فرانسه اکنون میزبان بزرگترین جمعیت مسلمان در اروپا است که نیمی از آنها متولد فرانسه یا تابعیت فرانسوی دارند. اکثر این خانوادهها در حومه شهرهای فرانسه زندگی، کار و تحصیل میکنند. این بنلیها - که اصطلاحی تحقیرآمیز برای محلههای مهاجرنشین است - با ساختارهای خشن خودنمایی میکنند، تضاد شدیدی با خیابانهای سنگ فرش و کلیساهای جامع گوتیک مراکز شهر دارند.
گروه جامعه و اقتصاد «سدیدی»؛ «آدری پتیت»[۱] معلم زبان انگلیسی در یادداشتی که مجله انگلیسی زبان «ژاکوبن»[۲] مستقر در نیویورک آن را منتشر کرده است از تجربیات خود درباره تدریس در مدرسهای در حومه لیون میگوید؛ مدرسهای که اکثریت دانشآموزان آن را مسلمانان تشکیل میدهند. وی میگوید براساس قوانین لائیسیته که دولت فرانسه در این کشور اجرا میکند دانشآموزان دختر مسلمان حق ندارند در مدرسه حجاب داشته باشند، حق ندارند نماز بخوانند یا حق ندارند که غذای حلال بخورند. در فرانسه، الجزایری تبار، تونسی تبار یا مصری تبار معنایی ندارد همه باید هویت یکسان فرانسوی داشتند.
انحراف آزار دهنده
من که در آمریکا بزرگ شده بودم، دیدگاه سکولار فرانسه در مورد دموکراسی اجتماعی را تحسین میکردم؛ اما تدریس در حومه شهر «لیون»[۳] که بیشتر طبقه کارگر در آن زندگی میکنند به من آموخت که در عمل، لائیسیته فریادی است برای یک حق که میخواهد مسلمانان را از زندگی عمومی محروم کند.
بیرون مدرسه «رابرت دویسنو»[۴] در حومه شهر لیون فرانسه، یک پنجره دایرهای بزرگ وجود دارد که به عنوان آینه نیز عمل میکند. هر روز صبح، دانشآموزانم را میبینم که دور آن جمع میشوند تا حجاب خود را بردارند، موهای پراکنده را به پشت میبندند، و قبل از عبور از مرز به دبیرستان، موهای خود را در پشت سر محکم میبندند. در طول روز، آنها حجاب خود را مانند روسری به دور گردن خود میپیچند و برای لحظهای که دوباره از مدرسه خارج شده و از مرز عبور کنند، آماده میشوند و دوباره دور همان آینه جمع میشوند تا روسری خود را سر کنند. این مسئله منحصر به این مدرسه یا شهر لیون نیست. این یک اصل از نظام آموزشی فرانسه است که نتیجه قانونی در سال ۲۰۰۴ است که حضور «نمادهای دینی آشکار» را در مدارس فرانسه براساس اصل فرانسوی لائیسیته ممنوع کرد که به انگلیسی به عنوان «سکولاریسم» یا جدایی کلیسا و دولت ترجمه شده است.
قدمت لائیسیته به قانون ۱۹۰۵ باز میگردد که هدف آن از بین بردن نفوذ کلیسای کاتولیک در سیاست بود و آخرین میخ را بر تابوت حکومت دینی در فرانسه کوبید. فرانسه آزادی مذهب را تضمین میکند، اما نهادهای دولت - مانند مدارس دولتی - باید از نظر مذهبی بی طرف باشند
فرمان بازدارنده دولت علیه مذهب در تار و پود جامعه فرانسه دوخته شده است: قدمت لائیسیته به قانون ۱۹۰۵ باز میگردد که هدف آن از بین بردن نفوذ کلیسای کاتولیک در سیاست بود و آخرین میخ را بر تابوت حکومت دینی در فرانسه کوبید. فرانسه آزادی مذهب را تضمین میکند، اما نهادهای دولت - مانند مدارس دولتی - باید از نظر مذهبی بی طرف باشند.
بهعنوان دستیار آموزش زبان انگلیسی فولبرایت در لیون، متوجه شدم فرانسویها وقتی ادعا میکنند «جمهوری سکولار است» چه معنایی دارد. زمانی که دانشجویان و اساتید از دروازههای مدرسه عبور میکنند، باورهای مذهبی، سیاسی و فلسفی آنها تابع هویت ملی فرانسه میشود. اکثر دانشآموزان مدرسه من مسلمان هستند با این حال، نه نمازخانهای نه گروه قرابتی و نه غذای حلالی وجود ندارد.
این یک انحراف آزاردهنده در کشوری است که شهروندانش مذهب و باورهای خود را به راحتی و آشکارا نشان میدهند. در آمریکا، ممانعت از اعمال مذهبی یک کارمند توسط قانون حقوق مدنی ممنوع است. آمریکاییها آزادی را بهعنوان آزادی دعا، تجمع و اظهار عقاید مذهبی میدانند در حالی که فرانسه همین آزادی را آزادی از مذهب و تفرقههایی میداند که ممکن است مذهب ایجاد کند. لائیسیته نیز مانند بسیاری از قوانین با نیت خیر آغاز میشود: مکانهای آموزشی فراتر از عقاید مذهبی خواهند بود! دانشآموزان به خاطر اعتقاداتشان مورد تبعیض قرار نخواهند گرفت! اما این قانون رفته رفته دامنهاش را گسترش داده و حول زندگیهایی که قصد رهایی آن را داشت، بسط پیدا کرد و به جای حظ آزادی زندگیها را محدود کرد.
تا سال ۲۰۰۴، لباسها و نمادهای مذهبی با سکولاریسم ناسازگار تلقی نمیشدند. با این حال، لائیسیته با افزایش جمعیت مسلمانان این کشور اهمیت دوبارهای یافت. استعمارزدایی فرانسه از کشورهای شمال آفریقا در دهه ۱۹۶۰ موجی از مهاجران کارگری مسلمان را در اواخر قرن بیستم تشدید کرد. در حالی که دولت فرانسه این جمعیتها را غیرقابل جذب و موقتی میدانست، بسیاری از مهاجران مسلمان هرگز آنجا را ترک نکردند و و نسلهای جدیدی از مسلمانان فرانسویتبار را به وجود آوردند.
فرانسه اکنون میزبان بزرگترین جمعیت مسلمان در اروپا است که نیمی از آنها متولد فرانسه یا تابعیت فرانسوی دارند. اکثر این خانوادهها در حومه شهرهای فرانسه زندگی، کار و تحصیل میکنند. این بنلیها - که اصطلاحی تحقیرآمیز برای محلههای مهاجرنشین است - با ساختارهای خشن خودنمایی میکنند، تضاد شدیدی با خیابانهای سنگ فرش و کلیساهای جامع گوتیک مراکز شهر دارند. این محلهها که در ابتدا به عنوان پناهگاه کارگران در فرانسه پس از جنگ تصور میشدند، تنها مسلمانان و سایر جمعیتهای اقلیت را منزوی و فقیر کردهاند. وقتی به خانواده میزبانم گفتم که در مدرسه «رابرت دویسنو»، واقع در بزرگترین محله مهاجرنشین لیون تدریس خواهم کرد، آنها با همدردی واکنش نشان دادند و به طور مبهم به مسائل رفتاری اشاره کردند. دیگران صریحتر بودند آنها گفتند: «اما اینجا جایی است که همه عربها زندگی میکنند!»
