به گزارش «سدید»؛ اصطلاح «کمربند دفاعی» در ادبیات ژئوپلیتیک و علوم سیاسی رایج غربی به منطقه یا سلسلهای از سرزمینها اطلاق میشود که بهطور راهبردی سازماندهی یا امن شدهاند تا به عنوان سپر حفاظتی یا خط دفاعی در برابر تهدیدات احتمالی، بویژه نظامی یا سیاسی، عمل کنند. کمربند دفاعی توسط کشورها یا اتحادها برای حفاظت از مناطق اصلی خود، بویژه از نظر امنیت ملی، حاکمیت یا نفوذ، استفاده میشود.
به عنوان یک نمونه تاریخی، رهنامه یا دکترین مونرو و کمربند دفاعی کارائیب آمریکا (1823) اگر چه بهصورت فیزیکی یک کمربند دفاعی نبود اما نیمکره غربی را بهعنوان حوزه نفوذ آمریکا تعیین کرد و عملا یک کمربند دفاعی ژئوپلیتیکی را ایجاد کرد که سراسر کارائیب و آمریکای لاتین را دربر میگرفت. ایالات متحده تلاش میکرد تا از نفوذ قدرتهای دیگر در این مناطق جلوگیری کند و به این ترتیب امنیت و تسلط خود را بر نیمکره تضمین کند.
نمونه دیگر ناتو است. پس از پایان جنگ سرد، ناتو عضویت خود را به سمت شرق گسترش داد و کشورهای سابقا اقماری شوروی همچون لهستان، رومانی و کشورهای بالتیک را به عضویت خود درآورد. این کشورها اکنون بهعنوان بخشی از کمربند دفاعی ناتو در برابر کنشها و حملات نظامی روسیه عمل میکنند.
کمربند دفاعی در دوران جنگ ترکیبی
فراتر از اهمیت نظامی، مفهوم کمربند دفاعی میتواند به حوزههای غیر نظامی زیر نیز گسترش یابد. کمربندهای دفاع اقتصادی: مناطقی که با زیرساختهای اقتصادی یا روابط تجاری قوی تقویت شدهاند و به محافظت از منافع اقتصادی یک کشور کمک میکنند. به عنوان مثال، ابتکار کمربند و جاده چین (BRI) میتواند به عنوان یک کمربند دفاعی اقتصادی در نظر گرفته شود که نفوذ خود را از طریق زیرساختها و وابستگیهای اقتصادی تأمین میکند.
کمربندهای دفاع فناوری و سایبری: در زمینه جنگهای مدرن، کمربندهای دفاعی میتوانند شامل حوزههای مجازی یا فناوری نیز شوند؛ جایی که دفاع سایبری و زیرساختهای هوش مصنوعی به عنوان سپری در برابر جنگهای دیجیتالی، حملات سایبری و جاسوسی عمل میکنند. بهعنوان مثال، تمرکز ناتو بر قابلیتهای دفاع سایبری و مرکز عالی دفاع سایبری مشترک (CCDCOE)، نمایانگر یک تلاش دفاعی جمعی در حوزه سایبری است که مشابه یک کمربند دفاعی ژئوپلیتیکی سنتی است.
کمربند دفاعی انرژی (امنیت انرژی): در ژئوپلیتیک، کریدورهای انرژی همچون خطوط لوله و مسیرهای حملونقل انرژی و کالا برای امنیت ملی حیاتی هستند. کشورها اغلب کمربندهای دفاعی انرژی را با ایمنسازی زیرساختهای کلیدی انرژی و مسیرهای دسترسی توسعه میدهند. بهعنوان مثال، شبکه خطوط لوله گاز روسیه که از اروپای شرقی عبور میکند، بهعنوان یک کمربند دفاعی انرژی عمل میکند و به مسکو امکان میدهد تا بر کشورهای وابسته به انرژی فشار وارد کند.
در نهایت در دنیای مدرن امروز، کمربندهای دفاعی به طور فزایندهای پیچیده شدهاند و نه تنها شامل بعد نظامی بلکه شامل ابعاد سیاسی، فناوری و اقتصادی نیز هستند. با ظهور جنگهای ترکیبی یا هیبریدی که تاکتیکهای نظامی متعارف را با جنگهای سایبری، اقتصادی و اطلاعاتی ترکیب میکند، ایده کمربندهای دفاعی به حوزههایی مانند امنیت اطلاعات و استقلال انرژی نیز گسترش یافته است.
جایگاه «دشمن مشترک» در تقویت و شکلگیری کمربند دفاعی
رهبر معظم انقلاب در خطبههای نماز جمعه تاریخی 13 مهر جاری چنین بر مفهوم «دشمن مشترک» تاکید کردند: «من عرض میکنم دشمن ملت ایران همان دشمن ملت فلسطین است، همان دشمن ملت لبنان است، همان دشمن ملت عراق است، همان دشمن ملت مصر است، دشمن ملت سوریه است، دشمن ملت یمن است؛ دشمن یکی است، شیوههای دشمن در کشورهای مختلف، مختلف است». لذا در ادامه به بازخوانی نقش دشمن مشترک در تشکیل اتحادها از منظر ژئوپلیتیک و روابط بینالملل میپردازیم.
