گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ روند معکوس مهاجرت از روستا به شهرهای اطراف و کلانشهرهای مراکز استانهای کشور بهویژه پایتخت معضل امروز و دیروز نیست و در تاریخ معاصر ایران با روند تند و کند همواره ادامه داشته است، ولی متأسفانه در حداقل سه دهه اخیر این رویه خطرناک با شیب بهشدت صعودی همراه شده است.
البته مهاجرت از روستاها به شهرها طی این سالها فقط به دلیل جاذبههای زندگی نیمه مدرن و استفاده از حداکثر امکانات رفاهی نبوده است و سلسله دلایل دیگری از جمله خشکسالی، به صرفه نبودن تولیدات کشاورزی ناشی از کاهش جمعیت زادوولد و دلالبازی گسترده در پیش خریدهای محصولات کشاورزی همچنان در شکلگیری این پدیده دخیل بودهاند.
برای بررسی ابعاد این پدیده با دکتر شهریار پاک نیا استاد دانشگاه و عضو انجمن جامعهشناسی ایران به گپ و گفت نشستهایم که مشروح آن در ادامه ازنظر شما میگذرد:
آقای پاک نیا آیا شما هم معتقدید که اساس برهم خوردن زندگی روستایی در ایران به اصلاحات ارضی رژیم پهلوی باز میگردد و با آن اصلاحات ارضی توازن میان زندگی شهری و دهقانی پس از قرنها در ایران به شکلی ناگهانی برهم خورد؟
بله! قطعا بنده نیز چنین میپندارم. بنده نیز معتقدم که آغاز شکل گیری شیوه دهقانی در ایران و گسترش و تبدیل آن به شیوه غالب کشاورزی به اجرای قانون اصلاحات ارضی مصوب ۱۳۴۰ شمسی بر میگردد.
این در حالی است که فروپاشی فتودالیسم در انگلستان از اواخر قرن ۱۴ آغاز و شیوه تولید دهقانی بهتدریج از متن نظام سرواژ بیرون آمد و به شیوهای مستقل تبدیل شد؛ انگلستان مقارن سدههای ۱۷ غالبت شیوه تولید در سیطره دهقانان مستقل و همان یومنها (yoeman) بود و علت این فاصله سه قرن بین ایران و انگلستان این است که شیوه تولید دهقانی بهطور تاریخی دیرهنگام و خارج از منطق تکامل تاریخی و نظام تولید و با تکیهبر سازوکار قدرت دولت و نظام اداری مستقر از طریق اجرای برنامه اصلاحات ارضی جایگزین شیوه تولید اربابرعیتی شد و در شرایط حاضر جامعه روستایی ایران در مرحله گذار از شیوه تولید دهقانی به شیوه تولید سرمایهداری است و البته در تقلای این گذار تاریخی است، اما همچنان در مرحله پیشا سرمایهداری گیر افتاده است در کشورهایی نظیر فرانسه و آلمان نیز این شیوه تولید مقارن سدههای ۱۸ و ۱۹ بر اقتصاد آن کشورها حاکم بوده است؛ شکل کلاسیک گذار مبتنی بر سازوکارهای درونی نظامهای تولید و تکامل اجتماعی موجب یکپارچگی شیوه تولید سرمایهداری، تفکیک شفاف طبقات اجتماعی و شکلگیری طبقات با کارکردهای واقعی است، اما گذار باواسطه و مداخلهای مثلاً از طریق اصلاحات ارضی همانند اکثر کشورهای توسعهنیافته به جانسختی و مقاومت این شیوه تولید در برابر تغییر میانجامد و در نهایت موجب بدقوارگی و ناموزونی تکامل سرمایهداری و بیریشگی نهادها و روبناهای اجتماعی و اقتصادی میشود.
