تبیین تاریخ معاصر ایران، در پرتو صحیفه امام‌خمینی؛
رهبر معظم انقلاب اسلامی، در تبیین همسانی هویت انقلاب اسلامی و شخصیت امام‌خمینی (ره)، جمله معروفی دارند که «ایـن انـقـلاب بی‌نـام خـمـیـنی، در هیچ جای جهان شناخته شده نیست.» برهمین اساس، قاعدتاً برای شناخت تاریخ انقلاب اسلامی [از شروع نهضت اسلامی تا امروز]، باید جایگاه بسیار مهمی برای شخصیت رهبر کبیر انقلاب اسلامی در این انقلاب و تأثیر رهبری و کلام او در آن قائل باشیم

به گزارش «سدید»؛ رهبر معظم انقلاب اسلامی، در تبیین همسانی هویت انقلاب اسلامی و شخصیت امام‌خمینی (ره)، جمله معروفی دارند که «ایـن انـقـلاب بی‌نـام خـمـیـنی، در هیچ جای جهان شناخته شده نیست.» برهمین اساس، قاعدتاً برای شناخت تاریخ انقلاب اسلامی [از شروع نهضت اسلامی تا امروز]، باید جایگاه بسیار مهمی برای شخصیت رهبر کبیر انقلاب اسلامی در این انقلاب و تأثیر رهبری و کلام او در آن قائل باشیم. متأسفانه در سالیان اخیر افراد و گروه‌هایی برای رسیدن به اهداف سیاسی و مطامع خود به تحریف اندیشه و آرمان‌های بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی و تاریخ انقلاب اسلامی روی آورده‌اند. اتفاق نامبارکی که برای مقابله با آن می‌توان با مراجعه به صحیفه امام دروغ و ساختگی‌بودن ادعا‌های تحریف‌کنندگان را دریافت و به دیگران نیز منتقل کرد؛ صحیفه‌ای که اگر با توجه به تاریخ و وقایع نهضت و انقلاب اسلامی مورد بررسی قرار بگیرد، یکی از بهترین منابع برای شناخت و واکاوی تاریخ انقلاب اسلامی ایران است. در نوشتار پی آمده، این موضوع بیشتر مورد کنکاش قرار گرفته است. امید آنکه تاریخ‌پژوهان انقلاب اسلامی و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید.

