به گزارش «سدید»؛ کسانی که در خیابان فال میفروشند، شیشه ماشینها را پاک میکنند یا گل میفروشند حتما کودک نیستند، بلکه میتوانند نوجوانان و حتی جوانانی باشند که به این روش روزگار را میگذرانند. این نمایش روی دیگری از زندگی این قشر جامعه را نشان میدهد. روی دیگری که همراه است با خندهها، شوخیها، دوستیها، مرامها و معرفتها و البته رویاپردازیها.
فردین رحمانپور فعالیتهای تئاتری خود را با «شبنم قلیپور» شروع کرده و سه کار را با وی روی صحنه برده است. او تجربه حضور در سریالهای «از سرنوشت» و «خانه امن» را نیز دارد. این هنرمند جوان در اولین تجربه کارگردانیاش سراغ نمایشی با محوریت بچههای کار رفته و در این مجال از چگونگی اجرا رفتن این اثر به «صبحنو» چنین میگوید:
چه شد که تصمیم گرفتید نمایش هجده سالگی را روی صحنه ببرید؟
در طی رفتوآمدهایم در سطح شهر و سالنهای تئاتر، بچههای کار را میدیدم، با آنها حرف میزدم و وقت میگذراندم. در همین صحبتها این ایده به ذهنم رسید که درباره این بچهها، اثری روی صحنه ببرم تا بدین شکل از آنها حمایت کرده و به نوعی صدایشان باشم. تلاشم در نمایش «هجده سالگی» این بود که صدای این بچهها را به گوش بقیه برسانم. وقتی آقای زارع از تصمیم ما مطلع شدند، از ما حمایت کرده و تهیهکنندگی کار را
بر عهده گرفتند. پس بدین شکل با محمد کرمی کار را شروع کردیم و متن نمایش را نوشتیم. کمی بعدتر آقای میرزاخانی در جمع مشاور به جمع ما اضافه شد و بعدتر دراماتورژ متن ما را ویرایش کردند. حضور ایشان در کار بسیار مفید بود و تجربیاتی که در اختیار ما گذاشتند راهنمای کار ما شد. بدین شکل نمایش «هجده سالگی» به روی صحنه رفت.
شما در نمایش «هجده سالگی» از طیف مختلف بازیگران از کودک پنج و هفت ساله گرفته تا نوجوانان و جوانان استفاده کردید. چرا این طیف گسترده سنی را برای این اثر برگزیدید؟
از دید خودم سعی کردم این چرخه را حفظ کنم. این چرخهای است که در آن ما از بچههای کار حمایت میکنیم، آقای زارع از ما حمایت میکنند و من دوست داشتم در نمایش نیز این زنجیره را ادامه داده و از بچههایی استفاده کنم که کار اول یا در نهایت کار دومی هستند. این موضوع زمان تمرینات را افزایش میداد و کار سخت میشد. اما اعتماد آقای زارع به ما باعث شد من نیز به اعضای بیتجربه تیم اعتماد کنم. بچههایی که شاید تجربه زیادی ندارد، اما عاشق این کار هستند. چند نفر از آنها از اطراف تهران به سالن تمرین میآمدند و مسیری طولانی را برای رفت و برگشت طی میکردند. من عضوی کوچک از این خانواده هستم که سعی دارم از آنها حمایت کنم.
شما حمایتهای خوبی از طرف بازیگرانی مانند آقای زندگانی و خانم تبریزی داشتند که در نمایش شما ایفای نقش میکنند. حمایت تهیهکننده آقای زارع، مشاور کارگردان آقای میرزاخانی و همینطور روابط عمومی خانم طیبی را هم با خود داشتید. چطور یک تیم جوان و بیتجربه توانسته است حمایت این عزیزان را به سوی خود جلب کند؟
آقای زندگانی، خانم تبریزی و عزیزان دیگری که نام بردید تلاش بچهها را دیدند. آنها یک گروه عاشق دیدند که تمام تلاششان را برای ارائه کاری خوب انجام میدهند. به قول چندی از دوستان کار ما دیگر از عشق گذشته و به جنون رسیده است. مگر بدون عشق میتوان در این اوضاع کرونا و شرایط سخت مالی تمرین تئاتر کرد؟! برخی از پدرها و مادرها حتی اجازه نمیدادند که بچهها سر تمرین حاضر شوند و باید تمرینات را به صورت گروههای دو، سه نفری انجام میدادیم تا مبادا بیماری کرونا سایهاش را بر روی تیم بیافکند. عشق و تلاشی که در تیم وجود داشت باعث شد این عزیزان از ما حمایت کرده و پشت ما بیاستند.
روند تمرینات این نمایش به چه شکل و چه مدت بود؟
قرار بود نمایش ما در ۲۵ آبانماه سال گذشته به روی صحنه برود. همه چیز آماده بود تا اینکه ده روز پیش از اجرا، اعلام شد که سالنهای تئاتری بهدلیل کرونا بسته شده است. حتی به گروه ما زمان بازبینی هم اختصاص نیافت و همه چیز عقب افتاد. ما هشتماه برای این نمایش تمرین کردیم تا بتوانیم در این روزها آن را به روی صحنه ببریم.
بازخورد مخاطبان به این اجرا تا این لحظه چطور بوده است؟
خدا را شکر میکنم که مخاطبان کار ما را دوست داشتند. انرژیهای مثبت زیادی به ما رسید. برخی از مخاطبان میگفتند که همزمان در این نمایش خندیده و گریستهاند. این یعنی از کار لذت بردهاند. من واقعا راضی هستم و اصلا فکر نمیکردم کار اینطور دیده شده و مورد توجه قرار گیرد. ما مهمانهای مختلفی از خواننده، مجری، بازیگر، تهیهکننده و حتی سفیر مهربانی داشتیم که همه نمایش را دوست داشته و از آن تعریف کردند. لازم میدانم از اعضای تیم تشکر کنم که هشت ماه پای این کار ایستادند و شانه خالی نکردند. ما مشکلات زیادی داشتیم، اما در این لحظه هیچکدام را به یاد نمیآورم و خوشحالم که این اجرا لذت بخش جلو میرود.
شما یک نمایش در مورد کودکان کار به روی صحنه بردید. کودکان واقعی کار چقدر در نمایش شما سهم داشتند؟
ما هر شب چندین مهمان از کودکان کار در سالن داریم. کسانی که کار را میبینند، لذت میبرند و قرار میگذارند که شبهای بعد با دوستانشان برای دیدن مجدد نمایش بازگردند.
نوشین تبریزی از جمله نویسندگان، کارگردانان و بازیگران باتجربه تئاتر است که دو سال پیش نمایش «تالاب هشیلان» را در تئاتر شهر بر روی صحنه داشت. این هنرمند در مورد نمایش «هجده سالگی» به «صبحنو» چنین میگوید:
چه شد که به نمایش «هجده سالگی» پیوستید؟
دوست من خانم فروغ قجابگلو که پیشتر در این نمایش قرار بود نقش خاله را بازی کنند با من تماس گرفته و اعلام کردند که قراردادشان با گروه تمام شده و تصمیم دارند سر کاری تصویری بروند. از من پرسیدند که میتوانم جای ایشان را در نمایش پر کنم و من بعد از خواندن متن و صحبت با کارگردان و تهیهکننده این نقش را پذیرفتم.
شما در این نمایش تعداد زیادی از خردسالان و نوجوانان همبازی هستید. از چالشهای کار کردن همزمان با این ردههای سنی مختلف در این نمایش بگویید.
چالش اصلی برای من سن آدمها نیست بلکه تجربه آنهاست. هر بازیگری وقتی به گروهی اضافه میشود بیشک با چالشهایی روبهروست، مخصوصا اگر از روز اول تمرینات با آنها نبوده باشد. این گروه، گروهی جوان است که تجربه کمتری دارند. با بازیگر دیگری نیز قبلا تمرین کرده بودند و ذهنیتشان روی بازی فرد دیگری بود و همه اینها خود چالش محسوب میشود.
محتوای نمایش یعنی کودکان کار چقدر دغدغه شما بوده و در پذیرش این نقش تأثیر داشت؟
شاید بهتر باشد سؤال را اینگونه مطرح کنیم که محتوای کار چقدر علاقه من بوده است که بیشک میتوانم بگویم خیلی. اما در مورد دغدغه باید گفت که موضوعات اجتماعی برای همه مردم دغدغه است نه تنها برای من. هر مدل بحث اجتماعی برای کسی که در این جامعه زندگی میکند میتواند دغدغه باشد.
