بررسی گفتمان روایت پیشرفت در گفتگو با صادق افشاری؛
ما در همان نگاه تمدنی و پیشرفت، علم‌های خاص و هایتک خود را در اختیار برخی کشور‌ها قرار داده‌ایم و همه این‌ها تکه‌هایی از یک پازل هستند که وقتی در کنار همدیگر قرار می‌گیرند. آن معنای گفتمانی پیشرفت از دل آن پدید می‌آید و شاید وظیفه ما در حال حاضر ضبط و ثبت این روایت‌ها برای آینده باشد تا دیگرانی از آن‌ها برای تولید گفتمان و ادبیات پیشرفت استفاده کنند.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ در موضوع روایت پیشرفت، نمی‌شود از تلاش‌های دفتر جبهه انقلاب اسلامی و انتشارات راه یار در زمینه تولید کتاب‌هایی با این موضوع براحتی عبور کرد. بچه‌هایی که تقریبا یک دهه‌ای هست با رصد موفقیت‌های داخلی سعی در روایت آن‌ها برای عموم جامعه دارند؛ با صادق افشاری، مسئول بخش روایت پیشرفت و تاریخ شفاهی دفتر جبهه انقلاب اسلامی، درخصوص این موضوع، فراز و فرود‌های این ماجرا و چگونگی این مدل روایت‌ها به گپ و گفتگو نشسته‌ایم.

برای شروع بحث اگر موافق باشید اندکی درباره معنای واژه «پیشرفت» صحبت کنیم و اینکه وقتی می‌گوییم کشوری در این حوزه پیشرفته است با چه سنجه‌ای آن را بیان می‌کنیم؟ برخی‌ها پیشرفت را در کشور ما در برابر گفتمان توسعه قرار می‌دهند. آیا تفاوت‌هایی بین این دو واژه وجود دارد؟

افشاری: اساس و شکل‌گیری مساله پیشرفت از یک خلا بوجود آمده است. از اینکه یک جریان ناامید کننده‌ای در کشور شکل گرفت که ما خیلی بدبخت و عقب افتاده هستیم و اصطلاحا تقی خانی، این مساله را پیش بردند و گفتند که ما خیلی نسبت به اروپایی‌ها عقب هستیم. در پی همین ماجرا یک گفتمانی شکل گرفت که ما کاری به حرف‌های دشمن نداشته‌باشیم و برعکس کار‌های خوب و موفق دوستان خودی را شناسایی و ثبت و ضبط کنیم و اصل ماجرا از همین جا شکل گرفت که ما با نقاط قوت کشور آشنا شویم و اصطلاحا دم دستی‌ترین تعریفی که از روایت پیشرفت داریم همین است.

یک گفتمانی در دفتر جبهه انقلاب فرهنگی، شکل گرفت که ما کاری به حرف‌های دشمن نداشته‌باشیم و برعکس کار‌های خوب و موفق دوستان خودی را شناسایی و ثبت و ضبط کنیم و اصل ماجرا از همین جا شکل گرفت که ما با نقاط قوت کشور آشنا شویم و اصطلاحا دم دستی‌ترین تعریفی که از روایت پیشرفت داریم همین است

قرار شد که این مدل‌ها را به نام روایت پیشرفت پیدا کنیم و به مردم معرفی کنیم. حال ممکن بود که این پیشرفت، یک شرکت کوچک دانش بنیان باشد و یا یک غول بزرگی مانند رویان که این‌ها معمولا در میان دخمه‌های علمی خودشان محصور شده بودند، اهل فضای مجازی نبودند و بیشتر به دنبال این بودند که یک کار علمی را رقم بزنند و به خاطر همین یک جریان رسانه‌ای باید این‌ها را روایت‌گری می‌کرد تا با معرفی آن‌ها به نحوی در جامعه هدف، ایجاد خودباوری و امید کند و همه این‌ها در مجموع، داستان روایت پیشرفت را شامل می‌شوند.