هنگامی که امام‌خمینی، تاریخ معاصر را روایت می‌کند
«صحیفه امام» مجموعه‌ای ۲۲ جلدی است که ۲۱ جلد آن دربردارنده سخنرانی‌ها، بیانیه‌ها، احکام و نامه‌های امام‌خمینی (ره)، از سال ۱۳۱۲. ش تا ۲۸ اردیبهشت ۱۳۶۸. ش (دو هفته قبل از رحلت ایشان) می‌شود. جلد ۲۲ هم شامل فهرست اعلام کل مجموعه است (۱). مسلماً جدای از اینکه سخنرانی‌ها، نامه‌ها و بیانیه‌های امام بسیار پندآموز، حکمت‌آموز و بصیرت‌زاست، می‌توان به صحیفه به عنوان یک منبع مهم در شناخت تاریخ هم نگریست، زیرا از یک‌طرف امام راحل فقیه و اندیشمندی حکیم بود که تاریخ اسلام و ایران را خوب می‌شناخت و تحلیل‌هایی که از تاریخ معاصر ایران به ویژه درباره وقایع خاص تاریخی و شخصیت‌های مهم مثبت و منفی آن، همچون شهید آیت‌الله شیخ‌فضل‌الله نوری، شهید آیت‌الله سیدحسن مدرس یا رضاخان می‌کرد، دقیق و قابل تأمل بود. از سوی دیگر، از آنجا که سخنان، مواضع و پیام‌های ایشان موجب وقوع حوادث مهمی در تاریخ معاصر ایران شده است، قابل توجه و مهم است.
از منظر اول، امام‌خمینی باعث شد که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مورخان و پژوهشگران مسلمان جرئت پیدا کنند و سلطه روایت استعماری روشنفکران شرق و غرب‌زده را در بیان تاریخ به کناری زده و روایت جدیدی که در آن هویت ایرانی و اسلامی، علما و مردم نقش پررنگی داشته‌اند را بیان کنند. در واقع امام با بیانات خود، به جنگ روایت غالب تاریخی روشنفکران غرب‌زده، با رویکرد ضددینی و ضدروحانیت آنان رفت و آن را زیر سؤال برد. مثلاً ایشان در ۱۴ تیر ۱۳۵۸. ش در دیدار با جمعی از دانش‌آموزان نابینای مدرسه ابابصیر اصفهان، درباره نقش روحانیت در مبارزات ضداستعمار و ضداستبداد معاصر که تا آن زمان در کتاب‌های تاریخ به عمد یا سهو مغفول مانده بود، فرمودند: «قضیه تنباکو در زمان مرحوم میرزا، به این‌ها (غربی‌ها) فهماند که با فتوای یک آقایی که در دهی در عراق سکونت دارد، می‌تواند یک امپراطوری را شکست داد و سلطان وقت هم با همه کوششی که کرد، برای اینکه آن قرارداد را حفظ بکند، نتوانست کاری از پیش ببرد... این‌ها فهمیدند باید این قدرت را بگیرند تا این قدرت زنده است، نمی‌گذارد این‌ها هرکاری دلشان بخواهد بکنند و دولت‌ها عنان گسیخته باشند و هر طوری دلشان بخواهد، عمل بکنند و لهذا با کمال کوشش، تبلیغات کردند بر ضد روحانیت.» (صحیفه امام، جلد ۸، ص ۴۵۱ و ۴۵۲)
البته امام‌خمینی پیش از آن و در ۸ آبان ۱۳۵۷ در نوفل لوشاتو و در جمع دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج، درباره چرایی ضداسلام و ضدروحانیت بودن روایت تاریخ غرب و غرب‌زده‌ها در کتاب‌های‌شان، فرموده بودند: «[ما]مواجه هستیم با تبلیغاتی که از آن وقتی که خارجی‌ها راه و مطالعات پیدا کردند به ایران و خواستند ذخایر ایران را ببرند، شروع به تبلیغاتی کردند که اسلام و روحانیت اسلام را در نظر مردم، یک [مطلب]مخالف با زندگی، مخالف با عقل، ارتجاعی، به درد زندگی نخور، از این چیز‌ها [معرفی کنند]، با آن تبلیغات دامنه‌دارشان این تهمت‌ها را زدند که اصل ادیان افیون هستند برای تخدیر مردم و این [را]هم سرمایه‌دار‌ها درست کردند و علمای اسلام هم، عمال همین سرمایه‌دار‌ها هستند و مردم را تخدیر می‌کنند که مردم صدای‌شان درنیاید که انقلابی یک وقتی پیدا نشود.» (صحیفه امام، جلد ۴، ص ۲۱۳)

تاریخ را بنویسید، قبل از اینکه برایتان بنویسند
چند سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در حالی که کشور درگیر جنگ با ارتش بعث صدام و حامیان غربی و شرقی‌اش بود، جماعتی از ضدانقلاب (اعم از رجال پهلوی یا اعضای گروهک‌های مارکسیستی) که در کشور‌های غربی ساکن بودند، شروع به نوشتن کتاب‌های تاریخی درباره انقلاب اسلامی و تحلیل آن ایران کردند. کتاب‌هایی که انبوهی از تحریفات، اکاذیب و تحلیل‌های غلط را به خورد مخاطب عرضه می‌داشت. به همین دلیل امام‌خمینی در تاریخ ۲۵ دی ۱۳۶۷. ش در نامه‌ای به حجت‌الاسلام سیدحمید روحانی (زیارتی)، ضمن دادن مأموریت تدوین تاریخ انقلاب اسلامی به وی، درباره لزوم تاریخ‌نگاری صحیح انقلاب اسلامی، به ایشان توصیه کردند: «شما به عنوان یک مورخ، باید توجه داشته باشید که عهده‌دار چه کار عظیمی شده‌اید. اکثر مورخین، تاریخ را آنگونه که مایلند یا بدان‌گونه که دستور گرفته‌اند می‌نویسند، نه آنگونه که اتفاق افتاده است. از اول می‌دانند که کتابشان بناست به چه نتیجه‌ای برسد و در آخر به همان نتیجه هم می‌رسند. از شما می‌خواهم هرچه می‌توانید، سعی و تلاش کنید تا هدف قیام مردم را مشخص نمایید، چراکه همیشه مورخین اهداف انقلاب‌ها را در مسلخ اغراض خود یا اربابانشان ذبح می‌کنند. امروز همچون همیشه تاریخ انقلاب‌ها، عده‌ای به نوشتن تاریخ پرافتخار انقلاب اسلامی ایران مشغولند که سر در آخور غرب و شرق دارند. تاریخ جهان پر است از تحسین و دشنام عده‌ای خاص، له یا علیه عده‌ای دیگر یا واقعه‌ای در خور بحث. اگر شما می‌توانستید تاریخ را مستند به صدا و فیلم، حاوی مطالب گوناگون انقلاب از زبان توده‌های مردم رنجدیده کنید، کاری خوب و شایسته در تاریخ ایران نموده‌اید. باید پایه‌های تاریخ انقلاب اسلامی ما، چون خود انقلاب، بر دوش پابرهنگان مغضوب قدرت‌ها و ابرقدرت‌ها باشد.» (صحیفه امام، جلد ۲۱، ص ۲۳۹)

