به گزارش «سدید»؛ با گذشت یک سال از عملیات طوفان الاقصی، علیه مواضع رژیم صهیونیستی در ۱۵ مهر سال ۱۴۰۲ (۷ اکتبر ۲۰۲۳) این روزها بسیاری با اشاره به آثار و پیامدهای پس از آن عملیات، چرتکه برداشته و هزینه فایدههای آن را ارزیابی میکنند و از همین رهگذر بر این باورند که شهادت بیش از ۴۱ هزار فلسطینی که عمدتاً زن و کودک هستند از یک سو و ویرانیهای گسترده در نوار غزه از سوی دیگر، در قبال عملیاتی که انجام شد، چندان آوردهای نداشته است.
در قالب این طرح خائنانه که با همکاری و همراهی برخی دولتهای عربی، راهبری میشد، به بهانه مشوقهای اقتصادی، اما با هدف توسعهطلبی سیاسی و امنیتی رژیم صهیونیستی، قرار بود پایتختهای کشورهای عربی یکی پس از دیگری برای نمایندگان این رژیم فرش قرمز پهن کنند و با گشایش سفارت رژیم صهیونیستی، عملاً کشورهای عربی را این بار نه با زور و قدرت نظامی که به روش دیپلماتیک به تسخیر خود در آورند.
باورمندان این نگاه، اما از یک نکته اساسی غافلاند و آن اینکه همه این حوادث را از ۷ اکتبر و پس از آن میبینند و مورد ارزیابی قرار میدهند. حال آنکه برای پی بردن به این عملیات غرورآفرین رزمندگان مجاهد فلسطینی به چند سال و بلکه چند ماه پیش از آن باید رجوع کرد. جایی که دولت صهیونیستی با هدایت و حمایت امریکا، در قالب طرح ابراهیم و عادیسازی روابط رژیم صهیونیستی با دولتهای عربی، میرفت تا پرونده فلسطین و اشغالگری را برای همیشه مختومه کند. در قالب این طرح خائنانه که با همکاری و همراهی برخی دولتهای عربی، راهبری میشد، به بهانه مشوقهای اقتصادی، اما با هدف توسعهطلبی سیاسی و امنیتی رژیم صهیونیستی، قرار بود پایتختهای کشورهای عربی یکی پس از دیگری برای نمایندگان این رژیم فرش قرمز پهن کنند و با گشایش سفارت رژیم صهیونیستی، عملاً کشورهای عربی را این بار نه با زور و قدرت نظامی که به روش دیپلماتیک به تسخیر خود در آورند. طرحی که البته تا حدودی هم به نتیجه رسید. برخی دولتها رسما با بازگشایی دفاتر دیپلماتیک رژیم صهیونیستی و انعقاد پیمانهای سیاسی، امنیتی و اقتصادی، خیانت تاریخی به آرمان فلسطین و دنیای اسلام را رقم زدند و این دومینوی خطرناک ادامه داشت تا اینکه ۷ اکتبر از راه رسید و همه رشتههای بافته شده رژیم صهیونی، دولتهای خودفروخته و اربابان غربی و امریکایی آنها را پنبه کرد. امروز نه تنها در دولتهای عربی منطقه سخنی از عادیسازی روابط نیست که بسیاری پایتختهای اروپایی و امریکایی که به طور سنتی در زمره مدافعان و حامیان سنتی رژیم صهیونیستی تعریف میشوند، به صحنه تظاهرات ضد صهیونیستی تبدیل شدهاند و روایتهای دروغین ساخته شده از مظلومیت تاریخی صهیونیستها که به مدد نفوذ سیاسی و رسانهای به روایت غالب دنیا تبدیل شده بود، اکنون فروریخته است.
عملیات طوفان الاقصی نه تنها طرح خائنانه عادیسازی روابط را به کما برد که همه بنیانهای سیاسی، امنیتی و نظامی رژیم صهیونیستی را که تا پیش از آن درباره آنها افسانههای شکست ناپذیری و گنبدهای آهنین و غیر قابل نفوذ توصیف کرده بودند، متلاشی کرد و به هم ریخت.
