از ابتدای مسیحیت این مسئله مورد توجه بـوده اسـت کـه محتـوای تبشـیر «بشـارت دادن «است. عیسی مسیح در رأس بشارت دهنـدگان بـود و در طـول حیـات خـود کـار تبشـیری می‌کرد.
به گزارش گروه وحدت فرهنگ سدید، تبشیر مسیحی در زمرة مهمترین وظایف کلیسا محسوب می‌شود. ریشه ایـن آمـوزه، بـه فرمان عیسی پس از رستاخیز برمی گردد که به حواریون گفت: بروید و امـتهـا را بـه ملکوت خدا بشارت دهید. بنابراین، به اعتقاد مسیحیان، پیام تبشیر ملکوت خداست. کلیسا باید تا تحقق ملکوت خدا، مردم را بدان بشارت دهد. بـر ایـن اسـاس، جامعـۀ مسـیحی به صورت فردی و یا سازمانی فعالیت تبشیری داشته است.

امروزه تبشیری‌ها به بهانه دستوری که واقعیت آن هنوز هم مورد شک و تردید اساسی است با تحریف آموزه‌های حضرت مسیح با هدف اغفال جوانان ایران و سایر کشور‌های اسلامی فعالیت‌هایی خارج از ساختار مسیحیت انجام می‌دهند بنابراین هدف این پژوهش بررسی جایگاه و محدودة تبشیر در متون دینی مسیحیت است که این در فرایند تاریخ، دستخوش تغییـر و دگرگونی زیادی تا امروز شده است.

مقدمه

مسیحیت از جمله ادیانی است که به تبلیغ و تبشیر اهمیت زیادی مـی‌دهـد؛ زیـرا تبشـیر و بشارت هم در عهد جدید وجود دارد و هم در سنت و سیرة حضرت عیسی دیده می‌شـود.

در این پژوهش پس از مروری اجمالی به عهد جدید، تبشـیر و بشـارت مـورد بررسـی قـرار خواهد گرفت. بدین منظور، با ملاحظه سنت و سیرة حضرت عیسی از منظر بنیانگذار ایـن دین، تبشیر مطالعه خواهد شد. مهمترین نکتۀ مورد توجه در این نوشتار ایـن اسـت کـه آیـا آموزة تبشیر جهانی است یا نه؟ زیرا امروز تبشیر در سطح جهانی مطرح است و کلیسـا در این زمینه برنامه ریزی جهانی دارد. با ملاحظه گزارش‌های موجود، به نظر میرسد در زمـان حضرت عیسی وی به خارج از قوم بنی اسرائیل برای فعالیت تبلیغی نرفته است، بلکـه تنهـا در میان بنی اسرائیل مشغول تبلیغ و تبشیر بوده است. البته در برخی اناجیـل، ماننـد مـرقس آمده که آن حضرت پس از رستاخیز به حواریون خود مأموریت داده تا بـه سراسـر جهـان رفته و به تبشیر پردازند. نکته قابل توجه اینکه فراز مربوط به مرقس، در نسخه‌های قدیمی وجود ندارد. بنابراین، امکان تحریف دایره و شمولِ بشارت وجود دارد.

ماهیت تبشیر

Mission واژ‌های لاتینی است که در انگلیسی و فرانسـوی بـه کـار مـیرود. ایـن واژه، بـه معنای فرستادن است. در یک معنای دقیق و عمیق، Mission بـه معنـای ارسـال رسـولی از سوی خدا به منظور انتقال پیام خدا به جهانیان است. ایـن معنـا، کلیسـا را هـم در جایگـاه مرجعیت داشتن و هم در موقعیت جامع بودن، قرار میدهـد. بنـابراین، مـراد از فرسـتادن، ارسالِ بشارت است. در واقع، Mission به معنای ارسال بشارت است کـه توسـط میسـیونر انجام میگیرد و به آن هیئت تبشیری گویند. اندیشـۀ تبشـیر، از درون عهـد جدیـد بـا ارجاع و با اصطلاح فرستادن رقم خورده است. کلمه یونانی برای فرسـتادن، Apostellein است. Apostes برای جدا کردن اخبار خوبِ زندگی مسیحیت و پیام عیسی است. نقطه به نقطه عهد جدید، شامل فرامینـی اسـت کـه مسـیحیان جهـان را بـه حرکـت تبشیری دعوت میکند. در لوقا اشاره میکند که عیسی هفتاد نفر از پیـروان خـود را بـرای تبلیغ بین یهودیان فرستاد. بنابراین، مسیحیان طبق کتاب مقدس، مأموریت یافتـه انـد تا به اعلام لوگوس بپردازند و خبر دهند که پس از رستاخیز، عیسـی پیـروان خـود را جمـع کرده و گفته است که بروید و در میان ملت‌ها شاگرد تربیت کنید و ایشـان را بـه نـام پـدر، پسر و روحالقدس تعمید دهید. بدیشان تعلیم دهید تا از هر چیزی که وی بدان فرمان داده، اطاعت کنند. از اینرو، عمـل میسـیونر، بشـارت دادن اسـت کـه از آن بـه تبشـیر تعبیـر می‌شود. بر این اساس، میتوان معادل، Mission کلمه تبشیر گذاشت. کلیسا تبشیر را در مورد غیرمسیحیان به کار میبرد. طبق این معنا، کلیسا مکان خاصـی را برای تبشیر مد نظر ندارد؛ در هر جایی که هر غیرمسیحی وجود دارد، می‌توان کار تبشـیر را بدان کشاند. سؤالی که در اینجا مطرح است اینکه ریشۀ تبشیر کلیسـا در چیسـت؟ بـر چـه مبنایی، کلیسا مأمور تبشیر است؟ کلیسا معتقد است: ریشۀ تبشیر در تثلیـث مقـدس اسـت. بدین معنا که این بشارت، از پدر به پسر رسیده و توسط پسر به کلیسا انتقال یافتـه اسـت و روح القدس ضامن استمرار آن در کلیسا شده است. به عبـارت دیگـر، بشـارت پـدر زمـانی میتواند به گوش جوامع مسیحی برسد که خدای پدر بتواند خود را در جسد خـدای پسـر نمایان سازد و از این طریق، این پیام به واسطۀ روح القدس به کلیسا صـادر شـود. بنـابراین، در یک وضعیت منطقی کلیسا موظف خواهد بود، منتقل کننده پیـام بشـارت باشـد. ممکـن است گفته شود که مأموریت کلیسا، فقط در زمان عیسی و حواریون او معنا دارد. پـس از رفتن عیسی مسیح از میان مسیحیان، این وظیفه از دوش کلیسا بـرداشـته شـده اسـت؟ در پاسخ به این سؤال، کلیسا معتقد است که عیسی مسیح این بشارت را به مجمع رسولان، که توسط خودش برگزیده شدهاند، محول کرده است تا ایـن پیـام در نظـام کلیسـایی مسـتمر باشد. امروزه نیز بر همین مبنا، کشیشان مسیحی انجام این رسـالت را جـزو فـرایض دینـی خود میدانند و به صورت هیئت‌های تبشیری به بشارت دادن مشغول هستند.

