گروه دین و اندیشه «سدید»؛ فرهنگ به نحو طبیعی حالتی سیال داشته و در طول زمان، دچار تفاوتهایی از مختصات خود میشود. در این تحولات، بخشی از اجزاء فرهنگ منبسط شده و بخشهایی نیز کوچکتر میشود؛ تا جایی که ممکن است حتی از گردونه هستی خارج شود. برای نمونه، ما در طی چند سال گذشته شاهد فربهتر شدن آیین غدیر هستیم. در جهان اسلام نیز طی یک دهه گذشته، آیین اربعین بسیار گسترش یافته است. نمونههای متعددی نیز میتوان بر این موارد افزود؛ اما پرسش اصلی آن است که چگونه میتوان توضیحی جامعهشناختی از این مسئله ارائه کرد؟ برخی بر این باورند که فربهشدن این آیینها در طی سالهای اخیر، حاصل اراده حکومت و یا جریانی خاص است. این افراد از طریق نوعی ارادهگرایی، این رخداد را در قالب مفهومی به نام «مناسکسازی» توضیح میدهند. بهعبارتدیگر سیاست در تلاش است تا از طریق برخی مداخلات فرهنگی، مؤلفههایی را بهمنظور تقویت فرهنگ در خود وارد سازد. از همین رو چنین ورودی تخطئه شده و از «مناسکسازی» بهعنوان واژهای با بار منفی یاد میشود. در گفتار پیش رو، دکتر محسن دنیوی تلاش دارد تا این شیوه از صورتبندی را تحلیل کرده و مواجههای انتقادی با آن انجام دهد تا در نهایت تحلیل خود از این رخداد را ارائه دهد. در ادامه، متن گفتار وی که به درخواست پایگاه مطالعاتی سدید ایراد شده است را از نظر خواهید گذراند.
ریشههای تاریخی یک اتحاد مبارک
در دهه نود شاهد اتفاقی هستیم که اربعین را تبدیل به یک پدیده میکند. پدیدهای که امروز آن را میبینیم و حتی از مرزهای ملی و قومی نیز عبور کرده و بعد جهانی پیدا کرده است.
طی چند سال گذشته شاهد گستردگی و شکلگیری تفاوتی در برگزاری مراسم گرامیداشت عید غدیر هستیم. مهمانی دهکیلومتری که بهنوعی گرتهبرداری از آیین اربعین است، سروشکل متفاوتی به این روز در فرهنگ ما بخشیده است. برخی تلاش دارند تا این تحولات را ذیل عنوان «مناسکسازی» توضیح دهند؛ اما این واژه تا چه اندازه پیرامون این مراسم قابلیت توضیحدهندگی دارد؟ «مناسک»، کلمهای جاافتاده در ادبیات دینی ماست؛ کلمهای که بار معنایی مثبتی دارد اما وقتی با تعبیر «مناسکسازی» از آن یاد میکنیم به دنبال برقراری مواجههای انتقادی بوده و بهگونهای القا میشود که پدیده موردبحث، طبیعی و ارگانیک در بستر اجتماعی جامعه ایران شکل نگرفته و گویی حاکمیت یا جریان خاصی تمایل داشته چیزی به جامعه ایرانی اضافه کند و اگر آن نیرو حذف شود، این اتفاق دیگر رقم نخواهد خورد. اگر از این زاویه به قصه نگاه کنیم، بهواقع باید بگویم که من این توضیح از مسئله را درست نمیدانم. باور من آن است که وقتی اراده جمعی خلق شده و اتفاقی از این جنس رخ میدهد که یک جمعیت قابلتوجهی که گاه به مرز میلیون و یا میلیونها نفر میرسند با آن همراهی میکنند، خودِ آن پدیده و جمعیت موضوعیت دارند. در واقع آن موضوع، واجد ویژگیها و اهمیتی بوده که توانسته شور عمومی و بسیج جمعی ایجاد کرده تا شمار قابلتوجهی از انسانها را همراه کرده و به حرکت درآورد. نمونه این رخدادها را در پدیده اربعین میبینیم. این فاصله نزدیک به نود کیلومتری میان نجف تا کربلا همواره بوده و مردم عراق نیز به نحو تاریخی این مسافت را طی میکردهاند؛ اما در دهه نود شاهد اتفاقی هستیم که اربعین را تبدیل به یک پدیده میکند. پدیدهای که امروز آن را میبینیم و حتی از مرزهای ملی و قومی نیز عبور کرده و بعد جهانی پیدا کرده است. چنین پدیدهای چیزی نیست که اصطلاحاً با یک نیروی صرف حاکمیتی به وجود بیاید تا بتوانیم آن را ذیل عنوان «مناسکسازی» صورتبندی کنیم؛ لذا مسئله، ابعاد پیچیدهتری داشته که نمیشود آن را بهسادگی توضیح داد.
