گروه راهبرد «سدید»؛ در اندیشه اسلامی، بر خلاف دیدگاههای غربی مبتنی بر ماده گرایی؛ عالم هستی از دو بخش مجرد و مادی تشکیل شده است. مجرد به معنای «بی» است و با توجه به طرف مقابل خود معنا میشود. برای نمونه مجرد در مقابل متأهل به معنای بی همسر است. در این کلام، مجرد در مقابل ماده به معنای بدون ماده، جرم و ... است که در اصطلاح عرفی، عالم مجردات همان عالم ملائکه و حضرت ربوبی است.
در حکمت و فلسفه اسلامی اثبات میشود که عالم مجردات هر صفتی را که دارا باشد، قطعا نمیتواند دارای صفت حرکت، تغییر و تحول باشد، چراکه تحول در اصطلاح فلسفه عبارت است از تغییر قوه به فعل. به عبارت دیگر شخص استعدادی را داراست، برای مثال استعداد فراگیری علمی را داراست، اما در حال حاضر و بالفعل فاقد آن علم است، پس برنامه ریزی کرده و جهل خود نسبت به آن علم را از بین برده و اصطلاحا قوه (استعداد) خود را به فعلیت میرساند. این عمل در اصطلاح اهل حکمت حرکت نام دارد. حال که در عالم مجردات، هیچ گونه قوه و استعدادی که به فعلیت نرسیده باشد موجود نیست، پس حرکت و تحول در عالم مجردات محال است. اما بر خلاف عالم مجردات که گفته شد، عالم دنیا، عرصه تحول، دگرگونی و حرکت است. به عبارت دیگر عالم دنیا لبریز از قوه و استعداد است، یک انسان در این دنیا، هم قوه و استعداد تبدیل شدن به پیامبری از پیامبران خدا را دارد و هم استعداد تبدیل شدن به فرعونی از فراعنه. این نه فقط مختص به انسان که در عالم دنیا، همه چیز دارای استعداد فراوانی است.
اهل حکمت سخنی فراتر از این گفته و معتقد اند که اینگونه نیست که دنیا و اشیاء آن یک چیز باشند و حرکت چیز دیگر، بلکه دنیا عین حرکت بوده و در واقع ذات دنیا حرکت است، بنابراین از حرکت، تحول و دگرگونی در دنیا گریزی نیست. ممکن است بگویید اگر من یک جا نشسته و هیچ کاری نکنم، نه استعداد، ولی الهی شدن خود را فعال کرده ام و نه استعداد فرعونیت خود را پس من ثابت بوده ام، اما مرحوم علی صفایی حائری در پاسخ به این جمله، میگویند: «در دنیایی که عین حرکت است، یک لحظه ایستادن شما عین عقب نشینی و خسران است». این جملات نه فقط در حکمت اسلامی که در زبان آیات و روایات هم فراوان به چشم میخورد، برای مثال حضرت علی (ع) میفرمایند: «أَنَّ الدُّنْیَا دَارُ دُوَلٍ»، همانا دنیا خانه دگرگونی هاست و یا در آیه ۱۴۰ سوره عمران، خداوند تبارک و تعالی میفرمایند: «وَ تِلْکَ الْأَیَّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النَّاسِ» این روزها در حال گذر در میان شما و آنهاست.
