به گزارش «سدید«؛ در سالیان اخیر، گذشته از تلویزیونهای محور عبری- سعودی، عدهای از به اصطلاح تحلیلگران تاریخی داخلی نیز، به این انگاره روی آوردهاند که: «پهلوی دوم در فرآیند انقلاب اسلامی، ارادهای برای سرکوب و کشتار گسترده مردم نداشت و همین امر نیز، سقوط وی را رقم زد!...». در این فقره اشاره به نکاتی چند، ضروری مینماید:
۱-با نگاهی به فهرست شهدای انقلاب اسلامی، به نیکی میتوان دریافت که کشتار انقلابیون، به مثابه یکی از راهکارهای کلان مهار انقلاب اسلامی، هماره مدنظر شاه و کارگزاران امنیتی او بوده است. بیتردید افسران گارد، بیدلیل مسلح نمیشدهاند و بیدستور نیز، شلیک نمیکردهاند! با این همه در ماهها و روزهای منتهی به اوجگیری انقلاب، دو امر موجب شد که ماشین کشتار شاه، اندکی کُند شود! یکی: تأثیر معکوس کشتار و از فایده خارج شدن آن بود و دیگری پیوستن بخش زیادی از بدنه ارتش به مردم. گزارشهای میدانیِ ارسال شده به فرمانداری نظامی، نشان میداد که کشتار در راهپیماییها، انگیزه عصیان را بالا میبرد و خروش مردم را افزون میسازد! دستهایی که آغشته به خون شهدا میشوند، از هر نمادی در تحریک عمومی مؤثرترند و به مردم، جرئت بیشتری میبخشند! (هرچند در سالیان اخیر، فرح دیبا خواسته و ناخواسته، طنزی به این مضمون آفرید: تظاهرکنندگان دستهای خود را، در خون گوسفند میزدند و به دوربینها، نشان میدادند!). از سوی دیگر، بخش زیادی از کسانی که خود باید دست به کشتار میزدند، به صفوف معترضین پیوسته بودند و این کار را بر ایده پیروزی به مدد کشتار، سخت میکرد! تا اینجا میتوان نتیجه گرفت که شاه در اواخر عمر سلطنت خویش، اراده کشتار داشت، اما توان آن را نداشت!
۲-جیمی کارتر در واپسین روزهای حکومت پهلوی، ژنرال رابرت هایزر را به ایران فرستاد که بسترهای انجام یک کودتا، از جنس آنچه در ۲۸ مرداد ۳۲ انجام شد را فراهم آورد! این در حالی بود که رئیسجمهور امریکا در همان روزها، در موقعیتهایی از جمله گوادالوپ، تظاهر میکرد که شاه را رها ساخته است! هایزر در همفکری با سران حکومت شاه، به این نتیجه رسید که سرکوب انقلاب اسلامی، جز با دستگیری رهبران این حرکت و نیز کشتار بدنه فعال آن در جامعه، مقدور نیست! این طرح در وهله نخست، مورد تأیید شاه و سپس اجرای آن، در دستور کار قرار گرفت! این کودتا، به منزله مهر تأییدی بر کشتن دهها هزار تن از مردم ایران بود، که شاه برای بازگشت به ایران، آن را پذیرفت! به شهادت اسناد و تحلیلها، عصرگاه ۲۱ بهمن و حکومت نظامی اعلام شده در آن، بستر مساعدی برای انجام «عملیات کورتاژ» قلمداد میشد. هوشیاری و دقت امام خمینی به شرایط میدانی و احتمالاً پارهای از اخبار که از سوی عناصر همسو در داخل ارتش به ایشان میرسید، موجب شد که ایشان حکومت نظامی را ابطال و مردم را به حضور در خیابانها فرابخواند. بدین ترتیب عملیات کورتاژ، که برای کشتار بخشی بزرگ از جامعه ایرانی طراحی شده بود، به شکست انجامید و این آخرین امید پهلوی دوم، نقش بر آب شد!
۳-آنان که در صدد بودند با کشتار عمومی، همچنان شاه را بر ملت ایران تحمیل کنند، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با غائله هایی، چون کردستان، خلق مسلمان، خلق عرب، ترورهای خیابانی و نهایتاً جنگ تحمیلی، همچنان ماشین کشتار را فعال نگاه داشتند و با مسلح ساختن گروهکها و دادن سلاحهای نامتعارف به صدام، همچنان به انتقامجویی از ملت ایران، بابت انقلاب اسلامی پرداختند! آنان تا هماینک نیز با تحریمهای گسترده پزشکی و غذایی و ایضاً ترور نخبگان و دانشمندان این مرز و بوم، به شیوه دیگری از ملت ایران کشته میگیرند! دولتهایی که با خدعه و نیرنگ، سلسله پهلوی را بیش از پنج دهه بر ملت ایران مسلط کردند، راهی جز کشتار به اشکال گوناگون، بلد نیستند و همچنان نیز، به همان راه میروند!
انتهای پیام/