منظورم از ذغذغه این است که بهعنوان مثال شما در نمایش قبلی خود «تالاب هشیلان» که نویسنده، کارگردان و بازیگر بودید بر روی دغدغههای زنان کار کرده و این دغدغهها را به صورت جدی مطرح کرده بودید.
روزی خبرنگاری از فروغ فرخزاد میپرسد که چرا شعرهای شما اینقدر زنانه است. فروغ جواب میدهد، چون خوشبختانه من زن هستم. قطعا من نیز، چون زن هستم و در این جامعه زندگی میکنم، مشکلات زنان برایم مهمتر است. ولی اصولا وقتی از من میپرسند که دغدغه زنان داشتهام یا نه، یا دغدغه بچهها یا مسنترها را دارم، جواب میدهم که من دغدغه آدمها را دارم. اینکه در یک جامعه چه اتفاقاتی میافتد که آدمها دچار مشکلات شدید میشوند و آیا میتوانند از پس این مشکلات بربیایند یا نه.
باتوجه به شرایط بیثبات هنر، مخصوصا تئاتر در این روزها، چه کارهایی را در دست تولید دارید یا در چه آثار ایفای نقش کردهاید؟
در حال حاضر در سریالی حضور دارم که نمیتوانم در موردش توضیح بیشتری بدهم، زیرا خبرهای سریال هنوز منتشر نشده است. در یک فیلم سینمایی نیز نقش کوتاهی را ایفا میکنم. درباره تئاتر باید بگویم که فعلا هیچ ذهنیتی از آینده ندارم. تئاتر کار کردن باید صد درصد باشد و نمیتوان نصفه و نیمه کار کرد. اتفاقی که این روزها در حال افتادن است. باید پیش بینی از مخاطب و استقبال او از اثر را داشت و همینطور پیشبینی از توان مالی و معنوی مخاطب برای استقبال از اثر.
در حال حاضر هیچکدام از اینها وجود ندارد و من نیز به همین دلیل قصد کارگردانی هیچ اثر تئاتری را فعلا ندارم. در حال حاضر فقط به نمایشنامهها فکر میکنم تا ببینیم کی این نمایشنامهها به منصه ظهور میرسند.
محمد کرمی، نویسنده و بازیگر جوان نمایش هجده سالگی است. او تئاتر را هشت سالگی و با تعزیه شروع کرده. وی سابقه کارگردانی یک اثر نمایشی به نام «چرخ و فلک» را نیز دارد که مونولوگی بود که در جشنواره رادی در سال۹۷ به روی صحنه رفت. او همچنین نمایشنامههای دیگری از جمله توپ طلا و جفت شش را نیز نوشته است. وی در این فرصت به «صبحنو» از اعضای تیم نمایش میگوید که چطور به یک خانواده بدل شدهاند.
ایده نمایش «هجده سالگی» چطور شکل گرفت و چگونه به آن چیزی تبدیل شد که روی صحنه میبینیم؟
من بچه پایین شهر تهرانم و همیشه بچههای کار را میبینم. فردین رحمانپور، کارگردان کار نیز دغدغه بچههای کار را داشت. روزی وقتی موسیقیای گوش میدادم که مرتبط با کودکان کار بود ایده کار کردن روی این موضوع را با فردین مطرح کرده و تصمیم گرفتیم در این باره اثری روی صحنه ببریم. این ایده مورد استقبال آقای زارع، تهیهکننده نیز قرار گرفت و کار را شروع کردیم.
چه زمان آقای میرزاخانی به این کار اضافه شدند؟
بعد از مدتی آقای میرزاخانی ابتدا بهعنوان مشاور کارگردان و سپس دارماتورژ به کار اضافه شدند و سعی کردیم با کمک ایشان متن را جلو ببریم.
شما در این نمایش علاوه بر نویسندگی در نقش سالار نیز بازی میکنید. کمی بیشتر از شخصیت سالار بگویید.
سالار را بسیار دوست دارم، چون حالت لیدر دارد و بچهها را هدایت میکند. اخلاقهایش نیز به خصوصیات فردی من نزدیک است. اون حواسش به همه بوده و اگر از کسی ناراحت شود در لحظه فراموش میکند. وی همچنین سعی میکند با کارهایی که انجام میدهد بچهها را با خود همراه سازد. سالار شخصیتی است که غمهای درونی دارد و آنها را بازگو نمیکند. به لطف کارگردان اثر این نقش به من سپرده شد و خوشحالم که آن را بازی میکنم.
از تجربه بودن در تیمی بگویید که از یک کودک پنج ساله تا بزرگان صحنه تئاتر در آن بازی میکنند.
کار کردن در این گروه سختیهای خودش را دارد. بازیگرهای خردسال شیطنتهای مختص خودشان را دارند. در این نمایش بازیگرانی هستند که برای اولین صحنه را تجربه میکنند. برایمان مهم بود که با هم هماهنگ شده و همچون یک خانواده روی صحنه ظاهر شویم. سعی کردیم دختران خردسال روی صحنه را خواهرمان بدانیم و خانم تبریزی را در نقش مادرمان بپذیریم. آقای زندگانی دراین کار پدر همه ما بودند و به این شکل خانوادهای واحد را شکل دادیم.
حمایت از یک تیم تئاتری درشرایطی که تئاتر در بی ثباتترین حالت خودش به سر میبرد ریسک بزرگی است که داود زارع، تهیهکننده نمایش هجده سالگی آن را انجام داده. وی در مورد اجرای تئاتر در این شرایط به «صبحنو» چنین میگوید:
حمایت شما از یک تیم جوان باعث شد نمایشی مورد قبول و دغدغهمند به روی صحنه برود. چه شد که تصمیم گرفتید در این شرایط بیثبات از تئاتر حمایت کرده و ریسک آن را بپذیرید؟
وضعیت فعلی تئاتر به شدت اسفبار است. تصمیماتی که برای تئاتر گرفته شد باعث شد. خیلی از افراد متضرر شوند. جدای از بحث اختلافات مالی بین بازیگرها و تهیهکنندهها، وضعیت تئاتر با تصمیمات ظالمانهای که گرفته شد، بسیار وخیم گشت. میشد مدیران تصمیمات بهتری گرفته و مدیریت بهتری روی این قضیه داشته باشند، اما این کار را نکردند. ولی در همین شرایط ما تصمیم گرفتیم از یک عده جوان عاشق
با تجربه و بی تجربه که میخواستند در کنار هم یک اثر خلق کنند حمایت کنیم. دغدغه آنها نمایش وضعیت اسفبار قشری از جامعه بود که همه مردم به آنها توجه دارند به جز اهالی دولت. ما سعی کردیم این موضوع را در قالب یک اثر هنری روی صحنه آورده و تا حدودی وضعیت این بچهها را نشان دهیم. امیدواریم مخاطبان از این کار خوششان آمده باشد.
استقبال از نمایش «هجده سالگی» در این شبهای اجرا چطور بود؟
پیش از پاسخ به این سؤال لازم میدانم درد و دلی با شما بگویم. عدهای از دوستان زمانی که تئاتر تعطیل میشود اعتراض میکنند که چرا این اتفاق افتاده و وضعیت معیشت هنرمندان درخطر است. وقتی تئاتر باز میشود باز اعتراض میکنند که چرا در این شرایط کرونایی تئاترها باز شده است. من به هیچ شکل نمیتوانم این تناقض را درک کنم. اما باید عرض کنم که استقبال از نمایش خوب و مورد قبول بوده است.
نمایش شما در مورد کودکان کار است. سهم این بچهها از نمایش شما چقدر است؟
من هر شب بچهها را دعوت میکنم و آنها با احترام به سالن آمده و بر روی صندلیهای وی آی پی نمایش را میبینند. عکسهای این عزیزان نیز موجود است، اما از گروه خواستهام آنها را پخش نکنند تا این ذهیت پیش نیاید که قصد سوءاستفاده ازاین عزیزان را داریم.
بازخورد این بچههای کار به نمایش شما چطور بود؟
بسیار خوب. آنها با دوستانشان میآیند و با عشق و علاقه کار را میبینند و این برای من اتفاق مهم و جذابی است.
انتهای پیام/