بشارت در عهد جدید

از ابتدای مسیحیت این مسئله مورد توجه بـوده اسـت کـه محتـوای تبشـیر «بشـارت دادن «است. عیسی مسیح در رأس بشارت دهنـدگان بـود و در طـول حیـات خـود کـار تبشـیری می‌کرد. این آموزه، ریشه در کتاب مقدس دارد. مسیحیان بر این مبنا کار تبشیری میک‌نند. با مراجعه به کتـاب مقـدس، euaggelion بـه معنـای بشـارت اسـت. در یونـانی کلاسـیک

N. تعیین کنندة چیزی است که در ارتباط با euaggelos باشد Euaggelos مرکب از eu به معنای خوب و aggelos به معنای پیک و قاصد اسـت. مـراد از پیـک و قاصـد، کسی است که اعلام بشارت میکند. پس در بحث تبشیر بشارت مطرح است.

تبشیر و انجیل

انجیل معرب واژه یونان (euangelion) به معنای بشارت است. این واژه، ۱۰۴ بار در عهـد جدید آمده و همۀ این موارد، به همین معنا به شمار میرود. مسیحیان بـر ایـن باورنـد کـه بشارت در مورد عیسی مسیح و نجاتی است که او برای انسان‌ها آورده است. معنـای ایـن سخن این است که مسیحیان» انجیل «را در کاربرد لغوی آن، یعنی بشارت به کار مـیبرنـد، در حالیکه از نظر ما مسلمانان، انجیل فقط نام کتاب مقدس مسیحیان است. در عهد جدید نیز نوعاً انجیل به عنوان بشارت به نجات است که عیسی به عنوان مسیح و نجات دهنده برای بشر آورده است. مسیحیان این بشارت را حاصل رنج و مصیبت مسیح، به عنوان پسر خدا و مرگ و رستاخیز او میدانند.

برخی مسیحیان نیز در بیان حقیقت انجیل، بر مفهوم «فدا» تکیه کرده اند؛ بـه ایـن معنـی که عیسی با زندگی، مرگ و رستاخیز خود، انسان و جهان را از گناه و پیامد آن، که مرگ و نابودی است، نجات بخشید. بر این اساس، هر انسانی که به مسیح ایمـان بیـاورد، مشـمول نجات خدا خواهد بود. علاوه بر این طبق ادبیات کتاب مقدس، فقط یک انجیل وجود دارد و آن بشارت است.
یعنی در هیچ جایی از عهد جدید، اناجیـل وجـود نـدارد. بـرای اولـین بـار در قـرن دوم میلادی، انجیل به صورت مکتوب به کار رفت و به چند انجیل اطـلاق شـد. از ایـن پـس، برای اولین بار انجیل بر کتاب مقدس اطلاق شد، نظیر انجیل متـی، انجیـل مـرقس، انجیـل لوقا و انجیل یوحنا. اما این اناجیل، صورت مکتـوب انجیـل واقعـی اسـت کـه بـه معنـای بشارت است. این مطلب.

گواه بر این است که مسیحیان، حتی پس از قرن دوم میلادی نیـز دست از معنای لغوی انجیل بر نداشته اند.
بنابراین، در یک جمع بندی، دو تحلیل قابل ارائه است: تحلیـل اول اینکـه، انجیـلهـای چهارگانه بخش‌هایی از یک انجیل مکتوب هستند که هر کدام از نویسـندگان آنهـا را جـدا کرده اند. دوم اینکه این چهار انجیل، بخش‌هایی از بشارت به ملکوت خدا، یعنی بشارت بـه عیسی مسیح هستند؛ یعنی یک انجیل وجود دارد که بخشی نیز به روایت متـی، بخشـی بـه روایت مرقس، بخشی به روایت لوقا و بخشی به روایت یوحنا نگارش یافته اسـت. تحلیـل دوم، مورد توجه مسیحیان است.

همانگونه که اشاره شد، متعلق «بشارت» عیسی مسیح اسـت. امـا بـه نظـر مـیرسـد، در دوره‌های جدید قسم دیگری از بشارت بر باور برخی مسیحیان سایه افکنده باشد مبنـی بـر اینکه بشارت به مسیحی کردن است. بشارت به عیسی مسیح، غیـر از بشـارت بـه مسـیحی کردن است. در مورد اول، عیسی مسیح فرستادة خداست که برای نجات مردم تجسد یافتـه است. اما در مورد دوم، بشارت به مسـیحی کـردن، مـیتوانـد بـا یـک سـاختار و سـازمان جدیدی باشد که ارتباطی به عیسی مسیح نداشته باشد. همانگونه که بیان شد، بشارت به عیسی مسیح ریشه در کتاب مقدس دارد و در اناجیل آمده است، اما بشارت به مسیحی کردن و دعوت به مسیحی شدن، موضـوع تـازه‌ای اسـت.

بنابراین، آنچه در بحث تبشیر مورد نظر اسـت، بشـارت بـه عیسـی مسـیح اسـت. در مقـام استدلال به این مطلب، ضمن یافتن شواهدی برای این ادعا در کتاب مقدس، موارد کـاربرد بشارت را در اناجیل مورد بررسی قرار می‌دهیم.