نگرانی در مورد سبقت گرفتن اسلام از فرهنگ فرانسه، افزایش جو بیگانه هراسی و اقدامات تروریستی در اوایل دهه ۲۰۰۰، دولت را به تجاوز بیشتر و آشکارتر به حوزه خصوصی شهروندان مسلمان خود واداشته است
یک اسکن سریع از یک کلاس متوسط در دبیرستان من، یک میز را نشان میدهد که با عبارت «۱، ۲، ۳، زنده بادالجزایر» حکاکی شده است! و یک بخاری که با کلمه «تونیسی» مشخص شده است. دانشآموزان من به سرعت به من یادآوری میکنند که آنها دو زبانه هستند (بسیاری از آنها هم به زبان فرانسه و هم به زبان عربی صحبت میکنند) و مشتاق هستند که از من بپرسند چه چیزهایی در مورد رمضان میدانم. آنها نسل دوم و سومی هستند که محافظه کاران فرانسوی بسیار از آنها میترسند؛ خانوادههایی که نه تنها در فرانسه ماندند بلکه نتوانستند میراث مذهبی و فرهنگی خود را فدای جمهوری فرانسه کنند. در پاسخ، سکولاریسم زمانی روشنفکر فرانسه برای کشاندن جمعیت مسلمان این کشور به مسیر طولانی یکسان سازی فرهنگی دستکاری شده است. نگرانی در مورد سبقت گرفتن اسلام از فرهنگ فرانسه، افزایشجو بیگانه هراسی و اقدامات تروریستی در اوایل دهه ۲۰۰۰، دولت را به تجاوز بیشتر و آشکارتر به حوزه خصوصی شهروندان مسلمان خود واداشته است. ممنوعیت نمادهای مذهبی «مشهود» در سال ۲۰۰۴ اولین تلاش عمده برای سلب هویت مذهبی مسلمانان و تقویت مجدد قدرت دولت فرانسه بود. در حالی که این ممنوعیت در مورد دیگر نمادهای مذهبی هم اعمال میشود، اما هدف واقعی آن زنان مسلمان هستند. (دولت صلیبهای مسیحی بیش از حد بزرگ را نیز ممنوع کرد، اما همچنان مردم فرانسه اجازه داد گردن بند محبوب کوچک صلیب را با خود داشته باشند)
اسلام فرانسوی
در طول دو دهه گذشته، دولت فرانسه همچنین تلاش کرده است تا آنچه مسلمانان در ساحل میپوشند، آنچه میخورند، و چگونگی آموزش کودکانشان را نیز تنظیم کند. در سال ۲۰۲۰، امانوئل ماکرون، رئیسجمهور فرانسه، «اسلام فرانسوی» را پیشنهاد کرد، یک عمل مذهبی که توسط دولت مدیریت میشود، بدون اینکه طنز یک دین تحت کنترل دولت در یک جمهوری سکولار را به رسمیت بشناسد. این سیاستها نشان میدهد که دولت فرانسه نمیتواند بین رفتارهای دنیوی که یک دولت متنوع را تشکیل میدهند و جدایی طلبی که ممکن است به افراط گرایی منجر شود، تمایز قائل شود.
زمانی که من با دانشجویانم فعالیت «کشور خودت را اختراع کن» را رهبری میکردم، آنها رویای مکانهایی مانند «الجزی» را میدیدند، ترکیبی از الجزایر و تونس که در آن شهروندان اجازه دارند در ملا عام نماز بخوانند، عید و روز باستیل را جشن بگیرند، و به زبان فرانسه، عربی و انگلیسی صحبت کنند. آنها کشورهایی را در ذهن خود اختراع کردند که در آنها میتوانستند بدون شرم هویت خود را بیان کنند، نه اینکه مجبور باشند بخشهای مهمی از هویت خود را در دروازههای مدرسه باقی بگذارند. در یکی از کلاسهای سال دوم، من یک پروژه کتاب سال را دنبال کردم. وقتی روی موضوعی رای دادیم، «ریشهها» با قاطعیت برنده شد. دانشآموزان من درباره ریشههای الجزایری، ایتالیایی، تونسی، کنگویی، مراکشی، آلمانی و آنگولیایی خود بحث کردند، اما هویت فرانسوی مشترک خود را نیز برجسته کردند. آنها گواه این هستند که غرور در خانه شما و ریشههای هویتی شما در تضاد و تقابل با یکدیگر نیستند در واقع، این شاهدی بر یک دموکراسی چند فرهنگی سالم است. حتی زمانی که حزب راست افراطی «مارین لوپن»[۵] ادعای افراط گرایی و تندروی اسلامی را مطرح میکند، «مرکز مطالعات منازعه در پاریس»[۶] «پایبندی گسترده مسلمانان فرانسه به جمهوریت»، ارزشهای آن و نهادهای آن را اعلام کرد.