درواقع پیش از دوران سرمایهداری، همه جوامع، دهقانی بودهاند. بیش از ۳ میلیارد نفر از جمعیت جهان زیر چتر شیوه تولید دهقانی است، این جمعیت در کشورهای آفریقایی، آسیایی، آمریکای لاتین چین و هند و اندونزی و... بهتدریج بیشتر و بیشتر شده است و امروز نیمی از بشریت درگیر اقتصاد دهقانی است.
بعد از القای نظام تیولداری در جریان انقلاب مشروطه جامعه ایران یک بار دیگر ضبط و توزیع مجدد زمینهای بزرگ را به خود دید، اما این توزیع در خدمت خواص بود و نه توده مردم.
حتماً مستحضر هستید که آن لمبتون مورخ و ایرانی شناس سرشناس میگوید: قبل از اصلاحات ارضی، اراضی دهقانی هم به شکل مستقل و همآمیخته با انواع دیگر مالکیت وجود داشته است، اما شایع و غالب نبوده است بهطوریکه از مجموع کل اراضی کشور در آستانه اصلاحات ارضی، تنها ۶ درصد آن، اراضی دهقانی بود و در سال ۱۳۳۹ بین ۱۰ تا ۱۵ درصد. لمبتون اضافه میکند که پراکندگی اراضی دهقانی در ایران وجود داشته و مراکز این اراضی را عمدتاً مناطق دوردست و کم حاصلخیز میداند چراکه اراضی نزدیک و حاصلخیز درید مالکان بزرگ بود. وی اندازه اراضی دهقانی را کوچک توصیف کرد تا حدی که صرفاً معاش خانوار را تامین میکرد.
این شیوه تولید بهعنوان شیوهای غالب، حاصل اصلاحات ارضی ۱۳۴۱ و انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ است و سیاستهای اقتصادی خردهکاری دولت در بعد از انقلاب ازجمله سیاستهای هیئتهای هفت نفره زمین، باوجود لغو تیولداری همزمان جنبش مشروطه در اواخر دوران قاجار و برنامه فروش املاک دولتی خالصه و سلطنتی در اوایل دوران پهلوی، نظام اربابورعیتی همچنان نظام غالب کشاورزی ایران بوده است.
درواقع سیاست اصلاحات ارضی بهمثابه نوعی فرایند نوسازی غیر مشارکتی و از بالا، روستائیان را از نظام سنتی کشاورزی یعنی همان اربابرعیتی غالب جدا کرد اما آنان را با نظام کشاورزی نوین پیوند نداد و نه تنها منجر به گسترش سرمایهداری ارضی نشد بلکه از نتایج جدی آن، زایش نظام تولید دهقانی بهعنوان شیوه غالب تولید بود؛ نظامی که نقش مانع برای تکامل سرمایهداری ارضی است و در تحولات تاریخی کشورها دوران طولانی سختجانی دارد ۷ میلیون هکتار زمین کشاورزی یعنی ۶۰ درصد کل اراضی کشور به زارعان صاحب نسق و اجارهدار تحویل و توزیع شد در موج اول اصلاحات ارضی با تأکید بر حذف بزرگ مالکان غایب در روستا، ۱۶ هزار ده از بزرگ مالکان خریداری و میان حدود یک میلیون خانوار صاحب نسق زراعی تقسیم و به اقساط ۱۵ ساله فروخته شد نوع تصرف اربابرعیتی و شیوه بهرهبرداری سهم بری به نوع تصرف ملکی و شیوه بهرهبرداری خرده مالکی و یا دهقانی تبدیل شد با حذف سازمان و مدیریت فئودالی، نسقهای زراعی بهصورت قطعات خرد و پراکنده و جدای از هم و تحت تملک و مدیریت خانوارهای دهقانی قرار گرفت.