کاربرد بشارت در عهد جدید

در عهد جدید، euaggelion بیشتر توسط پولس به کار رفته است. نوشته‌های پـولس، اولـین نوشته‌هایی هستند که به عنوان کاربرد مسیحیِ اصطلاح (euaggelion) است. ویژگی پـولس این بود که این اصطلاح را در معنای مطلق، بدون هرگونه وصف و توصیفی به کار مـی بـرد. پولس، برخی مواقع بشارت را «بشارت مسیح» نامیده است؛ زیرا بشارت به نجات مسـیح را
یک موضوع محوری قرار داده است. از نظر پولس بشارت، همانا «بشارت خـدا» اسـت، زیرا آن از سوی خدا آمده است و دربارة کار خدا است. «بشارت» با آمـدن از سـوی خـدا، قدرتمند شد. مرقس، هم در فهمِ از اصطلاح euaggelion و هم در به کـارگیری ایـن اصـطلاح در مورد شبیه پولس عمل کرده است. البته این مطلب به معنای وابستگی مستقیم مـرقس بـه پولس ندارد؛ زیرا هر کدام از ایشان، انعکاسی از کاربرد میسیونری مسیحیت اولیـه هسـتند از نظر مرقس، euaggelion یک تعبیر فنی است که به کار رفته تا دلالت بر اعـلام بشـارت، به نجات داشته باشد. مرقس مدعی است که حضرت عیسی موضوع بشارت است تا آنجـا کـه او نشان داده است که از ملکوت خدا آمده است، به طور معمول، فعالیت عیسـی موضـوع بشارت قرار گرفته است. متی و لوقا آنگونه که مرقس دربارة euaggelion سخن گفته، مطلبـی نگفتـه انـد. متـی، اصطلاح euaggelion را در چند جا، بدون هیچ قید و شرط اضافی به کار برده اسـت. متـی نوشتۀ «بشارت ملکوت «یا در جای دیگر نوشته «این بشارت» همچنین در جای دیگـر
بیان کرده، «این بشارت ملکوت» از نظر متی، عیسـی صـرفاً آرزوی مفهـوم بشـارت را نکرده است، بلکه وی ارتباط گـر بشـارت اسـت. گفتارهـای عیسـی بشـارت هـا هسـتند تأکیدات متی روی عیسی، در واقع ارائه یـک برنامـه بـرای زنـدگی مسـیحی اسـت. لوقـا، euaggelion را با تمام اشکالش در آغازین نوشته‌های خود به کار نبرده است، بلکـه آن را در اعمال رسولان ظاهر کرده است. با این وجود، لوقا فعـل euaggelizomai به معنـی «مـن بشارت آوردم» را کراراً هم در انجیل خود (۱۰ مرتبه) و هم در اعمال رسـولان (۱۵) مرتبـه به کار برده است. در واقع، با این توجه لوقا، بر گسترش و ترویج تبلیغ تأکید دارد. در میان نویسندگان اناجیل، فقط یوحنا است که در انجیل و یا در نامه‌های خود نامی از (gospel) به میان نیاورده است. ادبیات وی، بر خلاف سه نویسنده دیگر اناجیل است. البتـه در مکاشفه، یوحنا می‌بیند که در آسمان پرواز میکند و با او بشارتی ابـدی اسـت کـه اهـل زمین را به آن بشارت میدهد؛ آن بشارت در واقع بشارت به ملکوت خدا است کـه اتفـاق خواهد افتاد. در یک جمع بندی کلی، مـیتـوان گفـت: بشـارت، همانـا اعـلام بـه نزدیـک بـودن ملکـوت خداست؛ و اعلام به این است که عیسی، حقیقتاً به عنوان پسر خدا و پروردگار مسیحیان از طریق رستاخیزش از مرگ می‌باشد. این بشارت، نجات را برای همه کسانی کـه ایمـان آورده اند، به ارمغان می‌آورد. با توجه بـه اینکـه در کتـاب مقـدس، عیسـی همـواره بـه ملکوت خدا بشارت داده است، تلاش می‌کنیم پیرامون ملکوت خدا نکاتی را مطرح کنیم.

پیام تبشیر

کتاب مقدس بیان می‌کند که عیسی در مقاطع مختلف، بشارت به ملکوت خدا داده است و آن را محتوای کار تبشیری خویش معرفی کرده است. شـاید مهـمتـرین موضـوعی کـه عیسی دربارة آن بحث کرده است، ملکوت خدا باشد.

جایگاه ملکوت خدا

ملکوت خدا از جمله آموزه‌های مهم در مسیحیت است. با مراجعه به کتاب مقدس، هرچند حکومت خدا و قدرت وی کاملاً به عینیت نرسیده است، اما ملکـوت خـدا یـک واقعیـت اجتناب ناپذیر است. این آموزه نیز در میان بنی اسرائیل مطرح بوده و این قـوم همـواره بشـارت بـه ملکـوت آسمان داده است. ملکوت آسمان نزد بنی اسرائیل، به معنای پادشاهی خداست که در برابر پادشاهی شیطان قرار دارد. بنی اسرائیل بر این باور بوده اند که ملکوت آسمان ظهور خواهـد کرد؛ یعنی ماشیح از سوی خدا خواهد آمد و زمام امور جامعه را به دست خواهـد گرفـت. از اینرو، با ظهور حضرت عیسی، بنی اسرائیل تصور کردند که به آرزوی خود رسیده انـد و عیسی مسیح همان ملکوت وعده داده شده است. اما وقتی دیدند که عیسـی آروزی آنـان را برای قیام ماشیح بر آورده نمیکند و بر ضد رفتار‌های زشت و غیراخلاقی ایشان به ستیز برخاسته است، به مخالفت با وی برخاستند. در این مخالفت، چنین می‌اندیشدند که عیسـی پادشاه دروغین است و باید کشته شود. بر این اساس، وی را در ظاهر به دار آویختند. بر اساس این برداشت، ملکوت عیسی ناموفق بود و تحقق نیافت. به نظر میرسد، پـس از ناکامی عیسی از تحقق پادشاهی ظاهری، پیروانش به سمت معنای باطنی پادشـاهی رفتـه و برای عیسی پادشاهی معنوی و روحانی را تثبیت کرده انـد. ایـن نـوع پادشـاهی را‌
می‌توان در کتاب مقدس دید. فراز‌هایی در کتـاب مقـدس وجـود دارد کـه نشـان مـی دهـد ملکوت خدا روحانی و باطنی است. عباراتی در اشعیا و مرقس، نشان میدهد که ملکوت خدا با قدرت خواهد آمد. همچنین از برخی قراین به دست میآید که این قدرت از جـنس قدرت‌های این جهانی نیست. بیاناتی نیز در متی و یوحنا گویای این است که ملکوت خدا خدا برای تسلط بر حکومت شیطان خواهد آمد.

