گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ در بخش نخست گفتگو با دکتر شیرین ولی پوری، پیرامون محبوبترین گروههای مرجع با عنوان «کدام گروه مرجع همچنان مقبولیت دارد؟» به این موضوع پرداخته شد که خیلیها سعی میکنند با دیدن این اعتراضات (که امروزه نام اعتراض مدنی (نه سیاسی) به خود گرفته) گروه مرجع روحانیت را از نظر مقبولیت زیر سؤال ببرند، اما من بر این باورم که اگر الآن رفراندوم انجام شود هنوز هم ملت، همین گروه مرجع را به هر گروه دیگر مدعی که لندن نشین و پاریس نشین و واشنگتن نشین است، ترجیح میدهد. بخش دوم این گپ و گفت در ادامه از منظر شما میگذرد:
با توجه به توضیح اخیر، مبنای این گروه از افرادی که شما فرمودید همان کتاب، سنت، عقل و اجماع است یا معنای گسترده تری از فقه مد نظر است؟
ولیپوری: اگر قرار باشد این گروه مورد پذیرش قرار بگیرد برای کجا مورد پذیرش قرار میگیرد؟ برای ایران، ایرانی که چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب خودشان و نوزادانشان با نام خداوند بزرگ میشود و رشد میکند، تأکید میکنم با نام خداوند. نمیآیم محدود کنم به اسلام. چرا؟ چون ما ادیان الهی دیگر را هم داریم پس با نام خداوند. این است که کتب ابراهیمی برای این گروه مهم است. ما چرا نباید در کشور خودمان جایگاه وسیعی برای ادیان دیگر هم قرار دهیم؟ آنها هم با ما در یک راستا هستند و هدف هم یکی است. حالا اینها مباجث دیگری است. اما به طور اخص گروه فقه الاجتماع، کتاب، سنت، عقل و اجماع را مد نظر قرار میدهند. عقل هم بناء عقلاء است و آنچه در فقه ما تأیید شده است. اینها باید بر اساس کتاب، سنت، عقل و اجماع پیش بروند. وقتی به عقل و بناء عقلاء ورود میکنیم میبینیم که سلبریتی را شامل میشود منتهی سلبریتی که به کتاب و سنت پایبند باشد. هنرمند و فوتبالیست را شامل میشود. یعنی همین گروههای مرجعی که الان میبینیم وجود دارند. اینها همه نیازهای بشر است. اگر مسیحی بود که کتاب، کتاب خودش سنت، سنت مسیحیت. مسیحیتی که ما در قانون اساسی به رسمیت شناختیم و پذیرفتیم. آنها هم برای خودشان تعریفی از عقل و بناء عقلاء دارند. ما یک بام و دو هواییم، اصل نوزده و بیست ما در قانون اساسی میگوید که ایرانیها از هر رنگ و نژاد و آیینی و ... باشند همه در مقابل قانون برابرند. بعد در اصول قبلی، اصول سیزده و چهارده تبصره میزنیم که اینها چه تعداد نماینده و حق دخالت دارند. این تعارضات باید حل شود. سال ۶۸ حضرت امام به شورای بازنگری گفتند سریع بازنگری کنید. من از شما میپرسم بیش از سه دهه از آن زمان گذشته است مگر میشود جامعه امروز را با قانون اساسی سه دهه گذشته اداره کرد؟ مگر ما مباحث و مسائل جدید نداریم وقتی در مقابل تغییر میایستیم این تغییر میشود بحران. وقتی اصرار داریم آنچه بوده، لا یتغیر بماند، بحران بوجود میآید. من بر این باورم اعتراض ها، بحران زا نیستند، این ایستادگی ما در مقابل اعتراض هاست که بحران زاست.
