نقش شبه روشنفکران در تاریخ معاصر ایران؛
در دورة وزارت خاتمی بر فرهنگ و ارشاد اسلامی، وضعیتی به وجود آمده بود که وقتی در سال ۱۳۷۰ «محمدتقی بانکی» اوّلین شمارة «نگاه نو» را منتشر ساخت، در سرمقالة آن نوشت: «امروز نوشته‌های روزنامه‌نگاران مانند آبی است که سال‌ها پشت سدی بلند جمع شده و ناگهان، چون سیل بر بستر رودخانه‌ای خشک رها شده است. در آستانة میدان فراخ آزادی هستیم!»
به گزارش «سدید»؛ در دوره وزارت خاتمی بر فرهنگ و ارشاد اسلامی، وضعیتی به وجود آمده بود که وقتی در سال ۱۳۷۰ «محمدتقی بانکی» اوّلین شماره «نگاه نو» را منتشر ساخت، در سرمقاله آن نوشت: «امروز نوشته‌های روزنامه‌نگاران مانند آبی است که سال‌ها پشت سدی بلند جمع شده و ناگهان، چون سیل بر بستر رودخانه‌ای خشک رها شده است. در آستانه میدان فراخ آزادی هستیم!»

کار به جایی رسیده بود که نشریه ضدانقلاب «جنگ» چاپ لس‌آنجلس از این میدان فراخ، دهان تعجب گشوده: «در ایران مجلاتی منتشر می‌شوند بسیار پرمحتوا که دست به مبارزه و مقاومت فرهنگی زده‌اند. حرف‌هایی می‌نویسند که ما در این سوی اقیانوس جرأتش را نداریم.»

«در حوزه مطبوعات داخلی با مدیریت محسن امین‌زاده در حالی که تا سال ۱۳۶۶ تعداد نشریات رسمی و دارای مجوز کشور از ۵۰ الی ۶۰ عنوان تجاوز نمی‌کرد، فقط از ابتدای سال ۱۳۶۸ تا تیرماه ۱۳۷۱ (استعفای خاتمی)، تعداد ۳۴۵ عنوان نشریه (بیش از ۶ برابر!) مجوز انتشار یافتند؟!»

«اما سال ۱۳۷۰ سال زایش ۷ نشریه با گرایش روشنفکری بود؛ در این سال علاوه‌بر دو ماهنامه کیان و زنان، دو روزنامه سلام (به سردبیری عباس عبدی) و جهان اسلام (به مسئولیت حجت‌الاسلام سیدهادی خامنه‌ای) از خرداد شروع به انتشار کردند. این دو روزنامه در ظاهر به دو عضو بلندپایه مجمع روحانیون مبارز تعلق داشتند، ولی مطالبی که در آن‌ها درج می‌شد، تناسبی با اهداف اعلام شده مجمع نداشت.

تیرماه سال ۱۳۷۰ دو ماهنامه روشنفکری دیگر نیز منتشر گردید: «جامعه سالم» که بعضی آن را ترجمه فارسی «اورشلیم» می‌دانستند، به مسئولیت دکتر سیاوش گوران و «صفحه اوّل» به مسئولیت محمود عسکریه در دو حوزه نسبتاً مجزا ولی با کارکردی مشترک، جامعه سالم توسط روشنفکرانی اداره می‌شد که وجه مشخصه آن‌ها مخالفت با حکومت دینی بود. این ماهنامه بعد‌ها آشکارا از رژیم صهیونیستی دفاع کرده و مواضع نظام اسلامی را زیر سؤال برد! «صفحه اوّل» ترجمه مقالات خارجی درباره ایران بود؛ این مجله بدون هیچ توضیحی مقالات منتشر شده در نشریات اروپایی و آمریکایی را که طبعاً با جمهوری اسلامی مخالف بودند، منتشر می‌کرد.

«نگاه نو» ماهنامه دیگری بود که در سال ۱۳۷۰ به مجمع مطبوعات پیوست. نگاه نو را دکتر محمدتقی بانکی (وزیر نیرو در دولت مهندس موسوی) و خشایار دیهیمی (یکی از عناصر مطبوعاتی که پیش از این در دنیای سخن و آدینه قلم می‌زد) از مهرماه همان سال منتشر می‌کردند.»

محقق رسانه‌ای، آقای یاسر جبرائیلی در کتاب خود می‌نویسد: «یک برآورد ساده می‌گوید: در این سال‌ها بیش از ۲۰ کانون سلطنت‌طلب در ایران فعالیت علنی داشته و زیرپوشش عناوینی نظیر «انجمن کرمانی‌های مقیم تهران»، «انجمن تویسرکانی‌های مقیم تهران»، «انجمن ادبی گلستان سعدی»، «انجمن ادبی خیام» و... هر هفته دور هم جمع شده و به تحلیل اوضاع ایران می‌پرداختند. این گروه حتی نشریه‌ای با مجوز ارشاد به نام «فرهنگنامه» منتشر می‌کردند.»