بسیجشوندگی؛ نقطه اتصال ایران و غدیر
برای ما عاشورا با سوگ سیاوش پیوند خورده است و ایرانیان، کاوه را در نحوی از ظلمستیزی و عدالتخواهی پیوسته با عاشورا میفهمند
به باور من، جشن غدیر نتیجه به هم پیوستن دو امر است؛ امر نخست، روحیه بسیجشوندگی و ایجاد اجتماعات بزرگ در ملت ایران است. ملت ایران یک ظرفیت فرهنگی داشته که به باور من بسیار باارزش است. شاید ارزشمندترین داشته مردم ایران، همین امر امکان بسیجشوندگی است که در طول تاریخ آن را حفظ کرده و یکی از علتهای پایداری هویت ایرانیان همین ویژگی و روحیه باشد. از طرف دیگر ما با امر دومی مواجه هستیم که در جهان اسلام و شاید در بیشترین جایی که تپندگی داشته و از آن حافظت میشود، همین ایران باشد و آن هم مسئله غدیر است. غدیر رویدادی مهم در تاریخ دین اسلام و حتی تاریخ ادیان است. حال این دو نقطه یعنی خصلت بسیجشوندگی جامعه ایرانی و غدیر به هم وصل شده است. یعنی چیزی در داشتههای تاریخی، تمدنی و هویتی جامعه ایرانی با چیزی در ادیان ابراهیمی و بهویژه دین اسلام پیوند خورده که از نقطه اتصال آنها چنین آداب و مناسکی ایجاد میشود. ما امروز تحت عنوان جشن غدیر از این پدیده یاد کرده و در طی سالهای اخیر میبینیم که ظرفیتهای بیشتری را از خود بروز داده و اتفاقهای عجیبتری را هم در جامعه ایران و هم در جهان اسلام رقم زده است.
یکی از نیازهای ضروری این اتفاق، نکتهای است که پیرامون قدرت اجتماعسازی و بسیجشوندگی ایرانیان گفتم و آن هم وجود قهرمان و رهبر است. ایرانیان در طول تاریخ خود به رهبر یا کسی که نمایندگی آن صفات الهی را روی زمین کند، توجه داشتهاند. این موضوع از شیعه و اسلام برای ایرانیان شروع نمیشود؛ بلکه بهانحاء مختلف در تاریخ ایران بروز داشته است. مسئله قهرمان و رهبر همواره برای ما کلیدی بوده و در شیعه چون این مؤلفه پرقدرت است، ما شاهد پیوند این دو بوده و از همین رو، شیعه در ایران گستردهتر و ریشهدارتر شده است. یکی از دلایلی که شیعه در ایران آنقدر موردتوجه قرار گرفته، همین مسئله رهبری است که انسان به نحو ویژه با کسی پیوند خورده که بهواسطه آن شما حتی از خود نیز میگذرید. ما غدیر را از این جهت باید درک کنیم. مسئله غدیر، امتداد مسئله رهبری است. مسئله آن امتداد محبتی است که ما از پیامبر خدا داریم و میخواهیم آن را توسعه دهیم به کسی که پیامبر خدا بهعنوان جانشین خود مطرح میکنند. شیعیان ایرانی پای این قصه ایستادهاند؛ لذا از همین منظر در حال خلق انرژی هستیم. این نیرو با عاشورا به اوج خود رسیده است. برای ما عاشورا با سوگ سیاوش پیوند خورده است و ایرانیان، کاوه را در نحوی از ظلمستیزی و عدالتخواهی پیوسته با عاشورا میفهمند و اکنون شاید میان آنها دیگر مرزی نباشد. یعنی ما تاریخ خود را به نحو یکپارچهای میبینیم که در آن گونهای از عدالتخواهی، ظلمستیزی، تبعیت از یک پیشرو برای تحقق این ارزشها معنادار است.
«مناسکسازی» اصلاً تعبیر توضیحدهندهای پیرامون رخداد غدیر نیست
پس اگر بخواهم بحث را خلاصه کنم، به باور من «مناسکسازی» اصلاً تعبیر توضیحدهندهای پیرامون رخداد غدیر نیست. بله حاکمیتها میتوانند بنا بر سیاستهای خود، برای موضوعی زمینهسازی و یا سختگیریهایی داشته باشند، اما این امر بعیدی است که صرف اراده سیاسی بتواند یک رخداد بادوام فرهنگی را به نحو گسترده و میلیونی شکل دهد. چنین رخدادهایی حتماً باید از ریشههای تاریخی و فرهنگی برخوردار بوده تا در نهایت حاکمیتها از طریق زمینهسازی بتوانند آن را گستردهتر کنند.
/انتهای پیام/