به گزارش «سدید»؛ اگر«مقاومت» امروز به عنوان یک «مکتب» و «نهضت» نام برده میشود؛ سرچشمه شکلگیری مقاومت ملت مظلوم فلسطین در قالب دو بازوی اجرایی آن یعنی «حماس» و «حزبالله» را باید به دوران حماسهسازی هشت سال دفاع مقدس ایران در برابر یورش رژیم بعث نسبت داد و تاریخ معاصر را تا آن لحظه به عقب بُرد.
بر همین اساس است که همواره عنوان میشود مهمترین و بزرگترین اتفاقهایی که در جامعه با رویکرد ملی و بینالمللی میافتد، برای تثبیت؛ معرفی و بدل شدن به عنصری جریانساز نیازمند بلندای زبان فرهنگ و هنر است.
در این میان تولیدات هنری از سریعترین آن یعنی «شعر» تا دیگر شاخههای ادبیات؛ سینما؛ موسیقی و هنرهای تجسمی که نیازمند گذر زمان بیشتری برای به بار نشستن تا جوشش آنی و لحظهای شعر است؛ نقشی بلند در بالفعل شدن آن سهگانه «تثبیت»؛ «معرفی» و «جریانسازی» آن اتفاق دارند.
از این روست که وقتی ادبیات معاصر کشورمان را در شاخه «ادبیات انقلاب» و «ادبیات دفاع مقدس» به رصد مینشینیم، درمییابیم که سهم این گونه ادبی در تثبیت انقلاب شکوهمند اسلامی به عنوان انقلاب دفاع از مظلوم و ایستادن در برابر ظالم که بر بلندای پرچم سبز و مقدس تفکر اسلام از تاریخ صدر اسلام تا امروز تحت لوای آموزههای رسول مهربانیها و ائمه اطهار(ع) ادامه داشته، تا چه حد دارای اهمیت و ویژگیهای منحصربهفرد در بازتاب غرور و افتخار ملت ایران در دفاع از حقانیت سرزمینشان و پاسداشت میراث ارزشمندی است که انقلاب اسلامی برای مردمان این سرزمین با خود به ارمغان آورده است.
همان شکوه، عزت انقلاب اسلامی و دفاع مقدس هشت ساله بود که مردمان فلسطین را در دفاع از خانه آبا و اجدادی آنها که توسط رژیم غاصب صهیونیستی مورد غصب قرار گرفته است را بر آن داشت تا برای بازپسگیری آن مؤلفهای بر بلندای نهضت انتفاضه، گام نهادن در مسیر مکتب ساختن «مقاومت» را سببی برای تشویق و دعوت به میدان و صف حضور کنند.
اتفاقات یک سال اخیر در پس حماسه «طوفان الاقصی» و استمرار دَدمنشیهای رژیم غاصب صهیونیستی در به شهادت رساندن رهبران و فرماندهان محور مقاومت از «سید مقاومت»، سیدحسن نصرالله(رضوانالله علیه)؛ تا شهید «یحیی سنوار»، رهبر سیاسی حماس و همچنین شهید «هاشم صفیالدین»؛ بهانهای است تا بار دیگر بر بلندای ادبیات دفاع مقدس و استمرار آن در حوزه ادبیات پایداری و مقاومت به اندیشه و تأمل در قالب همنشینی با صاحبنظران این عرصه دست زنیم؛ تا با اتکا بر نقاط قوت این گونه ادبی، داد سخن سر دهیم و در مسیر آسیبشناسی و تقویت هر چه بیشتر آن برای بدل شدن از ادبیاتی ملی به ادبیات بینالمللی جهد و کوششی بیشتر به کار بندیم.
بر همین اساس در گفتوگو با مجتبی رحماندوست که خود از جانبازان دوران دفاع مقدس؛ از نویسندگان حوزه ادبیات دفاع مقدس، پایداری و مقاومت است که سابقه حضور در ادوار مختلف مجلس ازجمله دوره دوازدهم آن را برعهده دارد و پیش از این به عنوان دبیرکل جمعیت دفاع از ملت فلسطین نیز ایفای نقش کرده به گفتوگویی متفاوت بر بلندای حوزه ادبیات دفاع مقدس؛ پایداری و مقاومت نشستیم.
جناب رحماندوست آغاز گفتوگو را بر محور سنجش وضعیت امروز «ادبیات دفاع مقدس»، «ادبیات پایداری و مقاومت» و ارزیابی کیفی و کمی در این حوزه استوار کنیم. در ادامه بفرمایید آیا از منظر شما در سالهای اخیر کتابهای این حوزه از نظر «فرم» و «محتوا» دستخوش تغییر شدهاند؟
رحماندوست: پیش از هر چیز عرض تسلیت و تبریک دارم به سبب شهادت رهبران، سرداران و پرچمداران راستین محور مقاومت و مبارزه با رژیم غاصب صهیونیستی که طی چند وقت اخیر شاهد آسمانی شدن آنها بودیم. این آسمانی شدن بخشی از تحقق رویا و آرمان بلندشان که همان شهادت و رسیدن به لقاءالله بود به شمار میرود. این فقدانها از «سید مقاومت» شهید سید حسن نصرالله(رضوانالله تعالی علیه)؛ مجاهد نستوه، فرمانده بزرگ و رهبری دلیر چون «یحیی سنوار» و شهادت مردی بر بلندای معرفت چون شهید «هاشم صفیالدین» و سرداران و فرماندهان کشورمان چون شهید نیلفروشان صدمه و ثلمه بزرگی است اما خون پاک آنها را نیرویی عظیم در مسیر تحقق آرمان آزادی قدس شریف و پیروزی تمامی حقطلبان و آزادیخواهان جهان میدانم.