وی سپس می‌نویسد: «براساس نتایج یک تحقیق، در دوره وزارت خاتمی بر ارشاد، یک تلاش مشترک داخلی و خارجی برای محو جریان مذهبی در ایران مشاهده می‌شد. سازمان‌ها و نهاد‌های وابسته و یا مرتبط با نهاد‌های حاکمیتی ایران (مانند کیان) و آمریکا (مانند بنیاد آمریکایی سیرا به سرکردگی هوشنگ امیر احمدی) فعالیت چشمگیری را برای تاثیرگذاری بر فرهنگ و سیاست در ایران انجام می‌دادند. در همین دوره، رفت و آمد عناصر ایرانی مرتبط با حاکمیت آمریکا نظیر «احسان نراقی» و «هوشنگ امیراحمدی» به تهران و حضور در نهاد‌های دولتی به راحتی صورت می‌گرفت؛ گو این‌که رفت و آمد عناصر ایرانی به غرب، از این هم راحت‌تر بود.»

هم او درخصوص وضعیت کتاب و سینما در دوره خاتمی، نمونه و مصادیقی ارائه می‌نماید و می‌نویسد: «اوضاع دیگر حوزه‌های تحت نظر وزارت ارشاد، یعنی سینما و کتاب نیز بهتر از این نبود. خاتمی نیز در مقام وزارت، علاوه‌بر آنکه یک پای ثابت فعالیت‌های فکری- تشکیلاتی جریان متبوع خویش بود، مأموریت دفاع از سیاست‌ها و اقدامات نیرو‌های تحت مدیریتش در ارشاد در مقابل انتقادات بیرونی را نیز به عهده داشت. با اوج گرفتن جریان لیبرالیسم فرهنگی، یکی از نویسندگان متعهد همان دوران، در مقاله‌ای که در روزنامه کیهان منتشر ساخت، ضمن انتقاد از خاتمی، به شکل دردمندانه‌ای اوضاع نشر دوره وی را این‌گونه توصیف کرد: «دربازار نشر کتاب، [حضور]جریان‌های فرهنگی غرب‌زده و لائیک به آسانی قابل درک است. با مروری گذرا به برخی کتابفروشی‌های مقابل دانشگاه تهران با انبوه کتبی رو به رو خواهیم شد که ابتذال فکری، تطهیر غرب، ترویج لاابالی‌گری جنسی و تحریف تاریخ در لابه‌لای مطالب آن‌ها مشهود است.»

در جشنواره فیلم فجر سال ۱۳۶۹، فیلم‌هایی با مضامین و صحنه‌های مبتذل اکران شد و حتی به یک هنرپیشه زن ترک که در کشور لائیک خود به فساد و فحشا معروف بود، جایزه سیمرغ بلورین اعطا شد تا سرانجام داد اعتراض روحانیت نیز درآید. آیت‌الله «احمد جنتی» در یکی از خطبه‌های نماز جمعه اسفندماه ۱۳۶۹ شهر مقدس قم باب انتقاد از خاتمی را گشود و گفت: «حرکت خزنده‌ای به نام هنر در بعضی جشنواره‌های مبتذل و مجلات توسط افرادی طاغوتی که منزوی شده بودند، به راه افتاده است و کسانی که در رژیم گذشته فعال بودند، امروز دارند در صحنه حاضر می‌شوند. این حرکت با به تمسخر گرفتن و تحقیر خانواده شهدا، حزب‌الله، بسیج، پاسدار و ارزش‌های انقلابی قصد دارد به انقلاب ضربه بزند و هنرمندان متعهد باید با آن مقابله کنند.»

محمد خاتمی که در برابر این هجمه‌ها، هیچ‌گونه اعتراضی نمی‌کند و نقش نظاره‌گر و حمایت‌کننده را ا. یفا می‌نماید و در برابر انتقاد‌ها به این هجمه فرهنگی، می‌ایستد و هشدار‌های رهبری در مورد تهاجم فرهنگی را ناشنیده می‌گیرد، اما در برابر یک حرکت ارزشی برمی‌آشوبد و موضع می‌گیرد. شهید سیدمرتضی آوینی، عکسی را بر روی جلد مجله سوره منتشر می‌کند از یک جوان بوسنیایی که به تقلید از بسیجیان ایران، پیشانی‌بند «الله‌اکبر» بر پیشانی بسته است. این عکس گویای محبوبیت بسیج و انقلاب اسلامی در دنیا بود، اما خاتمی به بهانه آنکه این عکس مغایر شئونات اسلامی است، سیدمرتضی آوینی را توبیخ کرد! شهید آوینی در مورد این عکس می‌گفت: «این جهاد الله‌اکبر، تهاجم فرهنگی ما به غرب است.» ۷ و همین بود که خاتمی را برآشفته کرد. چرا که پاسخی بود محکم در برابر هجمه فرهنگی غرب که این‌ها راه بازکن آن بودند!

انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha