال در میان دیگر قومها و ملتها از یگانگی چشمگیری برخوردار است که بدان برتری میبخشد و آن را فراتر از یک جنبش ساده ملی میبرد و درونمایهای بشری و جهانی و حتی سرشت و مفهومی کیهانی را در نمادپردازیهایش نمایان میسازد».
از این نظر، نوروز پدیدهایست که به طبیعت و انسانها ارزشمحورانه مینگرد و صرفا نگاه مادیگرایانه ندارد. بدیهیست این نوع نگاه به محیط و انسانهای دیگر مسئولانهتر و در عین حال عادلانهتر است.
در واقع «نوروز به عنوان یک نقطه عطف تکرار پذیر و گسترده در زندگی انسان به ما بشارت تغییر زمان و تعدیل شرایط بد را میدهد و نوید دهنده زندگی جدید است.
در راستای فهم بهتر و واضحتر دیدگاه دوم (نگاه ازلیانگارانه) و درک عمیقتر ارتباط دو عید (نوروز و رمضان) که امسال با یکدیگر مقارن شدهاند به قسمتهایی از برداشتهای دکتر حسین الهی قمشهای اشاره میشود:
«آمدن عید نوروز نویدبخش سالی جدید است، اما آیا تاکنون فراتر از نامگذاری آن رفتهایم؟ مثلا ما شنیدیم سال پیش رو، خرگوش است، اما تا چه حد برای خود مشخص کردیم که امسال برای ما چه سالیست؟ و آیا هدفگذاری خاصی برای آن داریم؟
امسال را میتوانید برای خود، سال الیه المنتهی کنیم. ببینیم که در نهایت قصد داریم با انتخابهای خود به چه مقصدی در زندگی برسیم و برای آن برنامه داشته باشیم.
در آغاز بهار و جشن نوروز اصلی که آفرینش هم از آن آغاز میشود، به درکی از حضور خداوند در زندگی خود میرسیم. حکیم نظامی هم در این باره میگوید:
در بدایت بدایت همه چیز
در نهایت نهایت همه چیز
این همان «هوالاول و الآخر» است که در قرآن کریم آمده است.
چنانچه از سال نو درسی بگیریم، بهار میشود، همه چیز نو شده و مردگان زنده میشوند. همانگونه که جهان سبز و خرم میشود و هزاران گل و گیاه از دل خاک بیرون میآید، جهان درون و وجود انسان نیز با این درس زنده میشود و در حقیقت رستاخیز جان صورت میگیرد.
خداوند در آیه ۴۵ سوره مبارکه جاثیه در ارتباط با این حقیقت میفرمایند:
«و کافران گفتند که زندگی ما جز همین نشأه دنیا و مرگ و حیات طبیعت نیست و جز دهر و طبیعت کسی ما را نمیمیراند؛ و این سخن نه از روی علم و دلیل بلکه از روی جهل و وهم و خیال میگویند».
در این تقارن بهار طبیعت و قرآن، درسهای بزرگ این آیه شریفه و آیات مشابه برای ما این هست که شما به رستاخیز ایمان بیاورید، وقتی دیدید که این همه مرده زنده شد، منکر قیامت بی اعتبار میشود.
نفس باد نوروزی که این عالم را زنده کرد و بهاری پدید آورد، آیا معانی عمیقتری ندارد؟ برای اهل معرفت هرچیزی هزار معنی دیگر هم دارد (رجوع کنید به: آثار هایدگر راجع به گل که پر از حکمت و فلسفه است.)
اولا هر بهاری که میآید باید دل ما پر از شادی شود که دیدی خزان نماند؟ پس هیچ نگرانی نداشته باش، درختان و گیاهان خشک شدند و با باد خزان برف رویشان نشست، اما دوباره سر از خاک برآوردند و جوانه زدند.
ثانیا شما هم فکری به حال خود کنید که زنده شوید. بگردید ببینید چه بادی هست که اگر به ما بخورد ما هم زنده میشویم؟ چرا ما شکوفه نمیدهیم؟ برگ و باری نمیدهیم؟ چرا سبز و خرم نیستیم؟ چرا شاد نیستیم؟ برای اینکه خزانیم، ما برگ و بارمان ریخته و حکایت این مصرع شدیم که:
«در بهار زندگی احساس پیری میکنم»
خیلیها اینطور هستند چرا؟ برای اینکه شکوفا نشدند و نفسی به آنها نخورده و سر از خاک بیرون نیاوردند، در زیر خاک هم ظلمت است و هم تاریکی و غم».
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
اگر نسیم نوروزی به ما بخورد و ما زنده شویم، عیدی میشود گرفت که انسان در آن جامه نوین انسانیت و بندگی حضرت حق را بر تن میکند».
این طبیعت هم شامل طبیعت بیرونی میشود و هم طبیعت درون انسان که به مراتب اهمیت شکوفا شدن آن بیشتر است. در تایید این مطلب فرمایش مولای متقیان امام علی(ع) را داریم که فرمودهاند:
«أ تزعم انک جرم صغیر، و فیک انطوی العالم الاکبر»
«ای انسان آیا خیال میکنی تو جرم و جسم کوچکی هستی؟ در حالی که در وجود تو همه رمز و راز این عالم بزرگ نهفته است». یک وجه این تعبیر مولای متقیان به معنای این است که انسان، جهان کوچک و جهان، انسان بزرگ است.
