گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ «کائوتار هارچی» [1]، نویسنده و جامعهشناس فرانسوی و نویسنده کتاب «همانطور که ما وجود داریم: زندگینامه پسااستعماری» [2] در یادداشتی که روزنامه انگلیسی «Guardian» آن را منتشر کرده است به موضوع ممنوعیت پوشیدن مانتوی بلند و گشاد که در فرانسه به آن «عبا» گفته میشود پرداخته است. با آغاز سال تحصیلی جدید طبق دستورالعملی که از سوی دولت «مکرون» صادر شده است، دختران مسلمان فرانسه دیگر حق ندارند از پوشش «عبا» استفاده کنند. به دنبال اعتراضات گستردهای که در فرانسه از سوی جامعه مسلمانان این کشور در اعتراض به این مسئله به راه افتاد و دختران مسلمان در اعتراض به این مسئله سر کلاسهای درس حاضر نشدند، دیوان عالی فرانسه تشکیل جلسه داد. با این وجود، این نهاد قضایی نیز با رد تمام اعتراضات فراگیر اقدام دولت را در ممنوعیت پوشش عبا تأیید کرد. «کائوتار هارچی» جامعهشناس فرانسوی در یادداشت خود به بررسی ریشههای این ممنوعیت پرداخته است. به گفته وی دولت فرانسه قرائتی از سکولاریسم را مورد تأیید قرار میدهد که بر اساس آن مسلمانان فرانسه بهعنوان تهدیدی علیه نظام سکولار این کشور تلقی میشوند و باید به حاشیه رانده شوند. از این منظر دختران مسلمان محجبه بهعنوان «بیگانگانی» که علیه نظام سکولار فرانسه توطئه میکنند و تهدیدی علیه بقیه دانشآموزان هستند دیده میشوند. نمود عینی غلبه این گفتمان در ساختار حاکمیتی فرانسه در سرکوب عربتبارهای مسلمان بهخوبی دیده میشود.
پیشینه ممنوعیت حجاب در مدارس فرانسه
هنگامی که «گابریل آتال» [3]، وزیر آموزشوپرورش فرانسه به مناسبت آغاز ترم جدید مدارس این کشور برای مصاحبه به تلویزیون ملی این کشور رفت، پیام روشن و واضحی را اعلام کرد: «من تصمیم گرفتهام که دیگر اجازه ندهم دانشآموزان مسلمان در مدارس فرانسه عبا بپوشند.» وی در ادامه توضیح داد: «وقتی وارد کلاس میشوید، نباید با نگاهکردن به دانشآموزان، دینشان را تشخیص بدهید.» بیانیه رسمی بعدی وزارت آموزشوپرورش فرانسه که چند روز بعد منتشر شد ممنوعیت پوشیدن لباس بلند و گشاد برخی از زنان و دختران مسلمان را تأیید کرد. اثر عملی اعلامیه این است که هر دختری با پوشیدن عبا در مدرسه خود حاضر شود از حضور در کلاس یا اختلاط با همکلاسیهای خود منع میشود و اجازه داده نمیشود که وی وارد مدرسه شود. وزیر آموزشوپرورش فرانسه افزود: «اما از دانشآموزان استقبال میشود و با آنها گفتوگو میکنیم تا معنای قانون را توضیح دهیم.»
ممنوعیت پوشیدن مانتوی بلند و گشاد که «عبا» به آن گفته میشود را باید بهعنوان بخشی از رابطه استعماری بین دولت فرانسه و شهروندان فرانسوی ناشی از مهاجرت پسااستعماری دانست. ممنوعیت پوشیدن عبا تاریخچهای دارد که با سه رویداد کلیدی مشخص شده است: در سال ۱۹۸۹ مدیر یک مدرسه سه دختر نوجوان را به دلیل سرکردن روسری در کلاس اخراج کرد. در سال ۱۹۹۴ یک تفاهمنامه دولتی بین نمادهای مذهبی به اصطلاح «محتاطانه» که گفته میشد در مدارس قابلقبول هستند و نمادهای مذهبی «جسورانه» که در مدارس ممنوع بودند، تمایز ایجاد کرد. در سال ۲۰۰۴، قانون جدیدی پوشیدن حجاب یا هر گونه نماد مذهبی «انگشتنما» و قابل رویت را در مدارس دولتی ممنوع کرد و اکنون دختران نوجوان از حق تحصیل، تردد آزادانه در مؤسسات آموزشی خود یا معاشرت با همکلاسیها و معلمان در حالی که عبا به تن دارند، منع شدهاند.
ممنوعیت حجاب با توجیه دفاع از سکولاریسم
ممنوعیت پوشیدن عبا در مدارس فرانسه با دفاع از سکولاریسم توجیه میشود. از نظر تاریخی، اصل سکولاریسم یا «لائیسیته» در فرانسه در مورد حفاظت از حق آزادی عقیده بود؛ این اصل «دولت را ملزم میکند که کاملاً بیطرف باقی بماند.» با این حال، با گذشت زمان و تحتتأثیر منافع حزبی و صفبندیهای سیاسی، سکولاریسم برای خدمت به گفتمانی که ظاهراً هدف آن حفاظت از اصل برابری بین زن و مرد است، به خدمت گرفته شده است. بهعبارتدیگر این گفتمان، اسلام را دینی مردسالار و تهدیدی برای دموکراسی فرانسه میداند. پس بر عهده این دموکراسی است که زنان مسلمان را از دست مردان مسلمان و به طور گستردهتر از فرهنگ اسلام نجات دهد.
سکولاریسم در فرانسه برای خدمت به گفتمانی به خدمت گرفته شده است که اسلام را دینی مردسالار و تهدیدی برای دموکراسی فرانسه میداند.
با این حال، وقتی با دقت به برخی از سخنرانیهایی که ممنوعیت پوشش «عبا» در مدارس را توجیه میکنند گوش میدهید، مشخص میشود که تغییری رخ داده است. دیگر بحث ممنوعیت یک لباس بلند و گشاد برای رهایی زنان جوان از چنگال مردسالاری مسلمان نیست، بلکه بحث محافظت از دیگر دانشآموزان در برابر تهدید تبلیغی است که این نوجوانان عبا پوش میتوانند با خود همراه کنند. این دختران دانشآموز اکنون به عنوان فرستادگان و سفیران اسلامگرایی جهانی به مدارس فرانسه شناخته میشوند.
لازم به ذکر است که جناح راست و راست افراطی در فرانسه موافق هستند که عبا یک لباس مذهبی است. در جناح چپ، یک ناراحتی محسوس در مورد تعریف آن وجود دارد؛ برخی معتقدند که این لباس، لباسی مذهبی نیست و برخی دیگر چندان مطمئن نیستند. اما هرکسی که وارد این بحث میشود تا در مورد ماهیت و اهمیت یک لباس بلند استدلال کند، مرتکب اشتباهی جدی شده است، زیرا خود بحث بر اساس یک فرض جنسیتی است مبنی بر این که این نوجوانان از طریق زنانگی غیرطبیعی، جنسی به نظر میرسند. همچنین مبتنی بر یک فرض نژادپرستانه، این که این دختران نوجوان با مسلمان بودن، خودبهخود گرفتار تبعیض نژادی میشوند، پس این دین به دنبال تعیین و دخالت در کل هستی و رفتار آنهاست. این تئوریهای جنسیتی و نژادپرستانه با هم ترکیب میشوند و فرضیه سومی را ایجاد میکنند: این نوجوان بهعنوان زن و بهعنوان «بیگانه» در حال توطئه علیه ملت فرانسه است.
تنها بحثی که ما باید داشته باشیم این نیست که این دختران نوجوان با بدن خود چه میکنند و ذهن خود را صرف چه کاری میکنند، بلکه بحث اصلی سیاستهایی است که دولت فرانسه برای کنترل بدن و ذهن اقلیتهای نژادی به کار میگیرد. به یاد داشته باشید که در تاریخ ۲۷ ژوئن ۲۰۲۳ یک نوجوان ۱۷ساله به نام «نائل مرزوق» با شلیک گلولهای از تفنگ پلیس کشته شد. این حادثه تلخ، بیست و یکمین تیراندازی مرگبار پلیس فرانسه از سال ۲۰۲۰ تاکنون محسوب میشود. اکثر این قربانیان اصالتاً سیاهپوست یا عرب بودند. پس چرا ما نمیتوانیم کنترل مدارس بر بدن نوجوانان نژادپرست را به کنترل پلیس بر بدن نوجوانان نژادپرست پیوند بزنیم؟ چرا نمیتوانیم این را در درجات مختلف درک نکنیم، اما درست در راه بالا رفتن از یک نردبان اجتماعی، زنان و مردان جوان مسلمان را متعلق به گروهی بدانیم که مورد رفتار استثنایی سیاسی قرار میگیرند؟
طی ۳ سال گذشته اکثر قربانیان شلیکهای مرگبار پلیس فرانسه سیاهپوست یا عربتبار بودهاند.
چگونه میتوانیم نفهمیم که مهم نیست این مردان و زنان جوان چه میکنند یا چه فکری دارند؛ بلکه آنها همیشه و از قبل در دام دیگری گرفتار شدهاند که آنها را به بدنهایی بدون توانایی استدلال تقلیل میدهد و بنابراین باید عقل کامل ما بر آنها حکومت کند؟ این همان چیزی است که در دل این بحث نهفته است؛ محرومیت بخشی از جمعیت فرانسه از مشارکت در زندگی سیاسی. ما باید بر حق هر فرد فرانسوی اعم از مسلمان یا غیر مسلمان برای استفاده از حق شهروندی فرانسوی خود به طور کامل تاکید کنیم.
[1] . Kaoutar Harchi
[2] . As We Exist: A Postcolonial Autobiography
[3] . Gabriel Attal
/انتهای پیام/