1- نیروهای وحدتبخش در برابر تهدیدات
مفهوم دشمن مشترک یک انگیزه قوی برای تشکیل اتحادها در روابط بینالملل است. زمانی که کشورها یا حتی ملتها یک تهدید مشترک - چه نظامی و اقتصادی یا ایدئولوژیک - را درک میکنند، اغلب برای تقویت امنیت جمعی خود متحد میشوند. این اتحاد میتواند اشکال مختلفی به خود بگیرد، از جمله اتحادهای نظامی رسمی، شراکتهای استراتژیک و توافقات اقتصادی. درک مشترک از تهدید، همکاری را تسهیل میکند، زیرا کشورها و ملتها متوجه میشوند بقا یا رفاه فردی آنها ممکن است در معرض خطر باشد. به عنوان مثال، تشکیل ناتو در دوران جنگ سرد عمدتا ناشی از تهدید جمعی ایجادشده توسط اتحاد جماهیر شوروی بود که کشورهای غربی را به هم پیوند داد تا در برابر گسترش کمونیسم مقابله کنند.
2- تشدید معضلات امنیتی
وجود یک دشمن مشترک اغلب معضلات امنیتی را بین کشورها و ملتها تشدید میکند. کشورها ممکن است خود را در موقعیتی بیابند که مجبورند قابلیتهای نظامی خود را افزایش دهند یا به دنبال اتحادهایی باشند تا به تهدید درک شده پاسخ دهند. این دینامیک میتواند به یک مسابقه تسلیحاتی یا افزایش تنشها منجر شود، زیرا کشورها از احتمال اینکه توسط رقبای خود شکست بخورند یا تحت فشار قرار گیرند، هراس دارند.
به عنوان مثال، تهدید ادراک شده از سوی کرهشمالی باعث شده است کرهجنوبی و ژاپن همکاریهای نظامی خود را با ایالات متحده تقویت کنند و اتحادی را تقویت کنند که ممکن است در غیر این صورت غیرفعال باقی بماند.
3- همسویی ایدئولوژیک و شکلگیری هویت
یک دشمن مشترک همچنین میتواند به همسویی ایدئولوژیک در میان کشورها کمک کند. کشورها و ملتها با ارزشها یا نظامهای سیاسی و دینی مشابه ممکن است در مقابله با رقیبی که نمایانگر ایدئولوژیهای مخالف است، همکاری آسانتری داشته باشند. این پدیده میتواند به تشکیل ائتلافهایی بر اساس باورهای مشترک منجر شود.
4- شکلدهی به دینامیکهای قدرت جهانی
وجود یک دشمن مشترک میتواند به طور قابلتوجهی دینامیکهای قدرت جهانی را تغییر دهد و منجر به بازنگری در اتحادها و ظهور چشماندازهای ژئوپلیتیک جدید شود. کشورها ممکن است برای مقابله با تهدیدهای جدید، از شرکای قدیمی خود دست بردارند و روابط جدیدی برقرار کنند.
5- قدرت دیپلماتیک و قدرت چانهزنی
در زمینه روابط بینالملل، شناسایی یک دشمن مشترک میتواند قدرت دیپلماتیک کشورهای همپیمان را افزایش دهد. کشورها و ملتها میتوانند از موضع قوت مذاکره کنند و جبههای متحد در برابر دشمن خود ارائه دهند. این قدرت چانهزنی جمعی میتواند به شرایط مطلوبتری در مذاکرات دیپلماتیک منجر شود و کلیت اتحاد را تقویت کند.
6- استقامت و قابلیت انطباق
در حالی که یک دشمن مشترک میتواند ابتدا اتحادها را مستحکم کند اما همچنین آزمایشکننده استقامت آنها در طول زمان است. با تکامل تهدیدات، ممکن است اتحادها با چالشهایی در حفظ همبستگی روبهرو شوند. تغییرات در رهبری، تغییر در منافع ملی یا حل تهدید مشترک میتواند به ایجاد تنش در پیوندهایی که تحت فشار تشکیل شدهاند، منجر شود. اتحادهای موفق اغلب دارای قابلیت انطباق هستند و میتوانند اهداف جدیدی برای حفظ همکاری خود فراتر از تهدید فوری که به خاطر آن ایجاد شدهاند، پیدا کنند.
نتیجهگیری
نقش یک دشمن مشترک در تشکیل اتحادها پدیدهای چندبعدی است که نقش مهمی در شکلگیری روابط بینالملل و دینامیکهای ژئوپلیتیک ایفا میکند. با ارائه یک توجیه واضح برای همکاری، تقویت هویتهای جمعی و افزایش امنیت جمعی، دشمنان مشترک کشورها را به سمت همگرایی در راستای منافع مشترک سوق میدهند. با این حال، پایداری و اثربخشی این اتحادها در نهایت به قابلیت انطباق آنها با چشماندازهای ژئوپلیتیک در حال تحول و توانایی آنها در بازتعریف اهداف خود فراتر از تهدیدات فوریای که برای آنها تشکیل شدهاند، بستگی دارد.
نخست آنکه مفهوم «دشمن مشترک» از منظر اسلام و قرآن، خاستگاه و درک دشمن مشترک را در کشورها و ملتهای اسلامی به نحو چشمگیری ارتقا داده و نظام ارزشی اسلام در تعریف دشمن، نحوه مقابله با دشمن و حتی انگیزه برخورد با دشمن کاملا متفاوت از نسخه غربی و متداول کنونی جهان است.
دوم آنکه به واسطه خونریزی، جنایات و نسلکشی رژیم خونخوار صهیونیستی و حمایت بیدریغ آمریکا از این رژیم غاصب، تجلی و بروز دشمن مشترک در میان ملتها و کشورهای اسلامی زمینه و بستر مناسبی را برای ایجاد و تقویت اتحادها و همبستگی میان کشورها و ملتهای اسلامی و ایجاد کمربند دفاعی فراهم کرده است.
/ انتهای پیام /