به گزارش «سدید»؛ بحث بر سر زندگی کارمندی بالا گرفته است، کجا؟ فضای مجازی. قصه این بار از اظهارنظر یک کاربر آغاز شده، او ادعا کرده کارمند جماعت اگر کمی از تفریحات معمولیاش ـ مشخصا رفتن به کافه بزند، میتواند با حقوقش به سفرهای خارجی برود! واکنش اولیه و طنازانه به این ادعا این بود که حرف این کاربر فتوشاپ است! تحریف شده، شوخی است و حتما خواسته از حجم بالای کافهرفتنها گلایه کند، اما وقتی این موضوع داغ شد که به نظر میرسید نه تنها این ادعا شوخی نیست، بلکه موافقان سرسختی هم دارد. همین موضوع بحث را کشاند سمت زندگی کارمندی، خوبیها و بدیها، حسرتها و دلخوشیها، دویدنها و نرسیدنهایش. عدهای گفتند کارمندی روح آدمها را فرسوده و ناتوان میکند، کارمندها را ترسو و حسرتزده بار میآورد و در مقابل عده دیگری حتی به همین وضعیت حسرت میخوردند و معتقد بودند هر چه باشد بالاخره کارمندجماعت میداند پایان ماه پولی در حسابش مینشیند و بیمه نیمبدی هم از آنها حمایت میکند، در حالی که همین را حالا هم بسیاری ندارند. فارغ از مجادلههای معیشتی بین موافقان و مخالفان زندگی کارمندی، پیش آمدن این موضوع زوایای پنهان دیگری را هم آشکار کرد، اتفاقاتی که زیر پوست این نوع زندگی در جریان است و باعث شکل گرفتن یک سبک زندگی با مولفههای ثابتی شده است.
ما همه کارمندیم!
حجم بالای اظهارنظرها پیش از هر چیز نشان از تعداد بسیار بالای کارمندان در ایران دارد؛ چیزی که احتمالا منجر به پیدایی سبک زندگی مشابهی به نام سبک زندگی کارمندی شده است. یافتن آمار مستند درباره تعداد رسمی کارمندان شاغل در ایران کار آسانی نیست. هرنهاد و هر مسوولی در میانه حرفها و مطالعات منتشر شدهشان عددی را مطرح کردهاند. پایه آماری هر کدامشان هم متفاوت بوده و همین یکی از دلایل تناقض آماری تعداد کارمندان است. بازه عددی این آمار چنان فراخ و گسترده است که نمیتوان آن را مبنای استدلالی کرد. بهعنوان مثال همین چند ماه پیش مصطفی میرسلیم، عضو کمیسیون اصل ۹۰ مجلس گفته بود «در حال حاضر در ایران، سه و نیم میلیون کارمند وجود دارد که در مقایسه با کشورهای دیگر با این تعداد میتوان تمام آسیا را اداره کرد.» چند هفته بعد اما گزارشی در خبرگزاری فارس منتشر شد که در آن به «تبعات ناگوار افزایش حقوق ۱۲میلیون کارمند» پرداخته بود، از ۵/۳میلیون تا ۱۲میلیون نفر. اما چه سه میلیون باشد چه ۱۲میلیون سوال این است آیا شکلگیری سبک زندگی کارمندی به تعداد کارمندان در یک جامعه مربوط است؟
عذاب وجدان از بیکاری در روز کاری
تعریف ما از سبک زندگی کارمندی چیست؟ مولفههای بسیاری در همین چند روز میان کاربران فضای مجازی مطرح شده است، پرتکرارترینشان مربوط به وضعیت نامناسب معیشتی کارمندان است. آنها مدام اصرار دارند حقوق کارمندی اگر کفاف زنده بودن را بدهد، کفایت میکند و دیگر به زندگی نمیرسد. آنها میگویند اولین پیامد این وضعیت حذف تفریح و سفر و فراغت از سبد خانوار کارمندهاست. علاوه بر این، موضوع مورد بحث دیگر مربوط به لایه دوم این پیامدهاست. اینکه خارج از معیشت، نبود امنیت اقتصادی کارمندها باعث شده است آنها محافظهکار و بیجسارت بار بیایند. سیدابراهیم رئوفموسوی اما معتقد است مولفههای زندگی کارمندی محدود به جامعه ایرانی نیست. او به جامجم میگوید: « سبک زندگی جدید در فضایی شکل گرفته است که همه امورات مختلف زندگی با سازمانهای بروکراتیک قید میخورد و شکل داده میشود. در تعاریف سازمانی معروف است که میگویند شما در سازمانی به نام بیمارستان متولد میشوید و در یک سازمان (که در ایران بهشت زهراست) هم از دنیا میروید. مولفههایی هم دارد که خوشبختانه یا متاسفانه همهشان منفی است؛ به عنوان مثال زندگی کارمندی وقت شما را تقسیم میکند به زمان کاری و زمان غیرکاری. با این تقسیمبندی تلقیهای جالبی هم شکل میگیرد؛ به عنوان مثال اگر کارمندان روز شنبهای را به فراغت طی کنند دچار نوعی عذاب وجدان میشوند. این سبک زندگی به تغییر بسیاری از مفاهیم هم میانجامد به عنوان مثال فراغت در معنای دینی آن در مرتبه بالاتری از فراغت در فضای کاری است و به نظر میرسد سبک زندگی کارمندی آن را یکی کرده است.»
کارمندهای شما چه شکلی هستند؟
سیدابراهیم رئوفموسوی، پژوهشگر حوزه جامعهشناسی فرهنگی است که سال گذشته از او کتاب سبک زندگی کارمندی منتشر شده است. سوال اولیه از او پیرامون همین موضوع است، اینکه آیا تعداد بالای کارمندها باعث پیدایی یک نوع سبک زندگی شده یا نسبت و ارتباطی بین این دو مولفه نیست. پاسخ اولیه او منفی است. موسوی به جامجم میگوید « سبک زندگی کارمندی محصول شکلگیری سازمانهای بروکراتیک است که محدود به کارمندها هم نیست. به نوعی حالا سبک زندگی بسیاری را سبک زندگی کارمندی مینامیم به این معنا حتی چوپانی که حالا در حال چرای گوسفندانش در دامنه کوهستان است هم به نوعی در محدوده سبک زندگی کارمندی قرار میگیرد.» با این توضیح شمایل تصویری ثابت خودمان را از کارمند باید تغییر بدهیم. اینکه مردی با یک دست کت و شلوار تیره به تن همراه با کیف چرمی در دست هر روز صبح در صف ورود به مترو یا اتوبوس ایستاده لزوما در دایره کارمندان قرار نمیگیرد و تعریفی که از سازمانها ارائه شده دایره مورد نظر ما را حتی به چوپانان یله در دشتها هم تعمیم میدهد. اما وقتی حرف از سبک زندگی میزنیم لزوما باید مختصاتی از آن داشتهباشیم، عیار سبک زندگی کارمندی چیست؟
کارمندها؛ از عرش به فرش
در فرهنگ جامعه ایرانی تا دو دهه پیش زندگی کارمندی در مرتبه بالاتری قرار داشت و همواره از سوی خانوادهها به فرزندانشان توصیه میشد. به تعبیری از همان مثال معروف آب باریکه برای زندگی کارمندی استفاده میشد اما با طی شدن دو دهه اخیر و آوار مشکلات اقتصادی بر سر کارمندان، نه تنها دیگر این سبک زندگی توصیه نمیشود بلکه به نوعی در باور عموم مذموم است. تغییر جایگاه زندگی کارمندی طی دو دهه اخیر شگفت است. از جایگاهی که به آن حسرت میخوردند رسیده است به جایگاهی که هر کسی در آن دایره باشد مظلوم است. نویسنده کتاب سبک زندگی کارمندی معتقد است دنیای کارمندی از دور ظاهر جذابی دارد. او میگوید «درست است که خانوادهها این موضوع را به آب باریکه صورتبندی میکنند و ویژگی آن را حقوق ثابت و مستمر عنوان میکنند اما واقعیت این است این یک نوع فرهنگ نیست و در واقع محصول جذابیت کاذبی است که از بیرون زیبا بهنظر میرسد.»
۱۲ میلیون آدم شبیه هم
کافی است ۷ صبح یک روز کاری در ایستگاه متروی شلوغی پرسه بزنید، بیشمار آدمهای شبیه هم را میبینید، افرادی ساکت و عموما عبوس که قرار است روز کاریشان را با طی مسیری آغاز کنند. هر چه نظام اداری جامعه پروارتر شود احتمالا باید شاهد تعداد بیشتری از این افراد باشیم. اما رویه ثابت این نظام اداری و هنجاری که از سوی سازمانها به کارمندان تحمیل میشود ممکن است به از بین رفتن سلایق و به نوعی به یکسانسازی رفتاری آدمها تبدیل شود. به این معنا که ما حالا شاهدیم ۱۲میلیون آدم رفتاری شبیه هم دارند و دیگر فردیت در این میان معنایی ندارد و بدتر اینکه این موضوع حاصل معرفی یک رفتار به عنوان هنجار مورد قبول سازمانهای اداری است. اما اگر قرار باشد آن را ارزشگذاری کنیم اساسا این شبیه شدنها بد است؟ موسوی معتقد است: «بسیاری از خلقوخوهای ایرانیان که اتفاقا به آن مشهور شدهایم حاصل رواج این رفتار در فضای کارمندی است. به عنوان مثال بسیار معروف است که میگویند جامعه ایرانی روحیه همکاری جمعی ندارد اما این ماحصل حضور افراد در نظام اداری است و هر زمان که فضا به هم بریزد و ما از زندگی کارمندی خارج شویم بسیار همکاری استواری با همدیگر داریم. وقتی ما در عرصههایی که مولفههایش غیر از مولفههای زندگی کارمندی است حضور پیدا میکنیم همکاریمان شدیدا و عمیقا شگفتآور میشود.»
/انتهای پیام/
منبع: روزنامه جام جم