درباره هویت میانجی امت اسلامی به بهانه خطبه‌های دیروز رهبر انقلاب؛

امت و نقطه عطف تاریخ ایرانی

امت و نقطه عطف تاریخ ایرانی
آبشخور قوت و قدرت و اقتدار امروز ایرانیان محصول حفظ هویت ایرانی و اسلامی و انسانی خویش است. سعه‌صدر ایرانیان، پاسدار تمام گستره حقیقت آنان است.

به گزارش «سدید»؛ من سال‌هاست بر واژه «امت اسلامی» بویژه متعمدا تکیه می‌کنم که ما فراموش نکنیم یک امتیم. بله! بعضی ایرانی هستیم، بعضی عراقی هستیم، بعضی شامی هستیم و غیر ذلک. لکن این مرزها حقیقت امت اسلامی را تغییر نمی‌دهد. همه سعی دشمنان اسلام این بوده است که ما را نسبت به هویت واحده‌ای که اسمش «امت اسلامی‌» است بی‌تفاوت کنند. این نمی‌شود که من خودم را مسلمان بدانم اما از رنجی که یک مسلمان در میانمار یا در غزه یا در هند یا در فلان‌ جا می‌کشد، خودم را غافل بدانم، این امکان ندارد، این خلاف تعالیم اسلامی و اصول اسلامی‌ است.

طرح انسانی اسلام، در ظرف ایرانی‌گری بود که فرصت و فضای کافی یافت تا گسترده شود و امتداد یابد. انسان قوی، در آشفته‌‌بازار جوش و خروش پدیده‌ها «خود» را گم نمی‌کند. یکتایی و یکپارچگی خود را حفظ می‌کند و هیچ‌کدام از لایه‌های هویتی خویش را فراموش نمی‌کند. هرکدام از این «خود»ها نشانه‌ای برای شناخته شدن ماست. ما با آنها شخصیت پیدا می‌کنیم. مزیت ما بر دیگران و فرصتی که برای دیده شدن و به شمار آمدن داریم همین «خود» وجدانی یکپارچه به فعلیت درآمده است. هر گاه به هر بهانه‌ای بخشی از خود را رها کردیم، ناگزیر روز دیگر به آن بازمی‌گردیم، زیرا زندگی ما بدون ما، همه ما، بی‌معنی خواهد بود.
 
آدم‌هایی بودند که نتوانسته‌اند با «خود» کنار بیایند و پس از ذبح آن بخش‌هایی را به عنوان خود مطلوب بر لباس‌های‌شان پر کرده‌اند و به راه افتاده‌اند و نامش را گذاشته‌اند آزادی انتخاب اما آن خود زنده، آن خود زاینده، آن خود پویا و پایا، بدون هویت متحد و یکی‌شده، بدون روح جامع مانع، صورت نمی‌پذیرد. پدیدار می‌شود و شکل نمی‌یابد.
 
مسیر جهانی شدن ما از یافتن خود و شناختن و ساختن و برآوردن و بارآوردن آن می‌گذرد. نمی‌توان به مرزهای زندگی دست یافت در حالی که خودمان را جا گذاشته‌ایم یا به «خود» دیگران خود را آویخته‌ایم. انکار هویت هیچ دروازه‌ای را به روی ما نمی‌گشاید. تنها امکان‌های تأثیرگذاری را بتدریج از ما سلب می‌کند و ما را به هیزم خشکی تبدیل می‌کند که به جز گرم کردن محفل دیگران استفاده‌ای ندارد. تازه اگر انتخاب شود.
ما تنها زمانی به لبه‌های جهان نزدیک می‌شویم که تمام خودمانی‌های‌مان را فعال کنیم و مراقب آنها باشیم. آدم‌ها در دایره هویت خود رشد می‌کنند. جابه‌جایی از خود و فرارفتن از هویت به دیگری عملا چیزی جز از بین بردن خویش با از بین بردن مرزهای خودمانی نیست.
 
ما تنها زمانی به لبه‌های جهان نزدیک می‌شویم که تمام خودمانی‌های‌مان را فعال کنیم و مراقب آنها باشیم. آدم‌ها در دایره هویت خود رشد می‌کنند. جابه‌جایی از خود و فرارفتن از هویت به دیگری عملا چیزی جز از بین بردن خویش با از بین بردن مرزهای خودمانی نیست. نسبت‌های مادی مرده و قراردادهای بیرونی تحمیلی بر طبیعت زندگی، نمی‌تواند سهمی از پیروزی و سرافرازی را برای ما به ارمغان بیاورد. نزاع بر سر کمبود موقعیت موفقیت هم‌اکنون نیز جهان را به آتش کشیده و فرصت‌های بیشتری برای عرض اندام باقی نگذاشته است. امکان به دست گرفتن ابتکار عمل و خلاقیت پیش‌دستانه تنها زمانی ممکن است که ما تمام ظرفیت‌های هویتی خویش را فعال کنیم. خالی شدن از خود و تبدیل شدن به ظرفی برای بیشتر بودن دیگری نه پیشرفت است، نه توسعه. از سوی دیگر هر لایه هویتی، بودن ما را عمیق‌تر، وسیع‌تر، جدی‌تر و خاص‌تر خواهد کرد. این یعنی ما به همه خودمانی‌های‌مان برای دست یافتن به اقتدار فزاینده نیازمندیم. قدرت‌های نوظهور با تکیه بر ظرفیت‌ها و مزیت‌های خود تشخص پیدا می‌کنند، اگرنه پیش از این زنجیره ارزش‌ها در انحصار غرب بود و به میل خود آن را بین کسانی که برتری مطلق او را می‌پذیرفتند تقسیم می‌کرد. این تغییر نتیجه یک ضرورت نوپدید از پس تجربه جهان تک‌قطبی خودکامه است.
 
مساله دیگر هماهنگی در پیوند طولی و عرضی خودمانی‌هاست. بزرگ‌ترین خطر برای هر فرد و جامعه دچار شدن به نزاع میان‌هویتی است. اینکه بخواهد بخش‌هایی از خود را به طور ساختگی انکار، یا بخش‌هایی را به طور ساختگی به خود الصاق کند، بدون آنکه آداب پیوند هویتی و روند فرآوری و غنی‌بخشی رعایت شود. امروزه تصور اسلام بدون در نظر گرفتن فهم و قرائت ایرانیان از آن بسیار دشوار است. هر کجا که پای اسلام باز شده، ردپا و اثر انگشت ایرانیان در آن دیده می‌شود. حوصله ایرانیان، ظرف تحقق و تعین اسلام شد و آنقدر این پیوند مبارک بود که در طی تاریخ به طور مدام آثار اسلامی غالبا از زیر دست انسان ایرانی گذشته و تولید و تکمیل و منتشر شده است. ایرانیان در طول چند قرن مسیر پیوند طبیعی را چنان پیمودند که امروزه هیچ‌کس نمی‌تواند ایرانی بودن را از اسلامی بودن بزداید. حتی ایرانیان غیر مسلمان نیز ذاتی اسلامی دارند. مسلمانان غیرایرانی نیز وامدار اسلام‌خواهی و اسلام‌شناسی ایرانیان هستند. اسلام به عنوان آخرین دین شامل تمام حقایق ادیان پیش از خویش است. آنچه در اسلام صورتی نو یافته، امتداد پدیداری اصل اساسی توحید است. گسترش معرفت توحیدی و آداب بندگی در اسلام با ادیان دیگر قابل مقایسه نیست. حمایت و مراقبت اسلام از اصل دینداری و ادیان پیش از خود نیز قابل انکار و کتمان نیست. حتی فراتر از  آن اسلام امکان‌های زیست معنوی و روحانی را در جهان زنده نگه داشته است و اجازه نداده رکود تاریخی و گسیختگی تمدنی، نگاه‌های معنوی را به فراموشی بسپارد. گنجایش اسلام برای توضیح چگونگی بروز و پرداخت حقیقت به قدری زیاد است که نمی‌توان مدعی اصالت و اخلاص در راستی و درستی بود اما تسلیم آن نشد. همه حقیقت‌جویان به نوعی در انتظار یا در امتداد اسلام شناخته می‌شوند.
 
