گروه فرهنگ و هنر «سدید» مهسا مولائی پناه؛ پس از پرداختن به علل اصلی علاقهمندی مردمان دو کشور هند و ایران به فرهنگ یکدیگر، که در دو قسمت قبل آنها را در ویژگیهای عمومی و اختصاصی مشترک فرهنگی بین دو ملت جستجو کردیم، یک سوال مهم و اصلی باقی ماند. اینکه با وجود این ویژگیها، اثرگذاری و تبادل فرهنگی از طرف کدام کشور بیشتر بوده است و چرا؟
در این نوشتار و نوشتار بعدی سعی در بیان پاسخی دقیق و واضح به این پرسش مهم خواهیم داشت. در حقیقت ذکر نمونههایی از مهمترین تبادلات فرهنگی هند و ایران در طول تاریخ، کمک میکند بفهمیم که روابط فرهنگی دو کشور در چه جایگاهی قرار داشته و دارد و آیا این روابط فرهنگی بر مدار صحیح و طبیعی خود پیش رفته و میرود؟ یا خیر، دستخوش تغییراتی ناگهانی و پیچیده و بعضا عامدانه شده است. ذکر این نکته ضروری است که با توجه به تعریفی که از فرهنگ ارائه شد و دو گونه فرهنگ مادی و غیرمادی را برای آن برشمردیم، مقصود ما از فرهنگ و روابط و تبادلات فرهنگی، شامل تبادلات هنری، مذهبی و... نیز میشود. چرا که در قسمتهای پیشین نیز متوجه شدیم فرهنگ، کلان ماهیتیست که تمام عناصر مهم اجتماعی و الگوهای رفتاری را در برمیگیرد.
در ادامه قصد داریم پس از پرداختی کوتاه به روابط فرهنگی هند و ایران پیش از اسلام، به ذکر مواردی از تبادلات فرهنگی این دو کشور در قرون ۱۶ و ۱۷ میلادی (به عنوان بارزترین نمونه روابط در دوره پس از اسلام) بپردازیم.
هند و ایران پیش از اسلام
اصول بنیادین فرهنگ هند همانند دوران باستان، تا امروز همچنان زنده مانده است. از جمله مهمترین مظاهر فرهنگ هندی میتوان پانچایات روستایی، سیستمهای کاست و سنتهای مرتبط با خانواده و جامعه را نام برد. بر اساس کاوشهای انجام شده در مکانهایی مانند هاراپا و موهانجودارو و غیره، با تمدن و فرهنگ توسعه یافته دوران پیش از تاریخ آشنا میشویم که در حدود ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد شکوفا شده است. بنابراین، فرهنگ هند حدود ۵۰۰۰ سال قدمت دارد. هند و ایران با پیشینه تاریخی و میراث فرهنگی غنی، در طول اعصار، آثار هنری متعددی را در زمینههای مختلف با استفاده از ویژگیها و روشهای منحصر به فردشان به جهان عرضه کردهاند
فرهنگ هند یکی از کهنترین فرهنگهای جهان است. فرهنگهای باستانی نظیر مصر، یونان، روم و... با گذشت زمان از بین رفتند و تنها آثاری از آنها باقیمانده است. اما اصول بنیادین فرهنگ هند همانند دوران باستان، تا امروز همچنان زنده مانده است. از جمله مهمترین مظاهر فرهنگ هندی میتوان پانچایات روستایی، سیستمهای کاست و سنتهای مرتبط با خانواده و جامعه را نام برد. بر اساس کاوشهای انجام شده در مکانهایی مانند هاراپا و موهانجودارو و غیره، با تمدن و فرهنگ توسعه یافته دوران پیش از تاریخ آشنا میشویم که در حدود ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد شکوفا شده است. بنابراین، فرهنگ هند حدود ۵۰۰۰ سال قدمت دارد. هند و ایران با پیشینه تاریخی و میراث فرهنگی غنی، در طول اعصار، آثار هنری متعددی را در زمینههای مختلف با استفاده از ویژگیها و روشهای منحصر به فردشان به جهان عرضه کردهاند.
این کشورها اشتراکات زیادی نیز دارند. آریاییها ساکن ایران و هند بودهاند. در نتیجه، زمینههای مشترک بسیاری در زبانها، ادیان و لباسهای دو کشور وجود داشته است. رابطه فرهنگی ایران و هند در پیش از اسلام، به بهترین وجه در هنر متجلی است. اگرچه این رابطه دچار فراز و نشیبهای مختلفی نیز شده است. مردم هند و ایران به عنوان دو تمدن باستانی همسایه، همواره در طول اعصار از پیوندهای تاریخی نزدیکی برخوردار بودهاند. آنها وطن مشترک، گذشته زبانی و نژادی مشترک داشتند. در طول چندین هزار سال، آنها در زمینههای زبان، مذهب، هنر، فرهنگ، غذا و سنتهای دیگر با یکدیگر تعامل کرده و یکدیگر را غنی کردند.
پیش از سال ۳۰۰۰-۲۰۰۰ قبل میلاد، ساکنان عراق امروزی و جنوب ایران و همچنین مردمان غرب و شمال غرب هند متعلق به همین منطقه بودند. بعدها در حدود ۱۵۰۰ سال قبل از میلاد قبایل آریایی از شمال به این مردم حمله کرده و آنها را شکست دادند، سپس به سمت جنوب آسیا حرکت کردند.
گروه ایرانی، از طریق منطقهای قابلعبور در جنوب شرقیِ دریای خزر، به سمت ارتفاعات ایران حرکت کرده و قبایل هندی به طرف شبه قاره هند مهاجرت کردند. این مردم آیین پدری خود را به همراه شیوه پرستش و لوازم مورد نیاز زندگی مانند اسبها و ارابهها به همراه آوردند.
همچنین میان زبان و اساطیر، سنتهای مذهبی و نهادهای اجتماعی هندیها و ایرانیان از یک سو و یونانیها، رومیها، سلتها، آلمانیها و اسلاوها از سوی دیگر توافق و مشابهت نزدیکی وجود داشت.
لازم به ذکر است که زبان سانسکریت و اوستا واژگان پایه مشترک و دستور زبان مشترک دارند. اسطورههای موجود در اوستا، داستانهایی با منشأ بسیار باستانی (پیش از زرتشت) دارد. بسیاری از این اسطورهها در شاهنامه حکیم بزرگ طوس، ابوالقاسم فردوسی، از مشهورترین حماسههای پارسی که نگارش آن در سال ۱۰۱۰ میلادی به پایان رسید، دوباره ظاهر میشوند.
هند و ایران پس از اسلام
فتح ایران توسط اسلام (۶۵۱-۶۳۷ میلادی) به پایان امپراتوری ساسانی انجامید. پس از مدتی سکوت، ایران دوباره به عنوان عنصری مجزا، متفاوت و متمایز در درون تمدن اسلامی ظاهر شده و در نهایت عناصر جدید و بدیعی به تمدن نوین اسلامی افزود. از نظر فرهنگی، سیاسی و از همه مهمتر حتی از نظر مذهبی، سهم ایرانیان در ایجاد و رشد این تمدن نوین اسلامی از اهمیت فوق العادهای برخوردار است.
مسلمانان در حرکتی پیشتازانه، از طریق مسیر جنوبی سرزمین ایران به شبه قاره هند وارد شدند. درباره یکی از این حرکتها آمده است که «محمد بن قاسم ثقفی» با سپاهی مرکب از مسلمانان عرب و ایرانی از منطقه فارس عازم درّه «سند» شد و پس از تصرف بخشهایی از آن منطقه، شهر مولتان را مرکز حکومت خود قرار داد.
