گروه دین و اندیشه «سدید»؛ علی عسکری: ۹ مرداد در تاریخ ما بهعنوان سالروز شهادت شیخ فضلالله نوری در بیدادگاه مشروطهخواهان فاتح تهران ثبت شده است. به همین مناسبت همواره شاهد هستیم که مباحثی له و علیه شیخ شهید در این ایام راهی رسانهها و حوزه عمومی میشود. شیخ فضلالله نوری از آن دست شخصیتهایی است که به تعبیری میتوان مدعی شد نوعی «روایت حاد سیاسی» پیرامون آن به طور مدام بازتولید میشود. شیخ در این روایتهای حاد یا در قله تیز اندیشی و حزم اندیشی قرار داشته که فساد مشروطه را از ابتدا میدیده و یا شخصیتی استبدادطلب، حامی شاه و ضد تجدد تلقی میشود. آنچه که در این نوشتار قصد نقد و بررسی آن را داریم، همین روایتهای حاد سیاسی است که پیرامون شیخ نگاشته میشود.
شیخ فضلالله در سنجه تاریخ
مشروطه از آن دست حوادث پیچیده و پر ابهام تاریخ ماست که نمیتوان بهسادگی از کنار آن گذشت. یکی از آسیبها و چالشهای امروزین مواجهه با مشروطه، بررسی این حادثه از منظر عقل امروزین است. مشروطه را میتوان از منظر نتایج و پیامدهای آن مورد بررسی قرار داد اما نمیتوان این قضاوت را به کنشگران و فعالان آن نهضت نیز تعمیم بخشید. برای مثال این جمله بسیار رایج است که حاصل مشروطه دیکتاتوری رضاخان بود پس از اساس مشروطه و مشروطهخواهان درک درستی از صحنه حوادث نداشتند. یا برای مثال گفته میشود که حاصل حمایت علمای نجف از مشروطه در نهایت قتل شیخ شهید بود و در ادامه نتیجهگیریهایی که صورت میگیرد. در بررسی هریک از جریانهای فعال مشروطه باید لحاظ کرد که رهبران هر جریان هیچ آگاهی نسبت به نتیجه عمل خود نداشتند، لذا قضاوت عملکرد آنان بر اساس نتایجی که در دهههای بعد به وجود آمده، کاری خلاف عادت علمی خواهد بود.
مشروطه را میتوان از منظر نتایج و پیامدهای آن مورد بررسی قرار داد اما نمیتوان این قضاوت را به کنشگران و فعالان آن نهضت نیز تعمیم بخشید.
از طرف دیگر باید توجه کنیم که در نهضت مشروطه ما شاهد حضور جریانهای متعددی هستیم. در مشروطه جریانهای مختلف اعم از استبداد ستیزان، استعمار ستیزان، دینستیزان تجددخواه و طرفداران حاکمیت دین حضور داشتند. از طرف دیگر به تعبیر دکتر رسول جعفریان در کتاب «درک شهری از مشروطه»، مشروطه در هر شهر دارای ظهور و بروز کاملاً متفاوتی است. برای مثال مشروطه در تبریز کاملاً ضد دین و روحانیت عمل میکند. در مشروطه تبریز هیچ اثر جدی از حضور روحانیت نیست و در عوض شاهد حاکمیت فضای ناسیونالیستی هستیم. در مقابل مشروطه اصفهان کاملاً رنگ و بوی ضد استعماری و دینی را دارد. حضور مرحوم آقا نجفی اصفهانی اتمسفر متفاوتی را بر روی مشروطه اصفهان گشوده است. همچنین فضای مشروطه در تهران، نجف و دیگر شهرها نیز کاملاً با یکدیگر متفاوت است. بنابراین هنگام بررسی چنین پدیده پیچیدهای بایستی به دادههای تاریخ رجوع کرده و روایتهای حاد سیاسی از مسئله را تا حدودی کنار گذاشت.
نزاع شیخ و آخوند
از طرف دیگر باید توجه کنیم که در نهضت مشروطه ما شاهد حضور جریانهای متعددی هستیم. در مشروطه جریانهای مختلف اعم از استبداد ستیزان، استعمار ستیزان، دینستیزان تجددخواه و طرفداران حاکمیت دین حضور داشتند.
یکی از مسائل چالشبرانگیز در این برهه، نزاع میان علمای تهران و نجف بر سر مشروطه است. به طور خاص در این نزاع ما دو شخصیت جلیلالقدر شیخ فضلالله نوری و آخوند خراسانی را داریم. شیخ فضلالله نوری از طرفی شاگرد مرحوم میرزای شیرازی و اعلم علمای ایران بوده و از طرف دیگر آخوند خراسانی نیز به تعبیری زعیم شیعه و رهبر همه شیعیان پس از میرزای شیرازی بودهاند. حال نزاع میان شیخ و آخوند را چگونه میتوان به نظاره نشست؟ اگر بخواهیم روایتهای حاد سیاسی را در اینجا کنار بگذاریم، واقعیت صحنه آن است که هرچند شیخ در عمق اهداف خود هیچگاه همراه با استبداد نبوده و بهواسطه مبانی دینی خود نمیتوانسته چنین سرسپردگی را داشته باشد، اما در بیان عرف و جریانهای اجتماعی مشروعه خواهی شیخ فضلالله تلقی به دفاع از استبداد شده است. در واقع شیخ شهید در تبیین مواضع خود ناکام ماند و مراجع نجف نیز بر سر همین مسئله با وی دچار مسئله و مشکل شدند.
