گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ ۱۴ ژوئن (۲۴ خرداد) در حادثهای بسیار تلخ و ناگوار قایق حامل صدها پناهجو که در آرزوی زندگی بهتر راهی اروپا بودند در آبهای یونان غرق شد. بر اساس گزارشها سرنشینان این قایق ماهیگیری حدود ۷۵۰ نفر و بیشتر شهروندان پاکستان، سوریه، افغانستان و مصر بودند. گفته میشود از سرنوشت بیش از ۳۰۰ مفقودی دیگر خبری در دست نیست. بازماندگان این حادثه تلخ و ناگوار گفتهاند که ممکن است تا صد کودک در این قایق بوده باشند. ۱۸ ژوئن (۲۸ خرداد) در حادثه دیگری زیردریایی «تایتان» متعلق به شرکت «اوشن گیت» که پنج سرنشین میلیاردر خود را برای بازدید از لاشهی بهجامانده از کشتی معروف تایتانیک، به عمق اقیانوس اطلس شمالی برده بود، براثر نقص فنی نابود شد و تمام پنج سرنشین آن کشته شدند. سفر با این زیردریایی تفریحی برای هرکدام از سرنشینان، ۲۵۰ هزار دلار هزینه در برداشت. «آندره آ ماتزارینو» [۱] یکی از بنیانگذاران پروژه هزینههای جنگ دانشگاه «براون»، فعال و مددکار اجتماعی که حوزه مطالعاتی وی تأثیرات جنگ بر سلامتی افراد است در مقالهای که وبسایت «خانه شفافسازی اطلاعات» [۲] آن را منتشر کرده است با مقایسه واکنش نابرابر رسانهای به این دو موضوع به تأثیر جنگهای ارتش آمریکا در منطقه خاورمیانه بر مسئله مهاجرت پرداخته است.
از «آدریانا» تا «تایتان»
در جستجوی پوشش خبری درباره «آدریانا» [۳]، قایق مملو از ۷۰۰ نفری که سرنشینان آن برای جستجوی زندگی بهتر در راه مهاجرت به اروپا بودند و در اواسط ژوئن در سواحل یونان غرق شدند، «کشتی مهاجر» را در گوگل جستجو کردم و در یک ثانیه ۴۸۳۰۰۰ نتیجه جستجو گرفتم. بیشتر سرنشینان کشتی «آدریانا» در دریای مدیترانه غرق شده بودند، از جمله حدود ۱۰۰ کودک.
من جستجوی مشابهی برای زیردریایی «تایتان» [۴] انجام دادم که در همان هفته در اقیانوس اطلس شمالی ناپدید شد. آن شبه زیردریایی چهار مرد ثروتمند و پسر ۱۹ ساله یکی از آنها را برای دیدن لاشه کشتی مسافربری مشهور «تایتانیک»، میبرد. همه آنها به دنبال وقوغ انفجار در زیر دریایی «تایتان» حین فرود به سمت لاشه کشتی تایتانیک جان خود را از دست دادند. این جستجوی گوگل در کمتر از نیم ثانیه به ۷۹.۳ میلیون نتیجه جستجو رسید. روزنامه نگار گاردین، مقاله قدرتمندی در مورد نوع مواجه و پوشش خبری مربوط به این دو حادث نوشت. همان طور که او زیرکانه اشاره کرد، ما در دنیای «آنگلفون» [۵] چارهای جز دنبال کردن داستان سفر نافرجام زیردریایی شرکت «اوشن گیت» [۶] نداریم. به هر حال، این خبر اصلی هفته در همه جا بود و برای حداقل پنج روز توجه سه ارتش ملی را به خود جل کرد و در جست و جوی برای پیدا کردن آن دهها میلیون دلار هزینه شد.
در فرهنگ نظامی شده آمریکا، مردم به اسباببازیهای شیکی مانند شناور «تایتان» بهجای سربازان خسته، غیرنظامیان غرق در خون و مهاجران ترسیده و دچار سوءتغذیه که اغلب از آسیب جنگ ما علیه تروریسم فرار میکنند بیشتر اهمیت میدهند
«آدریانا» داستان کاملاً دیگری بود. همانطور که خبرنگار گاردین خاطرنشان کرد، به نظر میرسید که گارد ساحلی یونان با نادیده گرفتن این واقعیت که بسیاری از سرنشینان این قایق کوچک کودکانی بودند که در بدنه کشتی گیر افتادهاند و اینکه بهطور مشهودی در خطر هستند، درگیر به این موضوع بود که آیا مهاجران در آن قایق درخواست کمک دارند یا خیر. از سوی دیگر، او خاطرنشان کرد، تعداد کمی از افراد این سئوال را پرسیدند که آیا مردان زیردریایی کمک میخواهند حتی اگر بدنه آن به طرز مضحکی از بیرون قبل از حرکت بسته شده بود، که نجات را بخصوص غیر ممکن میکرد. من که مانند بسیاری از آمریکاییها به این پوشش خبری چسبیده بودم، مطمئناً فکر نمیکردم که باید آنها نادیده گرفته شوند، زیرا زندگی هر انسانی مهم است.
چرا مردم این قدر به مردان ثروتمندی که هر کدام ۲۵۰ هزار دلار میپردازند تا سوار بر زیردریایی شوند اهمیت میدهند تا کاری را انجام دهد که هر ناظر ماهری به آنها میگفت یک سفر خطرناک است. اما در نقطه مقابل به زندگی صدها مهاجری که مصمم به بهبود زندگی خانواده هایشان هستند، حتی اگر مجبور باشند خود زندگی را برای رسیدن به سواحل اروپا به خطر بیندازند؟ اهمیت نمیدهد. گمان میکنم بخشی از پاسخ به دلایل بسیار متفاوت این دو گروه از مسافران در سفرهای خود برمی گردد و چیزهایی که ما برای آنها در دنیایی که مدتها تحت تاثیر قدرت نظامی غرب شکل گرفته است، ارزش قائل هستیم.
یک حواس پرتی آمریکایی با ارتش
من گمان میکنم که ما آمریکاییها بهراحتی به سمت هر چیزی که ماهیت مبهم نظامی دارد جذب میشویم، حتی یک شناور «غوطهور» در آب (به جای یک زیردریایی) که تلاشها برای نجات آن منابع و تخصص بسیاری از نیروهای دریایی ایالات متحده و متحدانش را درگیر خود کرده است.
ما در دورهای زندگی میکنیم که مشخصه آن مهاجرتهای دستهجمعی است که طی پنج دهه گذشته افزایش چشمگیری یافته است
آموختن درباره کشتیهای نجات زیر آب نیروی دریایی ایالات متحده و اینکه چه میزان میتوانید قبل از واژگون شدن پایین بروید مسئله خسته کنندهای است. در واقع داستان این شناور غوطه ور در آب، آنقدر حفرههای گیج کننده نظامی را ایجاد کرد که به راحتی میتوان آنچه را که الهام گرفته از آن بود، فراموش کرد. من همسر یک فرد در نیروی دریایی آمریکا هستم و خانواده من که شامل شریک زندگی من، دو فرزند خردسال ما و حیوانات خانگی مختلف است، در دهه گذشته از یک تأسیسات نظامی به تأسیسات دیگر نقل مکان کرده اند. در جوامع مختلفی که ما در آن زندگی کردهایم، در طول گردهمایی با دوستان جدید و خانواده بزرگ، علاقه شدید به شغل همسرم آشکار است. سوالات معمولی عبارتند از: «بدنه یک زیردریایی از چه چیزی ساخته شده است؟» «چقدر میتوانی عمیق بروی؟» «اگر غرق شوی چه نقشهای داری؟»
در فرهنگ نظامی آمریکا، ما به بخشهای زیبایی مانند ماهیت زیردریاییها توجه میکنیم، زیرا صحبت کردن در مورد آنها آسانتر از رنجی است که ارتش ما در واقع در طول این قرن در گستره بسیار وسیعی از کره زمین ایجاد کرده است. در این فرهنگ نظامی شده بسیاری از ما اسباببازیهای شیک مانند این شناورهای غوطه ور در آب را به جای سربازان خسته، غیرنظامیان غرق در خون، و مهاجران ترسیده و دچار سوءتغذیه که اغلب از آسیب جنگ ما علیه تروریسم فرار میکنند را تحویل میگیریم و به آنها توجه میکنیم.
در همین حال حتی حرفه من به عنوان یک درمانگر برای جوامع نظامی و پناهندگان و به عنوان یکی از بنیانگذاران پروژه هزینههای جنگ دانشگاه «براون»، که ممکن است مکمل ضد جنگ عجیبی برای دنیای همسرم باشد، حتی به ندرت برای گفتگو جذاب است.
گذشته از قدرت و رمز و رازی که ارتش ما با تجهیزات فانتزی خود تداعی میکند، من فکر میکنم بسیاری از آمریکاییها علاقهمند به ابراز علاقه به آن هستند. زیرا به نظر میرسد مظهر فضیلت مدنی در زمانی است که در غیر این صورت کمتر توانیم بر سر آن به توافق برسیم. در واقع، پس از ۲۰ سال جنگ آمریکا علیه تروریسم در پاسخ به حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به پنتاگون و مرکز تجارت جهانی، ارجاعات به ارتش ما بسیار گسترده است (اگر دقت کرده باشید).
مهاجرت در زمان جنگ
ما در دورهای زندگی میکنیم که مشخصه آن مهاجرتهای دسته جمعی است که طی پنج دهه گذشته افزایش چشمگیری یافته است. در واقع، اکنون بیش از هر زمان دیگری در نیم قرن گذشته، مردم در کشوری غیر از محل تولدشان زندگی میکنند. یکی از دلایل مهمی که مردم خانههای خود را به عنوان مهاجر ترک میکنند، مطمئناً جستجوی فرصتهای تحصیلی و شغلی است، اما هرگز کسانی را که از درگیریهای مسلحانه و آزار و اذیت سیاسی فرار میکنند، فراموش نکنید و البته، یکی دیگر از دلایل عمیقتر و مهم تر، تغییرات آب و هوایی و فجایع ملی مکرر و شدیدتر مانند سیل و خشکسالی است که عامل مهاجرت یا باعث تشدید آن شده است.
پروژه «هزینههای جنگ» دانشگاه برآون تخمین زده است که جنگ آمریکا علیه تروریسم منجر به آواره شدن دستکم ۳۸ میلیون نفر شده است
مهاجران در کشتی «آدریانا» به دلایل مختلف افغانستان، مصر، لیبی، فلسطین و پاکستان را ترک کرده بودند. به عنوان مثال، برخی از مردان پاکستانی به دنبال شغلی بودند که به آنها اجازه میداد برای خانوادههای ناامید خود غذا و سرپناه تهیه کنند. یک نوجوان سوری که در نهایت غرق شد، شهر جنگ زده «کوبانی» [۷] را ترک کرده بود، به امید اینکه روزی وارد دانشکده پزشکی در آلمان شود؛ رویایی که به دلیل بمباران مدارس و بیمارستانها بعید بود در جایی که زندگی میکرد محقق شود. در مجموع، پروژه «هزینههای جنگ» دانشگاه برآون تخمین میزند که جنگ آمریکا علیه تروریسم منجر به آواره شدن دستکم ۳۸ میلیون نفر شده است، که بسیاری از آنها برای نجات جان خود فرار کردهاند، زیرا جنگ زندگیهای آنها را ویران کرده است.
با این حال، از نظر من، سایهای خاص بر بسیاری از داستانهای فردی آنها سایه افکنده بود: جنگهای همیشگی آمریکا، مجموعه عملیاتهای نظامی که با حمله سال ۲۰۰۱ آمریکا به افغانستان (که در نهایت ما را در حملات هوایی و دیگر فعالیتهای نظامی در همسایگی پاکستان نیز درگیر کرد) و حمله فاجعه بار مشابه به عراق که در سال ۲۰۰۳ آغاز شد. در نهایت به گسترش جنگ، آموزش نظامیان خارجی و عملیات اطلاعاتی در حدود ۸۵ کشور از جمله هر یک از کشورهایی که مسافران «آدریانا» از آنها آمدهه بودند، منجر شد. مسیری که آدریانا از طریق دریای مدیترانه طی میکرد، مسیری بسیار رایج برای پناهندگانی است که از درگیریهای مسلحانه و پیامدهای آن فرار میکنند. این مسیر همچنین مرگبارترین مسیر در جهان برای مهاجران است و هر سال مرگبارتر نیز میشود. قبل از واژگونی آدریانا، تعداد تلفات در طول سه ماه اول سال ۲۰۲۳ به بالاترین حد خود در شش سال گذشته یعنی ۴۴۱ نفر رسیده بود. تنها در نیمه اول سال جاری، طبق گزارش «یونیسف»، حداقل ۲۸۹ کودک در تلاش برای رسیدن به اروپا غرق شده اند.
اگر من یک چیز را به عنوان درمانگر در جوامع نظامی و پناهندگان آموخته باشم؛ حتی اگر در مقیاس کوچکی باشد، این است: یک تاریخ دردناک تقریباً همیشه قبل از تصمیم هر کسی برای آغاز سفری به خطرناکی سفر مهاجران آن کشتی شوم وجود دارد. اگرچه من مطمئن هستم که بسیاری از افراد حاضر در آن کشتی نمیگفتند که از «جنگ» فرار میکنند، اما جدا کردن جنگ آمریکا با تروریسم از دلایلی که بسیاری از آنها سفر خود را با کشتی آدریانا آغاز کردند، دشوار است.
یک پدر سوری که غرق شده بود، به امید کمک به پسر سه ساله اش که سرطان خون داشت و نیاز به درمان در کشور ویران شده اش داشت، راهی آلمان شده بود، منطقهای که حمله آمریکا به عراق برای اولین بار آن را به هرج و مرج کشاند و اکنون جنگ میلیونها نفر را از مراقبتهای بهداشتی محروم کرده است. البته لازم به ذکر نیست که مرگ او تنها فقیر شدن بیشتر خانواده و مرگ احتمالی پسرش بر اثر سرطان را تضمین میکند، بدون در نظر گرفتن اینکه اگر آن کودک سه ساله و مادرش مجبور به سفر مشابهی به اروپا برای مراقبت شوند، چه اتفاقی برآی خواهد افتاد.
داستان جنگ پاکستان
از ۷۰۰ مهاجری که در کشتی «آدریانا» عازم اروپا بودند حدود ۳۵۰ مهاجر از کشور پاکستان بودند، جایی که ایالات متحده از سال ۲۰۰۴ به جنگ ضد شورش - از طریق هواپیماهای بدون سرنشین و حملات هوایی - علیه گروههای شبهنظامی اسلامگرا کمک مالی کرده و جنگیده است. جنگ آمریکا با تروریسم هم به طور مستقیم و هم به طور غیرمستقیم زندگی بسیاری از مردم پاکستان را در این سالها تحت الشعاع قرار داده و نابود کرده است. علاوه بر دهها هزار کشته بر اثر حملات هوایی آمریکا در خود کشور پاکستان، این کشور همچنین در معرض اثرات هجوم پناهجویان از کشور همسایه خود یعنی افغانستان نیز بوده است که منابع محدود این کشور را مصرف کرده و به وخامت صنعت گردشگری و کاهش سرمایهگذاریهای بینالمللی منجر شده است. در مجموع، پاکستان در طول ۲۰ سال گذشته بیش از ۱۵۰ میلیارد دلار به این شکل از دست داده است، برای مردم عادی این کشور نیز هزینههای زندگی در یک کشور ویران افزایش یافته است. جای تعجب نیست که تعداد مشاغل سرانه نیز کاهش یافته است.