تعابیر رهبر معظم انقلاب در خرداد ماه امسال در اجتماع عظیم مردم در سیوپنجمین سالگرد عروج حضرت امام خمینی (ره) درباره این عملیات باید بارها تکرار و تبیین شود، جایی که تصریح کردند: «طوفان ۱۵ مهر، نقشه با دقت طراحی شده دشمن را باطل کرد. حمله وحشیانه رژیم صهیونیستی، واکنش عصبی به باطل شدن نقشه آنهاست. من نمیدانم فرماندهان فلسطینی میدانستند چه کار بزرگی دارند میکنند یا نه ولی کاری که اینها کردند، کاری بود که هیچ چیز دیگری نمیتوانست جای آن را بگیرد. آنها یک توطئه بزرگ بینالمللی را برای منطقه غرب آسیا با طوفان الاقصی از بین بردند و باطل کردند.» ایشان اخیراً در خطبههای نماز جمعه ۱۳ مهر ۱۴۰۳ تهران تصریح کردند: «عملیات طوفان الاقصی رژیم صهیونیستی را ۷۰ سال به عقب برگرداند.» زلزله طوفان الاقصی، پایههای رژیم نامشروع صهیونیستی را برای همیشه لرزان و متزلزل کرد. بنابراین هر سازه امنیتی که روی این بنای لرزان بنا شود، در فروپاشی آن تسریع شده است.
نکتهای که نباید از نظر دور داشت اینکه ساکنان مظلوم فلسطینی در نوار غزه و دیگر بخشهای اشغالی بیش از ۷۰ سال است که در زندان و حصار بزرگی به نام فلسطین تحت شدیدترین شکنجهها، آوارگیها، کشتارها و تحقیر و توهینها بوده و هستند و آنچه در ۷ اکتبر رقم خورد، پاسخ و واکنشی به این همه جنایت سازمان یافته بود. به عبارت دیگر، ساکنان مظلوم فلسطینی اینگونه نبود که از سر شکم سیری و آرامش و آسایش دست به چنین عملیاتی زدند. زنان و کودکان این ملت مظلوم، دهههاست که طلوع و غروب آفتاب را با جنگ و خونریزی اشغالگران تجربه میکنند؛ و همه این نسل کشیهای پیش چشم نهادهای بینالمللی بیخاصیت و مدعیان حقوق بشر، رقم خورده است. بنابراین برای مقاومت فلسطین راهی جز دفاع مشروع و مقابله با اشغالگران باقی نمانده بود.
پس از این شکست «غیرقابل ترمیم» سران رژیم صهیونیستی کوشیدند با ماشین جنگی خود از هوا، زمین و دریا، باریکه غزه را به تلی از خاکستر تبدیل کنند، با این هدف که سازمان حماس را نابود و ساکنان آواره غزه را به خارج از این نقطه گسیل کنند، اکنون، اما باید دید آیا این هدف محقق شده است؟ خیر. آنها اگرچه برای رسیدن به این هدف همه قواعد حقوقی و بینالمللی را زیر پا گذاشتند و حتی از انهدام مدارس و مراکز درمانی هم نگذشتند، اما هرگز نتوانستند به اهداف اعلام شده برسند. به عکس این روزها حماس با بازیابی توان نظامی و امنیتی خود، حملات راکتی به نقاط و مراکز راهبردی رژیم صهیونیستی را از سر گرفته است.
اوضاع میدانی رژیم صهیونیستی در بمباران وحشیانه جنوب لبنان و به صورت خاصتر، منطقه ضاحیه جنوبی بیروت هم بهتر از این نیست. جنگندههای رژیم صهیونیستی اگر چه با بمبهای سنگرشکن چندصد تنی، فرماندهان ارشد حزب الله و دبیرکل آن را به شهادت رساند و بسیاری از زیر ساختهای این جنبش اسلامی را با آسیبهای فراوان مواجه ساختند، اما امروز رفته رفته، سازمان حزب الله قدرت خود را بازیابی کرده و همچون ققنوس از خاکستر بیروت برخاسته است. تجربه تاریخی نشان داده سه جنگ گذشته اسرائیل علیه لبنان که همچون امروز جنوب بیروت را به ویرانهای تبدیل کرد، اما قدرتمندتر از گذشته، به مقاومت جانانه خود ادامه دادند، پس از این جنگ هم حزب الله با ساختار جدید و البته پرانگیزه و پرتوان خود، راه رهبران پیشین را با قدرت و قاطعیت بیشتری ادامه خواهند داد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت، این جنگ اگرچه خسارات مادی و معنوی فراوانی به مقاومت تحمیل کرد، اما روند تحولات از شکست سنگین رژیم صهیونیستی در این فرایند پرهزینه حکایت دارد و آینده از آن مجاهدان راه خداست. این یک وعده الهی است.
/ انتهای پیام /