در نهایت اینکه...
قرآن کریم کلام خداوند است و طبیعت هم کلام خداوند و اسماء الهی در هر دو جلوهگر است. امسال بهار طبیعت یا همان جشن نوروز با بهار قرآن یعنی ماه مبارک رمضان مقارن شده است.
سردی طبیعت با شکوفههای بهاری و سرود بلبلان رخت برمیبندد و یخهای عصیان و نافرمانی با زمزمههای نیمه شب رمضان و ترنم دعای رمضانیان آب میشود. در رمضان است که میتوان هفت شهر عشق را پیمود و دیو نفس را بر زمین افکند و در عید فطر پیروزی فطرت بر شهوت را جشن گرفت.
گردش زمین دور خورشید آغازگر سال شمسی و جشن نوروز است و حرکت سالک عاشق در رمضان طلایهدار سال معنوی و هر دو در مدار توحیداند که در حقیقت پیروزی قلب سلیم بر نفس اماره یا همان رستاخیز جان را بشارت میدهند. در همین راستاست که انسان کامل، امام علی (ع) در خطبههای عید فطر، مردم را به دوری از معصیت در ابعاد مختلف فردی، اجتماعی، اقتصادی و ... دعوت میفرمایند.
همچنین اشاره شد که ایرانیان باستان نیز از آغاز تعبیر پرستش و شکرگزاری یزدان را در جشن نوروز دنبال کردهاند. پس حقیقت نوروز در تمام مذاهب و ادیان و مسالک سرتاسر جهان یکیست و آن رستاخیز در تمام ابعاد آن (مخصوصا جان) است که تولدی دوباره و اصل زندگیست. بنیانهای طبیعی نهفته در آن هم حکایت از این حقیقت دارد.
در این بهار همه جانبه معنویت و طبیعت، تقارن مبارک بهار قرآن و بهار طبیعت را به فال نیک گرفته و از آن درسها میآموزیم.
منابع:
نوروز پاکان؛ مهدی عزیزان
بررسی جشن باستانی نوروزو انعـکاس آن در هنر دوران هخامنشی و ساسانی؛ مهتاب مبینی، زهره منصور جاه
بنیانهای طبیعی صلح و دوستی در آیین نوروز، داود غرایاق زندی، سویل ماکویی
پورداوود، ا. (۱۳۳۶)، یادداشتهای گاتها، چاپ اول، تهران، انتشارات اساطیر
برهان، م (۱۳۶۱)، برهان قاطع، به کوشش محمد معین، تهران: امیر کبیر
معین، م (۱۳۶۳)، فرهنگ فارسی جلد اول (چاپ ششم)، تهران: انتشارات امیرکبیر
فرهوشی، پ، ۱۳۶۴، جهان فروری، بخشی از فرهنگ ایران کهن (چاپ اول)، تهران: کاویان
رضی، ه، ۱۳۸۲، گاهشماری و جشنهای ایران باستان: پژوهشهای و نوشتهها، ویرایش سوم، تهران: فروهر
معین، محمد، ۱۳۸۷، جشن نوروز، در علی دهباشی، نوروز، شرکت نشر نقد افکار، تهران، ایران.
دوستخواه، جلیل (۱۳۸۸)، نوروز جشن نوگردانی جهان و زندگی و آیین نمادین رستاخیز، در علی دهباشی، نوروز، شرکت نشر نقد افکار، تهران، ایران.
شعبانی، رضا (۱۳۸۸)، نوروز نماد نگاه مثبت ایرانیان، در علی دهباشی، نوروز، شرکت نشر نقد افکار، تهران، ایران.
بهار، مهرداد (۱۳۸۸)، نوروز، زمان مقدس، در علی دهباشی، نوروز، شرکت نشر نقد افکار، تهران، ایران.
منتظری، حسینعلی، درسهایی از نهجالبلاغه، ج ۳
برهان انتقادی و هویت: برساختگرایی اجتماعی به عنوان چارچوبی تئوریک برای نگارش دانشگاهی EFL، نوشتۀ جی. مککینلی، ۲۰۱۵، مجلۀ جستارهای انتقادی در مطالعات زبان، شمارۀ ۱۲
Anderson, b, ۲۰۰۶, Imagined communities؛ Reflections on the origin and spread of nationalism. UK: Verso.
Lassiter, l,. E. ۲۰۰۵. Collaborative ethnography and public anthropology. Current Anthropology, ۴۶ (۱) , ۸۳-۱۰۶. doi: ۱۰.۱۰۸۶/۴۲۵۶۵۸
[۱]. برساختگرایی اجتماعی یا ساختگرایی اجتماعی یا صنعگرایی (به انگلیسی: Social constructivism) یک نظریهٔ جامعهشناختی در زمینهٔ شناخت است که بر مبنای آن رشد انسان به صورت اجتماعی انجام میشود و دانش از طریق کنش متقابل با دیگران برساخته میشود.