گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ کتاب «فهیمه» زندگی داستانی فهیمه محبی، مدیر دانشنامه تشیع است که به همت نفیسه ثبات و توسط انتشارات روایت فتح به چاپ رسیده است.
اثر با زبانی روایتی تلاش دارد تا قصهای پر از جزئیات، از لحظه لحظه زندگی این بانوی خستگی ناپذیر ارائه دهد به گونهای که گاه ممکن است این احساس را تجربه کنید که داستان به آهستگی پیش میرود. اما نگارنده تلاش داشته تا با بیانی فاخر، سرشار از تمثیلها و الفاظ ناب این مسئله بپوشاند.
قصه فهیمه از دوران کودکی وی آغاز میشود و حتی سری نیز به زندگی پدر او میزند. پدر فهیمه محبی، محمد حسین انجدانی از اهالی روستای انجدان از توابع استان مرکزی است که به دلیل علاقه فراوان به دروس طلبگی، علی رغم میل باطنی خانواده خویش، روستا را ترک کرده و به تهران مهاجرت میکند. وی در تهران سرانجام به حقوق روی آورده و به عنوان یکی از وکلای شناخته شده و معتمد شهر مطرح میشود. همین أمر سبب میشود که خانه وی محل رفت و آمد شخصیتهای بزرگی شود که برای پیگیر أمور خود به آنجا میروند. ازجمله این اشخاص که گاه برای دیدن پدر فهیمه به خانه آنها میرود، آقا روح الله خمینی است، همان روحانی سرشناسی که وقتی فهمیه، کودک داستان با بازیگوشی تمام از زیر بار پوشیدن روسری شانه خالی میکند، با وساطت وی از خشم پدر میگریزد. البته فهیمه شاید هیچ گاه در آن موقع تصور نمیکرد مقابل مردی قرار دارد که در آینده زندگی اورا نیز متحول میکند.
تمام کودکی فهیمه در خانهای بزرگ در تهران و با پسر عموی خود رضا محبی میگذرد، رضا که از روستای انجدان برای ادامه تحصیل به تهران آمده، از آنجا که جایی برای اقامت ندارد در خانه عموی خویش مستقر شده است. مادر فهیمه به این دلیل که رضا ۱۴ سال از فهیمه بزرگتر بود، به دختر خویش نصیحت میکرد که به او عمو کوچولو بگوید، فهیمه هم با زبان بچگی خود به او عمو اوچولو میگفت. فهیمه، اما پس از بزرگ شدن به عقد عمواوچولو درآمد و کتاب صفحات متعددی را به وصف علاقه این دو به یکدیگر میپردازد. عشق میان فهیمه و رضا در حالی آغاز میشد که رضا به استخدام نیروی هوایی ارتش درآمد. پدر فهیمه با شغل رضا مخالف بود، چراکه میترسید هر صبح که رضا سرکار میرود، دیگر باز نگردد. حاصل این زندگی مشترک دو پسر به نامهای نادر و سعید و یک دختر بود. سرگرد رضا محبی که از بنیان گذاران هوانیروز ایران در زمان پهلوی دوم بود، بنا به گفته راوی کتاب اخلاق بسیار مهربانانه و مردم مدارانهای داشت. رضا قبل از هر مأموریت خود، بچهها را از خواب بیدار میکرد و آنقدر با آنها به بازی مشغول میشد که خسته شوند، سرانجام پس از اخذ مجوز خروج از بچه ها! به مأموریت خود میرفت. همین اخلاق گرم و خوب او باعث شد تا وابستگی خاصی میان او و بچهها شکل بگیرد. اما این صفحههای شیرین کتاب زندگی فهیمه طولی نکشید تا آنکه سرانجام رضا در سال ۴۱، طی یک مأموریت در قزوین دچار سانحه شده و شهید میشود. شهادت رضا آغاز فصل جدیدی از زندگی فهمیه محبی است. به دنبال این اتفاق و با اصرار سعید فرزند کوچک فهمیه که میگفت دوست ندارد در جایی که قاتل پدرش (شاه) زندگی میکند، زندگی کند آنها به انگلستان مهاجرت میکنند. سعید که جوانی نخبه و با استعداد بود، پس از مرگ پدر دچار تنشهای روحی شده و روحیه حساسی پیدا میکند.
با آغاز انقلاب اسلامی شرایط برای ایرانیان مقیم انگلیس سخت میشود به گونهای که فهیمه به ناچار به ایران باز میگردد. با این حال سعید نیز که به تازگی در دانشگاه پذیرش گرفته بود، به شوق حضور در جبهههای جنگ علیه رژیم صدام به ایران باز میگردد. سعید فرزند کوچک فهیمه تلاشهای مختلفی برای پذیرش در جبهه انجام میدهد که همگی به واسط لهجه انگلیسی و تیپ متفاوتش با شکست مواجه میشود. سرانجام با سفارش مادر که راضی به حضور او در جبهه نبود، در هوانیروز ارتش به خدمت گرفته شده و پس از هجده روز فعالیت، در حادثه درگیری بالگرد ارتش به درجه رفیع شهادت نائل میآید.
آغاز فصلی نو در زندگی فهیمه
شهادت سعید که پس از رضا مونس لحظات مادر بود آغاز فصلی نو در زندگی فهمیه محبی است. این فصل نو با نامه مشهور وی در روزنامه همراه است که در آن بیان میکند از مسیری که رفته ناراحت نیست و همه فرزندان این سرزمین، مانند فرزندان او بوده و تا آخر نیز پای در رکاب خواهد ماند.
این فصل از زندگی فهیمه از این نامه مشهور شروع میشود، جایی که یک روز خانمی با موهای پر پشت که آن را به سختی در زیر قطعه کوچکی از پارچه مخفی کرده، این قطعه روزنامه را در دست گرفته و درب خانه فهیمه را محکم میکوبد و به او میگوید اگر این نامه صرفا یک لفاظی بی پشتوانه است که من از طرف ایل و تبارم آمده ام تا در صورت تو آب دهان بیندازم! و اگر سخنی است که پای آن ایستادهای از شما تقاضای کمک دارم. آن خانم از اهالی ایل کلهر در غرب کشور بود که به همراه طایفه خود در تهران محلی را برای اسکان آوارگان تدارک دیده بودند. فهیمه با حاضر شدن در آن محل متوجه کمبودها و کاستیهای آنان میشود، از همین رو زندگی خویش را به طور پیوسته وقف حمایت از جبههها و آوارگان میکند. او در این مسیر حتی خانه دو هزار متری خود در لندن را فروخته و خرج آوارگان میکند، به اعتبار فرزند شهید خود و همسرش، در ادارات مختلف حضور پیدا کرده و با توجه به ارتباطاتی که داشته، اقدام به دریافت بودجه برای کمک به آورگان و بخشهای خاصی از جبهه میکند. تمام عمر فهیمه در بازه دفاع مقدس به این مسئله میگذرد. اما پس از اتمام جنگ فهیمه به جای جدیدی برای خدمت میرود.
دانشنامه تشیع که به همت شخصیتهایی همچون بهاء الدین خرم شاهی، مهدی محقق و دیگران در حال نگارش بود، به واسطه از دست رفتن منابع مالی خود دچار بحران میشود، در حالی که تنها یک جلد از این دانشنامه چاپ شده بود، منابع مالی این دانشنامه گرفته میشود. به دنبال این اتفاق بهاء الدین خرم شاهی با خانم فهیمه محبی وارد گفتگو میشود و ایشان مدیریت مالی و اداری این دانشنامه را برعهده میگیرند. فهیمه برای احیا و به ثمر نشستن این پروژه تمام دارایی خود را خرج میکند. از طلاها و زیورآلات شخصی تا دیگر دارایی ها، وی حتی در این مسیر خانه چهار طبقهای را که همسر وی رضا محبی برای آنها ساخته بود را نیز فروخته و خرج تولید این اثر میکند. این خانه به نوعی برای فهیمه دارای ارزش معنوی بسیاری بود. تمام خاطرات او با رضا همسرش در این خانه سپری شده بود، حتی سعید فرزند شهید او نیز علاقه فراوانی به این خانه داشت به گونهای که به مادر خود وصیت کرده بود مرا از در این خانه تشییع کنید، با این حال فهیمه از این خانه نیز گذشته و با فروختن آن خود ساکن یک اتاق در منزل دختر خویش میشود.
با همت خانم فهمیه محبی و از خود گذشتی او، بیش از سیزده جلد این دانشنامه در زمان حیات ایشان منتشر شد. خانم محبی سرانجام در سال ۱۳۸۸ به واسطه پوکی شدید استخوان که به نحو ارثی به آن مبتلا بود، دچار حادثه شده و در بیمارستان رحلت میکنند.
کتاب فهمیه اثری است که تلاش کرده تا جزئیات زندگی پر پیچ خم این مادر پر جنب و جوش و فداکار ایرانی را روایت کند. حاصل این تلاش در هفت فصل و ۳۶۰ صفحه خلاصه میشود که میتوانید آن را به قیمت نود هزار تومان از انتشارات روایت فتح خریداری نمایید.
نکته قابل توجهی که این کتاب را بیش از پیش در محل توجه قرار میدهد، نیاز امروز ما برای شناخت شخصیتهایی است که میتوانند به عنوان زن تراز انقلاب اسلامی، به عنوان یک الگو به دیگر بانوان معرفی شوند. اثر فوق ذکر به نظر میرسد در این زمینه موفق شده تا در قالب یک روایت ناب، بذرهای تولید چنین الگویی را بکارد.
/انتهای پیام/