تحول را باید مدیریت کرد
بنابراین میتوان اینچنین نتیجه گرفت که تغییر، جزء لاینفک حیات انسان در این کره خاکی است. حال جمود به معنای ایستادن در مقابل این تغییرات و تحول خواهی به معنای مدیریت آن است. آیت الله خامنهای در این زمینه میفرمایند:
«حرف ما این است: یک؛ با تحول نباید سینه به سینه شد. دو؛ از تحول باید استقبال کرد. سه؛ نه فقط با تحول نباید دشمنى کرد، که باید از آن استقبال کرد. چهار؛ تحول را باید مدیریت کرد؛ در تحول، دگرگونىِ به سمت پیشرفت و تعالى را باید در نظر گرفت. تحولى که موجب پسرفت بشود، تحول بدى است. پنج؛ تحول را با آنارشیسم و ساختارشکنى و هرجومرج نباید اشتباه گرفت؛ و بالاخره پایهى تحول را بایستى غیر از آن چیزى که امروز معیارهاى پیشرفت در دنیا محسوب مىشود- که اغلبش را شمردیم- دانست؛ و معیارهاى ویژهى جمهورى اسلامى و حرف نوِ اسلام در زمینههاى اخلاق، معنویت، معرفت الهى، انسان دوستى و ارتباطات و عواطف بشرى را در نظر گرفت و اینها را هم بایستى جزو معیارهاى پیشرفت دانست.»
و یا ایشان در دیدار حوزویان، به تاریخ ۸/۹/۱۳۸۶ میفرمایند:
«یک مسئله این است که تحول را مدیریت کنید. ببینید آقایان و خواهران عزیز! تحول اجتنابناپذیر است. تحول، طبیعت و سنت آفرینش الهی است؛ این را بارها من مطرح کردهام، گفتهام. تحول رخ خواهد داد. خوب، حالا یک واحدی را، یک موجودی را فرض کنیم که تن به تحول ندهد؛ از یکی از دو حال خارج نیست: یا خواهد مُرد یا منزوی خواهد شد. یا در غوغای اوضاعِ تحول یافته مجال زندگی پیدا نمیکند، زیر دست و پا له میشود، از بین میرود؛ یا اگر زنده بماند، منزوی خواهد شد... میشود از تحول دوری گزید، اما با انزوا. اگر حوزه بخواهد از تحول بگریزد، منزوی خواهد شد؛ اگر نمیرد، اگر زنده بماند. البته مایهی دین مانع مردن میشود، اما منزوی خواهد شد؛ روزبهروز منزویتر خواهد شد. تحول حتمی است»
نتیجه گیری
انقلاب اسلامی ایران خود مبتنی بر همین سنت تحول و تحول خواهی شکل گرفت و از همان ابتدا ابتکارات فراوانی را در این عرصه ارائه کرد، به عبارت دیگر همین پیام نو و تحول خواهانه این انقلاب، در عصری که ادعای جهانی سازی و دهکده جهانی غرب رو به فراگیری بود، موجب جلب قلوب بی شماری از انسان به آن شد. این تحول خواهی به قدری است که شاید بتوان دو رهبر بزرگ آن را رهبر تحولها نامید، تحول در علم، تحول در حوزه و دانشگاه، تحول در ساختارهای نظری و اجرایی، و دهها عنوان تحولی و سند تحول حاصل مدیریت ایشان در طی چهار دهه اخیر بوده است. اما چیزی که به نظر آفت برخی از قسمتها و یا در مواردی کلیت نظام و احزاب سیاسی و فعالان آن شده است، نوعی محافظه کاری و پرهیز از تحول خواهی است، چیزی که اگر به قوت بیشتر ادامه یابد، طبق فرموده رهبر حکیم انقلاب اسلامی موجب انزوای ما خواهد شد، چیزی که به نظر نیاز مبرم انقلاب ما جهت پیشبرد اهداف خود است، تحول در سه عرصه زیر خواهد بود:
۱: تحول نسلی (گردش نخبگانی)
۲: تحول نظری (نظریههای حکمرانی)
۳: تحول ساختاری (ساختارهای اداره کشور)
در ادامه این پرونده، مبتنی بر اصول مکتب امام و دیگر متفکران اسلامی و تحول خواه، سه تحول مذکور را شرح و از اهمیت آنها سخن خواهیم گفت، اما قبل از ورود به این سه عنوان تحولی، لازم است در قالب نوشته جداگانهای از اصول تحول سخن گفت تا اولا تفاوت تحول با آنارشیسم و ثانیا تفاوت تحول با بدعت مشخص شود.
/انتهای پیام/