مبانی نظام تربیتی استاد علی صفائی/ بخش اول
تربیت را چه ایجاد زمینه و فراهم کردن مقدمات تغییر بدانیم و چه آن را رساندن و تغییر دادن متربی تفسیر کنیم به هر حال تلاشی است برای تحقق همۀ ظرفیت­ها و قابلیت­ها و رسیدن به همۀ آنچه می­تواند حاصل شود. مبانی جهان شناسانه تربیت نکاتی را در هستی را مورد توجه قرار می­دهد که در مسیر این تلاش قرار گرفته و بر آن اثر می­گذارند.

گروه آیین و اندیشه «سدید»؛  دکتر امیر غنوی: واکاوی شرایط عصری که در آن کتاب مسؤولیت و سازندگی به رشته تحریر درآمد ما را با این واقعیت آشنا می‌کند که این کتاب پاسخ به نیازی بود که در سال‌های قبل از انقلاب ذهن بسیاری از متفکرین را به خود مشغول کرده بود. گروه‌های مذهبی با شکل‌های متنوعی به‌کار تربیتی و فرهنگی می‌پرداختند و در طرح کار خود گاه متأثر از دیدگاه‌های گروه‌های چپ بودند و گاه متکی بر آموزه‌های برخی نحله‌های عرفانی و گاهی نیز طرح‌ها و حرف‌هایشان برآمده از ذهن برخی متفکرین مسلمان و برداشت‌های خاص ایشان از مقوله تعلیم و تربیت بود.

استاد در نوشته مسؤولیت و سازندگی تلاش می‌کند تا با استفاده از قرآن و روایات به طرحی مستند درزمینه تعلیم و تربیت دست‌یافته و متناسب با مشکلات و سؤالات نظام تربیت اسلامی را ترسیم کند.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تجربیات گذشته و مشکلات پیشاروی نظام آموزشی و تربیتی کشور پرداخت دوباره به این موضوع را موجب شد و در گردهمایی که به همین منظور در تالار وحدت شکل گرفت اندیشمندان حوزه تعلیم و تربیت طرح‌ها و راهکارهای خود را ارائه کردند که کتاب انسان در دو فصل بیان مکتوب سخنرانی مرحوم صفایی در این هم‌اندیشی است.

اکنون باگذشت نزدیک به سه دهه هنوز اندیشه‌های تربیتی استاد موردتوجه کافی قرار نگرفته و تحلیل و نقدی درخور را شاهد نبوده است. امروزه نیاز به دستیابی به طرح نظام تربیتی اسلام بیش‌ازپیش احساس می‌شود؛ نیازی که با توجه به عدم توفیق تجربه‌های آموزش‌وپرورش و آموزش عالی در اسلامی یا اسلامی‌تر کردن مراکز آموزشی و ناکامیابی نسل ما در ایجاد خط انتقال معارف و اعتقادات دینی به نسل نوپیدا به زخمی کهنه و رنجی مزمن بدل گشته است.

در بازخوانی و بازگویی اندیشه‌های استاد باید به قالب‌های تازه اندیشید تا عمق محتوا در میان روزآمد نبودن قالب مهجور نگردد. ازاین‌رو در نوشته بر آنیم تا در قالب مرسوم و آکادمیک به بررسی اندیشه‌های تربیتی استاد صفایی بپردازیم و اولین گام را با ترسیم اجمالی مبانی اندیشه تربیتی استاد در سه حوزه جهان‌شناسی، انسان‌شناسی و معرفت‌شناسی برداریم.

امید آنکه این نوشته آغازی باشد بر بازخوانی اندیشه‌های تربیتی استاد و ارائه مسؤولیت و سازندگی در قالبی نو. 

در بحث‌های آکادمیک از تربیت گفتگو در خصوص مبانی انسان­‌شناسانه، هستی شناسانه و معرفت‌شناسانه یک مکتب و دیدگاه تربیتی مقدم بر بحث از روش‌های تربیتی و ویژگی‌های مربی است. با تبیین مبانی نوبت به توضیح اهداف تربیت می‌رسد؛ اهدافی که بر اساس همان مبانی مطرح می‌شود. با درک این دو یعنی مبانی و اهداف در یک دیدگاه تربیتی بحث‌های دیگر استدلال و منطق بهتری می‌یابند و در سایه درک مبانی و اهداف می‌توان به طرح عمیق‌تر سخنان استاد در باب انواع روحیه‌ها، زمینه‌های تربیت پرداخت و از مراحل و شیوه‌ها و آفات آن و همچنین از ویژگی‌های مربی سخن گفت. 

