میزان سنجی بازتاب حقیقت توسط رسانه‌های دیداری و نوشتاری در گفتگو با سید محمدمهدی موسوی مهر؛
کتاب ذهن انتزاعی و تصویر گر انسان را به شدت رشد می‌دهد، کاری که رسانه‌های دیگر از آن عاجز اند، یعنی حتی در رادیو هم، چون صدا در کار است، اندکی تصویر سازی ذهنی مارا دچار خدشه می‌کند، اما در کتاب شما تام و تمام مستقل هستید و تصویر ذهنی خود را می‌سازید.

گروه فرهنگ و هنر«سدید»؛ امروزه ما در حالی پیام هارا از رسانه های گوناگون دریافت می کنیم که گذشتگان ما در طول تاریخ هیچ گاه با چنین کثرت و تنوعی در رسانه[1] مواجه نبوده اند، اما کماکان یکی از کهن ترین رسانه ها یعنی کتاب، جایگاه ویژه ای در سبد محصولات فرهنگی ما دارد. این موضوع به نظر ریشه در ظرفیت هایی دارد که این رسانه را بدون جایگزین باقی گذاشته است. از همین رو به گفتگویی پرداخته ایم با دکتر سید محمد مهدی موسوی مهر، استادیار دانشگاه صداوسیما و رئیس دانشکده صدا و سیمای قم تا در خصوص ریشه های این موضوع بیشتر بدانیم.

رویکرد های تاریخی، نسبت به فضیلت رسانه ها

آقای موسوی مهر سپاس از آنکه دعوت مارا برای گفتگو پذیرفتید، لطفا دبرای شروع بحث، بفرمایید که بحث فضل و برتری راه های ارتباطی و رسانه ها بر یکدیگر، آیا در گذشته نیز مطرح بوده است؟

من هم به نوبه خود تشکر می کنم از این گفتگو؛ موضوعی که مطرح می‌کنید، مسئله ای است تاریخی که در گذشته نیز بدان توجه شده، در مباحث ارسطو و افلاطون ما سه عنوان گفتار، گفتگو و نوشتار را داریم. از منظر افلاطون گفتگو به دو قالب دیگر ارجحیت دارد. سقراط می گوید من همچون مادرم هستم، هر دو ما به نوعی ماما هستیم، اما مادرم انسان ها را به دنیا می آورد و من اندیشه را . خاستگاه تولید اندیشه از منظر سقراط و افلاطون گفتار دیالکتیک است، یعنی گفتگویی دو طرفه که بستر تولید فکر قرار می گیرد، لذا باید میان گفتگوی مدنظر سقراط و افلاطون که بر نوشتار ارجحیت دارد با گفتگوی امروزی تفاوت قائل شد. امروزه در مقوله گفتگو ما بیشتر با مسئله شفاهی بودن درگیر هستیم، یعنی یک نفر در قالب رسانه ای همگانی برای یک جمع سخن می گوید که با منظور افلاطون تا حدی متفاوت است. افلاطون چون خودش در فرهنگ گفتگو رشد کرده و با آن آشنا بود، گفتگو را بر نوشتار ترجیح می داد.

البته نوشتار در امروز هم شکل متفاوتی پیدا کرده، مقوله تایپ به نظر تفاوت هایی با قلم و کاغذ از حیث علم ارتباطات دارد.

بله شما همین الان حساب کنید اگر این گفتگوی خودمان را بخواهید تایپ کنید، با ذهن انتزاعی که لازمه تفکر است مقداری فاصله می گیرید، چراکه بخشی از حواس خود را صرف تایپ کردن می کنید، حالا بحث به حاشیه رفتن تفکر انتزاعی، امروزه و در رسانه های تصویری بیشتر هم شده است، چراکه از اساس گفتار به حاشیه رفته و تصویر محوریت می یابد، البته در مقابل رادیو کمتر از این ضعف برخوردار بوده، لذا رادیو را رسانه دانایی می نامند.

به نظر شما آیا از اساس تصویر دارای نارسایی هایی در ارائه معنا است؟

 حالا من نمی خواهم این بحث را به نحو مفصل باز کنم ولی ظرفیت تصویر برای انتقال معانی عمیق کمتر است. برای مثال اگر شما بخواهید یک فیلم از زندگی یکی از معصومین بسازید، حقیقت مطلب منتقل نمی شود، چه از حیث جذابیت ها و عظمت شخصیت و چه از حیث ارائه تصویری کامل، به خاطر آنکه ما می گوییم این رسانه ها دارای محدودیت هایی هستند و هر یک تصویر ناقص و از زاویه دید خود را به ما منتقل می کند، اما این موضوع در صوت و متن راحت تر است چون قوه تخیل را به کار می گیرند. برای نمونه شما چگونه می خواهید عبودیت و تقوا را با عمق آن به تصویر بکشید، بله نبرد و جنگ را می شود به تصویر کشید ولی معانی عمیق درونی را خیر. این موضوع به این شدت در کتاب وجود ندارد، یعنی شما به ناچار در کتاب محتوای فراوانی را در مشت خواننده خود می گذارید، محتوایی که حتی گاه ممکن است برای نقد ارائه کنید، می تواند در ذهن خواننده دریچه جدیدی به مطلب باز کند. از طرف دیگر چهارچوب کتاب طوری طراحی شده که علمی باشد، لذا شما باید نسبت به تمام محتوای کتاب پاسخگو باشید، این موضوع در دیگر رسانه ها اینگونه نیست. برای مثال کپی برداری در فیلم و سریال چندان قبیح نیست اما در کتاب ذیل حقوق مالکیت معنوی آمده و قبیح شمرده می شود.

