به گزارش «سدید»؛ محمد محمدرضایی پژوهشگر و استاد فلسفه دین دانشگاه تهران و مترجم ایرانی حوزه فلسفه و کلام است در یادداشت مبسوطی به گفتگوی اخیر آیت الله علیدوست و دکتر عبدالکریم سروش پرداخته است که در ادامه میخوانید:
چندی پیش مناظرهای بین جناب آقای دکتر عبدالکریم سروش و جناب آقای آیت الله علیدوست در باب فقه و کارآمدی آن صورت گرفت که از این بابت از هر دو استادان تشکر و قدردانی مینمایم. در این مناظره مسائلی در باب فقه و علم فقه مورد گفتگو قرار گرفت و هر کدام از زاویهای به این مسئله پرداختند. استاد آیت الله علیدوست از زاویه فقاهت پاسخهای مناسب و در خوری در باب مسائل مورد بحث بیان داشتند که باز جای تشکر و سپاس دارد. برخی از دوستان و طلبهها و دانشجویان از اینجانب خواستند که دیدگاه خود را در این باره مطرح نمایم که اینک خواسته آنان را اجابت کردم.
جناب آقای دکتر سروش در این مناظره سه مسئله را در باب فقه (علم فقه) مورد تاکید قرار دادند که نیاز به توضیحات بیشتری دارد:
۱. فقه، ضد عقلانیت و بنای عقلاست.
۲ . فقه ،ضد اخلاق است.
۳. فقه، ناکارآمد است.
توضیحات: ابتدا دیدگاه جناب آقای دکتر سروش مطرح و سپس نظرات خود را در تحت عنوان بررسی بیان مینمایم.
1. فقه ما ضد عقلانیت و بنای عقلاست.
دکتر سروش در این مناظره مطرح کردند که ما در حوزه انسانی عقلا به ما هم عقلا نداریم. ما عقلا از آن جهت که واجد قوه شهویه و غضبیه هستند، داریم. یعنی عمل آنان عجین با شهوت و غضب است. اگر آنان عملی را مرتکب شدند، آن عمل عاقلانه و در ذیل بنای عقلا قرار میگیرد. فقه نباید با اعمال آنان مخالفت کند و اگر مخالفت کرد که میکند ضد عقلانی و بنای عقلا است. عقلا شرابخواری بیحجابی و روابط آزاد دختر و پسر و زن و مرد و خوردن گوشت خوک و... را قبول دارند و عرف هم همین عقل و عمل آنان را بناء عقلا میداند. فقه باید تسلیم بنای عقلا باشد.
بررسی:
قبل از ورود به بحث لازم است که فقه را تعریف نمائیم. (تعریف الفقه، هو العلم بالاحکام الشرعیه الفرعیه عن ادلتها التفصیلیه.)علم فقه علمی است که عهده دار بحث از احکام شرعی فرعی از ادله تفصیلی است. یعنی فقیه با استفاده از آیات قرآن و روایات و احکام عقلی (و نیز اجماع)،حکم الهی مانند وجوب و حرمت و.... را در مورد افعال فردی و اجتماعی انسان بیان میدارد و فعالیتی که فقیه برای کشف حکم الهی انجام میدهد اجتهاد نامیده میشود.
در برابر این مدعای جناب آقای، سروش مطالب نقدگونه خود را در ذیل سه شماره بیان مینمایم:
اینجانب چندی پیش اظهارات خانمی را استماع کردم که در دوران جوانی به روابط آزاد زن و مرد معتقد بوده است ولی در میان سالی بیمار و افسرده و پشیمان.او آرزو میکرد که ای کاش در جوانی تشکیل خانواده داده بودم و تابع هوس و شهوت خود نمیشدم تا در میان سالی و هنگام بیماری یک دلسوز و عاشق و همدمی داشتم که به او تکیه میکردم. اینک همه دوستهای دوران جوانیام مرا تنها گذاشتند، زیرا آنان تنها افرادی هوسران بودند که تنها به فکر خود بودند.
آیا واقعاً میتوان هر عملی که از بخشی از جامعه سر میزند عقلانی دانست؟ آیا انسان با عقل و آگاهی محدود خود میتواند به صورت قطعی سود و زیان افعال را مشخص نماید؟ هرگز.
قران درباره این افراد میفرماید:
وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ ۖ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ ۖ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا (نجم ،۲۸)
و ایشان را به این [کار] معرفتی نیست. جز گمان [خود] را پیروی نمیکنند، و در واقع، گمان در [وصول به] حقیقت هیچ سودی نمیرساند.
