بازخوانی دیدگاه‌های روشنفکر برجسته انقلاب؛
استاد حکیمی درباره دکتر شریعتی می‌گوید: تبلیغ اصلی ایشان، روی قرآن کریم بود که فهمید و فهمانید پس از آن، نهج‌البلاغه من کسی را سراغ ندارم که مثل ایشان بر نهج‌البلاغه تسلّط داشته باشد.

به گزارش«سدید»؛ شریعتی می‌گفت: «مسئله بازگشت به خویشتن، شعاری نیست که الان در دنیا مذهبی‌ها مطرح کرده باشند، بلکه بیشتر روشنفکران مترقّی غیرمذهبی این مسئله را برای اوّلین بار مطرح کرده‌اند. مانند امه‌سزر ودر افریقا مثل فرانس فانون، مثل ژولیوس نی‌ره‌ره، مثل جوموکنیاتا، مثل سنقر در سنگال، مثل کاتب یاسین نویسنده الجزایری و مثل جلال آل‌احمد در ایران. این‌ها هستند که شعار بازگشت به خویش را مطرح کرده‌اند و هیچ کدامشان تیپ مذهبی نیستند. این‌ها از چهره‌های برجسته نهضت روشنفکری جهان و از رهبران ضدّ استعماری در دنیای سوم هستند و مورد قبول همه جناح‌ها. پس بر اساس همین دعوت می‌آییم در ایران، و در این جامعه، و این نسل و این عصری که ما الان هستیم و مسئول آن می‌باشیم، این مسئله را مطرح می‌کنیم، و بر این اساس است که وقتی مسئله بازگشت به خویش مطرح است برای من مذهبی یا توی غیرمذهبی که هر دو در مسئولیت اجتماعی‌مان مشترک هستیم و به تفاهم مشترک رسیده‌ایم مسئله تبدیل می‌شود از بازگشت به خویش به بازگشت به فرهنگ خویش و شناختن آن خویشتن که ما هستیم؛ و در این مسیر مطالعات است که می‌رسیم به: بازگشت به فرهنگ اسلامی و ایدئولوژی اسلامی و اسلام، نه به عنوان یک سنّت، وراثت، یک نظام یا اعتقاد موجود در جامعه، بلکه اسلام، به عنوان یک ایدئولوژی، اسلام به عنوان یک ایمان که آگاهی داد و آن معجزه را در همین جامعه‌ها پدید آورد.»
به مناسبت سالروز رحلت این روشنفکر برجسته و انقلابی به «بازخوانی» اندیشه دکتر شریعتی در خصوص عدالت و آزادی پرداختیم:


خیابان جاده قدیم شمیران، حوالی سه راه ضرابخانه روز‌ها و شب‌های سال ۱۳۴۸ تا ۵۲ شاهد حضور پرشور دانشجویان و جوانانی بود که برای شنیدن سخنرانی دکتر علی شریعتی درباره عرفان، برابری و آزادی به حسینیه ارشاد می‌آمدند. هرچند که دوران حضور دکتر شریعتی در حسینیه ارشاد و فعالیت‌های او در این پایگاه فکری و فرهنگی بسیار محدود و کمتر از چهار سال بود، اما اکنون که بیش از چهار دهه از درگذشت او و پیروزی انقلاب اسلامی می‌گذرد، هنوز نام او و اندیشه‌هایش در حوزه‌های مختلف خصوصاً پیرامون مسئله عدالت و آزادی می‌تواند ذهن‌های جوان و جویای حقیقت را به فعالیت وادارد.

دکتر علی شریعتی بیش از هر کدام از اساتید و اندیشمندانی که در دوران تحصیل در ایران و اروپا با آن‌ها آشنا و مرتبط شد، تحت تأثیر پدرش استاد محمد تقی شریعتی بود. استاد شریعتی از مصلحان و نوگرایان اندیشه اسلامی و از پیش‌قراولان تفکر جدید اسلامی در ایران معاصر است. وی در برنامه‌های اصلاحی خویش تکیه به قرآن داشت و از مفسران و قرآن‌شناسان بزرگ این دوره به شمار می‌رفت.