کتاب و تفکر جامع

ممکن است کسی در نقد این مطالب بگوید که در کتاب نیز تفکر محدودی وجود دارد، یعنی کتاب نیز عالم را از دریچه ذهن نویسنده به ما معرفی می کند و این تنها یک تصویر از واقعیت است که بخشی از آن را پوشش می دهد.

ببینید کتابی بود که قبل از انقلاب منتشر شد، با نام «آینه های جیبی». این کتاب در خصوص تلویزیون این ایده را دنبال می کرد که شما از قاب تلویزیون تنها به اندازه ای می توانید با شرایط محدود و از نوعی خاص حقیقت را ببینید. شما در آینه جیبی که نمی توانید کل دنیای خارج را ببینید، بالاخره این آینه محدودیتی دارد و هر قسمت را که مشاهده کنید بخش اعظم حقیقت مغفول می ماند. حالا که امروزه موبایل ها و فضای مجازی آنقدر جدی شده، ایده این کتاب بهتر فهمیده می شود که ما با این موبایل ها که درون جیبمان می گذاریم، تنها می توانیم بخشی از واقعیت را بفهمیم. اما کتاب اینگونه نیست، اگر شما کتابی را با موضوع خاص مطالعه کنید، نظام جامعی از موضوعات را مشاهده می کنید، تفاوت کتاب با مقاله نیز همین است، مقاله دارای یک موضوع ریز و جزئی است ولی کتاب نحوی از جامعیت را داراست.

رشد تفکر انتزاعی با کتاب

در واقع برداشت من از سخنان شما این است که کتاب هم هرچند آینه است، اما به نسبت رسانه های دیگر آینه جیبی نبوده بلکه حجم بیشتری از حقیقت را بازتاب می دهد. این جمله را حتما شنیده اید که می گویند کتاب تفکر انسان را شکوفا می کند و یا قدرت تعقل به انسان می دهد، آیا این جمله درست است؟ چرا؟

در این بحث باید بگویم که کتاب ذهن انتزاعی و تصویر گر انسان را به شدت رشد می دهد، کاری که رسانه های دیگر از آن عاجز اند، یعنی حتی در رادیو هم چون صدا در کار است، اندکی تصویر سازی ذهنی مارا دچار خدشه می کند، اما در کتاب شما تام و تمام مستقل هستید و تصویر ذهنی خود را می سازید. حتی شما با چشمانتان تنها واژگان را مشاهده می کنید و این ذهن شماست که واژگان را فهمیده و تصویر سازی می کند. ببنید در تصویر، به نوعی خلاقیت از ذهن گرفته می شود. شما یک رمان را تصور کنید، وقتی اقدام به مطالعه رمان می کنید، ذهن شما تک تک صحنه ها، چهره اشخاص و همه چیز را خودش می سازد، اما وقتی آن رمان به فیلم نامه تبدیل و بعد به تصویر کشیده می شود، دیگر ذهن شما خلاقیت خود را از دست می دهد، دیگر کارگردان به جای شما تصمیم می گیرد که چهره اشخاص و صحنه ها چگونه باشد.

 

آینده کتاب را در پایان چگونه ارزیابی می کنید؟

آینده کتاب دیگر بسته به فرهنگ جامعه ما دارد که چقدر به سمت فرهنگ  کتاب دوستی و کتابخوانی برود یا نه. ببنید الان وضعیت مطالعه در کشور ما وخیم است، در زمان ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد کمیته ای راه افتاد با عنوان نهضت مطالعه مفید که بنده نیز عضو آن بودم، ما در آنجا تلاشمان بر گسترش فرهنگ کتاب خوانی بود اما در نهایت آمار مطالعه بین ۲۰ دقیقه تا ۶۰ دقیقه گزارش می شد. این اختلاف چهل دقیقه ای نیز بر سر این بود که آیا ما ساعات مطالعه درسی موظف را نیز جزء سرانه مطالعه به حساب بیاوریم یا نه؟ چون مطالعه درسی قدری انسان را یک طرفه بار می آورد، یعنی شما چندین سال مطالعه می کنید تا در آینده آماده ارائه کاری شوید، حالا یا مریضی را درمان کنید و یا بنایی را بسازید، این متفاوت است با مطالعه آزاد که به انسان وسعت می دهد، حالا به همین دلایل برخی معتقد بودند که مطالعه درسی را نباید جزء سرانه مطالعه کشور به حساب آورد. اینها نوعی زنگ خطر برای فرهنگ کشور است. از نظر دینی هم اگر شما بنگرید مطالعه، کتاب و نگارش جایگاه ویژه ای دارد، برای مثال بعد از رحلت رسول خدا (ص) اولین کاری که امیر المومنین (ع) انجام دادند کتابت قرآن و جمع آوری آن بود، حالا چون می گویید این موضوع را در مطالب دیگر این پرونده بررسی می کنید بنده به آن ورود نمی کنم.

 

[1] مراد از رسانه در این بحث، نه اصطلاح رایج آن بلکه معنای رایج در علم ارتباطات، به معنای هر نوعی وسیله انتقال معنی است، بنا براین حتی یک تکه کاغذ نیز می تواند رسانه باشد.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha