گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ موسیقی اجتماعی در ایران معاصر، یکی از مهمترین و البته کمرنگترین مباحثی است که در سالیان اخیر به آن توجه شده است. چه از این حیث که موسیقی بهعنوان بازتابی از روحِ زمانه حائز اهمیت فراوان است و چه از این حیث که موسیقی با اثراتِ مهمی که در ساختنِ جریانها و جنبشهای مختلف داشته و دارد، بسیار مهم است. یکی از گونههای مهم موسیقی که تاثیر جدی بر کنشگری اجتماعی ایرانیان داشته است، موسیقی مقاومت که با عنوانهای موسیقی پایداری، موسیقی حماسی، موسیقی سیاسی و... نیز شناخته میشود. ما برای بازخوانی این ژانر مهم از هنر موسیقی به سراغ بابک رضایی - فعال و مدیر باسابقه موسیقی در کشور - رفتیم و گفتوگویی را با ایشان ترتیب دادیم که هم اکنون در برابر دیدگان شماست.
موسیقی، دِین خودش را به انقلاب ادا کرده است
شاید در ابتدای بحث و به منظور مشخص شدن جهت گفتگو، نیاز باشد تا تعریف شما از موسیقی مقاومت بدانیم. اینکه موسیقی مقاومت در ایران از چه دورهای متولد شده و در چه بستری از رویدادهای فرهنگی - اجتماعی شکل و سامان گرفته است؟
رضایی: موسیقی هم بهمانند سایر رشتههای هنری از بطن جامعه شکل میگیرد و در مواجهه با اتفاقات اجتماعی که در رهگذر تاریخ و زمان پیش میآید، هنرمندان موسیقی هم مانند سایر هنرمندان، چون در این فضا و اتمسفر زندگی میکنند، از خودشان واکنش نشان میدهند و این واکنش از طرف هنرمند موسیقی تبدیل به ملودی میشود و باتوجهبه اینکه اساساً موسیقی ما کلاممحور است، مفهوم مقاومت و سلحشوری در مفاهیم شعری ما نشر پیدا میکند.
اگر اندکی به عقب برگردیم، سرود معروف «ای ایران» نمونه و مصداق بارزی از همین آثاری است که میتواند در اشاعه این نگرش تأثیرگذار باشد و وقتی کمکم به جریان انقلاب میرسیم، میبینیم که هنرمندان عرصه موسیقی دوشادوش مردم در این صحنه حضور داشتهاند و از دل همین فعالیتها، آثاری مانند «کاروان شهید»، «ایران سرای امید» توسط گروههای «شیدا» و «چاووش» عرضه میشود و در بطن جامعه هم موردتوجه و استقبال قرار میگیرد و بعد از آن فضای عمومی کشور به سمت جنگ و دفاع مقدس رفت و متناسب با آن نیز میبینیم که آثاری با همان مضامین نیز در این ژانر تولید میشود.
به اعتقاد من، «موسیقی» در مقایسه با سایر هنرها، دِین خودش را به انقلاب ادا کرده است. وقتی با دقت بیشتری به این موضوع توجه میکنیم، میبینیم که از بطن تشکیل هستههای مبارزه در انقلاب، موسیقی با این جریان همراه بوده است و علاوه بر آثار شاخص، میبینید که شعارهای تظاهراتهای مردمی نیز حالت آهنگین دارند و این نشان میدهد که موسیقی بهعنوان یگانه هنری است که بین اقشار جامعه نفوذ بیشتری نسبت به دیگر هنرها دارد؛ چون هنر موسیقی ریشه عمیقتری در بین جامعه دارد، آنجا نقش خودش را بهخوبی ایفا میکند.
تولید موسیقی انقلابی با برچسب سفارشی همراه بوده است
وظیفه مدیریت فرهنگی و هنری در کشور این است که فرایند تولید آثار هنری و کاروان هنرمندان را در مسیر و مداری قرار دهد تا این آثار از درون هنرمند بجوشد و اتفاق بیفتد؛ آن موقع است که میشود آثار ماندگاری به نام «کاروان شهید» تولید شود.