آشکارترین نشانه پیوند طبیعی و ذاتی اسلام و ایران، رشد تدریجی و مدام و روزافزون عرفان و اندیشه و آداب اسلامی در جامعه ایرانی است، به طوری که در هیچ جامعه‌ای مانند آنچه بین ایرانیان واقع شد، قرآن و سنت پر و بال نگرفت و ریشه ندواند و شاخه نگستراند. پیوند ارگانیک اسلام و ایران ما را به نقطه عطف تاریخ ایران و اسلام رساند؛ جایی که مردم ایران به پا خاستند و جبهه مقاومت مستضعفان علیه مستکبران جهان را در عصر جدید تشکیل دادند و رهبری راهبردی آن را به دست گرفتند.
پیوندهای ایران با تاریخ جهان و فرآیند تشکیل و تکون کشورهای دور و نزدیک منطقه و فرامنطقه و نقش زبان فارسی و فرهنگ ایرانی در بالندگی علم و ادب و منطق انسان در زمین و محوریت آن در ایجاد تغییرات گسترده در معادلات قدرت در عصر چند قطبی شدن جهان پس از سلطه سنگین ابرقدرت‌های تمامیت‌خواه بر تمام منابع موجود، جایگاهی ممتاز به ایرانیان بخشید که از جهت شدت انباشتگی و وسعت اثربخشی بی‌نظیر است.
 
در واقع جمهوری اسلامی ایران از پس انقلاب اسلامی با رهبری حضرت امام خمینی و قیام بی‌تکرار مردم ایران، محصول رشد و توسعه حقیقت دین (که تعین غالب و مقتدر آن در صورت اسلام است)، در جان و اندیشه ایران و ایرانیان در طول چند هزار سال است. این انقلاب و این نظام از پس آزمون‌های سخت و سهمگینی واقع شد که مردم ایران را به نقطه بلوغ تمدنی برای طراحی صحنه جدید زندگی بشر رساند. بر خلاف برخی که سعی می‌کنند، دو قطبی ملت - امت را از میان تحلیل‌های جانبدارانه خویش برآورند، یک ایرانی خودآگاه و ژرف‌اندیش هیچ‌گاه اسیر این دوگانه نیست. امت در واقع یک مزیت و فرصت برای برآمدن ملت است. امت «خود» بزرگ‌تر ما پس از هویت ملت است. امت هویتی مانع بین ملت و جهانی شدن آن نیست، بلکه مراقب و حامی و تقویت‌کننده ملت و پیش‌برنده ایده جهانی شدن بر اساس ایرانی بودن است. در مقابل، امت مانع تخلیه هویت ایرانی در عرصه جهانی شدن است. امت یک فرصت میانجی برای حفظ تدریج تغییر بدون آسیب شکننده و رشد متعادل و متعارف است. موج جهانی شدن بی‌رحمانه به سوی ما می‌آید. میانجی هویتی امت، کمک می‌کند مرحله خودسازی سیری منطقی و هموار پیدا کند. کنده شدن از اصالت‌های فرهنگی و بسترهای تمدنی امکان‌های ترقی و تجدد ما را بیشتر نمی‌کند. رهایی از لایه‌های هویتی، آزادی را به ما هدیه نمی‌دهد. این کار ما را به سرعت گم و کم می‌کند. برخی دلسوزانه و گاه با نمایش کارشناسانه سعی می‌کنند توضیح دهند که پاسداشت لایه هویتی امت، مانع پیوند ما با واقعیات جهانی است و گاه این شعار بر سر زبان‌ها می‌آید که تأکید بر هویت امت، هویت ملت را پاره پاره و بریده بریده خواهد کرد. در حالی که جانمایی ایرانیان در آینده جهان بدون مهارهای هویتی که پیش پای پیشروی غرب قرار می‌گیرد، همان نگاه از غرب به شرق و نگاه جهان سومی و بالا به پایین است، همان شأن مصرف‌کننده و مصرف‌شونده، همان موقعیت ضعیف استعماری گذشته با آرایشی نو. اساسا در شاکله تمدن غرب نمی‌گنجد که ایرانیان بخواهند بر مسند حکمرانی جهانی بنشینند که آنان مدعی ساختنش هستند. در واقع غرب جهانش را برای این نساخته که تقدیم دیگران کند. 
 
