به گزارش «سدید»؛ چهاردهمین نشست از مجموعه پیش نشستهای نخستین همایش ملی سیاستگذاری هنر در ایران با عنوان «جایگاه هنرهای نمایشی با محوریت تئاتر در سیاستگذاری هنر» روز یکشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۳ در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
مجید ستایش (بازیگر و کارگردان تئاتر، پژوهشگر و مدرس دانشگاه) که از سال ۱۳۸۵ تاکنون به تحقیق پیرامون تاریخچه تئاتر دولتی در ایران پرداخته است، در این نشست سیر سیاستگذاری دولتی در این هنر را اینطور آغاز کرد: در سال ۱۳۱۷ هنرستان هنرپیشگی تاسیس شد و این نقطه آغاز توجه دولت به تئاتر بود. در سال ۱۳۳۶ دکتر مهدی فروغ طی حکمی از وزیر فرهنگ و هنر وقت مهرداد پهبد مبنی بر تاسیس اداره هنرهای دراماتیک اولین مدیر این مجموعه آغاز بهکار کرد. جمشید مشایخی و جمیله شیخی نیز نخستین کارمندان این اداره بودند که هسته اولیه را شکل دادند. به مرور افراد دیگری به این اداره پیوسته و تشکیل گروه دادند که از جمله آنها میتوان به علی نصیریان، داود رشیدی و حمید سمندریان، اشاره کرد.
در آن زمان تلویزیون یک شب در هفته تئاتر را به صورت زنده نمایش میداد و دکتر فروغ به دقت بر فعالیت این گروهها نظارت داشت. بهدنبال ضرورت آموزش عالی، در سال ۱۳۴۳ این اداره به دو بخش تقسیم شد؛ دانشکده هنرهای دراماتیک به ریاست دکتر فروغ و اداره برنامههای تئاتر به مدیریت عظمت ژانتی (بازیگر ایرانی در هالیوود). وی شورایی ۷ نفره را تعیین کرد که وظیفه بازخوانی نمایشنامهها، بازبینی اجرا و تصمیمگیری درباره اینکه چه نمایشهایی اجرا شوند را بهعهده داشتند. از جمله اعضای نخستین شورای تئاتر کشور میتوان به جمشید مشایخی، علی نصیریان و عزتالله انتظامی اشاره کرد. این شورا در سال ۱۳۴۷ از مجموعه سنگلج (۲۵ شهریور سابق) به تئاتر پارس نقل مکان کرد و بر فعالیت گروههایی نظارت داشت که در سایر تماشاخانههای که در دهه چهل و پنجاه تاسیس شدند.
ستایش در ادامه سیر تحولات تئاتر دولتی را در مجموع به سه دوره تقسیم کرد؛ دوره اول: از زمان تاسیس اداره تئاتر تا سال ۱۳۵۷، دوره دوم: از بهمن ۱۳۵۷ تا فروردین ۱۳۶۱، دوره سوم از اردیبهشت ۱۳۶۱ تاکنون. وی سپس در پاسخ به این سوال که پس از انقلاب این سیاستگذاریها چه تحولاتی را تجربه کرد؛ گفت: پس انقلاب زنده یاد جمشید مشایخی ریاست اداره تئاتر را عهدهدار شد. تحقیقهای ما نشان میدهد بیشترین تولیدات نمایشی بعد از انقلاب و بیشترین استخدامهای هنرمندان و پویایی نمایش در کشور در زمان ایشان بوده است.
از جمله خدمات ایشان میتوان به جذب و استخدام کسانی اشاره کرد که در تالارهای دولتی پیش از انقلاب فعالیت داشتند و فعالیتهایشان پس از انقلاب تعطیل شده بود. مهارت این افراد در حرکت و بدن، بیان و تخیل عواملی بود که یک بازیگر حرفهای به آن نیاز داشت؛ لذا کوشید تا این ظرفیت هنری را احیاء نموده و در خدمت تئاتر و سینما قرار دهد.
وی همچنین از مصطفی اسکویی و رضا کرمرضایی و علی نصیریان به عنوان کارگردانهایی یاد کرد که پس از انقلاب نمایشهای فاخری به روی صحنه بردند.
ستایش درباره دوره سوم سیاستگذاری تئاتر ادامه داد: در اردیبهشت ۱۳۶۱ به دنبال تاسیس مرکز هنرهای نمایشی، اختیارات اداره تئاتر سلب گردید. این مرکز در سال ۱۳۸۱ به اداره کل هنرهای نمایشی تبدیل شد. در این زمان اداره تئاتر که رسالت خطمشیگذاری، برنامهریزی، بازبینی و بسترسازی توسعه فعالیتهای هنری هنرمندان را به عهده داشت، صرفا تبدیل شد به محل تمرین گروههای نمایشی. محمدطاها عبدخدایی اولین مدیر مرکز هنرهای نمایشی بود.