متأسفانه عدم توجه مدیریت فرهنگی به موسیقی و شاید نگاههای غلطی که موسیقی را بیشتر در ژانر سرگرمی تعریف کرده است، نتوانسته بستر و فضایی ایجاد کنند تا موسیقی، رشد و نمو خود را داشته باشد و حالا بعد از جریانهای اجتماعی مانند انقلاب و جنگ، یک زمان هم که ما به سراغ موسیقی با مضامین انقلابی رفتهایم (که مقاومت هم میتواند یکی از این مضامین باشد)، این موسیقی برچسب «سفارشی» خورده است و همین برچسب باعث میشود که آن مانایی و ماندگاری از آن فاصله بگیرد.
وظیفه مدیریت فرهنگی و هنری در کشور این است که فرایند تولید آثار هنری و کاروان هنرمندان را در مسیر و مداری قرار دهد تا این آثار از درون هنرمند بجوشد و اتفاق بیفتد؛ آن موقع است که میشود آثار ماندگاری به نام «کاروان شهید» تولید شود. ما قطعاً هنرمندان خلاق، آگاه و تأثیرگذار فراوانی داریم، اما هنرمند باید در مسیر این فرایند و فضا قرار بگیرد تا خلق این آثار مانند گذشته شود که این ضعف بزرگی بوده و در مدیریت فضای فرهنگی هنری بعد از دوران جنگ وجود داشته است. البته ممکن است این شائبه به وجود بیاید که مدیریت قبل از انقلاب، چه دستاوردی در حوزه موسیقی داشته است؟ مسئله، قبل و بعد از انقلاب نیست؛ مسئله این است که فضا و اتمسفر انقلاب و جنگ در جامعه، هنرمند متعهد را بر این وامیدارد که این آثار را خلق کند، اما در حال حاضر ما در یک دوره سکون و سکوتی هستیم که شاید بسیاری از مسائل - حتی جنگ غزه و مسائل پیرامون آن - آنقدر هنرمند ما را درگیر خودش نکرده که به خلق اثر منجر شود.
کجسلیقگیهای مدیریتی با نگاه دینمدار
درباره مدیریت فرهنگی بعد از دوران جنگ کمی بیشتر صحبت کنیم. چه جنس مدیریتی بر فضای هنری جامعه حکمفرما میشود که هنرمندانی که از قبل انقلاب و بعد از آن و حتی در زمان جنگ، با این فضا همراه میشوند، اکثرشان خانهنشین میشوند و هنرمندانی با فضا و اتمسفر متفاوتتری عرصه را در دست میگیرند؟
رضایی: بههرحال برخی کجسلیقگیهای مدیریتی بهخصوص در حوزه موسیقی در این ایام به وجود میآید. از طرفی به موسیقی با یک نگاه ایدئولوژیک نگاه میشود که مثلاً آیا این موسیقی که نواخته شد یا این آوازی که خوانده شد، غنا نیست یا اشکالی ندارد؟ و تکلیف برخی مسائل ازایندست مشخص نمیشود و مدیریتی که بر حوزه موسیقی بر اساس همین نگاه عقیدتی حکمفرما بوده، وقتی در مسیر ممیزیها وارد شده، قطعاً تنشهایی را در بین هنرمندان شاخص به وجود آورده و باعث شده تا اکثر این هنرمندان از فضای حاکمیتی فاصله بگیرند. بهعنوانمثال، گروه «چاووش» از قبل انقلاب تشکیل میشود و آن آثار دلانگیز و ماندگار را تولید میکند؛ درصورتیکه همین الان اگر از آقای «علیزاده» بخواهید تا اثری مانند گذشته تولید کند، احتمالاً نپذیرد و از سایر هنرمندان بزرگ نیز حداقل در یک دهه گذشته و در این ژانر، خروجی خاصی ندیدهایم.