بنابراین، می‌توان گفت: بر اساس کتاب مقدس منظور از ملکوت عیسی و پادشاهی وی، پادشاهی ظاهری نیست، بلکه پادشاهی معنوی و باطنی اسـت کـه در تمـام دوره هـا امکـان تحقق دارد. البته مسیحیان بر این باورند که ملکوت به طور کامل، پس از بازگشـت عیسـی خواهد آمد. با این توجیه، دیدگاه‌هایی که دربارة تحقـق ملکـوت خـدا مطـرح اسـت قابـل تفسیر است. این دیدگاه که ملکوت خدا بالفعل وجود دارد و عیسی پادشاه است و باید بـه پادشاهی او بشارت داد و نیز این دیدگاه که پادشاهی خـدا محقـق خواهـد شـد و بایـد در انتظار ملکوت خدا بود و در مسیر تحقق آن تلاش کرد، هر دو، صحیح است. در بحث ملکوت خدا همچنین باید توجه داشت که فلسفۀ وجـودی آن از پـا در آوردن پادشاهی شیطان است و طبق آموزه‌های مسـیحی روزی فـرا خواهـد رسـید کـه پادشـاهی ظاهری مسیح تجلی پیدا می‌کند. نبرد خدا و شیطان آغاز و در این جنگ مقدس خدا حاکم‌
می‌شود؛ بنابراین وقتی سخن از بشارت به ملکوت خدا مطرح است باید همۀ جوانب مورد توجه قرار گیرد. حضرت عیسی همواره مردم را دعوت میکرد تا با ایمان به او، زمینه ساز ملکوت خدا باشند و بدانند که شرط ورود به ملکوت، ایمان داشتن به او است. اما سـرپیچی بنـی اسـرائیل، مـانع تحقق ملکوت ظاهری عیسی شود و مـردم از پادشـاهی وی محـروم شـدند. علـت ایـن سرپیچی، این بود که بنی اسرائیل غفلت کردند که عیسی آمد تا به بشارت ملکـوت موعظـه کند، گناهکاران را به توبه دعوت کند، گمشدگان را بجوید و نجات دهد، خدمت کند و جان خود را در راه بسیاری فدا سازد. بنی اسرائیل نتواستند بپذیرنـد کـه عیسـی توسـط پدر فرستاده شد. در حالی که عیسی برای تحقق ملکوت خدا تـلاش مـیکـرد و آن را در تمام جلیل آشکار و بدان موعظه می‌کرد. هم چنانکه عیسی این مسئله را بـه شـاگردانش منتقل و آنان را به سوی ملکوت و جلال خود دعوت کرد، به آن‌ها توصیه مـی نمـود کـه در راه رسیدن به این ملکوت، تمام رنج‌ها و سختی‌ها را تحمل کنند.

شرایط ورود به ملکوت خدا

پس از روشن شدن ماهیت ملکوت خدا، باید به شرایط ورود به آن نیز توجه داشت؛ یعنـی باید دانست که برای تحقق ملکوت خدا، باید بستر‌هایی ایجـاد کـرد. بـر ایـن اسـاس، بایـد گفت که از جمله شرایط ورود به ملکوت خدا عبـارتنـد از:

توبـه و آمـرزش گناهـان است. در بشارت به ملکوت خدا، باید به پیروان مسیحی تذکر داد که گناه مانع دستیابی بـه
پادشاهی خداست.
فروتنی و تواضع است. این شرط، زمینه را برای مواجه با مخاطبـان گوناگون برای بشارت دهنده فراهم می‌سـازد. ضـمن اینکـه ایمـان داران بـه ملکـوت خـدا، می‌دانند که از سر تکبر و نخوت نمی‌توان حاکمیت خدا را محقق سـاخت.
اعتـراف و ایمان است سرکشی و بی ایمانی موجب سلطه پادشاهی شیطان می‌شود.

بیان این شرایط از آن جهت است که اگر مسـیحیان مـیخواهنـد ملکـوت خـدا یعنـی پادشاهی عیسی به طور کامل تحقق پیدا کند، بایـد توجـه بـه ایـن شـرایط داشـته باشـند. بنابراین، در بحث تبشیر مسیحی بر میسیونر‌های مسیحی، فرض است که بسـتر‌های لازم را برای تحقق این شرایط فراهم سازند.