اگرچه ممنوعیت حجاب ادعا میکند که دختران مسلمان را از نفوذ خانواده و اجتماع رها میکند، اما عملاً حرکت آنها را محدود میکند و زنان مسلمان را از حضور در فضاهای عمومی منع میکند
وقتی یکی از کلاسهایم را در یک سفر علمی همراهی کردم، چند دانشآموز دختر شرکت نکردند، زیرا نمیخواستند بدون حجاب در انظار عمومی دیده شوند. همکاران من که به این بی عدالتیهای روزمره عادت کرده بودند، به غیبت این دانشآموزان دختر بی اعتنایی کردند کردند. اگرچه این ممنوعیت ادعا میکند که دختران مسلمان را از نفوذ خانواده و اجتماع رها میکند، اما عملاً حرکت آنها را محدود میکند و زنان مسلمان را از حضور در فضاهای عمومی منع میکند. یک روز دیگر، من اعلام کردم که وقت آن است که برای سالنامه خود پرتره بگیریم. دانشآموزان با حجاب ابتدا حاضر به عکاسی نشدند، اما وقتی به آنها گفتم میتوانند روسری خود را بپوشند، با هیجان واکنش نشان دادند. بسیاری از دانشآموزان دختر در مدرسه من «Abaya» یک لباس بلند، گشاد و سنتی اسلامی میپوشند که به بی شباهت به لباس ماکسی آستین بلند نیست. با این حال از آنجا که این لباس توسط زنان مسلمان پوشیده میشود، وزارت آموزش و پرورش فرانسه تحقیق در مورد نقض اصول لائیسیته را آغاز کرده است؛ که آیا این لباس اصول لائیسیته را نقض میکند یا خیر. مقررات لباس بی سابقه نخواهد بود: در سال ۲۰۱۵، یک دانش آموز مسلمان از کلاس اخراج شد، زیرا یک معلم دامن بلند او را بیش از حد مذهبی میدانست. این موضوع این سوال را ایجاد میکند که آیا این ممنوعیت واقعاً هدفش تنظیم نمادهای مذهبی است یا اینکه مکرراً برای وادار کردن دانشجویان مسلمان به انطباق و همسان سازی تفسیر میشود.
هنوز هیچ مدرکی مبنی بر اینکه پوشیدن یک علامت مذهبی تهدیدی برای نظم عمومی است وجود ندارد و دولت فرانسه نتوانسته است اثرات مثبت این ممنوعیت را نشان دهد. با این حال، این کشور سرسختانه بر همسان سازی پافشاری میکند و هر شهروند فرانسوی را در چارچوب «ارزشهای جمهوری خواهانه» خود تحت فشار قرار میدهد. مهمترین آنها کلیت گرایی است: باوری که فرانسوی بودن فرد را جایگزین طبقه، جنسیت، نژاد و مذهب او میکند. برای فرانسویها، وسواس آمریکاییها با هویتهای خط فاصله - آمریکایی آفریقاییتبار، آمریکایی آسیاییتبار، عرب آمریکایی و ... - فقط باعث تقسیم بیشتر شهروندان ما بر اساس خطوط نژادی و مذهبی میشود. توجه آمریکا به نژاد و قومیت در سیاست، که در فرانسه به آن «ووکیسم»[۷] میگویند، به عنوان امری واپس گرایانه، تهدیدی جدی برای دموکراسی و دامن زدن به نزاعهای نژادی نامیده میشود.
فرانسه دادههای سرشماری نژاد یا مذهب را جمعآوری نمیکند، بنابراین این کشور برای نابرابریهای اقتصادی، آموزشی و شغلی بین جمعیتهای مختلف پاسخگو نیست. ۴۲ درصد از مسلمانان گزارش داده اند که به دلیل مذهب خود تبعیض را تجربه کرده اند، این رقم در میان زنانی که روسری به سر میکنند به ۶۰ درصد افزایش مییابد
فرانسویها به داشتن دولتی که تمایزات نژادی یا قومیتی را به رسمیت نمیشناسند، افتخار میکنند، اما اعلام برابری آن را تضمین نمیکند. در عوض، به دولت این امکان را میدهد که به تبعیضهای نهادی چشم پوشی کند و به نادیده گرفتن تبعیض نهادی ادامه دهد. این امر امکان پیشبرد قوانین مضر مانند ممنوعیت حجاب را بدون در نظر گرفتن عواقب آن فراهم میکند. فرانسه دادههای سرشماری نژاد یا مذهب را جمعآوری نمیکند، بنابراین این کشور برای نابرابریهای اقتصادی، آموزشی و شغلی بین جمعیتهای مختلف پاسخگو نیست. لازم به یاداوری دوباره این واقعیت نیست که ۴۲ درصد از مسلمانان گزارش داده اند که به دلیل مذهب خود تبعیض را تجربه کرده اند، این رقم در میان زنانی که روسری به سر میکنند به ۶۰ درصد افزایش مییابد.
قبل از اینکه دستیار آموزش زبان انگلیسی شوم، فرانسه را به عنوان یک نسخه پیچیدهتر و مترقیتر از ایالات متحده تصور میکردم. در بسیاری از جنبه ها، من اشتباه نکردم. حتی به عنوان یک آمریکایی که در فرانسه زندگی میکردم، از دسترسی به مراقبتهای بهداشتی مقرونبهصرفه این کشور لذت میبردم و دوستانم که به دنبال دریافت مدرک کارشناسی ارشد بودند مجبور نبودند بیش از ۴۰۰ دلار برای شهریه خود هزینه کنند. با این حال، در حالی که فرانسه در برخی مسائل از زمان خود جلوتر بوده است این مسئله فرهنگی به جامعه بین المللی اجازه داده است که چشم خود را بر نحوه رفتار فرانسه با جمعیت مسلمان خود ببندد. اگر این کشور میخواهد جایگاه خود را به عنوان یک دموکراسی چندفرهنگی حفظ کند، باید دوباره ارزیابی کند که آیا لائیسیته و محدودیتهایی که اعمال میکند برای همه شهروندان فرانسوی، نه فقط بورژواهای سفیدپوست کارآمد است یا خیر. حجاب و سایر نمادهای مذهبی که باعث اختلال در کلاس نمیشود باید در مدارس مجاز باشد و ممنوعیت سال ۲۰۰۴ لغو شود. تنها در این صورت است که زنان جوان در مدرسه «رابرت دویسنو»، که هر روز قبل از عبور از دروازههای مدرسه مجبور به برداشتن حجاب خود میشوند، میتوانند به طور کامل در آموزش خود شرکت کنند. تنها در این صورت است که آنها شهروند کامل جمهوری فرانسه خواهند شد.
پینوشت
[۱]. Audrey Pettit [۲]. jacobin [۳]. Lyon [۴]. Lycée Robert Doisneau in Vaulx-en-Velin [۵]. Marine Le Pen [۶]. Center for the Study of Conflict in Paris [۷]. wokisme