امیرالمومنین حضرت علی (ع) درباره این افراد میفرمایند: کَم مِن عَقلٍ أسیرٍ تَحتَ هَوی أمیرٍ (نهج البلاغه، حکمت ۲۱۱)
یعنی عقل آنها اسیر هوس آن هاست و وقتی اسیر شد، مطابق خواسته هوس فتوا میدهد.
بنابراین، حکم این افراد بر شراب خواری و روابط آزاد زنان و مردان از سر هوس است نه عقل آنان.
از این رو، لازم است که از جانب خدا اعمال صالح از اعمال ناصالح معین شود.
امام رضا علیه السلام فلسفه بعثت پیامبران را چنین بیان مینماید:
از آنجا که قوای فکر بشر قادر به درک سود و زیان نیست و خداوند نیز برتر از آن است که خود بر انسان تجلی نماید و با آنان سخن بگوید ناگزیر رسول خدا بین او و مردم واسطه میشود تا امر و نهی و آداب او را به آنان انتقال دهد و آنان را به سود و زیان خود آگاه سازد، زیرا در خلقت آنان چیزی وجود نداشت تا به وسیله آن بتوانند نیازهای خود را بشناسند.(مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۴۰)
بنابراین چون ما عاجز از تشخیص سود و زیان برخی از امور نظیر شراب و گوشت خوک و.... هستیم باید به دستورات الهی که مبنای عقلی دارد و از حکمت و علم نامتناهی خدا ناشی شده، گوش جان سپرده و با رضایت به انجام برسانیم و اگر تعالیم الهی نبود ما هرگز مصالح و مفاسد این امور را نمیتوانستیم درک کنیم. قرآن در این باره میفرماید: وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُو نَ (بقره ،۱۵۱). و (خداوند به شما کتاب و حکمت میآموزد،) و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد.
البته اگر دلیل عقلی قطعی بر خلاف روایتی داشتیم حکم عقل را مقدم میداریم، زیرا حکم عقل هم حجت الهی است. همان گونه که در فهم آیات قرآن اگر دلیل قطعی عقلی داشتیم ظاهر آیه را مطابق دلیل عقلی معنا میکنیم، مانند تعبیر قرانی یدالله فوق ایدیهم. اما تا زمانی که دلیل قطعی برمخالفت با حکم و دستور فقهی نداریم باید به روایات و دستورات فقهی عمل نمائیم.
قرآن مهمترین هدف انبیا الهی را دعوت انسان به توحید و پرهیز از شرک میداند.آدمی با پذیرش توحید در تمامی ابعاد آن میتواند به رستگاری نائل شود نه با شرک. لذا پیامبر گرامی اسلام (ص) با بتپرستی و اعمال زشت مردم عصر جاهلیت و به تعبیر آقای سروش عقلا از آن نظر که دارای قوه وهمیه و شهویه و غضبیه هستند، مخالفت کرد و آنها را با تعقل و تفکر صحیح به راه درست عقلانی دعوت نمود. البته بنا به پذیرش ادعای جناب آقای سروش نباید خداوند پیامبران را مبعوث و مردم را به راه درست و عقلانی دعوت مینمود، زیرا بناء عقلا بر بتپرستی و انجام رذائل بود و به نظر ایشان مخالفت با بناء عقلا جایز نیست. قرآن در این باره میفرماید:
وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ (نحل ،۳۶)
هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ (جمعه ،۲)
قرآن در این آیه میفرماید خداوند کتاب و حکمت را به مردم تعلیم میدهد هرچند آنان قطعاً پیش از آن در گمراهی و جهالت آشکاری بودند.بنابراین قرآن با تعالیم خود مردم را از گمراهی و ضلالت نجات میدهد. اگر ادعای جناب آقای سروش مورد پذیرش قرار گیرد پیامبران نباید با راه و روش مردم که به تعبیر ایشان عقلا هستند، مخالفت میکردند در صورتی که قرآن میفرماید آنان در گمراهی آشکار بودند و با فکر و عمل آنها مخالفت میکند. بنابراین قرآن و فقه با عبادت بتها هرچند که مورد اهتمام اکثریت مردم باشد مخالفت میکند و آنها را در ضلالت و گمراهی میداند نه این که تسلیم آنان شود به این اعتبار که ما با بناء عقلا نباید مخالفت کنیم.
از این رو میتوان نتیجه گرفت که احکام فقهی خود نوعی احکام عقلی هستند و اگر در مواردی با احکام عقلی قطعی ناسازگار باشند در آن صورت مصداق مخالفت دو حکم عقلی با هم میشوند. درست مثل تعارض دو حکم اخلاقی با هم در موضوع واحد. عقلا در این موارد از قاعده اهم و مهم تبعیت مینمایند.