فعالیت تبشیری عیسی

نقطۀ آغاز فعالیت عیسی بشارت یحیی تعمیددهنده بـود کـه خـود، برگرفتـه از صـحیفه دانیال و کتاب خنوخ بود. عیسی میگفت:
ملکوت خدا نزدیک است؛ به زودی خدا به فرمانروایی بدی در روی زمین پایان میدهـد؛ پسر انسان روی ابر‌های آسمان می‌آید تا همه بشریت را از زنده و مرده دادرسـی کنـد. زمان توبه به پایان می‌رسد، کسانی که توبـه کـرده انـد زنـدگی عادلانـه دارنـد خـدا را می‌پرستند و به پیامبر او ایمان آورده اند، وارث ملکـوت خواهنـد شـد و در دنیـایی کـه سرانجام از هر بدی و رنج و مرگ رسته است، به قدرت و به افتخار می‌رسند. عیسی همواره در میان مردم زندگی میکرد و مردم پروانه وار اطراف او حلقـه مـیزدنـد.
معاشرت عیسی با مردم، به گون‌های توصیف شده است که بـرای عبـادت، نـاگزیر بـود صبحگاهان به کوه برود. از روزه گرفتن وی، فقط یکبار و آن هم قبل از شروع بـه تعلـیم، اطلاعی در دست می‌باشد. ولی غالباً نقل شده است که در جشن‌ها و مهمانیهـا حاضـر می‌شد. اولین معجزه وی، در یکی از مجالس عروسی به وقوع پیوست. حضرت عیسی، در راستای کار تبشیری خود، همواره به اجتماعات مردم میرفت و با بدترین گناهکاران معاشرت می‌کرد تا بهتـر از عهـدة مسـاعدت و انجـام وظیفـه خـویش برآیـد.
عیسی هیچگاه مردم را به عزلت و گوشه نشینی دعوت نمیکرد، بلکه اول به وسیله عمـل راه خدمت و محبت را به دیگران نشان داده، بعد همه را به این زندگانی پاک و عادل؛ یعنی خدمت به خدا و محبت به مردم فرا میخواند. اعمال و رفتـار عیسـی پـس از آمـادگی برای ابلاغ رسالتش، حکایت از این دارد که جهت ابلاغ پیام خود و هدایت امتش، از ابـزار و وسایل گوناگون استفاده میکند. نخستین موعظۀ عیسی در جلیل صورت گرفت. وی خطاب به مردم آن دیـار اعـلام کرد: «توبه کنید، زیرا ملکوت آسمان نزدیک است» شیوة تبشیر عیسی موعظۀ چهره به چهره بود. اولین نمونه آن را در کنار دریای جلیل می‌بینم؛ آنجا که دو برادر، یعنی شـمعون مسمی به پطرس و برادرش اندریاس را می‌بیند در دریا مشـغول صـیادی بودنـد. عیسـی بدیشان می‌گوید: «از عقب من آیید تـا شـما را صـیاد مـردم گـردانم» آنهـا دعـوت او را استجابت می‌کنند و دنبال او حرکت مـی کننـد. در ادامـه، عیسـی دو بـرادر دیگـر، یعنـی یعقوب، پسر زبدی و برادرش یوحنا را می‌بیند که در کشتی با پدر خـویش زبـدی دامهـای خود را اصلاح میکنند. ایشان را نیز دعوت میکند، آن‌ها نیـز دعـوت را پذیرفتـه، همـراه او میشوند. نکته قابل توجه اینکه عیسی موعظه خود را بـه سراسـر جلیـل مـی کشـاند. در کنایس ایشان تعلیم داده، به بشارت ملکوت موعظه میکند. مریضها، دیوانگان، مصـروعان و مفلوجان را شفا میدهد. چنانچه بعد از چندی، بار دیگـر وارد کفرنـاحوم شـد. در ایـن منطقـه نیـز بـه رسـالت تبشیری خود پرداخت. نکتۀ مهم در این منطقه، معجز‌های است که به عنوان یک ابـزار مـؤثر در امر تبشیری، برای وی مهم بود. عیسی انسان مفلوجی را شـفا داد. بـه وی دسـتور داد که برخیزد و بستر خود را جمع کرده، به خانه برود. در بخشی از عهد جدید آمده است: «لیکن بعضی از کاتبان، که در آنجا نشسته بودند، در دل خود تفکر کردند کـه چـرا ایـن شخص چنین کفر میگوید؟ غیر از خدای واحد، کیست کـه بتوانـد گناهـان را بیـامرزد؟ عیسی در روح خود ادراک کرده که با خود چنین فکر میکنند، بدیشان گفت: از بهر چه این خیالات را به خاطر خود راه میدهید؟ کدام سهل‌تر است؟ مفلوج را گفتن گناهان تـو آمرزیده شد؟ یا گفتن برخیز و بستر خود را برداشته بخرام؟ اما بدانید کـه پسـر انسـان را استطاعت آمرزیدن گناهان بر روی زمین هست... مفلوج را گفت: تو را میگویم: برخیز و بستر خود را بر داشته، به خانه خود برو! او برخاست و بی تأمل بستر خود را برداشته، پیش روی همه روانه شد. به طوری که همه حیران شده، خدا را تمجید کرده، گفتند: مثل ایـن امر هرگز ندیده بودیم. این در حالی است که، در سه سال خدمتش منزل و مأوایی نداشت؛ گـاهی بعضـی اوقـات مهمان دوستان خود بوده و اغلب زیر آسمان می‌خوابید. چنـان کـه مـیگویـد: «روباهـان را سوراخ‌ها و مرغان هوا را آشیان‌ها است، ولی پسر انسان را جای سر نهادن نیست».

مسئله مهم دیگر، که بایستی عیسی بدان می‌پرداخت، این بود که به همان میـزان کـه در امر تبشیر تلاش می‌کرد، همان میزان وقت صرف تثبیت اعتقادات ایمان آورندگان مـی کـرد. موعظه بالای کوه عیسی برای شاگردانش در همین راستا است.

گسترة تبشیر عیسی

آیا بشارت عیسی منحصر در بنی اسرائیل بود، یا اینکه شـامل غیر یهودیـان نیـز مـی شـد؟ دیدگاه‌های متفاوتی در این زمینه وجود دارد. با توجه بـه عهـد جدیـد از یـکسـو، شـاهد فراز‌هایی هستیم که در آن عیسی، شاگردان خود را توصیه کرده که رسالت تبشیری خود را فقط میان بنی اسرائیل انجام دهند. در انجیل یوحنا، هنگـامی کـه عیسـی بـه یـک زن سامری نزدیک چاهی برمیخورد، به وی میگوید: «نجات از یهود است» یـا وقتـی یـک زن کنعانی، از او میخواهد که دخترش را شفا بخشـد، ابتـدا امتنـاع ورزیـده، و مـیگویـد: «فرستاده نشده ام مگر به جهت گوسفندان گمشده خاندان اسرائیل». بدین جهـت، پـس از
عیسی حواریون در بردن بشارت به دنیای کفار تردید داشتند».