در زمان حضور من در انجمن موسیقی، «سمفونی مقاومت» را با «مجید انتظامی» اجرا کردیم و قطعه «خرمشهر» را از آثار قبلی انتظامی، مجدداً به روی صحنه آوردیم و در ادامه در سیامین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، «سمفونی انقلاب» را به روی صحنه بردیم که به جرئت میتوان گفت گنجینه موسیقی انقلاب با این اجرا ارتقا پیدا کرد و بعد از ۳۰ سال، حافظه شنیداری جامعه، ملودیهای جدیدی را با مضمون انقلاب شنید
تا قبل از سال ۸۶ که اولین جشنواره موسیقی مقاومت راهاندازی شود، جشنوارههای تئاتر و سینمای مقاومت را داشتیم؛ اما چیزی بهعنوان فستیوال موسیقی مقاومت تا حالا برگزار نشده بود. بنده برای اولینبار طرح برگزاری جشنواره موسیقی مقاومت را ارائه کردم و این جشنواره ۴ دورهاش در کرمانشاه برگزار شد و با اینکه طرح اولیه را بنده داده بودم، اما اجرای آن به دلایل مختلف، به عهده هنرمندان دیگر سپرده شد؛ هرچند که من از دور با آنها در ارتباط بودم. اما سال ۹۲، معاون هنری وقت وزارت ارشاد از من درخواست کرد که این جشنواره را برگزار کنم و آن دوره در تهران برگزار شد. ما تلاش کردیم ژانرهای مختلف موسیقی در کلاس مقاومت را دور هم جمع کنیم؛ از سازهای غربی و ایرانی گرفته تا سازهای نظامی و... برای همه آنها برنامه داشتیم.
برگزاری یک جشنواره هنری، میتواند خطمشی آن ژانر را برای آینده ترسیم کند و یک اتفاق مهم را رقم بزند. اما متأسفانه از سال ۹۲ به بعد، این جشنواره تعطیل شد. به یاد دارم که در همان آخرین دوره برگزاری این جشنواره، آقای «کامکار» یک قطعه کلاسیک را درباره حمله شیمیایی به سردشت نوشته بود که همان موقع با ارکسترسمفونیک یا ارکستر ملی اجرا شد. آن هنرمند شاخص ما در خلوت خود، وقتی تحتتأثیر یک حادثه یا جریان قرار میگیرد، اثری را خلق میکند. این اثر ابتدا فقط روی کاغذ بود، اما وقتی شما فضای مدیریت فرهنگی - هنری را برای آن هنرمند بهدرستی مهیا کنید، آن اثر نیز به مرحله ظهور میرسد.
مثال دیگر، اثر «لیلا» مازیار فلاحی بود که یکی از آثار شاخص این خواننده است و این اثر صرفاً برای آخرین جشنواره موسیقی مقاومت تولید شد. من در آن دوره برای اولینبار به سراغ ده خواننده پاپ رفتم و قرار شد هر خواننده دو اثر را با مضامین جشنواره تولید و اجرا کنند. تا آن روز این خوانندگان بزرگ پاپ در یک برنامه و کنار هم جمع نشده بودند و یک کنسرت مشترک اجرا نکرده بودند؛ مخصوصاً اینکه مضامین اجرای آنها درباره موسیقی مقاومت و انقلاب باشد. یا در زمان حضور من در انجمن موسیقی، «سمفونی مقاومت» را با «مجید انتظامی» اجرا کردیم و قطعه «خرمشهر» را از آثار قبلی انتظامی، مجدداً به روی صحنه آوردیم و در ادامه در سیامین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، «سمفونی انقلاب» را به روی صحنه بردیم که به جرئت میتوان گفت گنجینه موسیقی انقلاب با این اجرا ارتقا پیدا کرد و بعد از ۳۰ سال، حافظه شنیداری جامعه، ملودیهای جدیدی را با مضمون انقلاب شنید و با برنامهریزی و ارتباط با بدنه هنرمندان شاخص موسیقی و با وسواس و پیگیری، این همه اتفاق خوب رقم خورد و اگر همه این جریانها بهصورت مستمر تکرار میشد، قطعاً شاهد اتفاقات بهتری در حوزه موسیقی بهخصوص موسیقی مقاومت و انقلاب بودیم.
البته به بنده در همان زمان هم انتقادات زیادی میشد که تولیدات زیاد کارنامه مدیریتی شما، اکثرا سفارشی است و من هم نمیتوانم همه آنها را نفی کنم؛ اما نکته مهم ماجرا اینجاست که شما با تولید این آثار فضا و جریان موسیقایی، جامعه را به نحوی مهیا میکنید که شاید یکی دو اثر نیز از نتیجه ذوق و قریحه برخی هنرمندان تولید شود و همانها به ماندگاری برسد.
تولید اثر موسیقایی هزینه بر است
وقتی شهادت حاج قاسم سلیمانی تا رویدادهای مهمی مثل دفاع از حرم در سوریه و همین جنگ غزه را مرور میکنیم، متوجه میشویم که مثلا در ماجرای شهادت حاج قاسم، اکثریت مردم کشور با هر نوع وابستگی به جریانهای مختلف سیاسی، اظهار میکنند که یک قهرمان را از دست دادهاند. در مورد جنگ غزه که دیگر ماجرای انسانیت است؛ واقعاً چند زن و کودک باید در این جنگ کشته و شهید شوند تا تلنگری جدی به برخی از هنرمندان ما بخورد؟ در یک پروژه موسیقایی که درباره جنگ اخیر غزه به جمعآوری تولیدات موسیقایی از سرتاسر جهان پرداخته بود، هیچ تولید شاخصی از ایران در بین این آثار وجود نداشت و جالب اینکه کشورهایی مانند آمریکا و انگلیس، بیشترین آثار تولیدی را داشتند. چرا هنرمندان ایرانی از این جریان فاصله معناداری گرفتهاند؟ چرا درگذشته، همین هنرمندان به تولید آثاری با این مضامین میپرداختند ولی در این زمان هنرمندان ما اکثرا خاموش و بی موضع هستند؟
رضایی: من دوباره مجبورم به مدیریت فرهنگی - هنری خودمان انتقاد کنم که اگر مدیریت همین پروژهای را که شما میفرمایید، بهصورت درست در بین جامعه هنری تبیین کند و توضیح دهد که مثلاً صدها اثر موسیقایی شاخص از گروههای مختلف در جهان درباره غزه تولید شده و این گروهها با تلاش خود سعی دارند تا مظلومیت و حقانیت مردمان غزه را با صدای موسیقی خود به گوش دنیا برسانند و بعد از تبیین این ماجرا، در جامعه موسیقی فراخوان بدهد که هر گروهی میتواند به تولید اثر دراینرابطه بپردازد، ما از تولید اثرش حمایت میکنیم. البته در کنار همه اینها، باید به این نکته مهم توجه کنیم که تولید اثر موسیقایی در کشور ما بسیار هزینه بر است و با توجه جریان اقتصاد هنر در کشور ما، تولید این آثار بهصورت شخصی، بسیار مشکل و تقریباً امری ناممکن است!
استکبار با فشار اقتصادی ما را به مسیری برده که حواس همه معطوف به مسائل اقتصادی شده است و درست است که الان مسائل اقتصادی فشار زیادی به مردم جامعه ما آورده، اما این وادادگی فرهنگی بر اساس ضعف مدیریتی بر جامعه مستولی شده است و درد و زخم این مسئله مانند فشارهای اقتصادی دیده نمیشود. امروزه اکثر افراد بدون کمترین تحلیل، صرفاً دنبالهروی جریان فضای مجازی شدهاند و بدتر از آن بسیاری از مردم نسبت به بسیاری از امور فرهنگی عملاً بی حس شدهاند! و این بیتفاوتی درد بسیار بزرگی است که گریبان بسیاری را گرفته است.
حتی یک برنامه ویژه موسیقی در صداوسیما نداریم
به یاد دارم که در یکی از همین نظرسنجیهای اخیر، بسیاری از مردم، انتخاب کانالها و شبکههای ماهوارهای به جای صداوسیمای داخلی را به دلیل وجود موسیقیهای جذاب این کانالها و شبکهها اعلام کرده بودند! اما مدیران صداوسیما با بیتفاوتی نسبت به این نظرسنجیها و به جای تقویت موسیقی در برنامههایشان، عملاً همان مسیر قدیمی خود را دنبال میکنند. الان چند برنامه اختصاصی و عمومی و حتی سرگرمی درباره موسیقی در شبکههای صداوسیما وجود دارد؟ شما رسانه ۸۵ میلیون نفر هستید و باید برای همه آنها برنامه داشته باشید. باید به تنوع سلیقهها احترام بگذارید. مخاطبسنجی و بهروز بودن در تولید برنامه، امری کاملاً حیاتی و دشوار است که در حال حاضر کمتر موردتوجه قرار میگیرد. درهرصورت ما باید مواظب تحلیلهای خودمان باشیم و اگر میفرمایید که در فلان پروژه، بسیاری از گروههای خارجی موسیقی، درباره غزه به تولید اثر پرداختند و جای ایران خالی بوده، این را هم در نظر بگیرید که اگر در شرایط درستی در اینجا نیز فراخوانی داده میشد، ممکن بود آثار زیادی تولید شود.
مگر در کشورهای خارجی فراخوانی در این باره داده شده است؟
رضایی: بله با شما موافقم که در آنجا نیز فراخوانی داده نشده، اما هنرمندان سایر کشورها به لحاظ مالی به یک سطحی از درآمد رسیدهاند که اگر بخواهند اثری دلی با موضوع غزه نیز تولید کنند، گرفتار فشارهای مالی نباشند.
با بررسی ساده سایتهای موسیقی و کنسرتهایی که خوانندگان در ایران و بعضاً خارج از کشور برگزار میکنند، میتوان به این نتیجه رسید که گویا اقتصاد این حوزه، آنقدرها هم بد نیست! سؤال من این است که ما در این سالها به لحاظ مدیریت فرهنگی و هنری چه فضایی را فراهم کردهایم که وقتی یک هنرمند در خصوص موضوعی مانند غزه - که ماجرایی کاملاً انسانی است - بخواهد اثری تولید کند، حتماً باید یک نهاد حاکمیتی به لحاظ مالی آن را حمایت کند وگرنه به شخصه حاضر نیست تا اثری در این باره تولید کند؟!
در دولت جدید، صحبتهایی مبنی بر وفاق و آشتی دوباره هنرمندان صورتگرفته که امیدوارم این عقلانیت به وجود آمده باشد و مدیریت فرهنگی کشور این دلجویی را از هنرمندان انجام دهند.
رضایی: در تمام دنیا درآمد هنرمندان موسیقی از رسانه است و نه از برگزاری کنسرت! وقتی در دنیا یک قطعه موسیقی تولید میشود، انتشار آن در رسانهها بابت قانون کپیرایت است که برای آن هنرمند، درآمد ایجاد میکند و وقتی هنرمندی به تولید قطعات بالا میرسد، عملاً در حال افزایش درآمد خود است که پخش آن قطعات به تعداد بالا در رسانههای مختلف، برای آن هنرمند هم درآمدهای بالایی به همراه دارد. اما ما متأسفانه در کشور ما قانون کپیرایت لحاظ نمیشود و تنها درآمد هنرمندان موسیقی از برگزاری کنسرت است. چون قطعات تولید شده آنها بهراحتی در فضاهای عمومی، موبایلها، رستورانها و هر کجا که فکرش را بکنید - بدون کوچکترین اجازه و دادن کوچکترین پولی به آن هنرمند - در حال استفاده است.