2.فقه ضد اخلاق است
دکتر سروش میگوید فقه و احکام فقهی و حداقل برخی از آنها ضد اخلاق هستند. در تعارض اخلاق با فقه شما باید اخلاق را مقدم بدارید. بنابراین، احکام فقهی را به جهت ضد اخلاقی بودن باید کنار بگذاریم.
بررسی
نقد خود را در ذیل چند شماره بیان مینمایم:
در پاسخ ایشان میتوان چنین گفت:
اولاً، این مساله ظاهر و باطن را در مورد اخلاق هم میتوان مطرح نمود.ممکن است ظاهر یک عمل اخلاقی، اخلاقی ولی در باطن انگیزه آن غیر اخلاقی باشد. مثلاً ممکن است فردی با دیگران رفتار محبتآمیز داشته و یا به ناتوانان کمک کند ولی در واقع انگیزه او از این کارها نفع مادی شخصی باشد. در ظاهر این شخص عمل اخلاقی انجام داده ولی در واقع بدنبال نفع شخصی خود است که اگر نفع او در انجام خلاف این اعمال باشد به سهولت به انجام میرساند. لذا این شخص هرچند در ظاهر انسان اخلاقی است ولی در باطن نفع طلب است. به همین دلایل است که در روایات آمده که انما الاعمال بالنیات یعنی اعمال به سبب نیتها ارزش گذاری میشوند.
و ثانیاً اعمال عبادی خود اعمال اخلاقی و نیز تمرین و ممارست اخلاقی شدن است. مثلاً عمل عبادی روزه را میتوان عاملی برای تقویت اراده و نیز عاملی برای مخالفت با تمایلات نفسانی دانست که برای انجام اعمال اخلاقی لازم و ضروری است و یا عمل عبادی نماز که در آن باید از عمل غصبی مکان و لباس و آب پرهیز کرد و از خدا سپاس گزاری نمود.خود این اعمال، اعمال اخلاقی و نیز میتوان آن را تمرینی برای اعمال اخلاقی دیگر دانست. در بسیاری از اعمال اخلاقی باید از لذتهای فروتر و نیز منافع مادی اجتناب کرد و انجام این نوع اعمال اخلاقی نیازمند اراده قوی و تمرین و ممارست است.
و ثالثاً ما راهی برای شناخت باطن افراد نداریم. این افراد مانند منافقینی میمانند که خدمت پیامبر میرسیدند و میگفتند که ما شهادت میدهیم که تو رسول خدا هستی و خدا میفرماید خدا گواهی میدهد که منافقان قطعاً دروغ میگویند.
بنابراین، اعمال عبادی خود عمل اخلاقی و نیز تمرین و ممارستی برای اخلاقی شدن هستند. از این رو سخن دکتر سروش صحیح نیست.
۳. فقه ناکارآمد است
دکتر سروش در این مناظره بیان میدارد که فقه ناکارآمد است. فقه مانند شمع کم فروغی است که برای زمانهای قدیم و برای محیطهای کوچک کارآمد بود ولی در دنیای معاصر نمیتوان با شمع کم فروغ به جهان روشنی بخشید.
بررسی:
در پاسخ دکتر سروش میتوان گفت چنین دیدگاهی صحیح نیست. فقه با غنا و توانایی که دارد میتواند حکم هر مسئله نوپدیدی را به لحاظ احکام پنج گانه مشخص نماید. مدافعان مکاتب اخلاقی نظیر اخلاق سودگرایانه با یک اصل و قاعده حکم اخلاقی هر عمل انسانی را مشخص مینمایند. و یا ایمانوئل کانت فیلسوف آلمانی با پنج قاعده حکم هر دستور عقل و عمل انسانی را به لحاظ اخلاقی مشخص مینماید.حال چطور فقه شیعه با این محتوای غنی، ناکارآمد است؟ در فقه حدود پانصد قاعده فقهی داریم که مرحوم ملأ حبیب الله کاشانی (۱۲۶۲-۱۳۴۰) از فقهای شیعه در کتاب مستقصی مدارک القواعد و منتهی ضوابط الفوائد آنها را جمعآوری کرده است. حال سوال این است مکاتبی که با یک اصل، حکم هر عمل و رفتار انسانی را به لحاظ اخلاقی مشخص مینماید چگونه است که فقه و علم فقه که دارای پانصد قاعده فقهی است نتواند حکم فقهی هر عملی را مشخص نمایند. بنابراین این ادعا که فقه ناکارآمد است و نمیتواند در مورد مسائل نوپدید حکم فقهی آنها را مشخص نماید، سخن صحیحی نیست. بلکه علم فقه توانمند است که با توانایی و قواعد مندرج در آن میتوان حکم فقهی هر عملی را تعیین نمود و همچنین فقه متخذ از قرآنی است که خود را تبیاناً لکل شیء میداند.
/انتهای پیام/