نامه استعفای شما باعث تعجب شد
دهه ۶۰ در عمر چهار دهه‌ای نظام جمهوری اسلامی، دهه‌ای خاص و سرشار از حوادث گوناگون و حتی عجیب است. برخی از این حوادث همچون: جنگ تحمیلی هشت ساله، اعلام جنگ مسلحانه سازمان مجاهدین خلق (منافقین) با نظام جمهوری اسلامی، و... تا حدودی در سال‌های اخیر، مورد بازخوانی و کنکاش قرار گرفته است، اما وسعت و پیچیدگی حوادث این دهه آنقدر زیاد است که برخی از آن‌ها کمتر مورد توجه قرار گرفته‌اند یا اصلا به آن پرداخته نشده است. حوادثی که اولاً: با علم به آن‌ها می‌توانیم از عوض‌شدن جای «قاتل و شهید» از سوی ضدانقلاب جلوگیری کرده و ثانیاً: با عبرت‌گیری از آنها، از بروز اشتباه در تصمیم‌گیری‌ها و عملکرد‌ها مانع شویم.
یکی از این ماجرا‌های عبرت‌آموز، جریان استعفای میرحسین موسوی [نخست‌وزیر وقت]، بعد از پذیرش قطعنامه و رد آن توسط امام خمینی. ماجرایی که کمتر به آن پرداخته شده و دانستن درباره آن، موجب خواهد شد که مسئولان در شرایط خطیر، با کنارگذاشتن اختلافات سیاسی و جناحی کم‌ارزش، منافع ملی را زیر پا نگذارند، اما اصل ماجرا به این شکل است که میرحسین موسوی بعد از پذیرش قطعنامه و عملیات مرصاد و در شرایطی که دقیقاً در آن مقطع، گفتگو‌های جدید علی‌اکبر ولایتی به عنوان نماینده ویژه امام با نمایندگان صدام برای اجرای مفاد قطعنامه، به ویژه تعیین تکلیف اسرا در سازمان ملل آغاز شده بود، نامه استعفای خود را نوشت. او در این نامه ضمن گله از کم‌بودن اختیارات نخست‌وزیر، به اختلاف با مخالفان دولت (از جناح راست) اشاره و این مسئله را دلیل استعفایش عنوان کرده بود، اما نکته جالب این است که میرحسین موسوی متن استعفانامه خود را قبل از اطلاع به امام (ره) و بزرگان نظام، در روزنامه «جمهوری اسلامی» به تاریخ ۱۵ شهریور ۱۳۶۷. ش منتشر کرد، کاری که موجبات ناخشنودی امام را فراهم آورد. رهبر انقلاب در همان روز و پس از اطلاع از این اقدام نابه‌جای موسوی، در نامه‌ای [و در واقع توبیخ نامه‌ای]، خطاب به او نوشتند:
«بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای موسوی، نخست‌وزیر محترم
نامه استعفای شما باعث تعجب شد. حق این بود که اگر تصمیم بدین کار داشتید، لااقل من یا مسئولان رده بالای نظام را در جریان می‌گذاشتید. در زمانی که مردم حزب‌الله برای یاری اسلام فرزندان خود را به قربانگاه می‌برند، چه وقت گله و استعفاست؟ شما در سنگر نخست‌وزیری، در چارچوب اسلام و قانون اساسی، به خدمت خود ادامه دهید. در صورتی که نسبت به بعضی از وزرا به توافق نمی‌رسید، چون گذشته عمل می‌شود. این حق قانونی مجلس است، به هر وزیری که مایل بود رأی دهد. تعزیرات از این پس در اختیار مجمع تشخیص مصلحت است که اگر صلاح بداند، به هر میزان که مایل باشد، در اختیار دولت قرار خواهد داد. همه باید به خدا پناه بریم و در مواقع عصبانیت دست به کار‌هایی نزنیم که دشمنان اسلام از آن سوء‌استفاده کنند. مردم ما از این‌گونه مسائل در طول انقلاب زیاد دیده‌اند، این حرکات هیچ تأثیری در خطوط اصیل و اساسی انقلاب اسلامی ایران نخواهد داشت. از آنجا که من به شما علاقه‌مندم، ان‌شاء‌الله عندالملاقات مسائلی است که گوشزد می‌نمایم. والسلام.»
۱۵/۶/۱۳۶۷
(صحیفه امام، جلد ۲۱، ۱۲۳ و ۱۲۴)
البته در همان روز آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای هم به عنوان رئیس‌جمهور، در نامه‌ای ضمن رد درخواست استعفای میرحسین موسوی، خطاب به او نوشتند:
«برادر گرامی آقای موسوی، نخست‌وزیر محترم
با سلام، نامه استعفای شما را دریافت کردم و لازم می‌دانم چند موضوع را به جنابعالی گوشزد کنم:
در شرایط حساس کنونی و در حالی که مذاکرات ژنو در جریان است و لازم است همه در برابر ترفند‌های دشمنان آماده و از مسائل داخلی فارغ البال باشیم، استعفای دولت برخلاف مصلحت کشور و انقلاب و ضربه‌ای بر مصالح نظام جمهوری اسلامی است. مشکل تعیین چند وزیر، مشکل جدیدی نیست. در سه سال گذشته (دوره دوم ریاست جمهوری اینجانب) همواره این مشکل با حکمیت هیئت سه نفره منصوب امام حل شده و جنابعالی همواره از آن استقبال کرده‌اید... اینجانب با وجود اختلاف‌نظر‌های چندی که با شما در نحوه اداره کشور و اعتراض به روش‌های شما، به ویژه در مسائل اقتصادی دارم، همانطور که می‌دانید همواره در همه مراحل به شما کمک کرده‌ام و اکنون هم استعفای شما را به مصلحت ندانسته و اصرار بر آن را ضربه به نظام و حتی با کمال معذرت خیانت – البته خیانت غیرعمدی- می‌دانم و معتقدم خوب است جنابعالی امروز نظرات حضرت امام در امور اقتصادی را به طور دربست بپذیرید. استعفا را نمی‌پذیرم و خواهش می‌کنم اصرار نکنید.
سیدعلی خامنه‌ای
رئیس‌جمهور»

عقد اخوت با ساده‌اندیشان موجه نبسته‌ام
یکی دیگر از ماجرا‌های عبرت‌آموز تاریخ انقلاب در دهه ۶۰، داستان آیت‌الله حسینعلی منتظری و مقابله امام با اقدامات اشتباه وی و در نهایت عزل نامبرده از قائم مقامی رهبری بود. به دلیل توجه نکردن و دقت آقای حسینعلی منتظری، دفتر ایشان به مرکز رفت و آمد افراد مسئله‌دار با انقلاب و حتی منافق مبدل شده بود. متأسفانه این افراد نیز با سوءاستفاده از ساده‌اندیشی قائم مقام وقت رهبری، سخنان کذب و تفرقه‌آفرینی را علیه نظام و مسئولان جمهوری اسلامی، به وی القا می‌کردند و او نیز بدون کنکاش در درستی یا نادرستی اطلاعات دریافتی، همان انگاره‌ها را در محافل گوناگون، از جمله در دیدار‌ها و سخنرانی‌های خویش تکرار می‌کرد. اینگونه سخنان نامبرده، معمولاً مورد استقبال جریان‌های ضدانقلاب داخلی و خارجی و بهره‌برداری دشمنان قرار می‌گرفت و از سویی دیگر، موجبات ناراحتی مردم انقلابی را فراهم می‌کرد. به عنوان مثال، وی در سخنرانی خود به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۶۷. ش رسماً ایران را شکست خورده جنگ ایران با ارتش بعث صدام معرفی کرد و از اشتباهات امام در جنگ انتقاد کرده و گفته بود: «باید مواظب باشیم که حال لجاجت، خودمحوری‌ها، بی‌اعتنایی و منزوی‌کردن افراد دلسوز و فشارآوردن به بعضی از مردم را، کنار بگذاریم... دشمنان ما که این جنگ را تحمیل کردند، آن‌ها پیروز از کار درآمدند... ما در جنگ خیلی اشتباه و خیلی جا‌ها لجبازی کردیم و شعار‌هایی دادیم که می‌دانستیم نمی‌توانیم آن را انجام دهیم، شعار‌هایی دادیم که دنیا را از خودمان ترساندیم... ممکن است کسی در سطح بالا باشد و اشتباه بکند. در روزنامه‌ها، رادیو تلویزیون مردم باید بتوانند حرف بزنند... (۲).»


این سخنان آیت‌الله منتظری شدیداً موجبات حیرت و ملالت خانواده‌های شهدا، جانبازان و ایثارگران گشت. چندی بعد، امام‌خمینی در پیامی به مهاجرین جنگی در ۲ فروردین ۱۳۶۸. ش مصادف با نیمه شعبان، ضمن دلجویی از امت حزب‌الله، به این انگار‌های غلط آقای منتظری پاسخ محکمی دادند. در بخشی از این پیام آمده بود: «امروز غرب و شرق به خوبی می‌دانند تنها نیرویی که می‌تواند آنان را از صحنه خارج کند، اسلام است. آن‌ها در این ۱۰ سال انقلاب اسلامی ایران، ضربات سختی از اسلام خورده‌اند و تصمیم گرفته‌اند که به هر وسیله ممکن، آن را در ایران که مرکز اسلام ناب محمدی است، نابود کنند. اگر بتوانند با نیروی نظامی، اگر نشد با نشر فرهنگ مبتذل خود و بیگانه کردن ملت از اسلام و فرهنگ ملی خویش و اگر هیچ کدام از این‌ها نشد، ایادی خودفروخته خود از منافقین و لیبرال‌ها و بی‌دین‌ها را که کشتن روحانیون و افراد بی‌گناه برایشان، چون آب خوردن است و در منازل و مراکز ادارات نفوذ می‌دهند که شاید به مقاصد شوم خود برسند. نفوذی‌ها بار‌ها اعلام کرده‌اند که حرف خود را از دهان ساده‌اندیشان موجه می‌زنند. من بار‌ها اعلام کرده‌ام با هیچ کس در هر مرتبه‌ای که باشد، عقد اخوت نبسته‌ام. چارچوب دوستی من، در درستی راه هر فرد نهفته است. دفاع از اسلام و حزب‌الله، اصل خدشه‌ناپذیر سیاست جمهوری اسلامی است. ما باید مدافع افرادی باشیم که منافقین سرهاشان را در مقابل زنان و فرزندانشان در سر سفره افطار، گوش تا گوش بریدند. ما باید دشمن سرسخت کسانی باشیم که پرونده‌های همکاری آنان با امریکا از لانه جاسوسی بیرون آمد. ما باید تمام عشقمان به خدا باشد نه تاریخ. کسانی که از منافقین و لیبرال‌ها دفاع می‌کنند، پیش ملت عزیز و شهید داده ما راهی ندارند. اگر ایادی بیگانه و ناآگاهان گول خورده که بدون توجه بلندگوی دیگران شده‌اند، از این حرکات دست برندارند، مردم ما آن‌ها را بدون هیچ گونه گذشتی طرد خواهند کرد.» (صحیفه امام، جلد ۲۱، ص ۳۲۶)

کلام آخر
موارد فوق آمده، تنها چند نمونه از حوادث سیاسی و خاص تاریخ انقلاب اسلامی است که از طریق مراجعه به صحیفه امام خمینی (ره) مورد خوانش قرار گرفت، تا ابعاد مختلف آن برای امروز ما قابل درک شود. نمونه‌هایی برای نشان دادن اهمیت صحیفه امام، به عنوان یک منبع مهم شناخت تاریخ انقلاب اسلامی. این سخن به آن معناست که مورخان و پژوهشگران تاریخ انقلاب اسلامی، نمی‌توانند بدون در نظر گرفتن صحیفه و مواضع امام (ره)، تاریخ صحیحی از آن دوره برای مخاطبان خود ارائه کنند.
منابع:
۱- صحیفه امام- مجموعه آثار امام خمینی (ره) - مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، چاپ دوم ۱۳۷۹. ش
۲- محمدیان، ابوالحسن، «تاریخ انقلاب اسلامی» - آیت‌الله منتظری از قائم مقامی تا عزل- مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، جلد ششم، چاپ اول ۱۳۹۳. ش، ص ۱۱۱.

 

انتهای پیام/

منبع: جوان
ارسال نظر
captcha