چنانچه سفر‌های تبشیری عیسی، عمدتاً در میان بنی اسرائیل بوده است. طبق این مبنـا، بایـد گفـت: رسـالت تبشـیری عیسی فقط مربوط به قوم یهود بوده است. از سوی دیگر، این فراز‌ها را داریم «رفته همه امت‌ها را شاگرد سازید و ایشان را به اسم پدر و پسر و روحالقدس تعمید دهید. ایشـان را تعلیم دهید که همه اموری را که به شما حکم کرده ام، حفظ کننـد. اینـک مـن هـر روزه تـا انقضای عالم، همراه شما می‌باشم». در جای دیگر فرمود: «در تمام عـالم برویـد و جمیـع خلایق را به انجیل موعظه کنید». همچنین میفرماید: «چنانکه پدر مـرا فرسـتاد، مـن نیـز شما را میفرستم». این سخنان گویای این حقیقت است که حواریون، مأموریت دارنـد تـا پیام عیسی را به گوش جهانیان؛ اعم از بنی اسرائیل و غیر ایشان برسانند. بـر ایـن اسـاس عده‌ای چنین استنباط کرده اند که رسالت تبشیری عیسی شامل تمام جهانیان میشود. امـا باید توجه داشت: فراز‌های بالا، مقید فراز‌های اخیر هستند؛ یعنی حواریون مأموریت دارنـد نظیر عیسی عمل کنند. در میان بنی اسرائیل، هر جایی باشند رفته و ایشان را بـه ملکـوت خدا فراخواندند. بنابراین، ما بر این باوریم کـه دامنـه تبشـیری عیسـی محـدود بـه قـوم بنی اسرائیل بوده است.

فعالیت تبشیری پطرس

پطرس، پس از عیسی، به فرمان وی اقدام به تأسیس کلیسا در فلسطین کرد. در انجـام وظیفـۀ شبانی خود، در همه نواحی گشت میزد و به تعلیم و تربیت مردم اهتمام می‌ورزید. پطرس، همواره در کار تبشیری خود از نام عیسی استفاده میکرد و بشارت به عیسـی و پیام او میداد. تا آنجا که در محاکمه وی و یوحنا توسط صدوقیان آمده که ایشـان هرگـز نباید نام عیسی را بر زبان جاری سازد. در واقع، نام عیسی ابزار معجزه پطـرس بـود بدین وسیله، افراد زیادی را به آیین خود کشاند. در باب نهم از کتاب اعمال رسولان، برخـی معجزات پطرس بیان شده است. به عنوان نمونه، آمده است: «اما پطرس در همه نواحی گشته، نزد مقدسین ساکن لده نیز فرود آمد. در آنجـا اینیـاس را یافت که مدت هشت سال از مرض فالج بر تخت خوابیده بود. پطـرس وی را گفـت:‌ای اینیاس، عیسی مسیح تو را شفا میدهد. برخیـز و بسـتر خـود را بـرچین. وی در سـاعت برخاست و جمیع سکنه لده و سارون او را دیده به سوی خداوند بازگشت کردند. چنانچه در یافا پطرس شخصی را که مرده بود، زنده کرد. در این شهر، هر کسی از این خبر اطلاع یافت، به وی ایمان میآورد».

پطرس بر اثر این معجزات، افرادی را به مسیحیت دعوت کرد. البته تبشیر اختصاص به پطرس نداشت، بلکه هر یک از حواریون در این مسـئله کوشـا بودند و به نام عیسی و ملکوت خدا بشارت میدادند. به علاوه، از سـیاق کتـاب مقـدس چنین استنباط میشود که برگزیدگان حواریون نیز با همین سبک و روش بشارت میدادند. استیفان، یکی از برگزیدگان هفت نیکنامی است که رسولان به ایشان دعا کردند. اسـتیفان، مردی مؤمن و روحالقدس بود، به گون‌های که آیات و معجزات عظیمه در میـان مـردم از او ظاهر میشد. بشارت او به عیسی، موجب دستگیری و قتل او گردیـد.

هنگـامی کـه او را سنگسار می‌کردند، میگفت: «ای عیسی خداوند روح مرا بپذیر. پس زانو زده بـه آواز بلنـد ندا داد که خداوندا این گناه را بر این‌ها مگیر. این را گفت و خوابید. پـولس نیـز بـه قتـل او رضایت داد».

گستره تبشیر پطرس

تاریخ مسیحیت گویای این است که پطرس، همان روش عیسی را در مسئلۀ تبشیر دنبـال کرد. پطرس، در فعالیت‌های تبشیری خود به میان قوم بنی اسرائیل میرفـت و ایشـان را بـه ملکوت خدا فرا می‌خواند. اما ظهور پولس و اختلافات وی با پطرس، موجب شود که در رویکرد تبشیری تغییراتی ایجاد شود. در رسالۀ پولس به غلاطیان وی میگویـد: «امـا چـون پطرس به انطاکیه آمد، او را روبه رو مخالفت کردم؛ زیرا که مستوجب ملامـت بـوده». در جای دیگر، پطرس را به نفاق متهم میکند: «و سایر یهودیـان هـم بـا وی نفـاق کردنـد، بـه حدی که برنابا نیز در نفاق ایشان گرفتار شده». اختلاف بین پولس و پطرس بر سر مسئله شریعت، کار را بدانجا رساند که پولس پذیرفت که عیسی به پطرس مأموریت داده اسـت تا در میان یهودیان به تبلیغ بپردازد و مأموریت تبلیغ بین غیر یهودیان را به وی واگذار کرده است. در رسالۀ به غلاطیان پولس میگوید: بلکه آن‌ها به این حقیقت پی بردند که خدا مرا مأمور اعلام انجیل بـه غیریهودیـان سـاخته است. همانطوری که وظیفۀ اعلام انجیل به یهودیان را به پطرس محول کرده بـود؛ زیـرا همان خدایی که قدرت داد تا رسول غیریهودیان باشم، به پطرس نیز قدرت بخشید تـا او رسول یهودیان باشد.

طبق این بیان، روشن می‌شود که دامنۀ فعالیت تبشیری پطرس قوم بنیاسرائیل بوده است. این ادعا، در حالی است که بنا به نوشته کتـاب اعمال رسـولان، پطـرس تبلیـغ در میـان غیر یهودیان را از قبل آغاز و حواریون نیز کار او را تأیید کرده بودنـد. پطـرس، خـود نیـز این واقعیت را اعلام کرده است:‌ای برادران شما میدانید که مدت‌ها پیش خدا مرا از میان شما برگزید تا غیریهودیان مژده نجات را از زبان من بشنوند و ایمان آورند. خدا، که از قلب‌ها آگاه است، این کـار را بـا عطای روح القدس به آنان، به همان طریقی که به خود ما عطا فرمود، تأییـد کـرد و هـیچ تبعیضی بین ما و آنان قائل نشد، بلکه قلب آنان را با ایمان پاک ساخت.

