به گزارش «سدید»؛ پنجمین دوره جشنواره ملی کوچکنویسان ایران به ایستگاه نهایی رسیده و یکم اردیبهشتماه شاهد برگزاری مراسم اختتامیه آن به همت انجمن ملی کوچکنویسان ایران خواهیم بود. استقبال خوب از دو دوره اخیر این جشنواره بهانهای شد تا در گفتوگو با احسان عباسلو، نویسنده، منتقد ادبی و موسس انجمن ملی کوچکنویسان ایران به بررسی وضعیت امروز و چشمانداز داستان کوتاه در کشورمان بپردازیم.
از تعریف داستان کوتاه شروع کنیم. بهترین تعریف از داستان کوتاه کدام است؟
داستان کوتاه تعاریف متعددی دارد. یکی از عامترین تعاریف که معمولاً همگان بدان اشاره می کنند تعریف ادگارآلن پو است که میگوید داستان کوتاه، داستانی است که در یک به اصطلاح تکنشست (single sitting) خوانده شود. منظور از تکنشست این است که یعنی وقتی شروع به خواندن آن میکنید هیچ کار دیگری باعث وقفه و انقطاع در آن نشود و البته این به طور تلویحی میخواهد بگوید که حجم داستان باید خیلی کم و کوتاه باشد. معمولاً برای خوانش یک حجم اندک است که ما دچار انقطاع نمیشویم و کار دیگری ما را از خوانش باز نمیدارد.
این تعریف بیشتر یک هویت حجمی است و نه تعریفی ماهوی. از طرفی این تعریف ایرادی دارد و آن اینکه هر چیزی که در یک نشست کوتاه و یکسره خوانده شود بنا بر این تعریف باید داستان کوتاه باشد در صورتی که این گونه نیست و داستان کوچک یا همان مینیمال هم در یک نشست خوانده میشود اما نمیتواند داستان کوتاه باشد. تعاریف دیگری هم در خصوص داستان کوتاه داریم که یکی از معروفترین آنها به لوری مور مدرس داستاننویسی و نظریهپرداز ادبی آمریکایی تعلق دارد «داستان کوتاه یک رابطه عاشقانه است، رمان یک ازدواج. داستان کوتاه یک عکس است، رمان یک فیلم». این تعریف مور هم بر قیاس بین رمان و داستان کوتاه قوام یافته است و باز از یک تعریف ماهوی بینصیب ماندهایم.
نیل گیمن نیز داستان کوتاه را دریچهای به جهان دیگر، اذهان دیگر و رویاهای دیگر میداند. وی تلاش کرده تا داستان کوتاه را نگاهی محدود به جهانی عظیم معرفی کند. هیچکدام از این تعاریف صحبتی از فلسفه داستان کوتاه ندارند و یا ذات و کارکرد آن را تشریح نمیکنند و حتی بر مبنای عناصر داستانی هم شکل نگرفتهاند. صرفاً به واسطه استعارات و تشبیهات و قیاسات تلاش شده تا تصویری مختصر و مفید از داستان کوتاه ارائه شود. در کنار این افراد، برندر متیوز نظریهپرداز معروف و نویسنده کتاب شاخص «فلسفه داستان کوتاه» تلاش میکند تا داستان کوتاه را به عنوان یک ژانر معرفی کند؛ ژانری که کوتاهی تنها یک خصیصه آن است.
به باور وی داستان کوتاه واقعی چیزی متفاوت و فراتر از یک داستان ساده است که صرفاً کوتاه باشد. برای نشان دادن این تفاوت، متیوز اصطلاح داستان کوتاه (Short Story) را در زبان انگلیسی با حروف بزرگ مینویسد و داستانی را که صرفاً کوتاه است (short story) اما به نظر او داستان کوتاه نیست با حروف کوچک. شاید در فارسی هم بتوان برای رساندن تفاوت میان این دو از نیمفاصله کمک گرفت به این ترتیب که «داستانکوتاه» را با برداشتن نیمفاصله و یک «داستان کوتاه» را که صرفاً کوتاه است با قرار دادن نیمفاصله نشان دهیم.
تعریف متیوز فلسفیتر است. او برای داستانکوتاه اصالتی ذاتی قائل است که کوتاهی تنها یک شرط لازم و نه کافی برای آن است. داستانکوتاه متیوز باید ویژگیهای خاص دیگری هم داشته باشد، چیزی نظیر وحدت اجزا و عناصر؛ البته در غرب نوع های داستانی نزدیک و مابینی هم وجود دارند که فاصلهای میان رمان و داستان کوتاه ایجاد میکنند اما در ایران ما فقط داستان کوتاه و نیمهبلند و بلند را داریم که خود آنها نیز تعاریف متقنی ندارند و هنوز نمیدانیم داستان بلند همان رمان است یا فرق دارد؟ چراکه به زعم برخی گویا اینها متفاوت هستند.