پیوندهای ایران با تاریخ جهان و فرآیند تشکیل و تکون کشورهای دور و نزدیک منطقه و فرامنطقه و نقش زبان فارسی و فرهنگ ایرانی در بالندگی علم و ادب و منطق انسان در زمین و محوریت آن در ایجاد تغییرات گسترده در معادلات قدرت در عصر چند قطبی شدن جهان پس از سلطه سنگین ابرقدرت‌های تمامیت‌خواه بر تمام منابع موجود، جایگاهی ممتاز به ایرانیان بخشید که از جهت شدت انباشتگی و وسعت اثربخشی بی‌نظیر است. در پس احساس خطر از این امر عظیم بود که دشمنی‌های بی‌امان در برابر ایرانیان، حتی یک لحظه فروگذار نیست و با ظلم و جنایت و تجاوز بی‌حساب، هیچ‌کدام از حقوق ایران و ایرانیان نزد سلطه‌گران رعایت نمی‌شود.
 
با این حال ایرانیان با تکیه بر همان ذات ناب و برگزیده که از پی دوره‌های ده‌ها و صدها و هزاران ساله ریاضت و سخت‌کوشی فراهم آمده، نه تنها عقب رانده نشدند، بلکه امروز به مراتب پیش‌تر و بیشتر از گذشته حقیقت خویش را بین ملت‌های جهان منتشر کرده‌اند و جمعیت‌های فراوانی را که در آشکار و پنهان به آنان پیوسته‌اند از جهات مختلف مادی و معنوی حمایت و پشتیبانی می‌کنند تا آنان نیز به نقطه عطف تاریخی خود نائل آیند.
 
آنچه امروز از ایران شاهدیم حاصل تعامل و تقابل عوامل فراوان ذاتی و بیرونی است که گاه باعث رشد است و گاه مانع آن و با وجود همه اینها قدرت رشد و بالندگی بر تمام موانع چیره شده و ایران امروز را برکشیده و افق‌های جهانی را برای ما ترسیم کرده است.
 
آبشخور قوت و قدرت و اقتدار امروز ایرانیان محصول حفظ هویت ایرانی و اسلامی و انسانی خویش است. سعه‌صدر ایرانیان، پاسدار تمام گستره حقیقت آنان است. هیچ‌گاه ریشه‌های انسانی و اسلامی و ایرانی ما به بهانه‌های کور و گنگ متعصبانه یا عجولانه یا جاهلانه گسسته نشده است. دشمنان بارها و بارها شاخه‌های ما را به امید بی‌ثمر ماندن‌مان هنگام برداشت محصول شکستند اما ریشه‌های قدرتمند و جان قوی و باور صادق و امید راسخ و عمل صالح، چنان ساختار درونی ملت ایران را محکم و پاینده داشته که هر بار مسیری نو یافته یا ساخته و چشم‌اندازهای جدید زندگی را پیش رو ترسیم کرده است.
 
/ انتهای پیام /