بایسته‌های مواجهه دولت جدید با سینما و تئاتر در ایران؛
نیل به سبک هنری انقلاب اسلامی، مهم‌ترین مسئله بر زمین‌مانده وزارت فرهنگ و نهادهای فرهنگی نظام جمهوری اسلامی است. اشتغالات روزمره، سال‌هاست که این وزارتخانه را از پرداختن به مسائل مبنایی و فکری عرصه هنر دور کرده است. در دولت آینده، ضروری است که نگاه جامع تحقق هنر انقلاب اسلامی در تمامی فعالیت‌ها حکم‌فرما باشد و لازمه این امر، حضور مدیران صاحب‌نظر در تصمیمات کلان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.

گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ حسین امیری: درحالی‌که به طور معمول در وزارتخانه‌های تخصصی، وزیری که تخصص مرتبط دارد را منصوب می‌کنند، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اما از این قاعده مستثنی است و پس از انقلاب اسلامی، هیچ وزیری که تخصص مرتبط با فرهنگ و هنر را داشته باشد، بر مستند این وزارتخانه تکیه نکرده است. باتوجه‌به اینکه اصلی‌ترین اشتغال وزیر فرهنگ به امور مربوط به هنرهای چندگانه مثل ادبیات و کتاب است، بهتر این است که از لحاظ تخصص، حداقل به یکی از رشته‌های هنری مرتبط بوده یا تحصیلات مربوط به فرهنگ و هنر را داشته باشد؛ چرا که اساساً شناخت این عرصه با تجارب دورادور و حداقلی، ممکن نیست.

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از حیث کثرت حوزه‌های مختلف فعالیتی، یکی از گسترده‌ترین وزارتخانه‌های دولت است؛ وزارتی که از حمایت و نظارت در عرصه هنرهای مختلف گرفته تا عرصه چاپ و نشر و ساماندهی پوشش را برعهده دارد. علی‌رغم اینکه فرهنگ، همواره در بحث بودجه و امکانات در کشور ما مورد بی‌مهری قرار می‌گیرد، ولی از حیث تأثیرگذاری و توجه رسانه‌ها و فعالان اجتماعی و سیاسی، این وزارتخانه یکی از مهم‌ترین وزارتخانه‌هاست که می‌تواند پاشنه آشیل هر دولتی باشد. همچنین در یک نگاه منطقی هم می‌توان گفت که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مهم‌ترین وزارتخانه دولت است؛ چرا که با اساسی‌ترین مسئله هر ملتی - یعنی فرهنگ - سروکار دارد؛ حال که وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی در آغاز راه است و عن‌قریب، رویدادهای مهمی چون جشنواره‌های فجر و انتخاب معاونین و تغییرات مدیریتی در پیش است، شناخت چالش‌های مهم دو عرصه از این وزارتخانه یعنی سینما و تئاتر، می‌تواند برای وزیر محترم و مشاوران و مدیران این وزارتخانه راهگشا باشد.

یکی از حوزه‌هایی که وزیر فرهنگ و ارشاد باید سعی کند تا در مسیر اشتباه گذشتان گام برنداشته وبا تمرکز بر برخی از مسائل اساسی و با برنامه کلان و راهبرد مناسب، وارد این عرصه شود، حوزه سینما و تئاتر است. عرصه سینما و تئاتر نیاز به برنامه‌ای کلان دارد که با رعایت شرایط و ضوابط خاص این عرصه و آسیب‌شناسی دوره‌های گذشته تهیه شده و از اینکه مانند خیلی از طراحی و نگارش‌های پشت میزی و سلیقه‌ای، پرهیز شود.

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، گسترده‌ترین و متنوع‌ترین حوزه فعالیت را از میان وزارتخانه‌های مختلف در اختیار دارد که اغلب این حوزه‌ها خطیر و استراتژیک هستند؛ لذا از میان وزرا نیز باید متخصص‌ترین و توانمندترین افراد برای این عرصه در نظر گرفته شود؛ چرا که به واسطه نزدیک بودن اغلب فعالیت‌های این وزارت‌خانه به عرصه رسانه، هم در کوتاه‌مدت و هم در درازمدت، فعالیت‌های این وزارتخانه، در پیشانی فعالیت‌های دولت قرار می‌گیرد.

متأسفانه در نگارش راهبردها و برنامه‌های کلان، قالب‌ها و فرم‌های نگارشی بیشتر از محتوا دارای ارزش شده است؛ به این معنی که تنها صرف داشتن قالب راهبرد، برنامه و طرح، برای بسیاری از تصمیم‌گیرندگان کفایت می‌کند و در اغلب موارد، در خصوص محتوای این برنامه‌ها از کسی سؤال نمی‌شود. اساساً طرح‌های کلان، قبل از اینکه در مجامع رسمی و عمومی ارائه شوند، توسط متخصصین و صاحب‌نظران بررسی نمی‌شوند و در مجامع عمومی - مانند مجلس شورای اسلامی - هم زمان کافی برای بررسی این طرح‌ها نیست و گاه به واسطه حب و بغض‌های جناحی رد یا تأیید می‌شوند. در این مجال، بخشی از مسائل کلان عرصه هنرهای نمایشی اعم از سینما و تئاتر به بهانه تشکیل دولت جدید به‌صورت اجمالی مورد بررسی قرار می‌گیرد.

سامان‌دهی جشنواره‌ها، رویدادها و شفاف‌سازی حمایت و سفارش در نهادهای تحت‌نظر وزارت فرهنگ، یکی از مهم‌ترین مسائلی است که این نهاد، تنها با داشتن مدیران متخصص و مقبول در میان جامعه هنری می‌تواند به آن نایل شود. این امر هم نیازمند وجود توأمان نگاه کوتاه‌مدت و بلندمدت است؛ لکن اقتضائات سیاسی و مقطعی نباید وزارت را از برنامه‌ریزی کلان و اصلاح روندهای غلط چند ده‌ساله غافل کند.

نیل به سبک هنری انقلاب اسلامی، مهم‌ترین مسئله بر زمین‌مانده وزارت فرهنگ و نهادهای فرهنگی نظام جمهوری اسلامی است. اشتغالات روزمره، سال‌هاست که این وزارتخانه را از پرداختن به مسائل مبنایی و فکری عرصه هنر دور کرده است. در دولت آینده، ضروری است که نگاه جامع تحقق هنر انقلاب اسلامی در تمامی فعالیت‌ها حکم‌فرما باشد و لازمه این امر، حضور مدیران صاحب‌نظر در تصمیمات کلان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.

 

مدیریت میراث سابق بر دوش مدیران جدید

بدون شک وزیر فرهنگ جدید با انبوهی از فعالیت‌های نیمه‌تمام یا آثار تصمیمات دوره‌های گذشته مواجه خواهد بود. رفع‌ورجوع این آثار، نیاز به وزیری دارد که مقبولیت خوبی در میان اصحاب هنر داشته باشد تا بتواند تصمیمات اصلاحی خود را بدون کمترین حاشیه پیش ببرد.

وقتی که دولت سیزدهم بر سر کار آمد، مدیریت سینمایی جدید با انبوه فیلم‌های بی‌کیفیت یا فاقد محتوای مناسبی مواجه بود که در دوره مدیریت قبلی مجوز گرفته و در حال تولید بودند. اخلاق و مصالح کشور اجازه نمی‌داد که فیلم‌های دارای مجوز تولید برای اکران مجوز نگیرند؛ چرا که سرمایه‌گذاران و دست‌اندرکاران این فیلم‌ها، دچار زیان مادی و معنوی می‌شدند. تمهیدات و چاره‌جویی‌های کم‌اثر مانند ممیزی‌های هدفمند حداقلی و ابقای دبیر جشنواره دوره قبل برای انداختن حواشی فیلم‌ها به گردن مدیریت قبل هم چندان فایده‌ای نداشت و این فیلم‌ها، پس از جشنواره به نوبت اکران رسیدند. اکران آنها آثاری داشت که تا سال‌های سال می‌تواند برای سینمای ایران مضر باشد.

یکی از این آثار، فیلمی به نام فسیل بود که به واسطه موفقیت بی‌سابقه در گیشه و فروش چند صدمیلیاردی، نه‌تنها به‌عنوان یک اثر بی‌محتوا و پر از ابتذال به خورد مخاطب داده شد، بلکه جریانی را در سینمای ایران ایجاد کرد که برای دهه‌ها، فیلمنامه‌هایی به تقلید از این اثر و با حال و هوای آن نگاشته شود و در چند سال آینده، سینمای ایران را چنین آثاری قبضه کنند. در دوره حاضر هم یکی از چالش‌های مدیر جدید، مواجهه ما مجوزهایی است که در مدیریت پیشین صادر شده و ممکن است نه‌تنها با سیاست‌های نظارتی دوره جدید هم‌خوان نباشد، بلکه سدی بر سر راه این سیاست‌ها باشد.

غیر از مجوزها، تصمیماتی مانند دبیران جشنواره‌ها، طرح‌های کلان حمایتی و نظارتی، سرمایه‌گذاری‌های مختلف، ریل‌گذاری‌های اشتباه - مانند تصمیم مرکز هنرهای نمایشی دولت سیزدهم برای تقسیم بودجه حمایتی به‌صورت مساوی بین گروه‌ها - و... چالش‌هایی است که وزیر جدید باید با آنها روبرو شود. مهم‌ترین مسئله برای موفقیت وزیر در این چالش‌ها، داشتن اعتبار و اقبال عمومی بین هنرمندان است. اگر وزیر و مدیران منتخب وی، در بین هنرمندان دارای اعتبار کافی باشند، می‌توانند با تصمیمات قاطع و طرح‌های اقناعی، تصمیمات و ریل‌گذاری‌های اشتباه گذشته را اصلاح کنند، اما اگر وزیر و مدیران وی - مانند دوره‌های قبل - مهره‌های حداقلی باشند، مجبورند تصمیماتی بگیرند که نه سیخ بسوزد و نه کباب و این تصمیمات میانه، اصلی‌ترین مانع برای حرکت روبه‌جلوی طرح‌های مدیریت جدید خواهند بود.

 

چالش مهم انتخاب معاونت هنری و رئیس سازمان سینمایی

فعالیت سیاسی و حتی گرایش به یک جناح سیاسی خاص برای هنرمندان یک حق طبیعی است و نمی‌شود هنرمندی را به‌خاطر این گرایش سرزنش کرد؛ اما در چند دهه اخیر، به واسطه برخی رویدادهای سیاسی - اجتماعی پر تنش، این گرایش‌ها به‌گونه‌ای رادیکال شده و دودسته از هنرمندان را در مقابل هم قرار داده است. بخشی از این هنرمندان با گرایش‌های دینی و انقلابی در یک سو و دسته دوم با گرایش کمتر به مسائل انقلابی و اسلامی و با دغدغه‌های غیردینی در سوی دیگر به سمت جناح موسوم به اصلاح‌طلب گرایش پیدا کرده‌اند. متأسفانه شکاف فکری و اجتماعی بین این دو گروه، به‌اندازه‌ای شده است که هر مدیری بخواهد به یکی از دو گروه تعلق یا تمایل داشته باشد، دسته دیگر تمام توان خود را برای ممانعت از فعالیت‌های وی به کار خواهند گرفت.

معاون هنری وزیر جدید باید مقبولیت کافی و توانایی ایجاد تفاهم حداقلی بین دو گروه را داشته باشد تا جامعه هنری با کمترین تنش به کار خود ادامه دهد؛ چرا که تنش در جامعه هنری به واسطه مرجعیت چهره‌های ذی‌نفوذ این جامعه، به‌سرعت در تمام جامعه فراگیر خواهد شد و ممکن است به تنش‌های گسترده اجتماعی و سیاسی بینجامد. مثال این وضعیت را می‌توان در وقایع سال ۸۸ پیدا کرد که بخش مهمی از هنرمندان، به واسطه قطع ارتباط با مدیریت هنری دولت نهم در مقابل دولت و سپس در مقابل نهادهای حاکمیتی قرار گرفته و نقش مهمی در فتنه ۸۸ ایفا کردند.

 

ساماندهی و تعامل درست با اصناف قدرتمند

امروزه دو طیف از اصناف سینمایی و تئاتری در کشور فعال هستند؛ اصنافی که هنوز به اندازه‌ای از ثبات نرسیده‌اند که بتوانند نقش خود را در میان هنرمندان زیرمجموعه ایفا کنند و اصنافی که به‌خاطر ریشه‌دار بودن، به‌اندازه‌ای قدرت گرفته‌اند که می‌توانند در جریانات سیاسی نیز تأثیرگذار باشند. فقدان برنامه و راهبرد مناسب برای تعامل با این اصناف در سال‌های گذشته، باعث ناهماهنگی بسیاری شده است. وزیر جدید فرهنگ و ارشاد اسلامی، باید در اولین گام، اصناف سینمایی را ساماندهی کرده و حد و حدود اختیاراتشان را مشخص کند. در گام دوم باید این اصناف در معرض آشنایی و نظارت عام هنرمندان قرار بگیرند. اگر قرار باشد برخی از حمایت‌ها و امکانات از این طریق به هنرمندان اختصاص داده شود، باید قوانین و روندهای اداری این اصناف روشن و قابل‌دسترسی برای همگان باشد تا امکان ویژه‌خواری و تبدیل صنف به خانه احزاب و جریان‌های سیاسی مسدود شود.

در دوره موسوم به اصلاحات و دولت امید، برخی از اصناف که ارتباطات بهتری با جناح حاکم داشتند، قدرت و بودجه فراوانی کسب کرده و عملاً آن را در اختیار درصد کمی از اعضا قرار دادند. شیوه ورود وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دوره‌های بعد نیز سیاسی بود و نتوانست تأثیری در این روند داشته باشد. حتی اقدام دولت دهم برای تأسیس اصناف موازی نیز در عمل با شکست مواجه شد. چاره کار پیشگیری از انحراف صنف، حذف صورت‌مسئله نیست؛ بلکه باید الگوی مواجهه و مطالبه هنرمندان اصلاح و روشن شود و با مطالبه هنرمندان در کنار وضع مقررات و روندهای اجرایی، ریل‌گذاری لازم برای تشکل‌ها و اصناف مختلف انجام پذیرد.

 

تدوین راهبردهای کلان حمایت و نظارت

مهم‌ترین مسیر اتصال هنرمندان به نهادهای هنری دولتی و هدایت و مدیریت‌پذیری تهیه‌کنندگان و فعالان هنر سینما و تئاتر، مسیر حمایت است. در عرصه سینما، «بنیاد سینمایی فارابی»، «انجمن سینمای جوان» و «مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی» و در عرصه تئاتر، «انجمن هنرهای نمایشی ایران»، نهادهایی هستند که به‌صورت مستقیم از آثار هنری و گروه‌ها حمایت می‌کنند. در هر دوره، عده‌ای محدود از هنرمندان امکان دریافت حمایت از این نهادها را پیدا کرده و مابقی هنرمندان، بالطبع منتقد این وضعیت می‌شوند. روشن‌شدن نحوه حمایت به‌صورت یک روال قانونی، معرفی ارزیابان و تصمیم‌گیران و ترسیم مشخص درون‌مایه، موضوع و ژانرهای مورد حمایت یا ارائه امکانات و حمایت‌ها بر اساس درجه‌های هنری و سطح‌بندی این حمایت‌ها، تنها چیزی است که هنرمندان سینما و تئاتر از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انتظار دارند؛ لذا تدوین نظام‌نامه‌ها و فرایندهای مدون و پیش از آن، اتخاذ راهبردهای کلان وزارتخانه در حوزه حمایت، می‌تواند چالش‌های این بخش را تا حد زیادی مرتفع کند.