در قرن یازدهم بعد از میلاد اسلام از جانب ایران به وسیله سلطان محمد غزنوی وارد هند شد. اسلام بر محور سه پایه: دین، زبان، عرفان، در پیرامون مرکز خود منتشر میگردید، آن زمان هم که به سرزمین هند وارد شد و در آنجا استقرار پیدا کرد، به سبب سازگاری فرهنگی، این پیوند سه گانه پایدار مانده و به تدریج مناطقی از سرزمین هند، از کانونهای مهم اسلامی و عرفانی گردیدند.
در نتیجه اسلام عنصر مشترکی شد که نخبگان ایرانی و هندی را بیش از پیش به هم پیوند داد. غزنوی تعدادی از شاعران، صنعتگران و افراد مذهبی را به همراه آورد که در هند اقامت گزیدند. در دوره غزنوی، ابوریحان بیرونی به عنوان یک مسلمان شیعه و ایرانیالاصل متولد خوارزم در شمال ایران، از هند دیدن کرد. او کتاب معروف «تحقیق ماللهند» خود را به زبان عربی نوشت که شامل مطالعه دقیق آداب، سنتها و شیوه زندگی هندیها بود. بین سالهای ۱۲۰۶ تا ۱۶۸۷ پس از میلاد، بسیاری از سلسلههای مسلمان در مناطق مختلف هند ظاهر شدند. در این دوره، ترکها، تاتارها و عدهای از اعراب که قبلا به ایران نفوذ کرده بودند، به هند آمدند.
در قرن چهاردهم بعد از میلاد عدهای از دانشمندان ایرانی ساکن تبریز، اصفهان و ری، از دربار شاهی در هند دیدن کردند. در این دوره چندین متون مذهبی و فلسفی هندو و جِین از سانسکریت و پراکریت به فارسی ترجمه شد. این آثار عبارتند از رامایانا، مهابهاراتا، اوپانیشادها، باگاواد گیتا و غیره. ۲۴ ترجمه مختلف از رامایانا و ۸ نسخه مختلف از باگاوات گیتا، ۱۱ نسخه از ویشنو پورانا و ۶ نسخه از مهابهاراتا به زبان فارسی توسط دانشمندان هندو و مسلمان نوشته شده است. در دهه ۱۳۰۰ میلادی، تأسیس سلسله ایلخانیان توسط هولاکو خان، نوه «چنگیزخان»، تأثیرگذارترین عامل در روابط فرهنگی ایران و هند بود. در این سالهای پرتلاطم قرن سیزدهم، ایرانیان عمدتا خود را در عبادت و تصوف اسلامی غرق کرده بودند. تصوف حاصل تعامل معنوی ایران و هند بود.
برخی از متفکران و بزرگان اسلامی، تصوف را صرفاً نامی برای بعد درونی یا باطنی اسلام تعریف میکردند. در همین زمان برخی از مسلمانان تصوف را خارج از دایره اسلام میدانستند.
طی جریان تصوف، عرفان اسلامی تحت تأثیر آیین هندو و فلسفه ویدانته آن قرار گرفت. هندوئیسم برخی از عناصر مهم اسلامی مانند برابری و توحید را نیز پذیرفت. بسیاری از مقدسین هندو اصول اسلام و هندوئیسم را با هم ترکیب کردند. عرفان اسلامی در این دوره بیش از پیش الهامبخش اشعار عاشقانه و معماری و نقاشی و سایر هنرها میشود.
مولوی، شاعر و عارف نامدار ایرانی، از اندیشههای مونیسم و اوپانیشاد الهام گرفته و گمان میرود در کتاب مثنوی خود، شیوه داستان سرایی هندیان را در پیش گرفته است. در میان اندیشههای عرفانی هندو و مسلمان قرابت و شباهتهای متعددی وجود دارد. گفته میشود یک بیت فارسی از عطار بر معابد کشمیر حک شده است. عشق به شعر صوفیانه رابطه هندوها و مسلمانان عرفاندوست را تقویت کرد. آوازه ادبی حافظ در زمان حیاتش به هند رسید. شاعر بزرگ پارسی زبان، سعدی نیز در قرن سیزدهم به پنجاب، سومنات، گجرات و دهلی سفر کرد
مولوی، شاعر و عارف نامدار ایرانی، از اندیشههای مونیسم و اوپانیشاد الهام گرفته و گمان میرود در کتاب مثنوی خود، شیوه داستان سرایی هندیان را در پیش گرفته است. در میان اندیشههای عرفانی هندو و مسلمان قرابت و شباهتهای متعددی وجود دارد. گفته میشود یک بیت فارسی از عطار بر معابد کشمیر حک شده است. عشق به شعر صوفیانه رابطه هندوها و مسلمانان عرفاندوست را تقویت کرد. آوازه ادبی حافظ در زمان حیاتش به هند رسید. شاعر بزرگ پارسی زبان، سعدی نیز در قرن سیزدهم به پنجاب، سومنات، گجرات و دهلی سفر کرد. در سال ۱۲۲۰ میلادی هنگامی که مغولان جهان اسلام را غارت کردند و بخارا، سمرقند، گورگنج، بلخ، مرو و غزنی را ویران کردند، اسلام در ایران، عراق، ماوراء النهر و مناطق دیگر گرفتار شد، اما هند تا حد زیادی از حمله مغول فرار کرد.
هند و ایران در قرن ۱۷-۱۶ میلادی
در قرن شانزدهم میلادی، ایران پس از یک دوره تحولات، شاهد ظهور سلسله صفوی و هند شاهد ظهور امپراتوری مغول بود. هند و ایران در زمان این دو سلسله به قدرتهای بزرگ تبدیل شدند. مراودات هند و ایران جنبههای گوناگونی داشته که سیاست، فرهنگ، ادبیات، تجارت و مذهب را در بر میگرفت.
حمایت حکومت مغول هند از فرهنگ، پیوسته دانشمندان ایرانی را جذب میکرد. به این وسیله، ایرانیان با استعداد، در خدمات رو به گسترش امپراتوری مغول جذب شدند. پیوند صفویان و مغولان با اتحاد شاه اسماعیل اول با بابر و دوستی طهماسب و همایون شکل گرفت. بابر از شاه اسماعیل اول پادشاه صفوی کمک گرفت و ابتدا در کابل و سپس در دهلی و آگرا مستقر شد.
در ادامه به اختصار ابعادی از تبادلات فرهنگی عمیق و گسترده میان هند و ایران در این دوره آورده میشود:
شعر و ادب
بابر، خود شاعری توانا و حامی شاعران فارسی بود. در اوایل قرن شانزدهم، شاه اسماعیل صفوی، با توجه به اهمیت روزافزون دریایی و تجاری گجرات سفرایی به دربار هند فرستاد. چندین مسافر ایرانی در مورد گجرات، مردم آن، مذهب و آداب و رسومش آثاری نگاشتند. طی این مدت چند شاعر فارسی زبان ایران را به مقصد هند ترک کردند.
کمکهای نظامی
همایون پسر بابر پس از شکست از شیر شاه سوری افغان به ایران گریخت و تنها با کمک نظامی طهماسب اول پادشاه صفوی ایران توانست مجددا به هند بازگردد. همایون در مدت اقامت خود در ایران از چندین مکان دیدن کرد. اقامت همایون در ایران علاقه بیش از پیش سلسله مغول هند را به ادبیات و هنر فارسی برانگیخت. اقامت طولانی او در ایران، دلیلی شد که بعدها چند شاعر، هنرمند و دانشمند ایرانی به هند مهاجرت کردند. هنرمندان ایرانی مانند عبد صمد، میر سید علی، محمد نادر سمرقندی و...
خوشنویسی
میرهاشمی و محمد فقیرالله خان با همکاران هندی خود در دربار سلطنتی مغول کار میکردند. آنان اشکال، خطوط و رنگهای هرات و سمرقند را با رنگهای هندی ترکیب میکردند. در دربار سلطنتی مغول، صنعتگران هندی با اساتید ایرانی و ترکی کار میکردند تا هنر و معماری هماهنگ جدیدی ایجاد کنند. گیاهان هندی با خوشنویسی اسلامی درآمیخته است. پالتهای رنگی جدید آبی فیروزهای، سبز زمردی و لاجورد، سبز ویریدین و سفید درخشان به زعفران، نیلی و سرخابی هندی اضافه شد.
رابطه با ایران مهمترین جنبه سیاست خارجی حاکمان مغول هند در آن زمان بود. روابط فرهنگی بین دربار پادشاهان مغول و صفوی، روابط دیپلماتیک آنها را تقویت کرده و فرستادگانی از هر دو کشور به منظور تحکیم بیشتر روابط مبادله شدند. حتی حاکمان مسلمان گلکندا و احمدنگار مستقر در جنوب هند، نمایندگانی را به دربار شاه طهماسب ایران فرستادند. جدای از موضوع روابط دیپلماتیک بین صفویان و پادشاهی دکن، که منافع مغول و پارس در آنجا بر سر قندهار با یکدیگر تضاد داشت.
روابط سیاسی
رابطه با ایران مهمترین جنبه سیاست خارجی حاکمان مغول هند در آن زمان بود. روابط فرهنگی بین دربار پادشاهان مغول و صفوی، روابط دیپلماتیک آنها را تقویت کرده و فرستادگانی از هر دو کشور به منظور تحکیم بیشتر روابط مبادله شدند. حتی حاکمان مسلمان گلکندا و احمدنگار مستقر در جنوب هند، نمایندگانی را به دربار شاه طهماسب ایران فرستادند. جدای از موضوع روابط دیپلماتیک بین صفویان و پادشاهی دکن، که منافع مغول و پارس در آنجا بر سر قندهار با یکدیگر تضاد داشت.
جهانگیر از سال ۱۶۰۵ میلادی تا زمان مرگش فرمانروای امپراتوری مغول بود. نام جهانگیر در فارسی به معنای "فاتح جهان" است. حکومت مغول در زمان جهانگیر و شاه جهان به دلیل ثبات سیاسی، فعالیت اقتصادی سریع، نقاشیهای زیبا و بناهای تاریخی مورد توجه قرار گرفت. جهانگیر با یک شاهزاده خانم ایرانی ازدواج کرد که نام او را به نور جهان تغییر داد. نورجهان در کنار امپراتور به عنوان قدرتمندترین فرد دربار ظاهر شد. در نتیجه، شاعران، هنرمندان، دانشمندان و افسران ایرانی که به نوعی از اعضای خانواده نور جهان محسوب میشدند، با درخشش دربار مغول، به هند پناهنده شدند. جهانگیر با شاه عباس اول روابط دوستانهای داشت که به زمان حیات اکبر برمی گردد. او عکس شاه عباس را با عکس خودش در گالری تصاویرش به تصویر کشیده بود. چندین سفارت بین جهانگیر و شاه عباس رد و بدل شد.
روابط اقتصادی
دارا شیکوه، پسر ارشد شاه جهان از علمای بزرگ پارسی و صوفی بود. تحت سیاست و فرهنگ امپراتوری مغول و صفوی، هندیها در حیات اقتصادی پایتخت ایران (اصفهان) و بنادر به جایگاهی قوی دست یافتند.
زبان
در دوره صفوی بود که نخستین بار ادبیات کلاسیک سانسکریت به فارسی ترجمه شد. ترجمههای سانسکریت واژگان فارسی را غنیتر کرد و داستانهای جدید هندی به مخزن تصویرسازی کلاسیک اضافه شد.
معماری و صنعتگری
معماران و صنعتگران ایرانی برای طراحی و ساخت کاخها و قلعه ها، مساجد و ساختمانهای عمومی به هند آورده شدند. تاج محل، فاتح پور سیکری و مقبره همایون از بهترین نمونههای ترکیب سبک هندی و ایرانی در معماری هستند. نفوذ ایرانیان در قطب منار به وضوح قابل مشاهده است.
اشکال قوسی شکل، سازههای گنبدی شکل، دیوارهای صاف، ستونهای باریک صیقلی و تالارهای وسیع از سبک ایرانی بهره گرفته شده است.
ساخت باغها
بابر طرح ریزی باغها را به منظور حفظ آب و سرسبزی آغاز کرد. باغهای مغول به عنوان امتداد بناهایی مانند تاج محل یا مقبره همایون در دهلی و باغهای تفریحی مانند شالیمار در کشمیر نمونههای خوبی از محوطه سازی معرفی شده توسط مغولها هستند. سنت و سبک موجود در طراحی باغهای ایرانی، بر طراحی باغها از اندلس تا هند و فراتر از آن تأثیر گذاشته است. باغهای الهام گرفته از سبکهای ایرانی در سراسر جهان ساخته شده اند. باغ تاج محل یکی از بزرگترین باغهای ایرانی جهان است، اما باغهای الحمرا به همان اندازه تأثیر سبک باغ ایرانی را در مقیاسی صمیمیتر نشان میدهند.
نقاشی
مکتب نقاشی مغول مدیون ایران بود و تحت حمایت اکبر شکوفا شد. نقاشان ایرانی هنر پرتره و مینیاتور را در دربار مغول معرفی کردند. پیشرفتهای عمدهای در تکنیک نقاشی مینیاتور، پرترهها و صحنههای جنگ، رویدادهای اجتماعی و تصویرسازی نسخههای خطی رخ داد. پیوندهای هند و ایران در زمان اورنگ زیب شروع به افول کرد. با ذکر نمونههایی از تبادلات فرهنگی ایران و هند در دورهای مشخص (قرون ۱۶ و ۱۷ میلادی) که از مهمترین دورههای پس از اسلام در این قسم روابط محسوب میشود، نتیجهای مهم به دست میآید که تا حدی پاسخ به سوال مهم آغازین نیز داده میشود.
پرسش این بود که اثرگذاری و تبادل فرهنگی از طرف کدام کشور بیشتر بوده است و چرا؟ به نظر میرسد این مبادلات فرهنگی گسترده از طرف هر دو کشور هند و ایران انجام میشده است منتها در برخی موارد اثرگذاری فرهنگی ایران بیشتر بوده مانند شعر، خوشنویسی، معماری و نقاشی که هندیها در این دوره آن را مدیون ایرانیان هستند و در برخی موارد دیگر، هند سهم بیشتری دارد مانند ترجمه زبان سانسکریت به فارسی که واژگان بسیاری را وارد زبان ایرانیان میکند. اما مجموعا میتوان گفت که هر دو فرهنگ، به صورت دو طرفه مبادلاتی داشتهاند که در سطحی وسیع نیز بوده و جایگاهی ویژه در تاریخ هر دو کشور دارد. پیوندهای تمدنی بین دو کشور در دوره حکومت مغول در هند، با مهاجرت تعداد زیادی از ایرانیان به هند، استفاده از زبان فارسی به عنوان زبان دربار شاهنشاهی و تأثیر فرهنگ فارسی بر ادبیات ادبی شمال هند و بهرهگیری دو کشور از سنتهای هنری یکدیگر بیش از پیش تقویت میشود. در قسمت آینده به موضوع مهاجرت نخبگان ایرانی به هند در قرون ۱۶، ۱۷ و ۱۸ میلادی خواهیم پرداخت تا ابعاد بیشتری از تبادلات فرهنگی میان دو کشور گشوده شود.
منابع:
انگلیسی
Artistic and Cultural exchange between India and Iran in ۱۶th&۱۷th century By FatemehTaghavi
Indian Culture And Heritage by Dr. Binod Bihari Satpathy
فارسی
دهلوی، خواجه حسن، فوائد الفواد، به کوشش کیانی، محسن، انتشارات روزنه، چاپ اول، ۱۳۷۷ ش
بلاذری، فتوح البلدان، دار الکتب العلمیه، بیروت، ۱۳۹۸ ه. ق
/انتهای پیام/