استاد محمدرضا حکیمی درباره او می‌گوید: تبلیغ اصلی ایشان، روی قرآن کریم بود که فهمید و فهمانید پس از آن، نهج‌البلاغه. من کسی را سراغ ندارم که مثل ایشان بر نهج‌البلاغه تسلّط داشته باشد. او مثل کسی که در خانه حضرت علی (علیه‌السّلام) بوده و از حضرت نهج‌البلاغه را درس گرفته باشد، به زیبایی خطبه‌ها را شرح می‌داد و ترجمه می‌کرد و تابلو‌های زیبایی از سخنان آن حضرت ترسیم می‌نمود. سخنرانی‌های استاد، بسیار متین، محکم، بلیغ و برای جوانان، بسیار پرجاذبه بود. [۱]آیت‌الله خامنه‌ای در خصوص ایشان هم همین نکته را مورد تاکید قرار می‌دهند: این رادمرد دینی، از پیشروان و پایه‌گذاران اندیشه «بازگشت به قرآن و نهج‌البلاغه» و خود مفسر قرآن و مدرس و شیفته نهج‌البلاغه بود. [۲]این طبیعی بود برای دکتر علی شریعتی که از روز‌های آغاز نوجوانی تحت تعلیمات پدر فاضلش به سر می‌برد، عدالت دغدغه پررنگ او باشد و در آثارش بسیار مورد تاکید قرار گیرد. شریعتی محصول فرهنگ قرآنی و نگاهی بود که استاد محمد تقی شریعتی مروج آن محسوب می‌شد و به همین علت بزرگ‌ترین دغدغه او عدالت بود، البته عدالتی که آزادی جز جدایی‌ناپذیر آن است و آزادی بدون آگاهی امری ممتنع است. عدالت در اندیشه شریعتی از اصلی‌ترین مبانی فکری اوست که به همراه اصل امامت به عنوان شاخص‌های اسلام راستین یا چنان که او تعبیر می‌کرد، تشیع علوی است.

یکی از دشواری‌های بحث از مفهوم بنیادی عدالت ابهام در تعاریف آن و معانی عدالت است. با این وجود اندیشمندان در خصوص آن بحث‌های متعددی کرده‌اند. علی شریعتی یکی از متفکرانی است که نه تنها در خصوص عدالت و توابع آن بحث‌های گوناگونی دارد، بلکه می‌توان «عدالت» را مسئله محوری در نظام فکری او دانست.

عدالت در اندیشه وی شأن و جایگاهی فرعی و حاشیه‌ای ندارد و دغدغه اصلی او موضوع عدالت و حکومت بر حق است. شریعتی تلاش تمام مکتب‌های فکری و جهان‌بینی‌های بشری و غیر بشری را معطوف به تحقق عدالت و برابری و مقابله با حاکمیت استبدادی و اشرافی و جایگزینی رهبری انقلابی به جای آن حاکمیت می‌داند. [۳]شریعتی تقریباً تمام تلاش خود را صرف نجات جامعه ایران از طریق یک تشیع انقلابی تجدید حیات یافته بر اساس ایدئولوژی توحید و تاکید بر عدالت اجتماعی و برابری کرده است.

علی شریعتی معتقد است که جایگاه والای عدالت در اسلام موجب جذب مردم به سوی این دین الهی شده است: به خاطر عدل و امامت اسلام است که ایرانیان با آن سرعت به اسلام می‌گرویدند، زیرا توحید و نبوت و معاد از اصول همه ادیان راستین است، اما عدل و امامت به این صورت که دو اصل مشخص و متعهد زندگی بشری است از اصول طرح شده اسلام می‌باشد و در متن رسالت ویژه پیامبر اسلام قرار دارد. [۴]دکتر در آثار متعدد خود عدالت را اینگونه تعریف می‌کند: عدالت به معنای برابری طبقاتی است، «عدالت عبارت است از تکیه بر روی اصل برابری طبقاتی، برابری حقوقی انسانی و برابری نژادی بر اساس نظامی که زیر بنایش توحید است و رو بنایش عدل جهانی»، عدالت به معنای برابری طبقاتی، نفی استثمار فرد از فرد و طبقه از طبقه، نفی تضاد و تبعیض اقتصادی، حقوقی و اجتماعی.