در مجموع به سبب ضعف نظریهپردازی در ایران، ما هنوز مشکلات فراوانی در باب تعاریف انواع داستانی و خود داستان داریم. کماکان هیچ نهاد رسمی هم در این مقوله وارد عرصه نشده است و این مشکلات به قوت خود باقی مانده و خواهند ماند.
فلسفه کلی داستان کوتاه از منظر شما چیست؟
تمرکز و توجه. داستان کوتاه، داستان تمرکز و توجه است. امکان دارد ما در داستان بلند گم شویم و گاه دیدنیها را نبینیم و فراموش کنیم و رد شویم. آدم در یک جماعت صد نفره شاید از چهرهای گذر کند و چه بخواهد و چه نخواهد نتواند بر صورتی متمرکز شود اما وقتی این عده به ۱۰ نفر خلاصه شوند امکان دیدن همه صورتها وجود دارد و بنابراین امکان حصول توجه و تمرکز هم بیشتر خواهد بود. مضامین و احساسات هم همین گونه هستند. با داستان کوتاه میتوان و میشود بر احساس و مضمون خاصی متمرکز شد. آلنپو این را در یک تکاحساس مییابد اما در کنار یک تکاحساس میشود به یک تکمضمون هم رسید یا به هر چیز منفرد دیگری؛ میشود بر یک تک احساس متمرکز شد و آن را به جای توسعه، تعمیق کرد. داستان کوتاه آن چاله عمیقی است که میشود در آن غرق شد.
یکی از ایراداتی که بر داستان کوتاه وارد میشود عدم ماندگاری آن است. میگویند رمان کیفیتی ماندگار دارد اما داستان کوتاه معمولاً فراموش میشود. چقدر با این ایده موافق هستید؟
اعتقادی به این نظر ندارم. هنوز هم داستان کوتاه «شرط» یا «شرطبندی» نوشته آنتوان چخوف را دوست دارم و در ذهن حفظ کردهام. داستان «یک روز خوش برای موزماهی» نوشته سلینجر نیز از همین دست داستانهاست. اینها داستانهای دیروز و پریروز نیستند. زمان زیادی از آنها گذشته اما کماکان در یادها ماندهاند، نه فقط در یاد من که در یاد بسیاری از علاقهمندان به داستان و ادبیات. داستان برای ماندگاری نیازی به حجم ندارد.
با توجه به شلوغیهای دوران مدرن و دغدغههای انسان امروز و گرفتاریهای روزافزون او و نبود وقت برای کتابخوانی، آیا داستان کوتاه جای رمان را خواهد گرفت؟
زمانی این گونه پنداشته میشد. در اوایل قرن ۲۱ این ایده پیدا شد که چون مشغلههای ذهنی و کاری شدت خواهند یافت و جهان مجازی وقت همگان را پر خواهند کرد، مخاطبین به تولیدات کوتاه و مختصر عادت پیدا میکنند و بنابراین هیچکس حوصله خوانش متون طولانی نخواهد داشت و داستان کوتاه جای رمان را به مرور خواهد گرفت. اما این ایده هرگز در عمل محقق نشد و رمان به عنوان نوع غالب داستانی که مورد اقبال مخاطبان است عرصه را در اختیار گرفت. البته در این خصوص بحث و جدل فراوانی وجود دارد که نیازمند تحقیق میدانی است و هیچکس هم حوصله و بودجه و میل به انجام آن را نداشته است. در خصوص جایگاه ثابت رمان نیز باید گفت احساس میشود عامل بیرونی باعث دوام و قوام رمان شده باشد.
این عامل بیرونی چیست و به چه صورت و چگونه عمل کرده است؟
موزعان، کتاب را برخی دلیل این امر میدانند. موزعان به سبب درصدی که از قیمت پشت جلد دریافت میکنند به دنبال توزیع کتابهایی هستند که قیمت بیشتری داشته باشند تا این گونه درصد بیشتری عایدشان شود. طبیعی است که رمان و بهخصوص رمانهای چندجلدی، سود بیشتری برای موزعان دارند و میل ایشان به توزیع این دسته آثار بیشتر است. در این مسیر، مجموعه داستانهای کوتاه به سبب حجمهای کمتر در سبد توزیع قرار نمیگیرند و چه بسا حتی قلمهای خوب و داستانهای کوتاه برجستهای که هرگز دیده نشده و نشوند. پس یک عامل بیرونی غیرحرفهای (البته در حوزه داستان نویسی) این قدرت را دارد که بر مسیر توسعه و پیشرفت یک نوع ادبی و از سوی دیگر بر ذهن و ذائقه مخاطب تاثیرگذار باشد.