 اگرچه تبویب استاد کاربردی‌تر است و ما را مستقیم بر سر اصل مطلب می‌برد اما نشان دادن انسجام این اندیشه و استحکام آن، این رویکرد تازه را توجیه می‌کند. بسیاری از این مباحث در فصول اولیه و مقدماتی کتب ایشان ذکرشده است و تلاش ما صرفاً ارائه تازه‌ای از همان مباحث است.

مبانی هستی شناسانه در تفکر تربیتی استاد

تربیت را چه ایجاد زمینه و فراهم کردن مقدمات تغییر بدانیم و چه آن را رساندن و تغییر دادن متربی تفسیر کنیم به‌هرحال تلاشی است برای تحقق همهٔ ظرفیت‌ها و قابلیت‌ها و رسیدن به همهٔ آنچه می‌تواند حاصل شود. مبانی جهان شناسانه تربیت نکاتی را در هستی را موردتوجه قرار می‌دهد که در مسیر این تلاش قرارگرفته و بر آن اثر می‌گذارند. در جهان‌بینی اسلامی نکات بسیاری ازاین‌دست را می‌توان مشاهده کرد.

1. هستی عرصه تربیت

تمامی بازی خلقت برای تربیت به راه افتاده است و همگان تحت تربیت اویند و همه هستی عرصه تربیت است. او رب‌العالمین است و ما نیز به‌گونه‌ای آفریده شده‌ایم که تا به‌جایی برسیم که جز با پای او نرویم. همهٔ هستی بر اساس نظم تعریف‌شدهٔ او سامان‌یافته و فقط این انسان است که می‌تواند از همراهی سایرین سرباز زند و می‌تواند همانند دیگران حامد باشد آن‌هم در سطحی که حَمْداً یَمْلَأُ مَا خَلَقْتَ وَ یَبْلُغُ مَا أَرَدْتَ حَمْداً [1].

2. همه در طرح تربیت اویند حتی ابلیس

در طرح رب‌العالمین همهٔ امور در این جهت تدبیر شده و همگان در خدمت این فرایند هستند نه فقط ملائک بلکه حتی آنها که سر به عصیان برداشته و سنگ راه شده‌اند. در طرح او، شیطان عاصی نیز کارکرد خود را داشته و زمینه‌ساز توکل انسان و شناخت ضعف‌هایش و افزایش سرعتش خواهد بود. در تدبیر پروردگار نه فقط مدبرات امر او بلکه حتی آنچه بد- مانند ابلیس و سایر شیاطین- است یا می‌تواند بد باشد-مانند غرایز و یا دنیا و جلوه‌های آن و یا فضای روابط اجتماعی و کشش‌ها و غفلت‌هایی که در آن زاده می‌شود- به‌گونه‌ای آفریده‌شده که در مسیر تربیت قابل‌استفاده باشد.

3. حجت‌های حاضر

او در تکمیل هدایت خویش و برای اتمام‌حجت، فرستادگانی را به‌سوی مردم می‌فرستد تا از یک سو عذری باقی نماند و از سوی دیگر هر آنچه برای حرکت و اوج‌گیری انسان موردنیاز اوست در دسترسش قرار بگیرد.

این اتمام‌حجت، پس از رسول با امامان و اوصیاء ادامه می‌یابد و زمین هرگز از حجتی که محور هدایت باشد خالی نمی‌ماند تا حجت‌های خدا و راه‌های او از دست نروند[2]. اینان محورهای هدایت‌اند چه آشکار و شناخته‌شده باشند و چه پنهان و در پرده.

4. نشانه‌ها و راه‌ها 

در هستی برای همه و برای هر سطحی از درک و شهود نشانه‌ها و راه‌هایی گذارده‌اند؛ از تضادهایی که حکمت خلقت یعنی حرکت را به انسان گوشزد می‌کند تا ساخت خاص انسان که جز با طرح وحی هماهنگ نبوده و جز با دین به‌قرار نمی‌رسد. این‌ها چیزی بیش از علامت را در خود دارد که آدمی را به اشهاد بر خویش و شهادت حاکمیت او می‌رساند و اذ اخذ ربک من بنی‌آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم قالوا الست بربکم قالوا بلی[3] و تا درک ضرورت وجود پاداش و عقاب می‌رساند[4].

5. نظام آفرینش صحنه تشویق و تنبیه

آفرینش به‌گونه‌ای است که آنکه هماهنگ با نظام است بهره‌بردار است و همهٔ نظام با او همراهی می‌کند و در خدمت او خواهد بود و آنکه سر ناسازگاری دارد صدمه می‌خورد و نتایج این ناهماهنگی را می‌چشد تا شاید بازگردد[5].

6. تغییر چهره هستی به تفاوت عملکرد ما

برخوردهای نظام هستی به تفاوت عملکردهای ما تغییر می‌کند. آنها که راه افتاده‌اند با شکر خویش به زیادتی می‌رسند و از امکانات تازه‌ای برخوردار می‌شوند. اما چشم پوش‌ها به رنج و عذاب دچار شده و صدمه می‌خورند و امکاناتشان را از کف می‌دهند. این‌ها از نتایج کارشان می‌چشند تا شاید ادب شوند و دست از ظلم بردارند و با تضرع‌ها از قساوت فاصله بگیرند.

7. هدایت به میزان سطح سلوک و نیاز سالک

در هر سطحی از سلوک از حدی از نعمت هدایت برخوردار می‌شویم. آنکه سرعت بیشتری دارد و حرکتی گسترده‌تر را دنبال می‌کند نیاز بیشتری به راهنمایی و هدایت دارد. همین است که هدایت‌ها با بالاتر رفتن سطح سلوک افزایش‌یافته و پاسخگوی نیازهای وسیع او خواهد بود.

8. شیوه‌های گوناگون تأمین رزق در هستی

در هستی به‌تناسب نیازها شیوه‌های گوناگونی برای تأمین رزق‌های فکری، قلبی، عقلی و روحی تعبیه‌شده است. آیه، موعظه‌ها، ذکرها و هدایت‌های گوناگونی به‌تناسب مقام، حالت، رفتار آدم‌ها متفاوت می‌شوند و هر کس به‌اندازه تلاشش بهره‌مند می‌شود. تا آنجا که با جوشش درونی حکمت از درون به آن گویا شده و راه را بر دیگران نیز می‌نمایانند و تا آنجا که در درون و عمق عقل‌هایشان با ایشان سخن گفته‌شده و راه را برایشان می‌گشایند.

9. انسان در میانه راهی بی انتهاء

در تصویر قرآنی انسان در میانه راهی بی‌انتهاست. منزلگاهی را گذرانده و منزلگاه‌های دیگری او را انتظار می‌کشند. این تصویر تمامی بحث تربیت را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد؛ زیرا در این نگاه، تربیت باید آدمی را برای پیمودن همهٔ این راه و سیر در تمامی عوالم پیشاروی آماده کند و به این محدودهٔ دنیایی محدود نماند. 

10. جدایی از وابستگی‌های طبیعی، آغاز انسانیت

انسان در دل دنیا زاده شده و همیشه نیازهای خود را در میان نعمت‌های آن دیده است، به همین جهت وابستگی و علاقهٔ او به دنیا امری طبیعی بوده و جایی برای ملامت ندارد. اما انسانیت انسان از جایی آغاز می‌شود که تلاش می‌کند تا در سطح طبیعت نماند و خود را از سطح غرایز برتر بکشد. او با همین تلاش است که می‌تواند همین وابستگی‌های طبیعی را به کشش‌هایی متعالی تبدیل کند[6].

 

[1] . نهج‏البلاغه؛ ص224   

[2] . اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ وَ كَمْ ذَا وَ أَيْنَ أُولَئِكَ أُولَئِكَ وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً يَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَيِّنَاتِهِ حَتَّى يُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ يَزْرَعُوهَا فِي قُلُوبِ أَشْبَاهِهِم‏  نهج‏البلاغه؛ص495  ذاك من لدن آدم إلى أن تقوم الساعة فهؤلاء الأوصياء الذين جعلهم الله خلفاءه في أرضه و حججه على خلقه لا تخلو الأرض في كل عصر من واحد منهم   مناقب؛ ج1، ص245  أمير المؤمنين ع لا تخلو الأرض من قائم بحجة الله إما ظاهر مشهور و إما خائف مغمور كمال‏الدين؛ ج1، ص294 

[3] . اعراف؛ 173 در این تحلیل آیه از عالم دیگری قبل از این عالم خبر نمی­دهد و عالم ذر همین عالم است از نظرۀ ربوبی. این به شهادت گرفته شدن در همین عالم برای همه رخ می­دهد و همگان در لحظه­هایی وجود و سلطه تدبیری را بر خود حس می­کنند و پی به وجود مالک و مدبری می­برند.

[4] . كافي؛ ج2 ،ص389   

[5] . ظَهَرَ الْفَسَادُ فىِ الْبرَِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِى النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِى عَمِلُواْ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ   روم؛41

[6] . این بیان اگر توضیح سرشاری طبیعت و همخوانی امکانات آن با نیازهای انسان باشد از مبانی جهان شناسی محسوب می­شود و اگر بیان نوع رابطه انسان با هستی تلقی شود می­توان آن را مبنایی انسان شناسانه دانست

 

/انتهای بخش اول/ ادامه دارد...

ارسال نظر
captcha