شریعتی بر جنبه اقتصادی عدالت تأکید وافری دارد، اما عدالت را مبتنی بر جهان بینی‌های غیر توحیدی نفی می‌کند. همچنین اگر منظور از عدالت فقط شیوه‌های باز توزیعی برای ایجاد برابری اقتصادی باشد، شریعتی این‌شیوه باز توزیعی را صریحاً نفی می‌کند و اگر منظور از آزادی نیز آزادی اقتصادی و سازوکار‌های بازار آزاد است، این مفهوم از آزادی را نیز به صراحت عامل دیگری برای اشکال گوناگون اسارت و بردگی انسان تعریف می‌کند.

مخالفت دکتر شریعتی با سرمایه داری را می‌توان در جهت عدالت‌خواهی خصوصاً عدالت اقتصادی دانست. او به این علت از سرمایه داری نفرت داشت که عدالت و تعادل طبیعی الهی را بر هم می‌زند و با ایجاد فاصله بین فقیر و غنی جامعه را دو قطبی می‌کند.

علی شریعتی منشأ مالکیت را تلاش انسان‌ها می‌دانست و وجود درآمد‌های بادآورده و درآمد‌هایی را که بدون تلاش حاصل می‌شوند، محصول نظام سیاسی و ساختار قدرتی می‌دانست که قدرت را به طور نابرابری توزیع می‌کند تا توزیع نابرابر ثروت را امکان‌پذیر کند. ساختار تولیدی ناشی از این آمیزه قدرت و ثروت، ساختاری است مبتنی بر استثمار توده‌های محروم، و مناسبات اجتماعی حاصل از این ساختار تولید نظام توزیعی است که جز با تخریب فرهنگ و حاکم کردن فرهنگ مصرفی و منحرف کردن ظرفیت‌های انسانی رشد، استقرار نمی‌یابد. همه این‌ها ماشین عظیمی به نام دولت را تشکیل می‌دهند که محصول آن الیناسیون، از خود بیگانگی یا به تعبیر شریعتی جن‌زدگی انسان‌ها است. [۵]دکتر شریعتی در بحث عدالت توأمان بر عدالت اقتصادی و عدالت اجتماعی تاکید داشت. برخی از متفکران معتقدند، تلقی شریعتی از عدالت قدری به برابری نزدیک بود تا اعطای حق به صاحب حق که تعریفی است که عموماً از متفکران حوزه دینی شنیده می‌شود.

این متفکران جایگاه برابری در اندیشه شریعتی را باعث ایجاد اشکال‌ها و مخالفت‌های تعدادی از متفکران با اندیشه او می‌دانند. چرا که او در ضمن صحبت‌هایش معتقد است که فقه اقتصادی باید شامل تغییراتی شود.

یکی از دلایل مخالفت‌های گسترده مدافعان جریان لیبرال و لیبرالیسم چه در گذشته با سخنرانی‌ها و مکتوبات و چه در سال‌های اخیر در مجلات این جریان فکری، البته همین است منتهی از موضعی دیگر. جریان لیبرال حتی با فقه اقتصادی که معتقد به یک آزادی اقتصادی در چارچوب قواعد کتاب مکاسب شیخ انصاری است هم موافق نیست چرا که به‌شدت معتقد به تفکر کاپیتالیسم و سرمایه‌داری هستند و می‌خواهند سرمایه‌های کلان را به دست بیاورند. کسانی که به تقدم توسعه بر عدالت معتقدند و توسعه اقتصاد را بر اساس رانت ترویج می‌کنند تفکر شریعتی را تحمل نمی‌کنند.

علی شریعتی میان دو مفهوم عدالت و قسط قائل به تفاوت است و معتقد است قسط آن مفهوم تحول ساز و اساسی است. البته او در برخی از نوشته‌ها و سخنانش عدل و قسط را در یک معنا به کار می‌برد.