شما با توضیحات فوق میخواهید بگویید که آن نگاه حمایت از طبقه کارگر و پیشهور در ادبیات خرده بورژوازی پیش از انقلاب نهایتا به ضدیت با نظام سرمایه داری پس از انقلاب رسید؟
دقیقاً. درواقع بعد از انقلاب بحران اقتصادی و اجتماعی ناشی از وضعیت پسا انقلابی ازجمله ستیزهجویی با سرمایه، تضعیف حقوق مالکیت و اختلال و ازهمپاشیدگی دولت، حریم سرمایه را شدیداً به مخاطره انداخت و در فرآیند انباشت اخلال صورت گرفت و بعلاوه بحران مذکور علاوه بر کاهش تولید، موجبات سستی مناسبات سرمایهداری و رواج تولید خرده کالایی را فراهم آورد و به مدت دو دهه بهویژه همزمان با جنگ در کشور جاری بود که موجب جابجاییهای بخشی در تولید و اشتغال، دهقانی شدن فزاینده کشاورزی و گسترش فعالیتهای خدماتی گردید.
در بخش کشاورزی اضافه جمعیت روستایی به حاشیه امنی که کشاورزی ایجاد کرده رانده میشود و در شرایطی که امکان گسترش تولید به شیوه سرمایهداری در کشاورزی وجود ندارد و تنها شیوه تولید موجود را حفظ و باز تکثیر میکند و در مواردی حتی امکان بازگشت به شیوههای تولید ماقبل ازجمله فئودالی را نیز فراهم میآورد یعنی جامعه کشاورزی ایران دهقانیتر از گذشته شد و در سطح کلان و در شرایط بحران ساختاری در کشور امکان بازگشت افراد از مشاغل صنعتی به مشاغل روستایی و کشاورزی فراهم میشود.
قطعاً رفتار سیاسی دهقانان با شغل و ساختار تولید آنان مرتبط است از یک سو کارگران مزرعهاند و از سویی مالک و مدیر آن، این دوگانگی موجب نوسان در رفتار سیاسی است. تنگناهای تولید، مسئله کمآبی، انسجام درونی در تولید، وضعیت نامطلوب صنایع برای جذب نیروی کار، پیوندهای قومی و قبیلهای و فشارهای ناشی از اقتصاد ملی و جهانی موجب میشود نقشی محافظهکارانه در دگرگونیهای سیاسی و اجتماعی ازجمله انتخابات داشته باشند. خصلت اجتماعی و سیاسی دهقانان همواره یکی از بحثبرانگیزترین مسائل جامعهشناسی سیاسی است کم و کیف نقش آنها در انقلابهای بورژوایی قرن ۱۸ در اروپا، تجربه انقلاب روسیه و فروپاشی نظام سیاسی آن، همینطور کیفیت حضور دهقانان در انقلابهای چین و کوبا نمونههای از اهمیت رفتار سیاسی و نقش طبقاتی آنان دارد.
در مخلص کلام باید عرض کنم که جامعه روستایی ایران تا دهههای اخیر بیشترین جمعیت کشور را در خود داشته، ولی تحت تأثیر سیاستهای نوسازی کشور، اصلاحات ارضی و اقدامات توسعهای دولتهای پهلوی و پس از انقلاب دچار دگرگونیهای اساسی شده در راستای مهاجرتهای گسترده شده که قطبی شدن امکانات توسعه و جمعیت یکی از پیامدهای آن بوده است.
در خصوص کاهش جمعیت روستایی پس از انقلاب آیا به آمار متقنی هم رسیدهاید؟
بله! بنده در پژوهشهای متعدد به آمارهایی بهتآور در این خصوص دستیافتهام که اگر لازم باشد خدمتتان عرض میکنم.
بفرمایید.
توجه کنید! تغییرات جمعیتی از سال ۱۳۶۵ تا سال ۱۳۷۵ مبین آن است که جمعیت آبادیهای واقع در طبقات جمعیتی بین ۱ تا ۴۰۰ نفر بهشدت روند نزولی داشته و اغلب آبادیهای واقع در طبقات جمعیتی کمتر از ۱۰۰۰ نفر مهاجرفرست بودهاند.
درواقع روند تغییرات جمعیتی از سال ۱۳۴۵ تا ۱۳۷۵ نمایانگر آن است که آستانه جمعیتی مهاجر فرستی در روستاهای ایران معادل ۲۰۰۰ نفر است یعنی اغلب روستاهای دارای جمعیتی کمتر از ۲۰۰۰ نفر مهاجرفرست هستند.
جالب است که بدانید در طول این سه دهه اخیر ۸۰ درصد از آبادیهای جمعیت بیش از ۱۰۰۰ نفر داشتهاند که با افزایش جمعیت مواجه بودند، ولی فقط ۲۴ درصد از آبادیهای زیر ۱۰۰ نفر این وضعیت را داشتهاند. همچنین تمرکز شدید جمعیت در آبادیهای بالای ۱۵۰۰ نفر و روند تنزلی جمعیت آبادیهای زیر ۱۰۰۰ نفر نمایانگر قطبی شدن جمعیت در پی قطبی شدن امکانات و سطوح برخورداری است در بین عوامل مؤثر بر تمرکز جمعیت در آبادیهای بزرگ ۵ عامل بیشترین تأثیر را داشتند که به ترتیب عبارتاند از تنوع فعالیتهای معیشتی و کشاورزی، امکانات کشاورزی، امکانات توسعهای، فاصله از مراکز، عمقی شدن کشت، این عوامل تبیینکننده ۴۹ درصد از تغییرات جمعیت آبادیها از سال ۱۳۴۵ تا سال ۱۳۷۵ میباشد.
البته تمرکز جمعیت در آبادیهای جلگهای و دشتی و دارای آبوهوای معتدل از دیگر نتایج پژوهشهای ما است.
افزایش جمعیت آبادیهای دارای سکنه دائمی در مقابل آبادیهای عشایری، زوال آبادیهای پراکنده و کمجمعیت، گذار از آبادیهای کوهستانی و کوهپایهای به آبادیهای کنار جادهای، دشتی و جلگهای در اثر گسترش امکانات توسعهای، ارتباطات و امنیت از دیگر ویژگیهای تغییرات جمعیتی از سال ۱۳۴۵ تا سال ۱۳۷۵ میباشد و هر چه جمعیت آبادیها بیشتر بوده میزان آیش اراضی کشاورزی هم کمتر شده است. بیش از ۵۷ درصد از واریانس مشترک بین تغییرات جامعه روستایی با فراوانی و تنوع فعالیتهای اقتصادی، سطح عمقی شدن کشت، وضعیت توسعه روستاها، و وضعیت طبیعی، اقلیمی، مکانی، نسبت بهرهبرداران کشاورزی، نوع روستا و تکنولوژی کشاورزی است بر این مبانی، قطبی شدن جمعیت و امکانات در روستاها (بزرگ شدن روستاهای بزرگ و کوچکتر شدن روستای کوچک) گسترش و رشد روستاهای دشتی و جلگهای و کاهش روستاهای کوهستانی، مهاجرفرستی روستاهای زیر ۱۰۰ خانوار، و روند قهقرایی عمقی شدن کشت در آنها سه گرایش مسلط در تغییرات جمعیتی روستاها بوده است.
به راین اساس پیشنهاد بنیانی پژوهش بر ضرورت اتخاذ رویکرد بومی توسعه روستایی و پرهیز از انجام اقدامات فاقد جهتگیری مسئله و رهیافت نظری، تأکید دارد، زیرا چنین وضعیتی در دهههای گذشته از یک سو موجب افزایش نابرابری در بین روستاها گردیده و روستاهای فقیر را فقیرتر کرده و از سوی دیگر موجب روند قهقرایی عمقی شدن کشت در روستاهای زیر ۱۰۰ خانوار شده است؛ بنابراین تأکید بر این نکته ضروری است که ۵۲ درصد از اراضی کشاورزی جامعه روستایی کشور در محدوده عرفی و قانونی روستاهای کوچک با جمعیتی کمتر از ۱۰۰ خانوار قرار دارد و چنانچه روند نوسازی قطبی شده و نامتوازن روستایی تداوم یابد همروند قهقرای عمقی شدن کشت به کاهش شدید تولیدات کشاورزی منجر خواهد شد و همروند مهاجرت فرستی اینگونه روستاها شتاب بیشتری خواهد گرفت.
با بررسی آمار حضرتعالی انگار به این نتیجه میرسم که عبور از چنین وضعیتی را در اجرایی شدن همان تز بحثبرانگیز دولت-ملت میدانید؟
بله. در مدلهای توسعه وابسته، قطعاً دولت ملتها در یک فرآیند تاریخی و تکاملی شکل نمیگیرند و اساساً جامعه دریک فرآیند درونزای تاریخی دست به ملتسازی نمیزند تا بتواند از دل آن جامعه قدرتمند، دولتی ملی به معنای واقعی ایجاد کند و بهنوعی فرآیند توسعه موزون در یک بستر اجتماعی محقق گردد.
متأسفانه هنوز در ایران در یک پروسه طبیعی، مفهوم دولت – ملت ساخته نشده است که نتیجه آن یک توسعه درونزا و نه وابسته و درنتیجه روستا-شهرهای توسعهیافته و متوازن باشد. به همین دلیل ما در مدلی معیوب به لحاظ تاریخی گیر افتادهایم و خودشناسی دقیق از موقعیت میتواند تا حدودی به سیاستها و برنامههای آگاهانهتری بیانجامد.
البته این ایدهای است که مخالفان جدی هم دارد!
خوب است که مخالفان جدی چنین ایدهای بگویند که چه راهکار اساسی در طول سه دهه گذشته ارائه کردند که ما امروز در مبحث جامعه روستایی به چنین وضعیت اسفباری رسیدهایم که زنگ خطر نابودی زندگی دهقانیمان حداقل ظرف دو دهه آینده از همینالان شنیده میشود.
بههرحال درست یا غلط اصلاحات ارضی در روستاهای ایران صورت گرفته است و روستائیان با همان نگاه پایان نظام فئودالی که بنده نیز معتقدم سیستمی کاملاً استعمارگرایانه بود تبدیل به خردهبورژوا شدند. حال چگونه میشود تا زندگی دهقانی را مجدداً دارای جاذبه کرد تا با ظهور چنین جاذبهای روند مهاجرت معکوس به روستاها از کلانشهرها شکل گیرد و تولید نسل روستایی از تولید نسل جامعه شهری پیشی بگیرد؟
این پرسش مهمی است که حتماً باید بهصورت دقیق به آن پاسخ داده شود. ولی قبلش باید عرض کنم که اگر منظور شما از تولید نسل در جوامع روستایی این است که میتوان با حذف شیوههای مدرن کنترل جمعیت مانند قطع توزیع اقلام پیشگیری یا ممنوع شدن وازکتومی برای مردان یا توبکتومی خانمها که بنده نیز در زمره مروجانش نیستم به هدف نهایی رسید قطعاً اگر نگویم که اشتباه میکنید، ولی غایت تخیلش بهمراتب بیشتر از واقعیت عینی خواهد بود.
هدفی این پرسش، توضیحات شما نبوده است.
خب پس حالا که واقعبینانه به ماجرا نگاه میکنید باید عرض کنم که هدف اصلی در افزایش جمعیت روستاها باید جهتگیری هرچه بیشتر تولید به سمت فروش منصفانه و سودمند محصولات و کالاهای روستایی ترسیم شود. لازم است بدانید که در اروپای پس از انقلاب صنعتی با هوشمندی هرچهتمامتر چنین هدفی را دنبال کردند. درواقع صنعت را به خط مقدم تولید بردند تا روستائیان از همان مرحله تولید با مدرن سازی ابزار تولید تمامی مشکلاتشان مرتفع شود. صنایع تبدیلی محصولات کشاورزی در فرانسه نه در پاریس بلکه در دورافتادهترین روستاهای هممرز با سوئیس همچنان وجود دارد. کاری که هرگز در ایران اتفاق نیفتاده است. وقتیکه ما شاهدیم در عصر صفوی بهویژه در زمان حکومت شاهعباس سیستم منسجم تولید در روستاهای ایران با توجه به شناخت وضعیت اقلیمی آنچنان پیشرفته طراحیشده که ابریشم خام کالای استراتژیک صادراتی کشورمان در جهان محسوب میشود و پسازآن پارچه، پشم، قالی، خشکبار و تنباکو و سنگهای قیمتی مهمترین اقلام صادراتی ایران بودهاند طبیعی است که ۷۰ درصد جامعه ایران را نظام روستایی شکل داده و بخش اعظمی از تجارت جهانیمان با هندوستان، بریتانیا، هلند و حتی روسیه از همین سیستم بهدست میآمده و رفاه و پیشرفت کشور به آن شکل باشکوه صورت گرفته است. سؤال اینجاست که تا چه زمانی قصد داریم حکایت مرغ و شترمرغ را در برنامهنویسیهای کلان کشور برای نظام روستایی پیاده کنیم؟
بیایید دوباره بازگردیم به اصلاحات ارضی. خصلت دوران اصلاحات ارضی ایجاب میکرد که دغدغه اصلی روستائیان معیشت باشد تا بازار. کشاورزی در این نوع اراضی روی زمین شخصی است و قابلانتقال به غیر است بنابراین اراضی تحت تملک مفروض ثبتی و عرفی هستند و زمینه فروش و انتقال و درنتیجه تقطیع خردی و پراکندگی آنان فراهم است در این واحدها تقسیمکار پائین است.
سطح مکانیزاسیون و بهکارگیری فنون، پائین و میزان پراکندگی قطعات اراضی بین ۱ تا ۱۰ قطعه در نوسان است و متوسط آن ۵ قطعه در هکتار میباشد و در برخی موارد تا ۴۰ قطعه در برخی مناطق گزارششده و ارزش اقتصادی پائین است یعنی تلاش برای افزایش میزان تولید و انباشت سود و سرمایه ضابطهای مشخص ندارد.
بیسوادی و کمسوادی و سطح آگاهی پائین و نظام شخصیتی، خردگرایی، فعال گرایی و عامگرایی و توجه به معیارهای عام و شناخت علمی و امور و برنامهریزی در جهت تعیین سرنوشت پائین است و محل کار و زندگی از هم جدا نیست.
سطح مکانیزاسیون و استفاده از ابزارآلات فنی پائین، خردی و پراکندگی بهعنوان مانع مکانیزاسیون عمل میکند.
همچنین بخشی دیگر به دلیل عدم استفاده صحیح از نهادهها و تخریب اراضی و اتلاف آب و سایر عوامل تولید و آلودگی محیطزیست و نبود پایداری کشاورزی میباشد.
بنابراین معتقدید که باید به سیاست پیروی از اصلاحات ارضی در کشور یکبار برای همیشه پایان داد؟
بله. البته این پاسخ به معنای بازگشت مجدد نظام فئودالی نیست بلکه معتقدم مادامیکه تعاونیهای روستایی در سطح ملی باهدف یکی کردن زمینهای کشاورزی در روستاها شکل نگیرد در همچنان بر همین پاشنه خواهد چرخید. در روستایی که چهل خانوار بیشتر ندارد ما شاهدیم که یکی هویج کاشته دیگر گندم و آن یکی چغندر قند و همسایه بالا بادمجان و همسایه پایین پیاز و یکی هم که خسته شده از کار سخت روستایی آماده تغییر کاربری بهویژه در روستاهای خوش آب و هوایی، چون شمال کشور میشود تا زمین کشاورزی را تبدیل به ویلا کند و به سرمایهای برسد که هرگز در خواب شبانه هم نمیدیده است؛ بنابراین همانطور که گفتم باید یکبار برای همیشه تکلیفمان را با اصلاحات ارضی روشن کنیم یا همین وضعیت را طی کنیم و همچنان کوزه و آب باشیم.
/انتهای پیام/