جنگ آمریکا علیه تروریسم در سال ۲۰۰۱ منجر به گسترش جنگ و تأثیرات آن به حدود ۸۵ کشور از جمله هر یک از کشورهایی که مسافران «آدریانا» از آنها آمده بودند، شد
یک مرد جوان پاکستانی سوار بر کشتی مهاجران برای یافتن کار به اروپا سفر میکرد تا بتواند از خانواده بزرگش حمایت کند. او ۲۶ گاومیش - منبع اصلی درآمدش - را برای پرداخت هزینه سفر فروخته بود و جزو ۱۰۴ نفری بود که سرانجام توسط گارد ساحلی یونان نجات یافتند. پس از آن نجات، او مجبور به بازگشت به لیبی شد، جایی که هیچ برنامه روشنی برای چگونگی بازگشت به خانه نداشت. برخلاف اکثر پاکستانیهای دیگر در آدریانا، او توانست با جان خود فرار کند، اما زندگی او لزوماً پایان خوشی ندارد. همانطور که «زیشان عثمانی» [۸]، فعال پاکستانی و بنیانگذار وب سایت ضد جنگ «Pakistan Body Count»، خاطرنشان میکند: «بعد از اینکه در جستجوی زندگی بهتر فداکاری کردید، احتمالاً ترجیح میدهید غرق شوید تا به خانه برگردید. تو تمام آنچه را که داری از دست داده ای.»
تقصیر خودشان بود؟!
ما مطمئناً در مورد مکالمات هولناک بین مدیر عامل شرکت «اوشن گیت» سازنده شناور تایتان، کارکنانش و برخی از همکاران جدا شده قبل از شروع سفر ناگوار خود و سپس در مورد نور کم و شرایط ابتدایی داخل این شناور چیزهای زیادی یاد گرفتیم. با این حال، آنچه در پوشش رسانهای «آدریانا» مورد بررسی قرار گرفت، این بود که این مهاجران خودشان این سفر را آغاز کردند چیزی که توجه من را به ویژه به خود جلب کرد مکانی بود که آنها در سفر خود به جهنم و بازگشت از آنجا ترک کردند؛ لیبی. به هر حال، آن کشور، تاریخ بسیار تلخی دارد که محل خروج بسیاری از مهاجران است. تهاجم به رهبری ایالات متحده در سال ۲۰۱۱، «معمر قذافی» دیکتاتور را سرنگون کرد و سواحل دورافتاده کشور را حتی کمتر از گذشته تحت کنترل قرار داد، در حالی که خود لیبی بین دو دولت رقیب و مجموعهای از شبه نظامیان وابسته تقسیم شده بود. در چنین شرایط آشفته ای، همانطور که ممکن است تصور کنید، شرایط برای مهاجرانی که از طریق لیبی عبور میکنند، تنها رو به وخامت گذاشته است. بسیاری از آنها توسط مقامات محلی هفتهها و حتی ماهها در انبارها نگهداری میشوند، گاهی اوقات بدون نیازهای اولیه مانند پتو و آب آشامیدنی. برخی از آنها حتی به عنوان برده به ساکنان محلی فروخته میشوند و کسانی که به اندازه کافی خوش شانس هستند که به سمت سواحل اروپا حرکت کنند، باید با قاچاقچیانی برخورد کنند که انگیزهها و شیوههای آنها، همانطور که داستان آدریانا به ما یادآوری میکند، گاهی اوقات خیلی وحشتناک است. در نظر بگیرید که اگر در دریا سرگردان، گرسنه، تشنه و نگران جان خود بودید، وقتی مردانی با قایق دیگر مسلح و نقاب پوش به شما نزدیک شدند و قایق را که از قبل در حال واژگونی بود بیشتر تکان میدادند، چه احساسی داشتید.
تنها در نیمه اول سال جاری میلادی طبق گزارش «یونیسف»، حداقل ۲۸۹ کودک در تلاش برای رسیدن به اروپا غرقشدهاند
هنگامی که حدود ۱۳ ساعت پس از اولین درخواست کمک مهاجران، گارد ساحلی یونان سرانجام پاسخ داد، یک کشتی با خدمه شامل چهار مرد مسلح و نقابدار به سوی آنها فرستاد. گارد ادعا میکند که بسیاری از مهاجران از کمک امتناع کرده و مردان را با دستانشان دور کردند. چه اینطور باشد یا نه، میتوانم ترس آنها را تصور کنم که یونانی ها، اگر قاچاقچی نباشند، حداقل ممکن است متحد قاچاقچیان باشند. آنها همچنین ممکن است میترسیدند که گارد آنها و فرزندانشان را، هر چند کودک، بر روی قایقها قرار دهد تا به حرکت در دریا ادامه دهند، همانطور که اخیرا در مورد کشتیهای مهاجر دیگری که یونانیها به آنها نزدیک میشدند اتفاق افتاده بود.
تلفات جنگی بی شمار
دور از ذهن خواهد بود که افرادی مانند مهاجران کشتی «آدریانا» را به عنوان «مرگهای جنگی» به حساب آوریم؛ اما مرگ مهاجران حاضر در کشتی «آدریانا» بی ارتباط با موضوع جنگ نیست و پذیرش این مسئله ما را وادار میکند به راههایی توجه کنیم که در آن جنگ در کشورهای مبدا یا اطراف آنها ممکن است بر سرنوشت این مهاجرین تاثیر گذاشته باشد.
با این حال، توجه به هزینههای جنگ، ما غربیها را مجبور میکند تا با خونی که در دستانمان است، مقابله کنیم، زیرا ما نه تنها از جنگهایی که دولت آمریکا به راه انداخت حمایت کردیم (یا حداقل نادیده گرفتیم) که اجازه دادیم برای مدت طولانی ادامه پیدا کنند، بلکه از سیاستمدارانی که در آمریکا و اروپا نیز برای رسیدگی به بحران پنهاجویان کاری انجام نمیدهند نیز حمایت میکنیم.
«استفانی ساول» از پروژه هزینههای جنگ در کار خود بر روی چیزی که این پروژه آن را «مرگهای غیرمستقیم جنگ» [۹] مینامد، مهاجرانی مانند نوجوان غرق شده سوری که به دنبال تحصیل در اروپا بود را میتوان مرگهای جنگی «مضاعف» دانست، زیرا آنها در جنگ کشته نشده اند و مانند مورد او و دیگران مانند او، اجساد آنها از اعماق مدیترانه پیدا نخواهد شد. وقتی داستانهایی مانند او را میبینیم، فکر میکنم همه ما باید در پرسش خود از آنچه اتفاق افتاده عمیقتر باشیم، باید گامهای این مهاجران را از جایی که سفر خود را شروع کردند دنبال کنیم و تلاش کنیم تا تصور کنیم که چرا آنها به چنین سفرهای سخت و خطرناکی رفتند. با اقتصادهای جنگ زده در کشورهایی شروع کنید که در آن میلیونها نفر امید ضعیفی به نوعی زندگی آبرومندانه دارند که احتمالاً من یا شما آن را بدیهی میدانیم، از جمله داشتن شغل، خانه، مراقبتهای بهداشتی و ایمنی در برابر خشونتهای مسلحانه. شرط میبندم که اگر سوالهای بیشتری بپرسید، ارتباط برقرار کردن با این مهاجران نه تنها آسانتر به نظر میرسد، بلکه مانند ماجراجویان واقعی در این سیاره خواهد بود و نه آن میلیاردرهایی که هر کدام ۲۵۰ هزار دلار بابت سوار شدن به چیزی پرداخت کردند که حتی من میتوانستم به شما بگویم که بعید است زنده به کف اقیانوس برسند.
[۱]. Andrea Mazzarino
[۲]. Information Clearing House
[۳]. Adriana
[۴]. Titan submersible
[۵]. Anglophone
[۶]. Oceangate
[۷]. Kobani
[۸]. Zeeshan Usmani
[۹]. Indirect war deaths
/انتهای پیام/