او می‌گوید: در قرآن و احادیث دو کلمه هست، یکی «قسط» و یکی «عدل»، «قسط» در برابر «ظلم» است و اعدل و در برابر الجورة، و هر دو معمولاً به صورت مترادف استعمال می‌شوند: ظلم و جور، قسط و عدل، در حالی که مسأله بسیار دقیق و عمیق است. قسط از لحاظ جامعه شناسی طبقاتی، بی نهایت حساس است و به عقیده من همه چیز است؛ یعنی زیر بنای همه چیز. عدل عبارت است از شکل قانونی و روابط اجتماعی میان افراد و گروه‌های اجتماعی بر اساس حقوق شناخته شده فردی و گروهی و «قسط» عبارت است از سهم واقعی هر کس یا هر گروهی از مجموعه مواهب مادی و معنوی و امکانات اجتماعی، در قبال نقشی که در جامعه بر عهده دارد» [۶]شریعتی معتقد است حتی در کشور‌های توسعه یافته اروپایی، عدالت هست، ولی قسط نیست. او می‌گوید: «وقتی عدل خاموش و خشنود است، قسط معترض است و خشمگین! «قسط» به معنای سهم است. با پرداخت بیست تومان قرارداد، عدالت را می‌توان اجرا شده دانست، اما جواب قسط را نمی‌توان داد؛ بنابراین عدل در برابر جور است، بر اساس حقوق وضع شده‌ای که مورد اتفاق همه است، اما قسط زیربنای اقتصادی است بر اساس سهمی که یک فرد در جامعه دارد؛ بنابراین - بنا به اصطلاح رایج - عدل، مسأله‌ای است روبنایی و قسط مسأله‌ای زیربنایی: عدل، در رابطه بین افراد بر اساس قوانین وضع شده، طرح می‌شود و قسط در اصل مالکیت و نظام اقتصادی و طبقاتی.

عدل یعنی به هر کس مطابق حق قانونی‌اش، آن چنان که در جامعه می‌پردازند، و قسط یعنی به هر کس مطابق سهم حقیقی‌اش، آن چنان که جامعه باید بپردازد. با عدالت ممکن است قسط، وجود نداشته باشد. گرچه عدالت بی زیر بنا نیز، دروغین و موقتی است و بسته به افراد است. اما وقتی قسط وجود دارد، عدالت نمی‌تواند وجود نداشته باشد، که زیر بنا وقتی بر اساس حق باشد، رو بنا خود به خود استوار می‌ماند. با این معنی، عدل در زبان اروپایی معادل justice است و برای قسط که به این دقت و عمق و سرشاری معنی، اصطلاحی وجود ندارد، باید با توضیح و کمی تساهل معنی کرد، به معنی برابری؛ ولی در اینجا به معنی برابری همه افراد در جامعه نیست که این هم ناممکن است و هم بر خلاف انصاف ۔ بلکه برای حقی که جامعه می‌پردازد با کاری که فرد در جامعه انجام می‌دهد، برابری حق قانونی -مزد- با حق واقعی -سهم- هرکس. برای داشتن عدالت باید دادگستری را اصلاح کرد و برای قسط باید زیر بنای اقتصادی را دگرگون ساخت. [۷]هم چنانی که در بالا اشاره شد شریعتی عدالت را مبتنی بر جهان بینی‌های غیر توحیدی نفی می‌کند و کاربرد مفهوم زیربنا برای قسط و روبنا برای عدل به معنای قبول زیر بنا بودن اقتصاد نیست، چرا که شریعتی در آثار دیگرش عدل را روبنای توحید و جهان بینی توحیدی دانسته است و از توحید به مثابه زیربنای اصلی ساخت فکری و عینی جوامع بشری یاد کرده است.
تمامی تلاش‌های فکری و نظری او بر این بوده است که جامعه مطلوب و آینده ایده آل زمانی محقق می‌شود که آزادی، برابری و عرفان هر سه در کنار هم در جامعه نهادینه شود.

آزادی آرمانی است که مانند عدالت قدمت دارد. شریعتی در خودسازی انقلابی می‌گوید: سومین بعد تکامل تاریخی به سوی کشف یا خلق، آزادی جوهر انسان است؛ آزادی سیاسی، فکری، هنری، اعتقادی، آزادی چگونه زیستن و آزادی انتخاب کردن، دستاورد عزیز انسان در طول تکامل خویش است.

او در انسان بی خود آزادی را معنای زندگی می‌داند: آدمی یعنی آزادی و رشد، یعنی تنوع و درگیری. اگر آزادی و تنوع و درگیری و تضاد را از زندگی برداریم، نه تکامل خواهیم داشت، و نه معنیِ بودن و زندگی کردن، که ویژه‌ی آدمی است. [۸]دکتر علی شریعتی دلبسته خاندان عصمت و طهارت خصوصاً امیرالمومنین علی علیه السلام بود. او می‌گوید: چگونه می‌شود که روح احساس داشته باشد، روحی انسان باشد و علی را عاشقانه نستاید و علی همه‌چیزش نباشد، علی در هر دو چهره در اوج کامل است: هم در چهره بزرگ زندگی او و هم در چهره مجموعه‌ای از همه ابعاد متعالی و ارزش‌های متعالی انسان (همان انسانی که مسجود همه فرشتگان و خلیفه خداوند است). هم دشمنان علی در اوج کمال جنایت و شیطنت و در همه ابعاد پلیدی انسانی هستند و هم خاندان علی و خانواده‌اش مجموعه ابعاد متعالی یک خاندانی را که در ذهن، بشریت مطلق پرست تصور می‌تواند کرد، زیر یک سقف، و توی یک چهاردیواری جمع کرده است.
شریعتی بالاترین آزادی‌ها را در سیره امام علی علیه السلام متبلور می‌داند، چنان که عدالت را. او در این خصوص می‌گوید: «همین طلحه و زبیر وقتی که می‌بینند در خلافت علی حتی نمی‌توانند به استانداری دو شهر امید داشته باشند، به نزد عایشه می‌روند که جنگ ‫بپا کنند. قبل از رفتن نزدِ علی می‌آیند تا برای خارج شدن از شهر از او اجازه بگیرند. علی به آن‌ها می‌گوید که ‌می‌دانم به کجا و برای چه کار می‌خواهید بروید، اما بروید! عجیب است! این دو نفر می‌خواهند از قلمرو حکومتش خارج شوند و از مرز بیرون بروند تا قیام مسلحانه علیهِ او راه بیندازند و بر رویش شمشیر ‫بکشند و بزرگترین توطئه زمان علی را درست کنند. مع‌ذلک علی به آن‌ها می‌گوید «بروید!» چرا؟ برای اینکه این دو نفر انسان هستند و اگر پیش از آنکه ‫جرمی را مرتکب شوند آن‌ها را از رفتن منع کند، آزادی آن‌ها را، که حق هر انسان است، سلب کرده است: آزادی سفر و آزادی مسکن؛ و اگر این آزادی‌ها ‫سلب شود قانونی به وجود می‌آید که همه جبّاران و ستمگران تاریخ برای پایمال کردن آزادی افراد به علی متوسل می‌شوند و به او اِستناد می‌کنند. به قول جرج جرداق: کجا هستند نویسندگان حقوق بشر تا حقوق بشر را در عمل بفهمند، نه در سخنرانی و خطبه و مراسم و سازمان ملل و یونسکو ‫که همه دروغ‌اند». [۹]بیش از چهل سال است که تفکر و اندیشه دکتر علی شریعتی در میان مخاطبان جوان ایرانی و غیر ایرانی نظیر کشور‌های عربی، کشور‌های آفریقایی و ترکیه زنده و در دسترس برای نقد و بررسی است و آثار او به زبان‌های مختلف در حال ترجمه است و در هر کشوری مخاطب خود را پیدا کرده است. بازخوانی و نقد و تحلیل آن‌ها می‌تواند نسل جوان را با میراث فکری گذشته انقلاب اسلامی آشنا سازد.

پی‌نوشت:

[۱] گفتارهای استاد حکیمی پیرامون استاد محمّدتقی شریعتی.

[۲] روزنامه اطلاعات، اردیبهشت ۱۳۶۶، ش ۱۸۱۵۱.

[۳] مجموعه آثار دکتر علی شریعتی جلد ۲۹ صفحه ۲۳۲

[۴] همان

[۵] گفتگو با حسین راغفر

[۶] مجموعه آثار دکتر علی شریعتی جلد ۱۵ صفحه ۳۲

[۷] مجموعه آثار دکتر علی شریعتی جلد ۱۵ صفحه ۳۹

[۸] مجموعه آثار ۲۵ دکتر شریعتی / انسان بی‌خود / ص ۳۵۸

[۹] دکتر علی شریعتی، سخنرانی چه نیازی است به علی؟

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha
پرونده ها