با توجه به جهان مجازی و توسعه روزافزون آن، آیا شاهد تغییر و تحول بنیادین در حوزه داستان کوتاه خواهیم بود؟
میتواند کفه ترازو از سمت داستان کوتاه به دو نوع داستانی دیگر یعنی داستان کوچک و رمان، سنگین شود. داستان کوچک دارد فضای لازم و اقبال لازم را پیدا میکند و کسی که بخواهد داستان کوتاه بنویسد میتواند میل خود را با یک داستان کوچک ارضا شده ببیند. از سویی چنانچه این میل به سمت طویلنویسی برود این مسیر به سمت رمان سوق پیدا خواهد کرد. این نظر البته خام اما قابل اعتنا و تأمل است. نیاز ما به یک نهاد و مرجع نظریهپردازی در رد و تائید چنین آرایی ضروری است. اصولاً ما یک خلأ کلی در زمینه آینده پژوهی ادبی داریم که بعید است بتوان آن را پر کرد. نهادها و مراجع مرتبط دچار روزمرگی هستند و حوصله این کارها را ندارند و اگر هم داشته باشند فاقد نیروی مجرب لازم هستند که قابلیت انجام آن را داشته باشد؛ بنابراین در خصوص آینده انواع داستان از کوچک و کوتاه گرفته تا رمان فقط میتوانیم به آرای فردی و تجارب و دیدگاه های شخصی بسنده کنیم. پیشبینی من این است که داستان کوچک (با حجمهای محدود قراردادی در جشنوارهها) به مرور محل بیشتری از اعراب خواهد یافت و عرصه شاید بر داستان کوتاه تنگ شود. البته این به آن معنا نیست که نوع ادبی داستان کوتاه از بین خواهد رفت. همواره تمام انواع داستانی حضور و وجود خود را حفظ خواهند کرد اما ناگزیر دچار تحولاتی در شیوه و فرم عرضه خود و بهویژه زبان و موضوعات مورد علاقه مخاطبان خواهند شد. داستان کوتاه شاید برای بقای خودش به روایت نزدیک شود یعنی کمی واقعیتر و شخصیتر شود و ماهیتی پیدا کند که غربیها به آن ناداستان خلاق میگویند و من البته اصطلاح راستان را برای آن پیشنهاد کردهام یعنی داستانی که بر مبنای امر راست باشد.
وضعیت داستان کوتاه در غرب و در ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
در ایران کمی شتابزدگی در نویسنده شدن وجود دارد که به کیفیت و ماهیت آثار منتشره ضربه وارد کرده است. میل به معرفی شدن به عنوان نویسنده نوعی پرستیژ فرهنگی در ایران محسوب میشود که خیلیها را مجذوب خود کرده؛ به همین سبب خیلیها حتی با سرمایههای شخصی هم که شده به چاپ نوشتههای خود روی آورده و میآورند. از سوی دیگر بازار انتقال تجارب فردی هم خیلی باب شده و هر انسانی تجارب خود را شایسته عرضه به دیگران میبیند و میخواهد در قالب بسته و رسانهای آن را در اختیار عموم قرار دهد و در این راستا کتاب، محصول و بستهای فرهنگی است که برای تولید کنندهاش جایگاه فرهنگی هم به ارمغان میآورد. از این روست که از لحاظ کمی شاهد مجموعه داستانهای زیادی هستیم اما از لحاظ کیفی متاسفانه ضعفهای مفرطی مشاهده میشود؛ گرچه به تناسب سالهای گذشته داستاننویسی در ایران رشد خوبی داشته و قلمهای جدیدی در حال ظهور هستند اما این قلمها برای اینکه قلم شوند نیازمند تجربه کافی و علم لازم هستند. به علاقهمندان داستان کوتاه توصیه میکنم که برای ارتقای قلم خود به کلاسهای داستاننویسی بروند. داستان نوشتن، آسان اما داستان خوب نوشتن سخت است.
/انتهای پیام/
منبع: خبرگزاری ایبنا