معتقدم حرکت بزرگ اجتماعی مانند انقلاب هیچگاه تثبیت نخواهد شد مگر آنکه با ادبیات خود را مطرح کند و جا بیندازد. انقلاب ما با «ادبیات انقلاب و دفاع مقدس» تثبیت شده است. میتوانیم مدعی باشیم که امروز؛ هم «ادبیات انقلاب» و هم «ادبیات دفاع مقدس و پایداری» داریم و این گنجینه بسیار بزرگی است که آن را به دست آوردهایم.
البته به این مسئله نیز اعتقاد دارم که متناسب با انقلاب اسلامی و عظمت دفاع مقدس در این حوزه کار نشده است. ما گدایان کاهلی بودیم؛ اما این مقدار کاری که صورتگرفته اگر از دو زاویه دید محتوا و فرم به آثار تولید شده نگاه کنیم میتوانیم به کتابهای درخشان و موفقی اشاره کنیم. البته که به قطع و یقین در این حوزه کارهای فراوانی وجود دارد که باید مورد توجه اهالی قلم و نویسندگان قرار گیرد.
وقتی امروز به ادبیات جنگ در جهان نگاه میکنیم بهوضوح میبینیم که هنوز هم نویسندگان درباره جنگ جهانی دوم آثار مختلف و متعددی خلق میکنند و چنین استمراری در قلم نویسندگان جهانی درباره جنگ جهانی دوم، تلنگری برای نویسندگان ما نیز به شمار میرود که حوزه دفاع مقدس و فعالیتهای صورتگرفته در محور مقاومت را برای قلمی کردن و تبدیل کردن به ادبیات با جدیت و جهد بیشتری مورد توجه قرار دهند.
کتابهای دفاع مقدس ما کمسرمایه نیستند. تمام فراز و فرودهای جنگ دستمایه خلق محتوا به شمار میروند؛ خانواده شهدا، عملیاتهای مختلف؛ تحریمهای دوران جنگ هشت ساله، اتفاقهای پشت جبهه، جانبازان، اسرا و آزادگان؛ هر یک به تنهایی گنجینههای ارزشمندی برای بیان و روایت در حوزه ادبیات دفاع مقدس، پایداری و مقاومت شمرده میشوند.
مثالی از یکی از کتابهای خودم میزنم؛ کتاب «بازگشت از آسمان» که یادداشتهای جنگی خودم به عنوان سرباز و رزمندهای است که در زمان بستری شدن در بیمارستان برای برطرف شدن جراحت خود نوشتهام. اتفاقی که کمتر میتوان نمونه و نظیر آن را در خلق آثار حوزه ادبیات دفاع مقدس و پایداری از این زاویه دید رصد کرد. وقتی من را از جبهه به بیمارستان آوردند؛ در حالی که کمیسیون پزشکی پرونده من را برای ادامه روند درمان جهت ارسال به آلمان تصویب کرده بود با وجود آنکه روی تخت بودم و سِرُمی در دست داشتم با دست دیگرم برخی از این اتفاقها، روایتها و حوادثی که در ذهن داشتم را روی کاغذ آوردم، آن را چاپ کردم، خدا را شاکرم که با اقبال خوبی از سوی مخاطبان نیز مواجه شد.
همین مسئله نشان میدهد که ما هنوز یادداشتهای سررسید رزمندگان را تنها به عنوان بخشی از حوزه روایت تاریخ شفاهی و ادبیات دفاع مقدس و پایداری نتوانستهایم به شکل کامل مورد رصد قرار دهیم.
در حوزه نقد ادبی نیز دستمان از چنین کتابهایی خالی نیست. این دسته از کتابها در حوزه دانشگاهی و آکادمیک میتوانند کتابهایی مغتنم شمرده و مورد استفاده قرار گیرند. بنابراین ازنظر محتوایی در حوزه دفاع مقدس میتوانیم ادعا کنیم که شاهد کمبود و آسیبی نیستیم؛ اما اگر پرسش این باشد که آیا در قالب کتابهای موجود توانستهایم به همه آن موارد در جایگاه مبانی نظری و نقد ادبی در حوزه ادبیات دفاع مقدس و پایداری دسترسی کامل داشته باشیم و هر آنچه که لازم بوده را بیان کنیم، قطعاً باید گفت که هنوز در این حوزه جای کار وجود دارد.