ذکر این خاطره تاریخی در اینجا خالی از لطف نخواهد بود. شیخ مرتضی حائری یزدی از پدر خود شیخ عبدالکریم (مرحوم مؤسس) نقل میکنند که ایشان در جلسه آخوند خراسانی حضور داشتند که خبر اعدام شیخ را آوردند. مرحوم آخوند خراسانی از شنیدن این اتفاق خیلی متأثر و ناراحت شدند. سپس رسالهای را از شیخ فضلالله در پیشروی آخوند گذاشتند به نام رساله «حرمت مشروطه» که در آن ذکر شده بود هرکس از مشروطه دفاع کرده و بداند چه میگوید احکام چهارگانه قتل و اعدام مرتد بر او بار میشود. سپس آخوند خراسانی گفتند که از تأثر خود بر اعدام شیخ ناراحت شدم. در بیدادگاه شیخ فضلالله نوری که شیخ ابراهیم زنجانی قاضی آن بود، این موضوع طرح شد که بر اساس رسالهای که شما نگاشتهاید آدم کشته شده است. حتی در این میان برخی اهل فضل و طلاب که دفاعی از مشروطه داشتند نیز متضرر یا کشته شدند. شیخ در اینجا پاسخ میدهند که من مصداق را معلوم نکردهام؛ بلکه بحث کلی نموده و بر اساس اجتهاد خود عمل کردهام. بنابراین اصل رساله را نمیتوان به نحو کلی نفی کرد. چنین موضع تندی در شرایطی که بسیاری از علمای بزرگ از مشروطه حمایت میکردند طبیعتاً تبعات منفی زیادی میتوانست برای شیخ داشته باشد. در نقطه مقابل هم البته مرحوم آخوند خراسانی اشکالاتی داشتند که بهواسطه آن نمیتوان تصویری کاملاً سفید از ایشان ارائه کرد.
شیخ محمدتقی آملی در کتاب خاطرات خود نقل میکند که از جانب فقهای نجف تلگراف کردهاند که دفع نوری و آملی به هر طریق ممکن لازم است ـآملی در اینجا همان والد خود شیخ محمدتقی آملی است ـ اما اعدام شیخ آنقدر بر روحیه مردم اثر گذاشت که دیگر جرئت بر اعدام والد من نداشتند. شیخ محمدتقی آملی میگوید برای من احراز نشد که فقهای نجف چنین تلگرافی را زدهاند؛ چراکه از قصرشیرین و مریوان تلگراف میزدند به تهران به نام فقهای نجف.
مراجع نجف که متوجه دستکاریها در تلگراف بودند در واقع معتمدینی را برای اعتبارسنجی تلگرافها به خدمت میگرفتند. نکته جالب اینجاست که فرد معتمد مرحوم آخوند در این خصوص شیخ ابراهیم زنجانی است. در واقع آخوند خراسانی به تلگرافها اعتماد نداشت. مادامی که خود شیخ ابراهیم زنجانی برای ایشان نامه بنویسد. این جمله یعنی رسانه آخوند در تهران شیخ ابراهیم زنجانی است. دلیل این موضوع نیز آن است که شیخ ابراهیم زنجانی از مورد وثوق ترین شاگردان آخوند در دوران تحصیل خویش در نجف بوده و کل اصول و فقه را از آخوند دریافت کرده بود. هرچند آخوند خراسانی پس از مهاجرت وی به تهران دیگر از احوالات او خبر نداشت؛ لذا در ماجرای مشروطه نیز بیتأثیر از وی نبود.
در نهایت اینکه...
با مراجعه به دادههای تاریخی از این سنخ در واقع مهمترین اتفاقی که برای ما رخ میدهد نفی همین روایتهای حاد سیاسی از شخصیتهای تاریخی است. شیخ شهید فضلالله نوری نیز از این قضیه مستثنی نخواهد بود. در روایتپردازیها پیرامون شیخ شهید برخی فهم وی از مشروطه را قرائت صائب و کاملاً درست تلقی کرده و به انتقاد از مراجع نجف میپردازند. برخی نیز صرفاً با تحلیل رساله موردبحث اقدام به تخطئه شیخ شهید میکنند. اما واقعیت آن است که شیخ به لحاظ شخصیتی انسانی عظیمالشأن و دارای جایگاه است؛ اما بهواسطه پیچیدگی صحنه مشروطه و بازیگران متعدد آن نمیتوان آن را بهصورت کاملاً سیاه و یا کاملاً سفید فهم کرد.
/انتهای پیام/