چنانچه در مکاشفه‌ای پطرس متقاعد می‌شود که سراغ غیر یهودیان رود و بـه تبشـیر ایشـان اهتمام ورزد. براین اساس، وی تصمیم گرفت با اندکی تردید نو ایمانان غیر یهودی را تعمیـد دهد و از ختنه کردنشان صرفنظر کند. بر این اساس، باید اذعان کرد کـه پطـرس خـود نیز اذعان دارد که گسترة تبشیری او عام است.

نکته‌ای که دربارة کتاب اعمـال رسـولان وجـود دارد، اینکـه نویسـندة آن لوقـا، فـردی غیریهودی است که به دست پولس ایمان آورد و شاگرد مخصوص او شد. از آنجا که او، با حواریون کمتر تماس داشت، مطالب خود را از پولس نقل مـی کنـد. ازایـنرو، بایـد توجـه داشت که مطالب کتاب، در واقع حکم رساله‌های پولس را دارد. به نوشته اعمـال رسـولان، پولس مسافرت‌های تبلیغی متعـددی انجـام داد. چـون جـایی میـان یهودیـان نداشـت، بـه قسمت‌های دیگر امپراطوری روم سفر کرد و به تبلیغ در میان غیر یهودیان پرداخت؛ بنابراین دامنه فعالیت تبشیری پطرس، مثل عیسی فقط در میان بنی اسرائیل بود.

فعالیت تبشیری پولس

پولس، که نام یهودی وی شائول بود، یک یهودی فریسی متعصب بود که بسیار مسـیحیان را مورد آزار و اذیت قرار میداد. به ادعای خود، وی در یکی از سفر‌های تبلیغـی، کـه بـه قصد اذیت مسیحیان راهی دمشق شده بود، مکاشف‌های برای وی پیدا شد. عیسـی بـر وی ظاهر گشت و ضمن منع او از سرکوب مسیحیان، او را بـه آیـین خـود دعـوت کـرد. از او خواست که در نشر و تبلیغ پیامش بکوشد. پولس، پس از این مکاشفه، تصمیم گرفـت در راه بشارت به عیسی از هیچ کوششی فروگـذاری نکنـد. از برخـی ابـواب کتـاب اعمـال رسولان بر میآید که پولس چند سال بعد را در طرسوس به انزوا گذرانـد. هنگـامی کـه بـه اورشلیم برگشت، مورد عفو و محبـت پطـرس قـرار گرفـت و مـدتی بـا وی بـود. بیشـترحواریون به او اعتماد نداشتند، ولی برنابا که خودش نو ایمان بود، دست موافقت به او داد و کلیسای اورشلیم را ترغیب کرد که به پولس مأموریت دهد تا بـه بشـارت بپـردازد و اعـلام کند که مسیح آمده است و به زودی ملکـوت را برقـرار خواهـد کـرد. در ایـن سـالهـا، زعامت امت مسیحی بر عهدة پطرس بود و همه از او اطاعت می‌کردند.
به مناسبت نام برنابا، باید توجه داشت که برنابا در سال‌هایی که مسیحیت سـخت تحـت فشار بود، برای پیشرفت و نجات مسیحیان، با پولس همکـاری نزدیـک داشـت و از ایجـاد اختلاف بینشان پرهیز داشت. چنانچه از اختلافی که دربارة حکم ختنه پیش آمد و نزدیـک بود که نو مسیحیان از هم جدا شوند، جلوگیری کرد. پولس مدعی بود که انجیل خـود را بـه برنابـا و تـیطس عرضـه داشـته اسـت. امـا از مجموع، مآخذ مسیحی بر می‌آید که با همه همکاری و همقدمی که برنابا بـا پـولس داشـت. در اواخر، وی مانند حواریون، به دلیل اخـتلاف در اصـول تعـالیم از او جـدا شـد. آخـرین اختلاف و جدایی آن‌ها در اواخر باب ۱۵ اعمال رسولان، چنین منعکس شـده اسـت: «چـون برنابا میخواست مرقس را همراه ببرد و پولس شخص دیگری را، پس نزاعی سـخت شـد، به حدی که از یکدیگر جدا شده، برنابا مرقس را برداشته به قبرس از راه دریا رفت». به هرحال، پولس پس از ایمان به مسیح (بـین سـالهـای ۳۶ -۳۲ مـیلادی) تـا هنگـام مرگش در شهر رم (بین سال‌های ۶۴-۶۲ مـیلادی) در تبلیـغِ برداشـت خـود از مسـیحیت کوشید. تا آنجا که، از میان پیروان عیسی، شاید کسی را به اندازه پولس نتوان معرفی کرد که در امر تبشیر تلاش کرده باشد.

گستره تبشیری پولس

پولس در میان یهودیان جایگاهی نداشت. بر این اساس، تلاش کرد تا با تغییـر رویکـرد در تبشیر و کشاندن آن به جامعـۀ غیر یهـودی، در تثبیـت جایگـاه خـود موفـق شـود. ادبیـات رساله‌های پولس و کتاب اعمال رسولان، گویـای ایـن مطلـب اسـت. بـاب هـای یـازدهم و دوازدهم اعمال رسولان، نشان می‌دهـد کـه پـولس دامنـۀ فعالیـت خـود را بـه غیر یهودیـان گسترش داد و آنان را به مسیحیت دعوت کرد.

در این دوره و پیش از اختلاف میان پولس و برنابا، برنابا که برای تبلیغ غیر یهودیـان بـه شهر طرسوس اعزام شده، پولس را دیده او را به انطاکیه برد و برای ادارة کلیسـای انطاکیـه، از او یاری جست. با همکاری یکدیگر، آنقدر افـراد را بـه کـیش مسـیح درآوردنـد کـه جمعیت مسیحیان انطاکیه، بیشتر از شهر‌های دیگر شد. اتفاقاً در این شهر، برای نخستین بار غیر یهودیان به مسیحیت روی آوردند. از این به بعد، نقش پولس هر روز پر رنـگتـر شـد تا جایی که وی به تدریج قهرمان کتاب اعمال رسولان شد.

