گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ کار حرفهای خود را با فیلمنامه نویسی و نمایشنامهنویسی شروع کرده است و سالها برای تلویزیون، سینما و تئاتر کار نوشته و تهیهکرده است. بچههای دهه شصتی بدون شک سریال «دنیای شیرین» و «دنیای شیرین دریا» را به نویسندگی او به خوبی به یاد دارند و کوچکترها «نینیمون» او را از یاد نبردهاند. علی خودسیانی با موضوع «وضعیت سنجی ادبیات کودک و نوجوان» میهمان ما شده است و از آنجایی که قصد داریم جنبههای گوناگون نویسندگی، نشر تا سینما و سریالهای کودک و نوجوان را بررسی کنیم، با او به گپوگفت نشستهایم.
سینما، تلویزیون و به خصوص ادبیات کودک و نوجوان ما در دهههای ۶۰ و ۷۰ به گفته بسیاری دوران طلایی خود را سپری کرده است. چه اتفاقی در این سالها افتاده که حوزه برنامه سازی برای کودک و نوجوان سیر نزولی پیدا کرده است؟
در این سی سالی که من به صورت حرفهای در صدا و سیما، رادیو، سینما، انتشارات و جاهای مختلف حوزه فرهنگ و هنر کار کردهام به خصوص در این سالهای اخیر مدیر و تهیه کنندهای ندیدم که دغدغه مالی اولویت نخست او نباشد
خودسیانی: یک زمانی هه نگاهها برای کودک و نوجوان دغدغهمند بود و ما در این سالها نه تنها هیچ رشدی نکردیم بلکه داشته هایمان را نیز از دست دادهایم. به خاطر اینکه نگاهها از دغدغه مندی به کاسبکاری تغییر پیدا کرده است؛ در این سی سالی که من به صورت حرفهای در صدا و سیما، رادیو، سینما، انتشارات و جاهای مختلف حوزه فرهنگ و هنر کار کردهام به خصوص در این سالهای اخیر مدیر و تهیه کنندهای ندیدم که دغدغه مالی اولویت نخست او نباشد؛ حداقل به جرات میتوانم بگویم که در آن سالهای دور که ما کارهایی مثل «دنیای شیرین» و «دنیای شیرین دریا» را کار میکردیم، دغدغه مالی لااقل جزء اولین اولویت ما نبود. قطعا تهیه کنندهها در آن زمان نیز نگرانی مالی داشتند منتها ماجرا اصلا به این شکل و شمایل نبود که از ابتدا به فکر این باشند که اصطلاحا این کار چقدر سود میکند و چقدر برای ما میماند؟ چون آن زمان برای ساخت هر قسمت حداقل چهار تا پنج ساعت جلسه میگذاشتیم تا صرفا درباره دغدغههای نوجوانان صحبت کنیم نه حتی درباره قصه و داستان و اینکه قرار است چه مدلی این قسمت ساخته شود.
برخی دوستان گاها طرحهایی برای تولید میآورند ولی حرف اول و آخر همه آنها این است که «این کار چقدر میفروشد؟» و همین بزرگترین آفت سینمای کودک است
اما امروز همه از همان روز اول به فکر سود مالی داستان هستند. چند وقت پیش یکی از تهیه کنندگان بسیار با سابقه و قدیمی سینما از جمعی که من هم در میان آنها بودم دعوت کرد تا دور هم جمع شویم و درباره سینمای کودک ایده پردازی کنیم و طرح بنویسیم؛ بعد از دو سه جلسه متوجه شدم تمام این دورهم جمع شدنها و جلسات صرفا به خاطر موازی کاری با فارابی اتفاق افتاده بود؛ چون در آنجا یک گروهی با همین هدف و حمایت از سینمای کودک راه افتاده بود و این آدم را در جمع خودشان راه نداده بودند و حالا صرفا برای قدرت نمایی این جلسات و گعدهها را راه انداخته بود. گاها در آن جلسات برخی دوستان طرحهایی برای تولید میآوردند، ولی حرف اول و آخر همه آنها این بود که «این کار چقدر میفروشد؟» و همین بزرگترین آفت سینمای کودک است. البته که فیلم باید بفروشد، ولی هیچ کدام از پیشگامان سینمای هالییود، والت دیزنی و پیکسار اولویت نخست شان سود مالی و دغدغه مالی نیست. به نظرم قطعا در نگاه نخست به این فکر میکنند که در حال حاضر کودک و نوجوان جامعه ما و کل دنیا به چه چیزی نیاز دارد؟ و یا دغدغه و مساله نخست او چیست؟
به عنوان مثال شما به انیمیشن «پاندای کونگ فوکار» نگاه کنید؛ به نظرتان این کار با چه هدفی ساخته شده است؟ آنها در اتاقهای فکر خود به این نتیجه رسیدند که نسلی از کودکان و نوجوانهای دنیا چاق شدهاند و به خاطر همین چاقی اعتماد به نفس آنها پایین آمده است واین کار ساخته شد تا به بچههای چاق اعتماد به نفس بدهد و طبیعتا المانهای فروش هم دارد، ولی با این پیش فرض که اولویت نخست ما سود مالی است، ساخته نمیشود.
حتی زمانی که به شما از طرف یک ارگان و سازمان دولتی کاری را سفارش میدهند نیز متاسفانه صرفا دغدغههای مالی برجسته است. به یاد دارم که یک سال مقام معظم رهبری شعار سال را به نام مولانا نامگذاری کرده بودند. پیش از آن ما برای شبکه دو تلویزیون، طرح سریالی را برده بودیم که پذیرفته نشده بود. تهیه کننده با من تماس گرفت که امسال را سال مولانا نامگذاری کردهاند و اسم فیلمنامه ما هم شبیه یکی از شعرهای مولاناست؛ ما فقط اسم این کار را تغییر دادیم (من نه منم ...) و چند شعر از مولانا هم در کار قرار دادیم و به همین راحتی کاری که رد شده بود، به آسانی پذیرفته شد. درصورتی که اسم این کار صرفا شبیه یکی از شعرهای مولانا بود و محتوا و مضمون زمین تا آسمان فرق میکرد؛ و بعد از این، همین اتفاق در سالهای بعد عینا تکرار میشد؛ سال بعد به نام حضرت محمد (ص) نامگذاری شده بود و سیل تماسهای تهیه کنندگان به من که بر اساس این نام سریع یک طرح بنویس و این احساس بوجود آمده بود که رهبری هر سال یک سفرهای پهن میکند و یک عده مفت خور و فرصت طلب فقط منتظر میمانند که امسال به چه نامی تعیین میشود تا بر سر این سفره هجوم ببرند و آن را غارت کنند؛ حالا هر کسی در هر حوزهای که هست بر اساس توان و قدرت خود هرآنچه را که میتواند غارت میکند و وقتی مدیران بالادستی و تهیه کنندگان ما با این تفکر کار میکنند، چه انتظاری برای پیشرفت حوزه کودک و نوجوان دارید؟!
چرا شما با وجود این همه تجربه در حوزه کودک و نوجوان، خودتان کار تهیه کنندگی نکرده اید؟
خودسیانی: خاطرم هست که سالها پیش من یک موسسه فرهنگی هنری داشتم؛ بر اساس قانون همه موسسهها از دادن مالیات معاف اند و من خواستم که از طریق موسسه یک کار کودک برای تلویزیون بسازم. به تلویزیون مراجعه کردم و آنها از من خواستند که برای این کار به سراغ یک ممیز مالیاتی بروم تا آنها این خواسته را از طرق یک نامه تنظیم کنند. من به آنها اعتراض کردم که قانون من را از دادن مالیات معاف کرده و این وسط ممیز مالیاتی چه کاره است؟ که آنها گفتند به هر حال این روال کار اداری است. من به ناچار سراغ یک ممیز مالیاتی رفتم و او به من گفت که بابت تنظیم این نامه ۵ میلیون تومان میگیرد. با کلی واسطه قرار شد ۳ میلیون تومان از ما بگیرد و آن موقع کل مالیاتی که من بابت ساخت این سریال باید پرداخت میکردم، ۷ میلیون تومان بود و آن زمان این مبلغ دستمزد دو بازیگر اصلی کار بود و در نگاه نخست اصطلاحا میارزید. مجددا به سراغ مدیر مالی شبکه رفتم و به او گفتم که آن ممیز مالیاتی برای این نامه عملا از من تقاضای رشوه کرده است. چکار کنم؟ گفت «خب چه اشکالی دارد، در عوض ۴ میلیون تومان این وسط سود میکنی» او لیستی برای من آورد که ببین فلان تهیه کننده با سابقه و فلانی همه نامه هایشان را از همین طریق آورده اند؛ یعنی عملا خود سیستم دارد کاری میکند که ممیز مالیاتی از من رشوه بگیرد و از این طرف من تهیه کننده را مجبور به دادن رشوه میکند! من هم زیر بار این رشوه نرفتم و همه آن ۷ میلیون مالیاتی را که نباید میدادم، به اجبار پرداخت کردم و بعد از آن کار دیگر هیچ وقت سراغ تهیه کنندگی نرفتم؛ و یا خاطرم هست زمانی که در اصفهان و در سینمای جوانان مشغول به فعالیت بودم؛ در مقطعی کلاسهای ساخت انیمیشن برگزار کردند و من متقاضی حضور در این کلاسها شدم. به من گفتند که این کلاسها صرفا برای افراد زیر ۱۵ سال است! و این نگاه مدیران آن موقع بود که، چون کلاس انیمیشن است، افراد زیر ۱۵ سال باید شرکت کنند. متاسفانه نگاه به دنیای کودک و نگاه به فیلم و سریال کودک، یک نگاه بچه بازی است و اگر خیلی بخواهند با نگاه جدی تری به این موضوع توجه کنند، آن را به سمت مسائل اعتقادی سوق میدهند تا از این تیپ کارها ساخته شود.
از فرمایشات شما این نتیجه را میشود گرفت که ما در حوزه فیلم و سریال کودک تا برنامههای تلویزیونی، هیچ سیاست گذاری مشخصی نداشتهایم و اگر هم تک مدیران دغدغه مندی بودهاند، باز بوسیله برخی تهیهکنندگان سودجو کارشان به ثمر ننشسته است. حالا در این پازل ما فیلمنامه نویسان حوزه کودک و نوجوان را هم داریم که سالها برای کودکان قلم زده اند. به نظرتان آنها نیز در این مسیر برای اینکه بمانند، با اجبار قلمشان به بیراهه رفته است؟
کسانی که وارد دنیای کودک و نوجوان میشوند بدون شک روح لطیفی دارند و قطعا دغدغه این مخاطبان آنها را به این وادی کشانده است اما شرایط روزگار آنها را به سمتی میکشاند که نمیخواهند
خودسیانی: بگذارید خیلی شفاف بگویم؛ از قلم فروشی گذشت؛ خودکشی کردند! من یک زمانی در تلویزیون ممنوع الکار شدم و در نیمههای دهه ۸۰ به حوزه انتشارات رفتم و بهواسطه تخصصی که در حوزه کودک و نوجوان داشتم طبیعتاً در حوزه نشر قصد کار کردن داشتم. به دنبال «مجید سیف» شاعر و نویسنده خوب این حوزه رفتم؛ کسی که تمام این مجموعههای حسنی را نوشته بود. به او همان لحظه اول ۵ سفارش کتاب شعر کودک دادم و به دلیل اینکه من از تلویزیون به بازار نشر آمده بودم، گردش مالی این دو حوزه زمین تا آسمان اختلاف داشت و آن موقع مشکل مالی نداشتم. آن زمان ۴۰۰ هزار تومان برای شاعر و یک میلیون تومان بابت تصویرگری این ۵ کتاب هزینه شد؛ آنها را برای مجوز نشر آماده کردم و هیچوقت بابت آنها حتی به من جوابی هم داده نشد! و آنقدر این مساله را بیجواب گذاشتند تا مدتزمان مجوز یک ساله انتشارات من به پایان رسید و با مراجعه برای تمدید مجوز انتشارات، به من گفتند، چون شما دراین مدت بایستی حداقل سه کتاب چاپ میکردید و چون این کار را انجام ندادهاید، امکان تمدید مجوز وجود ندارد! به آنها گفتم که در این یک ساله من فقط ۵ کتاب در حوزه کودک برای شما فرستادم، دو کتاب در حوزه بزرگسال، یک فیلم نوشت، دو فیلمنامه و ۵ نمایشنامه رادیویی و همه اینها بدون کوچکترین جوابی از طرف شما روبرو شد!
و واقعاً برای من که از تلویزیون درآمد داشتم، هزینه چاپ آنها خیلی ناچیز بود؛ به خاطر دارم که مجید سیف دو سه سال بعدازآن ماجرا فوت کرد و از فقر مرد! و حالا شما توقع دارید کسانی که در این حوزه قلم میزنند، با این شرایط صادقانه و با دغدغه بنویسند؟! اصلاً مگر میتوانند با این همه فشار اقتصادی، موقع نوشتن به فکر نیازهای کودک و نوجوان جامعه باشند؟ خودشان زیر بار هزاران نیاز کمر خم کردهاند و بهناچار در همان ابتدا به فکر سود مالی خودشان هستند. کسانی که وارد دنیای کودک و نوجوان میشوند بدون شک روح لطیفی دارند و قطعاً دغدغه این مخاطبان آنها را به این وادی کشانده است، اما شرایط روزگار آنها را به سمتی میکشاند که نمیخواهند. من علی خودسیانی در این سالها هیچ سریالی را بدون عشق و علاقه شروع نکردم و با نهایت علاقهمندی و عشق به موضوع و مضمون، همیشه سعی کردم جذابترین اثرم را خلق کنم و سی سال است که این قضیه مدام تکرار میشود و همیشه خودم را گولزدهام که این یک کار با کارهای قبلی فرق میکند؛ به محض اینکه کار به مرحله سازمان صداوسیما و اولین مدیر، به یک فرصتطلب و میز پرست میرسد، همهچیز به باد فنا میرود.
من دراین سال ها هیچ سریالی را بدون عشق و علاقه شروع نکردم و سی سال است که این قضیه مدام تکرار میشود و همیشه خودم را گول زدهام که این یک کار با کارهای قبلی فرق میکند؛ به محض اینکه کار به مرحله سازمان صدا و سیما و اولین مدیر، به یک فرصت طلب و میز پرست می رسد، همه چیز به باد فنا میرود
در صورتی که میبایستی این چرخه معکوس باشد و به جای اینکه مدیران گروههای مختلف شبکهها به سراغ نویسندگان بروند و از آنها تقاضای کار کنند، این نویسندگان هستند که باید مدام نوشتههای خودشان را بر اساس سلایق فلان مدیر قالب بندی کنند.
خودسیانی: بله دقیقا و اینجاست که پای همان تهیه کنندگان فرصت طلب باز میشود تا برای همان مدیران کیسه بدوزند. البته من در این سالها یاد گرفتهام که چگونه این سفارشات را بر اساس چارچوبها و استاندارهای ذهنی خودم دربیاورم. اما همه که این جور نیستند.
این پروسه دقیقا از چه سالی بر صدا و سیمای ما غالب شد؟ چون شما فرمودید که سالها پیش یک دوره طلایی در این حوزه داشتهایم.
خودسیانی: در دهه ۷۰ آقای اسدالله اعلایی به عنوان مدیر گروه فیلم و سریال شبکه اول حضور داشت و او فردی بود که واقعا دغدغه کودک و نوجوان داشت و البته حالا تهیه کننده شده است. مثلا برنامه پرطرفدار «نیمرخ» طرح ایشان بود. او به تهیه کنندگانی سفارش ساخت برنامه میداد که معمولا آنها نیز نگرانی مالی نداشتند؛ البته آن زمان مانند حالا آنقدر فشار اقتصادی نبود. مثلا به یاد دارم ساخت یک سریالی که ما آن زمان کار کردیم، حدود ۹۰ میلیون بودجه داشت که فقط ۲۰ میلیون تومان تهیه کننده برای آن هزینه کرده بود و ۷۰ تومان سود نصیب تهیه کننده میکرد و این رقم معادل یک ساختمان سه طبقه در سیدخندان بود. این سود درحالی نصیب تهیه کننده شده بود که نه دزدی کرده بود، دستمزد همه را هم داده بود و صادقانه کار کرده بود؛ یعنی میخواهم این را برای شما بگویم که من نویسنده آن زمان به هیج وجه دغدغه مالی نداشتم. آن زمان هنوز سریال قبلی تمام نشده بود، تهیه کننده سریال دیگری را شروع میکرد و البته شبکهها هم محدود و تعداد تهیه کنندگان هم محدودتر بود؛ اما سال هاست که نه خبری از دغدغههای آن روزها باقی مانده و نه دیگر مدیران سازمان درک درستی از ماجرا دارند.
اجازه بدهید کمی از تلویزیون فاصله بگیریم و درباره جشنواره فیلم کودک صحبت کنیم؛ جشنوارهای که پس از سالها برگزاری حالا به دلیل نبود هیچ فیلمی در حوزه کودک و نوجوان، صدای تعطیلی آن به گوش میرسد.
خودسیانی: دوباره حرف قبلی خودم را تکرار میکنم که متاسفانه به سینما، انیمیشن و برنامههای کودک و نوجوان با برچسب «بچه بازی» نگاه میشود و در بهترین حالت، نگاه تهیه کننده، نویسنده و کارگردانها به جشنواره کودک همواره سکوی پرتابی برای سینمای بزرگسال بوده است. چرا؟ چون آنجا بچه بازی است، چون هیچ رقیبی وجود ندارد، چون دیگر افرادی مثل کیومرث پوراحمد، داریوش مهرجویی و بهرام بیضایی برای کودکان کار نمیکنند، چون هیچ وقت شمای هنرمند را در این حوزه جدی نمیگیرند.
تمام برگزارکنندگان این سالهای جشنواره کودک، هیچ وقت دغدغه واقعی برای کودکان نداشتهاند و صرفا میخواستند خودشان را نشان دهند و رزومهای برای خودشان ثبت کنند و من همیشه به جوان ترهای فیلمسازی که میخواهند در این حوزه کار کنند، توصیه میکردم که اگر هم از جایی به شما سفارش کار دادند، یادتان باشد که فقط و فقط فیلم خودتان را بسازید و آنچه را که در ذهن خودتان است جلوی دوربین بیاورید.
با همه این تفاسیر و شرح ماوقع، فرض کنید شمای علی خودسیانی از فردا در راس ارشاد یا هرجای دیگری قرار دارید که این قدرت را به شما دادهاند که سینمای کودک و یا ادبیات کودک و نوجوان را دوباره احیا کنید. برای آن چه کاری انجام میدهید و چه کاری در اولویت این احیا قرار دارد؟
خودسیانی: باید ابتدا همه یک اصل مهم را باور کنیم و بپذیریم که حوزه کودک و نوجوان، محلی برای درآمدزایی نیست. در این حوزه نباید به زور عقاید خودمان را در ذهن مخاطب جای دهیم.
تا زمانی که فکر مدیران بالانشین ما این باشد که به صورت دستوری و دیکته شده فرمان میدهند؛ در صورتی که هیچ کجای دنیا این سیاست گذاریهای دستوری جواب نمیدهد. ما باید زمینههای رشد بچهها را فراهم کنیم، ما باید کاری کنیم که قدرت تخیل بچهها زیاد شود، باید به بچهها امکانات بدهیم تا بتواند خلاقیت خودش را نشان دهند، تا علایقشان را کشف کنند، باید به بچه اجازه بدهیم تا بچگی کند نه اینکه بچه را با سیاستهای خودمان قالب بزنیم و بتراشیم تا از او سردار سلیمانی بسازیم؛ اگر سردار سلیمانی ساختن به این راحتی بود که ما سالی ۱۰۰ سردار تحویل میدادیم. تا زمانی که به ادبیات کودک و نوجوان، به جشنواره فیلم کودک، به برنامههای این حوزه به عنوان سفرهای برای چاپیدن نگاه میکنیم، همین آش و همین کاسه برقرار است.
/انتهای پیام/