گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ بررسی آثار سینمایی از منظر روانشناسی به ما کمک می کند تا درک واضح تری نسبت به آثار تولید شده داشته باشیم. اینکه یک آثر سینمایی و یا سریال تولید شده در نمایش خانگی چه میزان می تواند مخاطب خود را تحت تاثیر قرار دهد و مخاطب تاثیرپذیرفته تا چه میزان این رفتار را در جامعه بروز می دهد، دغدغه امروز تحلیل گران است. یکی از ژانرهایی که طی سال های اخیر در تولیدات سینمایی ما پررنگ تر از هر زمانی دیده می شود، نمایش عریان خشونت است. تاثیر گذاری سینما و تاثیر پذیری مخاطب بهانه ای شده است تا با شهرام خرازی ها به گفتگو بنشینیم. خرازی ها، منتقد سینما و کارشناس گروه سلامت روان معاونت بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تهران است. مشروح این گپ و گفت در ادامه از منظر شما می گذرد:
با پرهیز از مقدمه و با توجه به شناخت شما از سینما و همچنین سابقه شما در حوزه سلامت روان، بفرمایید که بررسی مفهوم خشونت در سینما چه میزان موردتوجه کارشناسان و پژوهشگران حوزه سلامت بوده است؟ لطفاً اشارهای هم به نتایج تحقیقات احتمالی داشته باشید.
خرازیها: خشونت شایعترین مقولهای است که در بحث رسانه و سلامت مورد تأکید، پژوهش و تحقیق قرارگرفته است و محققان تحقیقات زیادی در این خصوص انجام دادهاند بهنحویکه شما وقتی در اینترنت جستجو میکنید، میبینید که بیشترین یافتهها و مطالعات درباره خشونت است و یا حتی در کتابهای چاپشده و در زمانه قبل از اینترنت هم میبینیم که باز سهم خشونت از سایر آسیبهای اجتماعی مانند خودکشی، فساد، فحشا، سرقت و... بیشتر است. شاید به دلیل اینکه آثار خشونت نسبت به سایر معضلات ملموستر بوده و افراد محقق به دلیل اینکه احتمالاً این رفتار خشونت در رسانه را واضحتر و بیشتر میدیدهاند، تمایل بیشتری به تحقیق درباره آن داشتهاند و یا در روزنامهها صفحه حوادث جز پر خوانندهترین صفحات است که بیشترین بخش این صفحه به خشونت ارتباط دارد. در بخش روانشناسی تحقیقات و پژوهشهایی که صورت گرفته از دیرباز تاکنون درباره بازنمایی خشونت در رسانهها و تأثیر آن در روان انسان یک بحثی در این خصوص مطرح بوده با این عنوان که بازنمایی خشونت در رسانه باعث تشدید خشونت و تشویق انسانها به خشونتورزی میشود و باعث میشود که آنها خشنتر شوند؛ اما پژوهشهایی که بعدها صورت گرفت نتیجه عکس این فرضیه را عنوان میکرد که بازنمایی خشونت در رسانه باعث ممانعت و پیشگیری از خشونت در مخاطب میشود.
استدلال دسته اول مخاطبان این بود که بر اساس نظریه یادگیری مشاهدهای «بندورا»، انسان هر آنچه را میبیند در رفتار خودش بروز میدهد؛ شکل سادهتر آن این میشود که ما تصاویر خشن را در رسانهها میبینیم و یا توصیف خشونت را در یک کتاب، روزنامه و یا مجلهای میخوانیم و بعد به انجام آن خشونت تشویق میشویم؛ اما دسته دوم معتقد بودند که وقتی ما خشونت را در رسانهها نشان میدهیم، مخاطب آن خشونتهای نهفته شده در درون خودش را از طریق تماشای خشونت بیرون میریزد. یعنی مخاطب از طریق هم ذات پنداری با کاراکترهای فیلم و یا سریال، خشونتهای نهفته شده خود را بیرون میریزد و این خشونت دیگر شکل عملی پیدا نمیکند. چون کاراکتر فیلم این اعمال خشونت را انجام داده و بخش زیادی از این خشونت از ذهن مخاطب پاک میشود.
شما با کدام دسته موافقید؟
رسانه شمشیر دو لبه است اما اگر از تجربه شخصی خودم بگویم، من با مشاهده یک فیلم خشن و با هم ذات پنداری با کاراکتر اصلی آن، دوست دارم آن کارها را انجام دهم علیرغم اینکه خلاف عرف و قانون است و برعکس مواردی هم بوده که با تماشای یک فیلم و یا سریال خشن، خشونتهای نهفته شده در من تخلیهشده است
خرازیها: به خاطر اینکه نمیشود دراینباره حکم قطعی داد، من با هر دو طیف موافقم. چون رسانه شمشیر دو لبه است اما اگر از تجربه شخصی خودم بگویم، من با مشاهده یک فیلم خشن و با هم ذات پنداری با کاراکتر اصلی آن، دوست دارم آن کارها را انجام دهم علیرغم اینکه خلاف عرف و قانون است و برعکس مواردی هم بوده که با تماشای یک فیلم و یا سریال خشن، خشونتهای نهفته شده در من تخلیهشده است.
البته میزان این بازنمایی خشونت به کارگردانی کار هم بستگی دارد اینکه در این پلان و یا سکانس از چه نوع موسیقی، تصویر و یا دیالوگی استفاده کرده است؟
خرازیها: بله؛ این یک رابطه دو سویه است؛ از یک طرف عواملی که در یک فیلم بهعنوان عوامل قدرت وجود دارند برای اینکه این خشونت را هر چه بیشتر باورپذیرتر و واقعیتر نشان دهند در حال رقابت در این عرصهاند و از طرف دیگر مخاطبی قرار دارد با درجهای از تحصیلات، تجربیات پشت سر گذاشته، شغل، محل سکونت و میزان فرهنگ پذیری، جامعهای که در آن زندگی میکند و مجموعه همه این موارد مخاطبی را در این میدان رقابت با رسانه قرار میدهد و مجموعه این فاکتورها در کشمکش با یکدیگر قرار میگیرد و درنهایت یا رسانه برنده میشود و یا مخاطب تحت تأثیر رسانه خشونت خودش را تخلیه میکند. اما بدون شک فیلم به فیلم و پلان به پلان میزان تأثیرپذیری خشونت فرق میکند و ممکن است در یک فیلم مخاطب تحت تأثیر خشونت قرار گیرد و در سکانس دیگری از همان فیلم خشونت او تخلیه شود. اما برآیند کل این تحقیقها به این نتیجه رسیدند که بازنمایی خشونت در رسانه باعث افزایش خشونت در مخاطب خواهد شد نه باعث پیشگیری و تخلیه خشونت؛ هرچند ما نمیتوانیم نظریات دسته دوم را به کل رد کنیم.
اگر بخواهیم سینما و شبکه نمایش خانگی را به لحاظ محتوای آثار پخششده بررسی کنیم، میبینیم که دهه ۶۰ اغلب آثار به فیلمهای دفاع مقدسی، اکشن و جنگی اختصاص دارد، دهه ۷۰ و بعد از جنگ به سمت فیلمهای خانوادگی رفتیم، دهه ۸۰ فیلمهای اجتماعی و اعتراضی باب شد، دهه ۹۰ کمدی و این اواخر هم موضوع خشونت شاید به موضوع نخست تولید فیلم و سریال تبدیلشده است. برخی معتقداند سینما در حال بازنمایی واقعیتهای روز جامعه است. قدری این مساله را تحلیل کنیم که آیا همه اینها اتفاقی تولیدشده یا واقعاً بازنمایی واقعیتهای جامعه است؟
اینکه عنوان میشود میزان بازنمایی خشونت در رسانه بهطور کامل تحت تأثیر رخدادهای اجتماعی است؛ ممکن است تأثیرپذیر باشد، اما تأثیرپذیری ۱۰۰ درصدی ندارد و عوامل دیگری هم در این میزان تأثیر دارند
خرازیها: الزاماً ما نباید میزان بازنمایی خشونت در رسانه را به مسائل اجتماعی ربط بدهیم، درعینحال نمیشود این ارتباط را هم نادیده گرفت. اینکه عنوان میشود میزان بازنمایی خشونت در رسانه بهطور کامل تحت تأثیر رخدادهای اجتماعی است؛ ممکن است تأثیرپذیر باشد، اما تأثیرپذیری ۱۰۰ درصدی ندارد و عوامل دیگری هم در این میزان تأثیر دارند. از گذشته و دیرباز که سینما به وجود آمده، عوامل جذاب و فاکتورهای مختلفی در سینما برای کشاندن تماشاگران به سالنهای سینما بهکار گرفته میشد؛ فاکتورهای جذابی مانند رقص، آواز، سکس، خشونت، کمدی و روابط عشقی و عاطفی و...؛ فیلمهایی که مطلقاً سیاسی، جنگی و یا اجتماعی هستند، شاید استقبال مخاطب به آنها در مقایسه با فیلمهایی که صرفاً موزیکال، سکسی و یا با موضوع خشونت هستند، کمتر باشد. ما در درجه اول با مخاطب خامی روبرو هستیم که خیلی معلومات عمومی و تحصیلات اولیه ندارد و قطعاً تمایل دارد که فیلمهایی با همان فاکتورها به او نمایش داده شود. اما هرچه قدر سطح فرهنگی مخاطبان بیشتر میشود، سطح سواد آنها بالاتر میرود، درنتیجه جذب کردن آنها به سینما سختتر میشود و دیگر با آن فاکتورهای اولیه جذب سینما نمیشود و باید از عوامل نخبهگراتری استفاده کرد.
خشونت هم در سینمای قبل از انقلاب و هم در سینمای بعد از انقلاب وجود داشته است و در هر دو مقطع هم از خشونت بهعنوان یک فاکتور جذاب استفاده میشده است. ولی به نظر میرسد همگام با پدیده جهانیشدن، این خشونت هم مدام شکل عوض کرده و مشخصاً از دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ میلادی به بعد با خشونت عریانتری مواجهیم. چون قبل از آن میزان خشونت تعدیلتری در سینما مورداستفاده قرار میگرفت. اما از آن سالها به بعد با یک خشونت افسارگسیخته و روزافزون مواجهیم.
البته نمایش خشونت در فیلمها الزاماً بد نیست، مثلاً در فیلمهای استنلی کوبریک اگر خشونت را از فیلمهایش بگیریم، کل فیلم دیگر بیمعنا میشود، فیلمهایی کاملاً قابل دفاع که حتی بر اساس آنها کتاب نوشتهشده، هرساله در کنکور خود ما از فیلمهای او سؤال داده میشود، اما خشونتی که در این فیلمها وجود دارد، معقولانه قابل دفاع است اما همان خشونت وقتی در فیلمهای دیگری ظاهر میشود، چون دارای فلسفه مشخصی نیست، درباره آن فکر نشده و کارگردانی شده نیست، تبدیل به خشونتی افسارگسیخته میشود که صرفاً به تخریب روحیه تماشاگر منجر میشود.
بنابراین صرف اینکه در چه جامعهای زندگی میکنیم و چه تحولات اجتماعی و سیاسی را پشت سر میگذاریم، عنصر خشونت بهعنوان یک فاکتور جذب مخاطب در سینما وجود داشته و دارد. در سینمای قبل از انقلاب همان فاکتورهای اولیه جذاب وجود داشت اما پس از انقلاب رقص و آواز فقط به آقایان محدود میشود و سکس هم که کلاً حذف میشود و فقط بهصورت کلامی نمود پیدا میکند و فقط عشق، کمدی و خشونت باقی میمانند و عرصه عملاً برای نمایش اینها جا باز میکند و درصد بیشتری از فیلمها به این موضوعات اختصاص مییابد. بهعبارتدیگر فیلمساز میخواهد از فاکتورهای جذاب استفاده کند و به دلیل مسائل اخلاقی و ممیزی اجازه استفاده از آنها را ندارد، درنتیجه مجبور است یا فیلم عشقی بسازد، یا کمدی و یا به فیلمهای خشن رو بیاورد. بنابراین این فاکتور خشونت همیشه در سینما وجود داشته و دارد چون مخاطب این فاکتور را دوست دارد. اساساً هر چیز غیر عرفی برای مخاطب جلبتوجه میکند؛ مثلاً اختلاس و فساد مالی علیرغم ذات منفی چون خارج از عرف است، ما را جذب خود میکند و از اینجا به بعد دیگر پای مسائل سیاسی، اجتماعی، عقیدتی و ایدئولوژیک به وسط میآید که به آن خشونت جهت میدهد، آن را کموزیاد میکند و درواقع این خشونت حالا ریلگذاری میشود در مسیر فرهنگی که جامعه برای آن مشخص میکند، اما این ریلگذاری خیلی مطلق و محکم نیست و هرگاه قطار خشونت میتواند این ریل خود را عوض کند و همه اینها به زیرکی فیلمساز و تأثیرپذیری مخاطب از فیلم او بستگی دارد.
خشونت هم در سینمای قبل از انقلاب و هم در سینمای بعد از انقلاب وجود داشته است و در هر دو مقطع هم از خشونت بهعنوان یک فاکتور جذاب استفاده میشده است. ولی به نظر میرسد همگام با پدیده جهانیشدن، این خشونت هم مدام شکل عوض کرده و مشخصاً از دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ میلادی به بعد با خشونت عریانتری مواجهیم
خشونت الزاماً نمایش بدنهای تکهتکه شده و خون و جسد و یا شکنجه کردن افراد نیست، بلکه خشونت میتواند کاملاً پنهان باشد یعنی شما میتوانید فیلمی را ببینید که در کل فیلم هیچ قطره خونی از کسی نمیریزد، اما میتواند روان شما را آزرده کند. دلیلی ندارد که این خشونت الزاماً مستقیم نمایش داده شود. البته خشونتی که مثلاً در فیلمهای کیمیایی است، خشونت به شدت مخربی است و متأسفانه سالبهسال و دهه به دهه گسترش پیداکرده است. به جز فیلم اول او «بیگانه بیا»، از «قیصر» به بعد، خشونت در تمام فیلمهای کیمیایی موج میزند؛ حتی فیلم «قیصر» از نظر من پزشک و روانشناس فیلمی غیرقابلنمایش است و در صورت نمایش، تمام صحنههای قتل حمام باید از فیلم برداشته شود ضمن اینکه باقی صحنههای چاقوکشی و قتل هم باید ممیزی شود و ممیزهای دوره پهلوی بر اساس میزان همین خشونت، جلوی نمایش فیلم را گرفته بودند و به عقیده من انگیزه آنها علمی بوده تا سیاسی و ایدئولوژیک؛ نکته دیگر اینکه در کشور ما معمولاً سیاست بر سلامت در همه زمینهها اصطلاحاً میچربد. یعنی تلویزیون موظف است وقتی میخواهد جسد، پیکر سوخته شده و یا خودسوزی نشان دهد، باید اینها را از دور نشان دهد، آنها را شطرنجی کند و یا کاملاً تصاویر مبهم نشان دهد و در صورت نمایش باید از قبل هشدار دهد و به تماشاگر این فرصت را بدهد تا خودش را از تلویزیون دور کند نه اینکه بلافاصله پس از هشدار تصویر و یا صوت مورد نظر را پخش کند و بیننده را تحت تأثیر آن خشونت قرار دهد. در تلویزیون ما نمایش این خشونت رعایت میشود، اما وقتی پای سیاست به وسط کشیده میشود، همه این موارد فراموششده و بهراحتی صحنههای خشن را به شما نشان میدهند. مثل نشان دادن بدنهای زخمی و یا اجساد کودکانی که زیر بمباران کشته و یا زخمی شدهاند تا به مخاطب رذالت کشور متخاصم را نشان دهد.
در همه کشورهای صاحب شبکههای تلویزیونی یک سری قوانین برای پخش صحنههای خشونت وجود دارد که یکی از این قوانین بهصورت مشخص، قانون ردهبندی سنی است که بر اساس فاکتورهای مشخصی مثل استعمال مواد مخدر، صحنه قتل، خودکشی، خونریزی، صحنههای سکسی و... این ردهبندی سنی برای فیلمها لحاظ میشود و به آن پایبند هستند، اما در کشور ما این ردهبندی سنی تا سالها اتفاق نمیافتاده، از دهه ۸۰ این کار شروع میشود و در دهه ۹۰ قدری جدیتر میشود، ولی آنهم کج دار و مریض جلو میرود. حتی سازمان سینمایی چند سال گذشته قرار بود این طرح را قانونی کند، اما بر اساس فشارهای بیرونی درنهایت این طرح نیمهکاره رها شد. به هر حال به عقیده من اجرای این طرح رده بندی سنی و بودنش بهتر از نبودنش است و ردهبندی سنی الزاماً قانون نیست بلکه یک پیشنهاد است یعنی شما به آن خانواده و مخاطب هشدار دادهاید که مثلاً زیر سن ۱۴ سال این فیلم یا صحنه را نبیند و اگر فرد زیر ۱۴ سال آن را ببیند، دیگر عواقب روانی آن متوجه شما نیست و یا حتی در صورت آسیب روانی دیگر نمیتواند از سازمانی به خاطر این ماجرا شکایت کند.
به عقیده من تلویزیون، سینما و شبکه نمایش خانگی باید همزمان و یکپارچه این ردهبندی سنی را رعایت کنند تا تأثیرگذاری آن مشخص شود. اساساً طبع بشر هم بهگونهای است که از آن چیزی که منع میشود، نسبت به آن حریصتر میشود و ما باید بتوانیم با افزایش سواد رسانهای این حرص برای دیدن را کنترل کنیم. یکی از علتهای اینکه مثلاً وقتی اعلام میکنند این فیلم دچار ممیزی شده و یا مثلاً بعد از ۵ سال توقیف، حالا میخواهد اکران شود و مردم حرص دیدن آن را دارند، همین کاهش سواد رسانهای افراد است و در صورت تقویت، تأثیرات بهتری را شاهد خواهیم بود.
خشونت الزاماً نمایش بدنهای تکهتکه شده و خون و جسد و یا شکنجه کردن افراد نیست، بلکه خشونت میتواند کاملاً پنهان باشد یعنی شما میتوانید فیلمی را ببینید که در کل فیلم هیچ قطره خونی از کسی نمیریزد، اما میتواند روان شما را آزرده کند. دلیلی ندارد که این خشونت الزاماً مستقیم نمایش داده شود. البته خشونتی که مثلاً در فیلمهای کیمیایی است، خشونت به شدت مخربی است و متأسفانه سالبهسال و دهه به دهه گسترش پیداکرده است
اساساً ردهبندی سنی در کشور ما به لحاظ علمی غلط اجرا میشود تا جایی که اصلاً مشخص نیست چه گروهی این ردهبندی را انجام میدهند، چون این کار باید توسط افرادی که تحصیلات مرتبط دارند، انجام شود؛ مثلاً یک روانشناس، جامعهشناس، فوق تخصص روانپزشکی کودک و نوجوان، کارشناس معارف دینی و... تا در مجموع این فیلمها را ردهبندی کنند. اما به نظر میرسد تا این ردهبندی سنی توسط این افراد انجام نمیشود یا ناقص انجام میشود.
البته در حال حاضر سریالهای شبکه نمایش خانگی اغلب دارای ردهبندی سنی هستند؛ اما به دلیل محدودیتهایی که در قالب مدیا و رسانه در کشور ما وجود دارد، عملاً همه خانواده با یکدیگر به تماشای این سریالها مینشینند هرچند عوامل اینها این هشدارها را داده باشند.
خرازیها: در کشورهای توسعهیافته سواد رسانهای از همان دوران مهدکودک تا دورههای بعدی تحصیلی آموزش داده میشود، اما در کشور ما این اتفاق عملاً نمیافتد و بحث سواد رسانهای نهایتاً محدود میشود به چند واحد درسی در دانشگاهها برای رشته علوم ارتباطات البته در دوران دبیرستان گویا این کتاب وجود دارد، اما باز هم در حاشیه است و خیلی جدی گرفته نمیشود. البته تلویزیون از سالها پیش تلاشهایی جهت ارتقای سواد رسانهای مردم میکند منتها همه این آموزشها بریدهبریده و غیر منسجم داده میشود. اما در خارج از کشور آن کودک در مهدکودک نه تنها یاد میگیرد که فیلمها را با ردهبندی سنی نگاه کند بلکه به او آموزش داده میشود که برای خرید اسباببازی نیز به این ردهبندی توجه کند و چون این آموزشها بهتدریج به او داده میشود، این توجه برای او فرهنگسازی میشود.
بیشتر پژوهشهایی که درباره خشونت در رسانه انجامشده درباره گروه سنی کودک و نوجوان بوده، اما بسیاری از پژوهشگران معتقدند که حتی افراد مسن هم میتوانند تحت تأثیر این رفتارها قرار بگیرند. ردهبندی سنی قانون نیست و صرفاً یک هشدار است و آن چیزی که مهمتر از رده بندی سنی است، بحث سواد رسانه است و در حال حاضر کنترل فضای مجازی بسیار سختتر از گذشته شده است؛ رسانهها اغلب افسارگسیخته شدهاند و کنترل آنها نه غیرممکن، اما بسیار پیچیده شده است. پس بجای اینکه به رسانه فشار بیاوریم و یا ممیزی و سانسور انجام دهیم، باید سواد رسانهای مخاطب را ارتقا دهیم تا مخاطب در برابر این تهاجم رسانهای قدری در امان باشد. در بازنمایی نمایش خشونت در تلویزیون، سینما و شبکه نمایش خانگی بین فیلمسازها تبعیض وجود دارد و معمولاً برای اجازه این جنس نمایش ملاحظات سیاسی وجود دارد.
اگر منظورتان از ملاحظات سیاسی این است که به افراد اصولگرا این اجازه داده میشود و به اصلاحطلبها اجاره داده نمیشود، که جسارتا نمونههای نقض فراوانی وجود دارد. از مسعود کیمیایی تا هومن سیدی که در اغلب فیلمهایشان خشونت سرریز میشود.
اساساً ردهبندی سنی در کشور ما به لحاظ علمی غلط اجرا میشود تا جایی که اصلاً مشخص نیست چه گروهی این ردهبندی را انجام میدهند، چون این کار باید توسط افرادی که تحصیلات مرتبط دارند، انجام شود؛ مثلاً یک روانشناس، جامعهشناس، فوق تخصص روانپزشکی کودک و نوجوان، کارشناس معارف دینی و... تا در مجموع این فیلمها را ردهبندی کنند. اما به نظر میرسد تا این ردهبندی سنی توسط این افراد انجام نمیشود یا ناقص انجام میشود
خرازیها: بله حرف شما کاملاً درست است البته من اکثریت ماجرا را عرض میکنم.
اساساً جنس نمایش خشونت در فیلم و سریالهای ما به سلیقه کارگردان بستگی دارد. در بسیاری از سریالهای نمایش خانگی با موضوع خشونت، معمولاً در پایان آن قسمت، تعلیقی بیاساس با خشونت همراه میشود و مخاطب باید یک هفته این لحظات نصفه و نیمه و رهاشده را در ذهن خود مرور کند تا قسمت بعدی را پخش کنند درصورتی که در سریالهای خارجی خشونت موجود در آن قسمت تعریفشده و با سرانجامی مشخص نشان داده میشود. به نظر میرسد هیچ گروه روانشناس و جامعهشناسی در کنار عوامل تولید این سریالهای ایرانی وجود ندارد و یا کمترین استفاده را از آنها میکنند.
خرازیها: یک جنس از خشونت در فیلمها کاملاً تزئینی است که در صورت حذف هیچ آسیبی به فیلمنامه وارد نمیشود و صرفاً برای جذابیت فیلم است، یک خشونت واقعی و باطنی وجود دارد که در بطن فیلم تنیده میشود مثل خشونت فیلمهای کوبریک و یک خشونت بیمارگونه وجود دارد که مقدار آن بیش از نیاز معمول و معقول فیلم است مثل فیلمهای کیمیایی؛ خشونت تزئینی از آن دست نمونههایی است که دخالتهای ممیزی را میطلبد و معمولاً فیلمهای بعد از انقلاب خشونتهای کاملاً تزئینی استفاده میکردند که اغلب آنها قابل حذف کردن هستند. در مورد مشاوره هم استفاده از مشاوران تحصیلکرده با موضوع مرتبط با فیلمنامه به نظر بسیار ضروری میآید که متأسفانه در ایران کمتر مورداستفاده قرار میگیرد و یا به راهنماییهای آنها در نوشتن فیلمنامه توجهی نمیشود و یا ناقص توجه میشود. تشکلهای مختلف جامعهشناسی، روانشناسی و پزشکی اعلام کردند که ما حاضریم تا مشاورههای رایگان به فیلمها بدهیم، ولی متأسفانه از این قضیه کمتر استقبال میشود. به نظر سازمان سینمایی باید فیلمنامه نویسان را در موارد لازم، ملزم به استفاده از راهنماییها و مشاورههای کارشناسان با مدرک تحصیلی مرتبط با موضوع فیلم کند.
/انتهای پیام/