راهبردهای کلان به این معناست که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به‌عنوان بازوی فرهنگی - هنری جمهوری اسلامی ایران قرار است از چه نوع هنر و چه طیف از هنرمندان حمایت کند؟ یا به کدام نوع از هنر، آزادی لازم را بدهد تا خود از طریق گیشه گذران امور کند و چه نوع از هنر را محدود نماید؟ این تصمیم‌گیری، مهم‌ترین چیزی است که نقشه راه وزارت فرهنگ را مشخص می‌کند. پژوهش‌های تطبیقی، استفاده از تجربیات چهار دهه اخیر و هم‌فکری با صاحب‌نظران و پیشکسوتان، تنها مسیر پیش روی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای تدوین این راهبردهاست که اگر به‌درستی انجام شود، همراهی و همکاری هنرمندان و جامعه هنری را به همراه خواهد داشت.

 

انحراف چندین ساله در جشنواره‌ها

سال‌های سال است که جشنواره‌های مهم تئاتر و فیلم فجر که به‌عنوان اصلی‌ترین مؤلفه‌های جشن گونه دهه فجر محسوب می‌شوند و از طرف دیگر، مهم‌ترین پاتوق برای تولیدات یک‌ساله سینما و تئاتر کشور هستند، موجبات نارضایتی اهالی هنر را فراهم کرده‌اند. از یک سو، نسبتی با اندیشه انقلاب اسلامی و این جشنواره‌ها مشاهده نمی‌شود و از سوی دیگر، تغییرات سریع، فقدان سیاست مدون، فقدان دبیرخانه دائمی و نقشه راه مشخص در طولانی‌مدت، باعث سردرگمی اهالی سینما شده است و مهم‌تر از آن، کارکرد جشنواره را از موضوعیت انداخته است؛ به این معنی که وجود یا عدم وجود جشنواره، تأثیری در کیفیت، موضوع و درون‌مایه تولیدات سینمای ایران ندارد.

فارغ از اینکه چه کسی رئیس سازمان سینمایی و مرکز هنرهای نمایشی شود، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید دبیرخانه این دو جشنواره را سامان داده و تبدیل به یک مرکز پویا و با فعالیت مداوم کند. اعضای شورای سیاست‌گذاری، نه برای جشنواره که برای دبیرخانه دائمی منصوب شده و یک راهبرد و نقشه راه مشخص برای چهارساله آینده دو جشنواره مشخص کنند؛ در این صورت است که امید می‌رود جشنواره به جایگاه و اعتبار واقعی خود نایل شود.

 

تحقق هنر انقلاب، یک رؤیای چهل‌ساله

به واسطه فتنه‌های سیاسی چند ده‌ساله گذشته و عملکرد ضعیف وزارت‌خانه‌های پیشین، نوعی دودستگی در میان اهالی سینما و تئاتر شکل گرفته است. وزارت فرهنگ باید با ساماندهی و روشن‌کردن وضعیت حمایت‌های مالی از اصناف، پای گرایش‌های سیاسی را از فعالیت‌های صنفی بریده و انسجام لازم را در جامعه هنری حکم‌فرما کند.

به جز در دهه شصت و چند سال ابتدایی دهه هفتاد که به واسطه حضور متفکرانی مانند شهید سید مرتضی آوینی و مرحوم محمد مددپور، مباحث ماهوی هنر انقلاب در رسانه‌ها جریان داشته و گاهی به حوزه مدیریتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یعنی جشنواره‌ها و رویدادها هم کشیده می‌شد، سال‌های سال است که این مباحث و تلاش برای ترسیم تعاریف و مبانی هنر انقلاب و تلاش برای نیل به آن، جایگاهی در میان دغدغه‌های مسئولین وزارت ندارد؛ چرا که حجم فعالیت‌های اجرایی، آن چنان زیاد است که در هر برهه از سال، مسئولین این وزارتخانه، مشغول یک کارویژه یا گرفتاری‌های روزمره مربوط به سینما و تئاتر هستند.

انتظار اینکه برای مسئولیت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فراغتی پیش بیاید تا به فکر مسائل اساسی و فکری عرصه هنر باشند، انتظار معقول و قابل تحققی نیست؛ لذا وزیر جدید، در ابتدا خود باید از دغدغه‌مندان تحقق هنر انقلاب اسلامی باشد و پس از سکان‌داری در این وزارت، فکری به حال این امر خطیر بر زمین‌مانده کند. البته باید هشدار داد که راه‌اندازی پژوهشکده‌ها و ساختارهای بیرون از ساختار کلی وزارتخانه، زمینه‌ای برای هدردادن امکانات مادی و معنوی خواهد شد. وزیر جدید می‌تواند با به‌کارگیری افراد صاحب‌نظر و متفکرین در بدنه تصمیم‌گیر وزارت‌خانه یا حداقل به‌عنوان مشاور عالی، حرکت به‌سوی تحقق سبک هنری ویژه انقلاب اسلامی را در کلیت برنامه‌ها ساری و جاری کند و در صورت لزوم، رویدادهای پژوهشی معتبر را نیز برای این امر در نظر بگیرد.

 

سیاست‌های معیشتی و بیمه هنرمندان

یکی از مسائلی که دشمنان انقلاب از آن بهره می‌برند، این است که از یک طرف، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بودجه و امکانات لازم برای ساماندهی معیشت هنرمندان را ندارد و از طرف دیگر، سرمایه‌های کلان تولید در دست افراد و گروه‌هایی است که اعتقاد چندانی به مبانی انقلاب نداشته یا حتی وابسته به جریان‌های معاند و سفارتخانه‌های کشورهای غربی هستند. این سرمایه‌ها با جذب هنرمندان در بلندمدت، اغلب بدنه سینما و تئاتر را به‌اصطلاح «نمک‌گیر» کرده و در مواقع بحران و فتنه‌های سیاسی با خود همراه می‌کنند.

بخش دیگر از هنرمندان هم با جذب به هنر مبتذل و گیشه‌محور، حساب خود را از فعالیت‌های انقلابی و ارزشی جدا کرده و به واسطه ترس از ریزش مخاطب و آنچه به آنها القا شده است که هنرمندان وابسته به نظام اسلامی، مخاطب چندانی ندارند، همواره علی‌رغم میل خود از هرگونه فعالیت دینی و انقلابی فاصله می‌گیرند.

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید در اولین فرصت، نسبت به ساماندهی اقتصاد سینما و تئاتر به نفع آثار فرهنگی و ارزشی و همچنین ساماندهی معیشت هنرمندان، اقدام مقتضی و مؤثری انجام دهد. از یک طرف، وزیر توانمند و صاحب کسوت هنری می‌تواند در نهادهای مربوط به برنامه‌وبودجه، اهمیت این موضوع را جا انداخته و از واقعی شدن بودجه وزارت، دفاع کند. از طرف دیگر، می‌توان با هدفمندکردن بودجه‌های فرهنگی - هنری که در بخش‌های غیرمفید و بی‌اثر به هدر می‌روند، به بهینه‌سازی بودجه و امکانات یاری رساند.

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یکی از مهم‌ترین وزارتخانه‌های دولت است؛ چرا که همه مشکلات و معضلات کشور، یک وجه فرهنگی دارد و اصلاح معضلات فرهنگی می‌تواند بسیاری از معضلات اقتصادی و سیاسی را نیز مرتفع کند. در این میان، دو بخش مهم هنری یعنی سینما و تئاتر به دلیل اینکه در فضای هنر کشور، جریان‌ساز هستند، اهمیت بسزایی دارند و در بعضی از دوره‌ها به نقاط ضعف اصلی دولت‌ها تبدیل شده و باعث حواشی برای دولت یا وزارتخانه شده است.

/ انتهای پیام / 

ارسال نظر
captcha
پرونده ها