وی با وجود مشکلات عدیدهای که پس انقلاب این هنر را متاثر و در تنگنا قرار داده بود، توانست جشنواره سراسری تئاتر را برنامهریزی و اجرا نماید. پس از وی دکتر علی منتظری روی کار آمد که به نحو تحسین برانگیز توانست جایگاه تئاتر را در جامعه احیا نماید. از جمله اقدامات ارزشمند وی میتوان به ایجاد و تصویب ردیف بودجه برای تئاتر اشاره کرد. او برای هر بخش از این اداره مدیرانی منصوب کرد که در امور مربوطه، سرآمد هنرمندان صنف خود بودند.
درواقع تعهد حرفهای و تخصص هنری این مدیرکل، سبب شده همچنان در جمع هنرمندان از وی به عنوان کارآمدترین مدیر هنری یاد شود. در هر حال اداره تئاتر به مرور به حاشیه رفت تا اینکه در سال ۱۳۹۷ رسما تعطیل شد.
«وقتی هنرمندانی که ارتقاء سطح کیفی هنر و حراست حریمها را وظیفه نخست خود میدانستند از مدیریت کنار گذاشته میشوند، متاسفانه میبینیم که پای انواع هجو به تئاتر و متعاقب آن به سینما باز میشود.»
ستایش در یک نگاه کلی امروزه فاصله میان سالنهای دولتی فعلی و سالنهای خصوصی را معنادار ارزیابی کرد. وی معتقد است در عین اینکه بر محتوای نمایشنامهها و اجرای حرفهای بهدقت نظارت میشود، متاسفانه در سالنهای خصوصی شاهد اجراهایی هستیم که در آن بازیگر به خود اجازه میدهد با بیان الفاظ ناپسند و حرکات شنیع حرمت صحنه را زیر پا بگذارد!
وی ستارهدارشدن پستهای هنری و خالیشدن عرصه مدیریت در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از هنرمندان متخصص را عامل مهمی در افول سطح مدیریت هنری در جامعه دانست که این قبیل هنجارشکنیها گوشهای از تبعات آن است. وقتی هنرمندانی که ارتقاء سطح کیفی هنر و حراست حریمها را وظیفه نخست خود میدانستند از مدیریت کنار گذاشته میشوند متاسفانه میبینیم که پای انواع هجو به تئاتر و متعاقب آن به سینما باز میشود.
لذا در مجموع یکی از مهمترین مسائل هنرمندان این است که امور مرتبط با ایشان در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سایر سازمانهای مرتبط با حوزههای هنری، توسط مدیران و کارشناسانی برنامهریزی و اداره میشود که -اگر با هنر بیگانه باشند- از تخصصی هنری متناسب با جایگاه شغلی خود نیز برخوردار نیستند!
در ادامه، طیبه عزت اللهی نژاد (سرپرست پژوهشکده هنر) با اشاره به پیشینه تئاتر و نمایش در ایران، از نمایش تعزیه بهعنوان گونهای از نمایش سنتی ایرانی یاد نمود. وی تعزیه روز ازل در ارمغانخانه استان زنجان با قدمت حداقل چهارصد ساله را نمونهای از پیشینه رواج این هنر در بین مردم دانست.
«مردم مهمترین حامی هنرمندان بودند نه دولتها؛ از این رو میتوان بار دیگر تئاتر و هنرهای نمایشی را میان مردم در میدانگاهها احیا کرد.»
وی همچنین میدانگاهها را در شهر و روستا به مثابه یکی از مکانهای مهم تبادل اندیشه جمعی دانست که اجرای نمایشهای آئینی و ملی مانند میر نوروزی و سیاهبازی مجالی برای انتقال حکمت و فرهنگ ایرانی بود و افزود: در طول تاریخ مردم مهمترین حامی هنرمندان بودند نه دولتها؛ از این رو میتوان بار دیگر تئاتر و هنرهای نمایشی را میان مردم در میدانگاهها احیا کرد اگرچه امروز میادین کارکرد تاریخی خود را از دست داده اند، کما اینکه در تعزیهها ما شاهد آن هستیم که چگونه مردم گرد هم جمع میشوند تا این نمایش را نظاره کنند.
در این راه نیاز است تا به مولفه های نمایش بومی مبتنی بر فرهنگ و فلسفه ایرانی توجه شود و در نهادهای دولتی از مدیرانی با تجربه زیسته هنری به ویژه در زمینه امور نمایشی استفاده شود.
/انتهای پیام/
منبع: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات