به گزارش «سدید»؛ هدفی برای خودمان مشخص کردهایم، برای محقق شدنش تلاش کردهایم، وقت و انرژی و هزینه گذاشتهایم. امید داشتیم به موفقیت اما ماجرا آنطور که تصور میکردیم پیش نرفت، زمین خوردیم، شکست خوردیم، حالمان خراب میشود. یا به عقب برمیگردیم و دوباره نگاه میکنیم و جستوجو میکنیم و بازهم شروع میکنیم یا نالان و افسرده و سرزنشگر، به زمین و زمان و خودمان ناسزا میگوییم. اگر اولی را انتخاب کنیم بردهایم حتی اگر باز هم موفق نشویم، اما نتیجه انتخاب دومین راه، افسردگی است. شکست، یکی از واقعیتهای زندگیاست، باید واقعبینانه هدفگذاری کرد و واقعبینانه مسیر عدمموفقیت را هم بررسی کرد.
وقتی شکست میخوریم احساسات و افکاری سراغ ما میآید. این احساسات، طبیعی است یا خشمگین میشویم یا غمگین. اما ممکن است افکاری هم سراغ ما بیاید که عمدتا افکار مخرب و خودآزارانه است و دائم خود را ارزیابی و سرزنش میکنیم.این در حالی است که بخشی از این ماجرا را واقعیت به ما تحمیل کرده که از دست ما هم خارج است اگر این را نبینیم، افکار آزاردهنده به ماجرای شکست خوردن اضافه شده و حال ما را بیشتر خراب میکند و دیگر درس گرفتن از این عدمپیروزی، برای ما معنا نخواهد داشت. علیرضا زرندی، روانشناس و مشاور پویشی، در گفتوگو با ما درخصوص مواجهه با شکست میگوید:«وقتی شکست میخوریم قطعا جایی از کار مشکلی وجود داشته؛ یا توقعمان زیاد بوده یا هدفمان بزرگ بوده و یا هدفمان در این مقطع زمانی متناسب با تواناییمان نبوده است. بعد علتها را واقعبینانه پیدا میکنیم، حالا فقط شکست مرا اذیت میکند نه فضای ذهنی مخرب. از فضای ذهنی غیرمخربی که برایمان ایجاد شده استفاده کرده و برای دفعه بعد هدفگذاری واقعبینانه و متناسب با تواناییمان انجام میدهیم و البته از افراد باتجربه نیز کمک میگیریم، میدانیم که دیگر نباید همان راه قبلی را برویم». او تأکید میکند وقتی شکست میخوریم باید بهخودمان فرصت دهیم و همه شکست را الزاما بهخودمان و تواناییمان نسبت ندهیم.
چگونه یاد میگیریم واقعبینانه هدفگذاری کنیم
اینکه ما بیاموزیم با شکست بهعنوان اتفاقی طبیعی برخورد کرده، آن را تحلیل کنیم، کم و کاستیهای مسیر طی شده را بیابیم و مسیر جدیدی را از نو شروع کنیم یک توانایی است که از کودکی در ما شکل میگیرد و نوع تربیت والدین نقش مؤثری در آن دارد.نحوه برخورد والدین از همان کودکی، با شکست خوردن فرزندانشان بسیار مهم و تعیینکننده است. نوع واکنش ما به آنها میآموزد که شکست، اتفاقی طبیعی و یک واقعیت در زندگی است و حتی قبلتر از آن ما به آنها میآموزیم که اهدافشان را چگونه انتخاب کنند. زرندی در این خصوص میگوید:«باید مراقب باشیم توقع خودمان را از توقع بچههایمان متمایز کنیم و بدانیم بخشی از آنچه از آنها میخواهیم، توقعات ماست، باید جلوی آن را بگیریم و اجازه دهیم بچهها توقعات خودشان را زندگی کنند، در این صورت اگر دچار ناکامی هم شوند، یک ناکامی بهینه بوده و باعث رشدشان خواهد شد».
نحوه برخورد با شکست کودکانمان هم مهم است، اینکه واقعبینانه به ماجرا نگاه کرده و شرایط را بررسی و ارزیابی میکنم یا اینکه کودک را هدف قرار داده و او را ناتوان در رسیدن به هدف میدانیم.این متخصص روانشناس میگوید:«ما همانطور با شکستها برخورد میکنیم که والدین ما در کودکی با شکستهای ما برخورد میکردند».
آنها که بیشتر شکست میخورند
شکست در رسیدن به هدف، ممکن است برای همه ما پیش بیاید اما بعضی افراد بیشتر دچار شکست خواهند شد.یک دسته از این افراد کمالگراها هستند.
آنها شکست میخورند زیرا در چشماندازی که برای خودشان تعریف میکنند، بهخودشان نگاه نکرده و فقط ایدهآلترین هدف را میبینند و میخواهند به آن برسند. زرندی در این خصوص معتقد است: «کمالگراها چیزی را دنبال میکنند که در واقعیت وجود ندارد و فقط در ذهنشان است.آنها نگاه نمیکنند که این هدف ایدهآل، محصول ذهن است یا واقعیت». والدین کمالگرا نیز در تربیت کودکانشان برای انتخاب هدف و رسیدن به آن، بازهم همین نگاه را به آنها منتقل کرده و نمیتوانند درست عمل کنند. بهگفته زرندی، آنها واقعیتهای ذهنی خودشان را به بچهها تحمیل میکنند یا بهگونهای آنها را بار میآورند که ایدهآلهای ذهنی دستنیافتنی طراحی میکنند و چون اهدافشان دست نیافتنی است، ناکام و افسرده میشوند. «کمالگراها یا کمالگرا تربیت میکنند یا افسرده» ازآنجا که کمالگراها خودشان را ندیده و هدفشان زاییده واقعیت نیست، نمیتوانند شکست پیش آمده را هم بهدرستی تحلیل کرده و اشکال کار را بشناسند، اما اینگونه نیست که طعم پیروزی را نچشند و همواره شکست، محصول هدفگذاریشان باشد. زرندی میگوید: «کمالگراها نیز به یکسری از اهدافشان میرسند اما با انرژی بیشتر و چندین برابر خستگی و میزان رضایتشان هم معمولا پایین است، آنها معمولا ناراضیاند».
به جمع شکست خوردگان خوش آمدید!
اصلا اگر شکست نباشد قدر موفقیت دانسته نمیشود. حالا که زمین خوردید، اگر میخواهید دست به زانو بگیرید و دوباره شروع کنید، این موارد را بهعنوان دورخیز مدنظر داشته باشید.
شکست اجتنابناپذیر است: بپذیرید شکست در هر کاری، فعالیت یا ارتباطی وجود دارد.بنابراین با شکست دنیا تمام نمیشود. بلکه دریچههای جدید برایتان گشوده میشود. جلوی شکست مقاومت نکنید. آن را قبول کنید و با آن کنار بیایید.
شکست را بررسی کنید: بعد از شکست بررسی کنید چه عواملی باعث شکست شما شدند. معمولا عدمشناخت کافی از موقعیتی که در آن هستید، باعث میشود شکست بخورید. مسیر شکست را مرور و اشتباهات را پیدا و آنها را جبران کنید.
مسئولیت بپذیرید: وقتی شکست خوردید خودتان بار مسئولیت آن را بردارید و مدام دنبال مقصر نگردید. شاید از اینکه دیگران شما را بهخاطر شکست سرزنش کنند بترسید اما مهماست که بتوانید مسئولیت خطاهای خود را بهعهده بگیرید. تا برای ادامه فعالیت، برنامه بهتری بچینید که اشتباهات قبلی تکرار نشود.
/انتهای پیام/
منبع: همشهری