مجری فقه پویا، نیاز اول جامعه ایرانی
به نظر شما این فقه سیاسی، فقه پویا یا فقه جواهری که درباره آن صحبت شد، آیا ظرفیت پاسخ به نیازهای جامعه امروز را دارد و آیا به عنوان یک مبنا برای اداره جامعه میتواند پاسخگوی نیازها باشد؟
اینکه سال ۵۸ به جمهوری اسلامی ایران با زعامت مرحوم حضرت امام رأی آری داده شد به دلیل وجهه مقبول ایشان در آن زمان بعد از مرحوم آیت الله بروجردی بود. مردم به ایشان اعتماد داشتند. با توجه به شرایط و مقتضیات و نارضایتیهایی که از لحاظ فرهنگی پیش آمده بود، مردم احساس کردند به یک دامن امن نیاز دارند
ولیپوری: اگر فقه پویا، مقتضیات زمان و مکان، تاریخ، عرف، نیازهای اجتماع، نیازهای بین المللی، اینها را در نظر بگیرد، بله. من نگران این هستم مخاطب هر واژه فقهی که میآید تصور کند یک روحانی با لباس معمم مد نظر ماست، اصلا این طور نیست. با همه توضیحاتی که عرض کردم اگر این فقه در جامعه شکل بگیرد و بوجود بیاید واقعا توان پاسخ گویی را دارد. ولی سوال مهمتر این است آیا ما متولی برای اجرای این فقه داریم؟ مشکل ما این نیست که آیا فقه پویا، توان پاسخ گویی به جامعه جهانی امروز و ایران را دارد یا نه. دغدغه ما این است که آیا ما متولی اجرای این فقه پویا را داریم؟ آیا کسی را داریم که این فقه پویا را در قامتش بنشانیم؟ آن چیزی که الان تصلب ایجاد کرده است و چیزی که الان باعث رکود فقه شده است، مجریان فقه هستند، نه خود فقه ما. فقه ما بسیار پتانسیل و ظرفیت این را دارد که به روز شود. بسیار ظرفیت این را دارد که انسان مدار شود، چون اسلام بر مبنای انسان مداری است. این طور نیست که دستورات شارع مقدس لایتغیر باشد حتی در مباحث قصاص. کجای دین گفته اگر کشت، بکش؟ یک دیدگاه اصالت الممات است که اصلا شایسته صفات رحمانیت و رئوف بودن پروردگار نیست. خداوند قصاص را برای تو قرار داده است، بله، اما در ادامه میفرماید اگر ببخشی، پاداش تو پیش من است. پس بنابراین هیچ قطعیتی، حتی در جایی که ما فکر میکنیم وجود دارد، وجود ندارد، چه برسد به مباحث انسان مداری. خداوند آنقدر بر انسان رئوف است که بارها و بارها توبه انسان را میپذیرد. چنین شارع منعطفی چطور ممکن است که ما اجرائیات منعطفی از فرمایشات و دستوراتش نداشته باشیم. مگر در نهایت این نیست که فقه، فهم و ادراک از دستورات شارع است پس هر چقدر بیشتر میاندیشیم بیشتر متوجه میشویم که ما برای انسان مداری مان، برای قاعده لطفمان، برای گسترش دایره لطفمان در جامعه کم گذاشتیم. یک قانون جزایی درست میکنیم که هر ده پانزده سال این را با جرائم جدید تغییر میدهیم. گفتیم حدود دو هزار و خردهای جرم باید از قانون خارج شود. این جرم انگاریها باید حذف شوند، اینها یعنی خشونت. آیا پروردگار ما انقدر خشن است؟ نمیشود و نباید یک قانون را برای کل مملکت اجرا کرد. قانون جزائی که میخواهیم در کرمان اعمال کنیم، در سیستان و بلوچستان جواب نمیدهد. قانون شیعه و سنی نباید واحد باشد. قانونی که مرجع قدرت است در جنوب کرمان، در بلوچستان و امثال اینها جواب نمیدهد. در یک نظام عادی تفاوتهای فردی وجود دارد. کجای قوانین ما این تفاوتهای فردی در نظر گرفته میشود؟ اما در کل به این تندی که من عرض میکنم هم نیست. خوشبختانه در نظام قضایی ما مدام آیین نامه یا بخش نامه میآید که قاضی محترم، اگر فلان مورد را دیدی، میتوانی از توبه یا سقوط مجازات پیش بروی، این خوشبختانه هست، ولی یک ایراد اساسی هم برهمین موضوع وارد است. چرا نباید این انسان مداری در قوانین مان، در اجتماع مان، در تفکر زعامتی مان جاری باشد؟ چرا این محبت و لطف ما نباید عیان باشد؟ فقه پویا، این ظرفیت را دارد، اما مجریانش تربیت شده نیستند. ما باید مجریانی برای این بحث تربیت و ایجاد کنیم تا بتوانیم فقه پویا را در قامت آنها بنشانیم. باید کشف شان کنیم. اینطور نیست که اصلا موجود نباشند، باید اینها را پیدا کنیم.
فرمودید که رهبران انقلاب یعنی حضرت امام و در حال حاضر مقام معظم رهبری معتقد به اجرای فقه الاجتماع هستند، اما در عمل ما شاهد گسترش آن نیستیم. مشکل اصلی کجاست که رأس قدرت در جمهوری اسلامی معتقد به اجرای فقه پویاست، اما در عمل این اتفاق نمیافتد؟
ولیپوری: اولین نکته در دریافت و اجرا و فهم پیام است. میفرماید: «و لکم فی قصاص الحیاة یا اولی الالباب» برای شماای صاحبان خرد، در قصاص برای شما زندگی در نظر گرفتیم. امروز بیش از چهار دهه است که قصاص انجام میگیرد بدون اینکه مفهوم این آیه را متوجه شده باشیم. آیا کسی که صاحب خرد و اندیشه است، حاضر میشود به این راحتی، خون کسی را بریزد. در جایی که میفرمایند کشتن یک فرد، مانند این است که تمام بشریت کشته شده باشد. فهم و ادراک از کلام خیلی مهم است در این آیه تاکید بر زندگی است نه ممات و قصاص. نمیفرماید قصاص کنید تا زنده بمانید بلکه مفهوم این است که ترس از قصاص، برای شما زندگی میآورد نه خود قصاص. یعنی حیات بر مرگ تفوق دارد. درباره فرمایشات مقام معظم رهبری هم همین کج فهمی دارد اتفاق میافتد! زمانی که مقام معظم رهبری، بحث فقه الاجتماع را مطرح کردند، من هم در چند جا سخنرانی کردم و آن را مطرح کردم و متاسفانه دیدم که گروههای حوزوی علیه من شوریدند که شما اشتباه برداشت میکنید که بنده کلام حضرت آقا را منبع آوردم. این افرادمعترض چنین فهم دارند که تنها این گروه حق ورود و فهم اموراجتماع را دارند. به طریق واضحتر یعنی این که: مخاطب فرمایش مقام معظم رهبری، فقط خروجیهای حوزهها هستند! که البته بنده در همین گفتگو این فهم را با دلیل رد نمودم. این رفتار از این عده، عین تصلب و ایستادگی است. پویایی و حرکت کار دشواری است. مگر واقعا پیامبران با همه زحماتی که کشیدند توانستند جامعه بشریت را به آن درجه ایده ال و متعالی و مطلوبی که مورد نظر خودشان و شارع مقدس بود، برسانند. نه، سخت است. پویایی و حرکت سخت است. تفکرکردن سخت است. مشکل اصلی این است که نمیخواهند بفهمند. هر کدام از منظر خودشان، آن را تفسیر میکنند و در جایی نظر خودشان را اعمال میکنند. خیلی واضح است که الان جامعه ما نیاز به فقه الاجتماع دارد، ولی در عمل به دلایلی که عرض شد، اتفاقی نمیافتد.
جامعه ایران هنوز به مرحله خشم نرسیده است
واکنش مردم نسبت به اجرایی نشدن فقه الاجتماع چگونه بوده است؟
ولیپوری: ادبیات جامعه، فقه الاجتماع را نمیفهمد. جامعه تنها جمهوری را میخواهد و حتی نمیداند چیزهایی که میخواهد همه در قالب جمهوری میگنجد یا خیر. من و شمایی که راجع به مباحث روحانیت و دین و زعامت دینی صحبت میکنیم میدانیم که این جمهوری در قالب فقه الاجتماع و فقه پویا واقعا قابل تجلی و بروز است.
علی رغم اینکه خیلیها دوست دارند جامعه ایران را یک جامعه خشمگین و متزلزل جلوه دهند، من هنوز بر این باورم که الان ما در مرحله اعتراضیم. اعتراض، حق انسان است و باید به این اعتراضها توجه شود. حالا، یک موقع میبینید فردی با ادبیات خودش اعتراض میکند، اما چون ادبیاتش با ادبیات ما متفاوت است، نباید سرکوب شود. اعتراض از دوست داشتن و علاقه بر میخیزد، ولی اگر پیامد این اعتراض ها، بی تفاوتی، بی توجهی تصلب و ایستادگی در مقابل اعتراض باشد، قطعا منجر به خشم میشود
علی رغم اینکه خیلیها دوست دارند جامعه ایران را یک جامعه خشمگین و متزلزل جلوه دهند، من هنوز بر این باورم که الان ما در مرحله اعتراضیم. اعتراض، حق انسان است و باید به این اعتراضها توجه شود. حالا، یک موقع میبینید فردی با ادبیات خودش اعتراض میکند، اما چون ادبیاتش با ادبیات ما متفاوت است، نباید سرکوب شود. اعتراض از دوست داشتن و علاقه بر میخیزد، ولی اگر پیامد این اعتراض ها، بی تفاوتی، بی توجهی تصلب و ایستادگی در مقابل اعتراض باشد، قطعا منجر به خشم میشود. نتیجه خشم هم که مشخص است. ایران ملتهب شورش و انقلاب و... نیست بلکه در این برهه زمانی تنها معترض است. گروههای مختلف معترضند. البته اعتراضات مردم به خاطر فشار روحی حاصل از عدم شنیدن هم هست. از نداشتن یک گروه مرجعی که مأمن اجتماعی آنها باشدهم هست. چون متاسفانه گروههای مرجعی که امروز میخواهند زعامت را در دست بگیرند، هیچ کدام با دیگری حداقل یک وجه مشترک ندارند. هر گروهی دیگری را میکوبد. اینکه گروههای مرجع نمیتوانند به یک زبان مشترک، نمیگویم هدف مشترک، به یک زبان و بیان مشترک برسند و اگر هم نقدی دارند با فحاشی بیان نکنند، باعث بهم ریختگی و آشفتگی در مردم و در نهایت باعث بوجود آمدن اعتراض و ناراحتی مردم میشود.
اوایل فرمایشتان فرمودید که اگر دوباره رفراندوم انجام شود، مردم هنوز هم روحانیت را ترجیح میدهند، آیا این گزاره که جامعه با زبان و ذهنیت خود هنوز به فقه الاجتماع امید دارند و پاسخ به نیازهایشان را در فقه الاجتماع میجویند، صحیح است؟
ولیپوری: اگر حالا که در مرحله اعتراض هستیم و هنوز به مرحله خشم نرسیدیم، رفراندومی برای حکومت و حاکمیت برگزار شود، مردم بدون اینکه متوجه بحث فقه الاجتماع باشند از بین گزینههای خوب، بهتر و عالی و در مقایسه با گزینههای مطرحی که دور جامعه ایرانی را گرفته است، جمهوری اسلامی ایران را باز انتخاب میکند، اما دیگر آن موقع زعیم و حاکمیت جمهوری اسلامی باید تعریفش را طوری ارائه دهد که نیازهای امروز مردم را پاسخ دهد. ناامیدیها و بی پناهیها را پاسخ دهد. هنوز من بر این باورم که این اعتراضات هنوز به جایگاهی نرسیده است که در رفراندوم نه گفته شود. این همه هیاهوهایی که در رسانه های بیگانه انجام میشود تمام اینها نشان دهنده این است که خارج نشینان هنوز هم نتوانسته اند به این امید برسند که در ایران جایگاه واقعی خود را دارند یا خیر. من هنوز هم بر این باورم که در این برهه هم این حکومت (فارغ از حاکمیت، چون اینها همه مفاهیم جداگانهای هستند.) آری میآورد، اما کاش به این اعتراض ها، با اندیشههای دیگری توجه شود. باید به مردم با زبان خودشان به آنها تفهیم کنیم که اسلام این چیزی نیست که گفته شد. اسلام، ابعاد دیگری هم دارد و فقط خشونت نیست. اسلام، انسان مدار و انسان دوست است. نه از هزار و چهار صد سال پیش بلکه از زمان خلقت حضرت آدم، خداوند بر روی حقوق بشری که فقط دویست سال از آن میگذرد، تأکید داشته است. اینها را باید به مردم گفت، اما چه کسی بگوید؟ گروههای فقه الاجتماع، نه یک گروه خاص. چون آن گروه خاص، دیگر الان کاربرد ندارد.
تعریف روحانی نیاز به تجدیدنظر دارد
آیا در حال حاضر روند و جریانی که پیگیر پیشرفت فقه الاجتماع هم در حوزه نظر و بعد از آن در حوزه اجرا باشد، وجود دارد؟
ولیپوری: این سوال را کاملا در حیطه تخصص خودم میخواهم پاسخ دهم. من بر این اعتقادم تا قانون یک کشوری بستری را ایجاد نکند هیچ تحولی ایجاد نمیشود. ما به شدت، نیاز به تغییر قانون اساسی داریم. قانون اساسی، قانون مادر یک کشور است و باید تغییر کند و برای این تغییر هم اصل ۱۷۷ جا باز کرده است و اصلا هیچ عقل سلیم خردورزی نمیپذیرد که قانون کشور در سال ۱۴۰۱ با قانون سال ۱۳۶۸ یکی باشد. نکاتی که باید در قانون اساسی تغییر کنند زیادند. به عنوان نمونه یک موردش را عرض کردم همان اصل پنج قانون اساسی است؛ مجتهد جامع الشرایط. یا باید تعریف مجتهد به روز شود یا باید این عبارت حذف شود. قانون اساسی میتواند ملت و ایران را با هم نجات دهد. نمیدانم چرا کاری به این واضحی و راحتی انجام نمیشود؟ چند وقت پیش یکی از اپوزیسیون ها، برنامهای را انجام میداد از من هم دعوت کرد، برای اینکه یک پیشنهادی برای تغییر قانون اساسی داریم، من نپذیرفتم به دلیل اینکه اصل ۱۷۷ برای تغییر قانون اساسی راهکار داده است. تشکیل اتاق فکر از طریق اپوزیسیون معنی ندارد. اگر قانون اساسی تغییر کند، به روز شود و مطابق نیازهای ملت شود به شما قول میدهم حتی مباحث بزرگ بین المللی، اقتصادی و حتی فقه الاجتماعی حل میشود. ما در قانون اساسی چندین اصل داریم که واقعا نیاز به بازنگری جدی دارد. دور تسلسلهای فقهی در قانون اساسی داریم که من نوعی به عنوان یک حقوقدان، وقتی سر کلاس قانون اساسی با پرسشهای دانشجویان مواجه میشوم مبهوت میمانم به دانشجو که واقعا زیرک هست چه پاسخی بدهم؟ از طرفی طبق قانون مجازات اسلامی اگر حرفی بزنم، تشویش اذهان عمومی و اخلال در نظم عمومی است، کاری هم ندارندکه استاد هستم یا نیستم. از طرفی دیگرحدس میزنم توهین به شعور این دانشجوی زیرکی است که نکتهای را ابراز میکند که عیب بزرگ و واضح این قانون است، چه باید کرد؟ حداقل ما را از این فلاکت تزویر نجات دهید و تدریس قانون اساسی را با این همه چالش از برنامه درسی حذف کنید. هر نقدی هم برای خودش مصیبت عظمی دارد؛ بنابراین قانون اساسی تا درست نشود هیچ کدام از ارکان زعامتی، مردم داری، انسان مداری، حکومتی و حاکمیتی، هیچ کدام درست نمیشود و اگر درست شود باعث بینش جدید ملت و شکست این انتصابها و انحصارهای حاکمیتی میشود که البته ظاهرا گروهی هم هستند که نمیخواهند انحصارها شکسته شود.
/انتهای پیام/