از طرف دیگر، ما در جریان مدیریت فرهنگی خودمان به دلیل ممیزیها، کجسلیقگیها و عدم شناخت درست مدیران نسبت به حوزهها، بعضاً رفتارهایی از طرف کارگزاران ما صورتگرفته است که البته تحلیل درست آنها برعهده همان مدیر بوده، اما گاهی به دلیل بد توضیحدادن آن خطقرمزها و چارچوبها به هنرمند، او را بهکلی از میدان هنر حذف کردهایم و نمیشود وجود این رفتارها را نفی کرد. البته شما این را هم در نظر بگیرید که برخی هنرمندان با رفتار و صحبتهای خود بهصورت ناخواسته و شاید هم خواسته، با بازیکردن در زمین دشمنان این کشور بهخصوص در فضای مجازی، بسیاری از مردم را نسبت به حاکمیت و نظام بدبین میکنند که این هم با مدیریت درست فرهنگی - هنری قابلجبران است؛ اما متأسفانه کوتاهیهای بسیاری در این خصوص دیده میشود. البته در دولت جدید، صحبتهایی مبنی بر وفاق و آشتی دوباره هنرمندان صورتگرفته که امیدوارم این عقلانیت به وجود آمده باشد و مدیریت فرهنگی کشور این دلجویی را از هنرمندان انجام دهند.
شروین هم علیه صهیونیستها آهنگ ساخت
نکته دیگر اینکه امروز رسانه صداوسیما دچار تکصدایی شده و اجازه نمیدهد تا صداهای دیگر هم شنیده شود؛ این باعث میشود که حتی اگر صدایی هم موافق نظرات شما تولید شده، شنیده نشود! یا این امکان وجود دارد که اگر هنرمندی بخواهد اثری را که با رسانه همسویی دارد ارائه دهد، اقبال اجتماعی را از دست بدهد. چون مردم از آن رسانه رویگردان شدهاند، بالطبع از آن هنرمند هم رویگردان میشوند. حوزه فرهنگ و هنر، حوزه بسیار پیچیدهای است و ظرفیتهای خاص خودش را دارد و به نحوی همه چیز درهمتنیده و به هم متصل است. پس وقتی رسانه، جریانی را برخلاف میل جامعه طی میکند، آن جایی هم که باید آن تأثیر درست را بر جامعه بگذارد، با شکست مواجه میشود.
بهعنوانمثال، همین کار «شروین حاجیپور» اگر تصویرسازی روی آن انجام میشد، میتوانست یکی از بهترین آثار تولید شده در خصوص جنایات صهیونیستها باشد. این خواننده، همان کسی است که شعر معروف «برای» را خواند و بازداشت و زندانی شد و اتفاقاتی که برای او افتاد را همه ما در جریانش هستیم. چرا برای این اثر از سوی جامعه مورد اقبال قرار نگرفت؟ اینها همه زنگ خطرهایی برای مدیریت فرهنگی - هنری جامعه است و امروز که جریان معاند نظام باعث میشود تا این کار شنیده نشود و اقبالی از سوی جامعه نداشته باشد، جالب است که مدیران ما هم سکوت میکنند! چرا؟ چون شروین حاجیپور با آن عقبه قبلی است که مدیران دوست ندارند. درصورتیکه اگر صداوسیما همین اثر او را با تصویرسازی درست پخش کند و او را تحویل بگیرد، قطعاً همین خواننده تمایل بیشتری به حاکمیت خواهد داشت.
خارجیها شیفته «نینوای» علیزاده شدند
امروز رسانه صداوسیما دچار تکصدایی شده و اجازه نمیدهد تا صداهای دیگر هم شنیده شود؛ این باعث میشود که حتی اگر صدایی هم موافق نظرات شما تولید شده، شنیده نشود! یا این امکان وجود دارد که اگر هنرمندی بخواهد اثری را که با رسانه همسویی دارد ارائه دهد، اقبال اجتماعی را از دست بدهد.