اما معنای واژه پیشرفت؛ از گام اول به گام دوم رسیدن پیشرفت به حساب می‌آید که البته در ادامه بحث، منظور و غایت نهایی خود را از این واژه برای شما شرح خواهم داد. یکی دیگر از اهداف ما در این نوع روایت‌گری، صرفا تولید چندین کتاب بر مبنای این مدل کار‌ها نبود؛ بلکه می‌خواستیم تا به مردم اطلاع دهیم و به گوش آن‌ها برسانیم که همچین موفقیت‌هایی در درون کشور در حال اتفاق افتادن است. نکته دیگر بحث، خود عناصر پیشرفت است؛ یعنی افرادی که در شرکت‌های دانش بنیان یا دیگر مراکز پیشرفت در حال فعالیت هستند و افرادی سعی در منصرف کردن و ناامید کردن آن‌ها دارند و ما سعی کردیم همه این الگوها، افراد و روند‌های موفق را معرفی کنیم؛ به عنوان مثال روایت‌هایی از دکتر آشتیانی درباره شکل گرفتن مرکز رویان که چه گرفتاری‌ها، مشکلات و سنگ اندازی‌هایی در این مسیر برای آن‌ها وجود داشته است و وقتی دقیق‌تر می‌شدیم، متوجه می‌شدیم که این مشکلات دست و پا گیر به اندازه بزرگی پروژه برای همه این مدل الگو‌ها وجود دارد.

ما به دنبال شکل‌گیری این روایت بودیم و با همین هدف و با رصد‌هایی که داشتیم به سراغ افراد موفق رفتیم. بعد از مدتی در کنار فعالیت‌های خود، برخی گروه‌های دیگر هم با هدف روایت نسخه پیشرفت، شروع به فعالیت کردند و از آنجایی که از همان ابتدا ما با هدف خط شکنی این کار را شروع کرده بودیم نه با هدف کارگاه تولید کتاب، در پی برداشتن قدم بلندتری بودیم. حالا مضاف بر اینکه دنبال سوژه‌هایی بودیم که بر اساس آن مدل الگو، کشور را نسبت به یک محصول خاصی به خودکفایی برسانند؛ مانند تولید چسب بیماران پروانه‌ای، تولید داروی بیماران سرطان خون و یا تاسیس رصدخانه و دنبال آن نگاه تمدنی هم بودیم. یعنی اینکه پیشرفت در جمهوری اسلامی ایران با پیشرفت در ایالات‌متحده آمریکا و کشور‌های غربی یک تفاوتی دارد. اجازه دهید من با یک مثالی برای شما ماجرا را بیشتر توضیح دهم.

یک شرکت ایرانی بود که برای فرودگاه‌ها دستگاه‌های xray طراحی می‌کرد. آن‌ها از فرودگاه بغداد سفارش کار گرفته بودند و وقتی در حال نصب این دستگاه‌ها بودند؛ کارمندان عراقی همه بدون هیچ حرفی در حال ترک سالن بودند. آن مهندس ایرانی به عراقی‌ها گفته بود که کجا می‌روید؟ آن‌ها نیز جواب داده بودند که شما در حال نصب دستگاه جدیدی هستید و ما دیگر نباید اینجا باشیم؛ آن مهندس ایرانی به آن‌ها گفته بود که اتفاقا من می‌خواهم همه موارد نصب تا راه اندازی این دستگاه را به شما یاد بدهم و شما باید حضور داشته باشید. عراقی‌ها همه شوکه شده بودند و از طرف ایرانی سوال کرده بودند که چرا این کار را برای ما می‌کنید؟ آن مهندس ایرانی در پاسخ گفته بود: من وقت این را ندارم که هرساله این دستگاه را برای شما تنظیم کنم و هدف‌های بزرگتری در زندگی دارم که باید به آن‌ها برسم؛ نگاه تمدنی یعنی همین! یعنی اینکه انسان‌ها را به شکل ابزار نبینیم و در این نگاه، ما با شکل دیگری از «استفاده و بهره‌برداری از علم و تکنولوژی» سر و کار داریم و برای این مدل می‌شود مثال‌های متعددی ذکر کرد.

 

البته مثال‌های متعدد نسخه غربی هم وجود دارد که برخلاف اندیشه مستعمرانه نظام سیاسی این کشورها، در قالب NGO‌های بشردوستانه، در حال خدمت‌رسانی به محیط زیست و انسان‌ها هستند و با این نگاه می‌شود گفت که آن‌ها هم در همین حوزه پیشرفت و نگاه تمدنی ما گام برداشته‌اند.

کاری که جهادسازندگی در آفریقا برایشان انجام می‌داد آموزش دادن مهارت‌ها و فعالیت‌های کاربردی در حوزه‌های مختلف آبادانی تا مرز خودکفایی بود؛ چیزی که اصلا برای غربی‌ها معنی نداشت و تعجب‌آور بود و سیستم استعماری اصلا با این رویه کنار نمی‌آید. البته که به مرور NGO‌های فراوانی در همان کشور‌ها شروع به فعالیت کردند؛ اما تبدیل به یک جریان اثرگذار نشده‌است

افشاری: برای پاسخ به این گذاره شما، اجازه دهید مثال دیگری عرض کنم؛ اواخر دهه ۶۰ جهادسازندگی به کشور تانزانیا و برخی دیگر از کشور‌های آفریقایی می‌رود؛ این‌ها مصداق‌هایی از همان پیشرفت است. در کنار جهاد، NGO‌های فراوانی از سایر کشور‌ها در موضوعات مختلف بهداشتی، خدماتی و... حضور داشتند. در جلسات مختلفی که با مسئولان آن کشور‌ها داشتیم، طرح‌های آبادانی روستا‌های آنجا را مطرح کردیم و با تصویب آن‌ها شروع به کار کردیم و متوجه شدیم که آن کشور‌ها تعریف خاصی از عملکرد و خروجی NGO‌ها مد نظرشان بوده است که صرفا به انجام دادن یک سری فعالیت‌های محدود، سطحی و موقت خلاصه شده است. کاری که جهادسازندگی در آنجا برایشان انجام می‌داد آموزش دادن مهارت‌ها و فعالیت‌های کاربردی در حوزه‌های مختلف آبادانی تا مرز خودکفایی بود؛ چیزی که اصلا برای آن‌ها معنی نداشت و تعجب‌آور بود و سیستم استعماری اصلا با این رویه کنار نمی‌آید. البته که به مرور NGO‌های فراوانی در همان کشور‌ها شروع به فعالیت کردند؛ اما تبدیل به یک جریان اثرگذار نشده‌است. البته این نکته را هم یادآوری و ذکر کنم که قطعا همه شرکت‌های دانش‌بنیان در ایران، علم و دانش خود را به صورت تمام و کمال در اختیار مشتریان خود قرار نمی‌دهند تا همواره آن‌ها را وابسته خود نگه دارند و تعداد انگشت شماری به این شکل فعالیت می‌کنند.

 

در فرمایشات شما من هنوز به معنای درست و شفافی از واژه پیشرفت، شاخص‌ها و سنجه‌ها و تفاوت آن با توسعه نرسیده‌ام.

افشاری: اگر ما به لحاظ تمدنی و از نگاه اسلام بخواهیم به این موضوع نگاه کنیم، تعدادی تفاوت‌ها در موضوع توسعه و پیشرفت وجود دارد و مثلا ما نمی‌توانیم آن نگاه فردگرایانه را در گفتمان توسعه بپذیریم. البته که هنوز بسیاری از ساختار‌های سیاسی سازمان‌ها و ارگان‌های ما متاثر از همان گفتمان توسعه غربی‌ است و کسی نمی‌تواند این را انکار کند. اما من همه این‌ها را با نگاه به آینده و در یک گفتمان تمدنی عرض می‌کنم و ممکن است سال‌ها طول بکشد تا این نگاه در جامعه ما ساری و جاری شود؛ اما باید در مسیر ادبیات این گفتمان صحبت کنیم و آن را نهادینه کنیم تا به مرور ادبیات و نظریه‌های این تمدن احصا شود.

مثلا در موضوع واکسن کرونا بسیاری از کشور‌ها این واکسن را تولید کردند؛ اما هیچ کدام از آن‌ها علم این تولید را در دنیا عرضه نکرد تا کشور‌های دیگر همچنان وابسته محصول آن‌ها باقی بمانند. اما ما واکسن برکت را تولید می‌کنیم و رهبری دستور می‌دهند که ما علم این محصول را به سایر کشور‌ها هم عرضه کنیم و در مثالی دیگر درخصوص بحث موشکی و دفاعی نیز ما این علم را به برخی از کشور‌های مسلمان عرضه کرده‌ایم و نمونه‌اش همه موشک‌هایی است که در کشور‌هایی مانند عراق، فلسطین، یمن و لبنان به تولید رسیده است و مساله‌ای که ما به عنوان پیشرفت درباره آن حرف می‌زنیم؛ این نگاه تمدنی پشت آن قرار دارد.

بسیاری از کشور‌ها در زمان کرونا نه تنها حاضر نبودند به ما واکسن بفروشند بلکه از دادن ماسک هم خودداری می‌کردند؛ اما ما در همان نگاه تمدنی و پیشرفت، علم‌های خاص و هایتک خود را در اختیار برخی کشور‌ها قرار داده‌ایم و همه این‌ها تکه‌هایی از یک پازل هستند که وقتی در کنار همدیگر قرار می‌گیرند. آن معنای گفتمانی پیشرفت از دل آن پدید می‌آید و شاید وظیفه ما در حال حاضر ضبط و ثبت این روایت‌ها برای آینده باشد تا دیگرانی از آن‌ها برای تولید گفتمان و ادبیات پیشرفت استفاده کنند و اساسا یک تمدن هم برگرفته از تمام این خرده روایت هاست که در کنار هم که قرار می‌گیرند، آن مدینه فاضله را شکل می‌دهند.

 

به نظرتان در حال حاضر مردم چه تصوری از واژه پیشرفت دارند؟ آیا به همان اندازه که حاکمیت از پیشرفت‌ها و دستاورد‌های خود صحبت می‌کند؛ برای مردم هم به همین اندازه ملموس و قابل باور هست؟

رسانه به خوبی برای چسب بیماری پروانه‌ای در فضای مجازی و رسمی تصویرسازی کرده و مردم به خوبی می‌دانند که این‌ها دقیقا در کجای زندگی روزمره آن‌ها وجود دارند و قرار است چه دردی از آن‌ها را حل کند. اما کمتر اطلاعی از رصدخانه دارند و چه بسا که اگر درباره آن هم مطلع شوند؛ به همان اندازه خوشحال شوند و همه این‌ها به ضعف ما از روایت پیشرفت برمی‌گردد

افشاری: به تازگی یک رصدخانه ملی تاسیس و از آن رونمایی کردیم که بسیاری از منجمان در دنیا به ما تبریک گفتند و از این همه پیشرفت ایران در این حوزه شگفت‌زده شدند؛ اما بازخورد‌های مردم در کف جامعه نشان می‌داد که گویا مردم خیلی با این موضوع و پیشرفت مهم علمی در زمینه نجوم ارتباط برقرار نکرده‌اند و به نحوی خیلی برایشان مهم نبوده است. برای ما هم این سوال وجود داشت که چرا، مردم از این اتفاق خوشحال نشدند و احساس غرور ملی نکردند؟ اما برخلاف این موضوع می‌دیدیم که مردم به خوبی با تولید چسب بیماران پروانه‌ای، کشف درمان سرطان خون از طریق سلول‌های بنیادی و حتی درمان نازایی به شدت استقبال کرده و از شنیدن آن‌ها بسیار خوشحال شدند. چون رسانه به خوبی برای این نمونه‌ها در فضای مجازی و رسمی تصویرسازی کرده و مردم به خوبی می‌دانند که این‌ها دقیقا در کجای زندگی روزمره آن‌ها وجود دارند و قرار است چه دردی از آن‌ها را حل کند. اما کمتر اطلاعی از رصدخانه و کارایی آن دارند و چه بسا که اگر درباره آن هم مطلع شوند؛ به همان اندازه خوشحال شوند و همه این‌ها به ضعف ما از روایت پیشرفت برمی‌گردد.

 

اگر بخواهیم این مدل پیشرفت‌ها را در کشور ذکر کنیم احتمالا به لیست بلندی از آن‌ها می‌رسیم، اما دقیق‌تر که می‌شویم ما به جای روایت هنرمندانه از پیشرفت‌ها بیشتر آن‌ها را در قالب گزارش و رقم و اعداد و نهایتا کتاب روایتگری کرده‌ایم و به سراغ قالب‌های دیگر رسانه نرفته ایم.

افشاری: هدف نخست ما ثبت و ضبط تجربه‌ها و این مدل‌های پیشرفت در قالب کتاب بوده که البته این کف ماجراست و به نظر من تاریخ شفاهی، مادر همه محصولات رسانه‌ای به شمار می‌رود و در گام‌های بعدی این ماجرا بدون شک باید بتوانیم از این داده‌های تاریخ شفاهی به سمت تولید فیلم، سریال، انیمیشن و محصولاتی از این قبیل که با مخاطب ارتباط بیشتری برقرار می‌کنند، برویم. شاید در گذشته نهایتا به فکر تولید کتاب در این حوزه بودیم، اما امروزه قطعا این مطالبه بیشتر و رفتن به سمت تولیدات رسانه‌ای وجود دارد.

/انتهای‌ پیام/

ارسال نظر
captcha