بنابراین، می‌توان مدعی شد که مسیحیت قبل از پولس، در پـی رسـالت خـود در میـان غیر یهودیان نبود، اما به دلیل تلاش پولس، مسیحیت این رسالت را دنبال کرد و دین جهـانی بشریت شد. پولس، موفق به انجام کاری شد که پیامبران نتوانسـته بودنـد، انجـام دهند؛ یعنی ترویج اعتقاد به خدای یکتای اسرائیل در سراسر جهان. پولس که معروفتـرین و تأثیرگذارترین شخصیت مسیحیت اولیه بود، حق داشت که در دفاع از خود بگوید که او، بیش از سایر رسولان کار کرده است. وی از مهمترین مراکز بازرگانی، صنعتی و حکـومتی، همچون انطاکیه، افسس، تسالونیکا و قرنتس، همراه با گروه کاملی از همکـاران و بـا مکاتبات پی در پی، دیدن کرد و طی چند سال در سوریه، آسـیای صـغیر، مقدونیـه و یونان و نیز ایلیریا، کار تبلیغی سازمان یافته‌ای را به انجام رسانید. اهمیت پولس رسول، برای تاریخ جهان به ایـن اسـت کـه کسـی کـه در یـک مرحلـه، در همه جا یهودیان را موعظه میکرد، اما غالباً از سـوی آنـان طـرد مـی شـد، راه دسترسـی به باور یهودی دربارة خدا را بـرای غیر یهودیـان همـوار سـاخت. بـدین ترتیـب، نخسـتین تغییر در مسیحیت را آغاز کرد. تـا آنجـا کـه شـورای رسـولان اورشـلیم در سـال ۴۸ م، او را بـه دلیـل نظـرش تحـت فشـار قـرار داد. نظـر وی، بـر خـلاف مجـامع اولیـه مسـیحی اورشلیم، این بود کـه غیر یهودیـان نیـز مـی تواننـد بـه خـدای اسـرائیل دسـت پیـدا کننـد، بدون اینکه مجبور باشند نخست ختنه شوند و قوانین طهارت یهود، مقررات مربوط به غذا
و روز سبت را بپذیرند.

پولس، تقدم تاریخی جامعه اورشـلیم را تصـدیق کـرد. زمـانی کـه جامعه اورشلیم رسالت او را در میـان غیر یهودیـان جـدا از شـریعت، تأییـد نمـود، وی بـا جمع آوری کمک مالی قابل تـوجهی از میـان جوامـع جدیـد مسـیحی غیریهـود، از جامعـه اورشلیم حمایت کرد. معنای این عمل، این است که غیریهـودی مـیتوانـد مسـیحی شـود، بدون اینکه مجبور باشد نخست یهودی شود. از اینرو، می‌تـوان نتیجـه گرفـت: مسـیحیت تنها به وسیلۀ پولس به زبان جدید، با ویژگی‌هایی چـون طـراوت اصـیل، تـأثیر مسـتقیم و حساسیت پرشور، دست یافت. تنها به وسیله پولس، قوم کوچک یهـود سـرانجام بـه دینـی جهانی تبدیل شد؛ دینی که از رهگذر آن شرق و غرب، حتی بیش از زمـان اسـکندر کبیـر، به هم مرتبط شدند.

کلام آخر

اگر امروز تبشیر از اهمیت زاید الوصفی در میان مسیحیان برخوردار است و اگر مسیحیان از هر فرصتی برای انتقال پیام عیسی مسیح فروگذاری نمی‌کنند و اگر هزینه هـای فراوانـی بـه منظور بسط و گسترش بشارت عیسی، از سوی کلیسا پرداخت می‌شود، جملگـی گویـای این مطلب است که رهبران کلیسا به مسئله تبشیر اهمیت فـوق العـاد‌های مـی دهنـد.

در ایـن پژوهش تلاش شد بابی به سوی تبشیر و ماهیت آن گشوده شود. اینکه تبشـیر چیسـت؟ چـه تفاوتی بین تبشیر عیسوی و تبشیر پولسی است؟ اشاراتی بر اساس متون مسیحیت شود.

به نظر می‌رسد، ما باید در یک فرایند هدفمند محتوای پیام عیسی و سخنان وی را بر اساس مستندات کتاب مقدس واکاوی کنیم و فضای حاکم بر عصر حواریـون را شناسـایی کرده، تا بتوان بر اساس آن بشارت پولسی را سندیابی کـرد. آنچـه از ایـن مقالـه اسـتنباط می‌شود، این است که مسیحیت پطرسی، ماهیتی متفـاوت از مسـیحیت پولسـی دارد. پیـام بشارت عیسی به مرور زمان، به ویژه از زمان پولس رنـگ خـود را از دسـت داده اسـت. قطعاً آنچه مسیح و به دنبـال وی پطـرس، دنبـال کـرد ادامـه آیـین موسـوی بـود کـه در آن آموزه‌هایی مثل شریعت وجود داشت.

بر عکس، آنچه از زمان پولس بر اساس الهیات تبشیری وی اتفاق افتاد، خلاف عصـر عیسوی است و جای کار برای تحقیق دقیق پیام پولس وجود دارد که به دنبال آن، اهـداف و انگیزه‌های وی نیز روشن خواهد شد. اما از این مطلب نباید غفلت کرد که آنچـه امـروز بـا نام مسیحیت در فعالیت‌های تبشیری دنبال می‌شود، راه پولس و هدف اوست. از دیدگاه قرآن کریم، رسالت عیسی یک رسالت جهانی نیست. از اینرو، تبشـیر وی نیز در گستره قوم بنی اسرائیل تصور می‌شود. شاهد این مطلب آیاتی است که نشان دهندة این مطلب هستند که تورات و انجیل، فقط بـرای بنـی اسـرائیل بـوده انـد و رسـالت ایشـان هدایت آنان بوده است. در حالی که، آیاتی از قرآن بیان می‌کنند که قـرآن رسـالتی جهـانی دارد و برای همۀ مردم نازل شده است.
 
PDF مقاله

تلخیص و اضافاتی بر مقاله «تبشیر مسیحی؛ خروج از سنت و سیره حضرت عیسی (ع)» نوشته دکتر مرتضی صانعی عضو هیئت علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)
ارسال نظر
captcha