شما در صحبتهایتان اشارات بسیاری به مدیریت فرهنگی - هنری داشتید. اگر مدیریت فرهنگی امروز بخواهد برای نسل دهه هشتادی و نودی، آثار موسیقایی تولید کند که با مضامین مقاومت و انقلاب این نسلها را آشنا کند و آشتی دهد، با چه دست فرمانی باید جلو برود که موفقیت شود؟
رضایی: موسیقی، بینالمللیترین زبان بشری است؛ یعنی شما اگر قطعه «نینوای» علیزاده را در هر کجای دنیا منتشر کنید، قطعاً همان حس به مخاطب منتقل خواهد شد. من این موضوع را بهصورت عملی امتحان کردهام و نتیجهاش را دیدهام. ما در نمایشگاهی در خارج از کشور که همه صنایع بزرگ موسیقی حضور داشتند، این قطعه را پخش کردیم و من به چشم میدیدم که هنگام پخش این اثر، آدمها از جایجای نمایشگاه میآمدند و جلوی غرفه ما زانو میزدند و این اثر را گوش میدادند و بهشدت آن را تشویق میکردند. پس خود موسیقی بهعنوان زبانی بینالمللی قابلیت عرضه دارد. اما موسیقی ایرانی به دلیل آن غنای عمیق فرهنگی که دارد، تنها و تنها هنری است که نهتنها میتوانیم اصول خودمان را در آن لحاظ کنیم و داشته باشیم؛ یعنی یک موسیقی متعلق به زیستبوم اصیل خودمان داشته باشیم - بلکه موسیقی به اعتقاد من تنها هنری است که میتوانیم با آن به فرهنگ غرب حمله کنیم و از حالت تدافعی خارج شویم. موسیقی ما میتواند در عمق جان جوان غربی نفوذ کند و در آن اثر بگذارد.
جریان فرهنگی نیاز به مدیریت از بالابهپایین دارد!
من سالها در حوزه مدیریت فرهنگی و هنری کارکردهام و تجربه عملی دارم. جریان فرهنگی نیاز به یک مدیریت درست از بالابهپایین دارد و یک مدیر فرهنگی، نمیتواند در روی زمین مدیریت کند؛ بلکه او باید از بالا به همه چیز اشراف داشته باشد و جریان فرهنگی - اجتماعی جامعه را بهدرستی رصد کند. در مدیریت این جریان اجتماعی، به واسطه حوزه فرهنگ و با ابزار هنر، شاید در بزنگاهها بتواند اتفاقات خوبی را رقم بزند و ما اگر بخواهیم به نتیجه برسیم، لاجرم باید همین مسیر را ادامه دهیم و به این نکته هم توجه داشته باشیم که فرهنگسازی، زمان بر است و مسیری حداقل ۵ساله را میطلبد تا تلاشهای شما به نتیجه برسد. ما باید یک بازنگری عمیق در نوع مدیریت فرهنگی خود داشته باشیم.
بهعنوان سؤال آخر، بفرمایید که چرا حوزه موسیقی در کشور ما طی چند دهه اخیر دچار تحولات فراوانی شده و اصطلاحاً چرا این تغییرات آنقدر سینوسی است؟
رضایی: البته به عقیده من این فقط معطوف به حوزه موسیقی نیست و شاید چون «موسیقی» سوژه گفتگوی شماست، این مسئله برایتان آنقدر ملموس است؛ درصورتیکه اگر پژوهش اندکی درباره سینما، تئاتر و سایر هنرها در ایران داشته باشید، درباره آنها نیز به همین نتیجه خواهید رسید.
یک نکته دیگر اینکه هرچقدر حوزههایی مانند سینما و تئاتر بهصورت گروهی فعالیت میکنند و عموماً تولید در یک فضای گروهی رقم میخورد، برخلاف آنها موسیقی معمولاً فردمحور است و کلام در این حوزه بسیار تأثیرگذار است و باید بررسی کنیم که آیا در دهههای قبل، ادبیات و شعر توانسته اثر درخشانی را خلق کند تا هنرمند موسیقی را آنچنان تحتتأثیر قرار دهد تا بر روی آن قطعهای تولید کند؟ موسیقی به ذات یک هنر انتزاعی است و این کلام است که به آن روح میدهد. حالا در کنار این دو مسئله، نگاه عقیدتی و دینی به موسیقی و ماجراهای غنا بودن و حلال و حرام بودن موسیقی و حاشیههای مدیریتی آن، همه این پازل را جلو میبرند تا قلههای این سینوسی که فرمودید بزرگ یا کوچک شوند.
/ انتهای پیام /