در حوزه فرم؛ در حوزه داستان و شعر اگر بخواهیم نگاه خود را استوار کنیم؛ کتابهای داستان کوتاه، داستان بلند، رمان و آن دسته از کتابهای زندگینامه داستانی، تاریخ شفاهی و خاطرات رزمندگان که در آنها رگههای داستانی تنیده شده است را نیز اگر در این حوزه قرار دهیم شاهد آثار خوب و مغتنمی هستیم.
در این میان سهم و نقش جریان شعر دفاع مقدس و پایداری را باید از دیگر گونههای ادبیات دفاع مقدس و مقاومت جدا کنیم؛ چرا که در این حوزه با داشتههای مغتنم، جریانساز و کیفی مواجه هستیم. به جِد اعتقاد دارم حوزه شعر بعد از انقلاب اسلامی و به ویژه بعد از دفاع مقدس از نو در ایران متولد شد.
نمیگویم که ما شاعران بزرگی در تاریخ ادبیات ایران نداشتهایم؛ در این مهم تردیدی نیست شاعرانی که سمبل ادبیات جهان، انساندوستی و بشردوستی به عنوان یکی از مؤلفههای فرهنگ و تمدن ایرانی بودهاند و اینها همه فخری از حوزه ادبیات کشورمان به شمار میروند را ما در کارنامه کهن و تمدنساز ادبیات خود داشتهایم؛ اما با زاویه دید محتوای جدید و عرصههای جدیدی که شعر دفاع مقدس در ایران از خود به جای گذاشت باید بگوییم گویی شعر دوباره در ایران متولد شد. باید گفت که گویا جهان شاعرانگی در روایت اتفاقهای عظیم اجتماعی در جامعه ایران شاهد تولدی دوباره در عرصه شعر بوده است.
ما ثروت و سرمایه بسیار بزرگی بر اساس محتوای دفاع مقدس و حوزه مقاومت و پایداری در گونه ادبیات معاصر خود داریم و از نظر فرم در قالب داستان کوتاه؛ داستان بلند؛ رمان و شعر و تاریخ شفاهی آثار قابلاتکا، اعتناء و درخشانی را در ادبیات معاصر خود شاهد هستیم.
در این میان آثار مرتبط به «تاریخ شفاهی» غلبه و چربش بیشتری نسبت به دیگر گونههای ادبی دارد. البته که به شخصه معتقدم که تاریخ شفاهی جنگ در کشورمان تاریخ شفاهی دفاع مقدس، مقاومت و پایداری؛ رمان نوین ایران به شمار میرود و شناخته میشود.
این دست از آثار جاذبه بسیار زیادی میان علاقهمندان و مخاطبان ایجاد کرده است. شمارگان این کتابها رکوردهای مختلفی را در ایران و بسیاری از کشورهای جهان شکسته است. کتابهایی که خوانده میشود و معرف فرهنگ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس ایران به شمار میروند.
جناب رحماندوست در میان آرای منتقدان و کارشناسان حوزه نقد ادبی به ویژه طی چند سال اخیر این جمله شنیده میشود که دوره خلق آثار داستانی و رمان با محوریت دفاع مقدس در کشورمان گذشته است. آیا با این زاویه دید منتقدان ادبی موافق هستید؟
رحماندوست: به این جمله باید اشاره کنم که ما در زمان جنگ موظف بودیم که از ادبیات تهییجی و هیجانی استفاده کنیم. این خود نشان میدهد که نویسنده نمیتواند نسبت به اتفاقهای جامعه و کشوری که در آن زندگی میکند بیتفاوت باشد. قصه یا داستانی که در دوران حماسه دفاع مقدس توسط نویسنده خلق میشد باید متکی بر روایت تهییجی و تشویقی باشد تا خوانندهای که آن اثر را میخواند پاشنه کفش خود را بالا بکشد و به سمت جبهههای نبرد حق علیه باطل حرکت کند.
رسالت بزرگ شاعر؛ قصهنویس؛ خطیب و استاد دانشگاه در زمان جنگ بر این مهم استوار بود تا نگذارند که جبهههای نبرد از رزمنده خالی شود. بنابراین اگر حتی به آن آثار ادبی خلقشده طی حماسه هشت ساله دفاع مقدس آثار کلیشهای نیز عنوان کنیم میتوانیم تهمت کلیشه را بپذیریم چرا که در پس بنیاد خلق همان روایتهای کلیشهای؛ تهییج و ترغیب برای حضور در میدانهای جنگ هدف اول نویسنده و شاعر بوده است.
با این نگاه اگر امروز به خوانش برخی از آثار آن سالها بپردازیم، بله! ممکن است که بگوییم برخی از آن آثار دارای تاریخ مصرف هستند و به درد همان سالهای دوران حماسهسازی هشت سال دفاع مقدس میخورند؛ اما این به آن معنی نیست که امروز نباید از آن حماسه دفاع مقدس و استمرار آن در حوزه مقاومت و پایمردی در برابر زورگویان و استعمارگران نگوییم، ننویسیم و آن را تنها اتفاق خنثی شده در نظر بگیریم. نباید بعد از سبک سنگین کردن صلح و آرامشی که امروز در کشور حاکم است با خود بگوییم که دیگر به این گونه ادبی نیاز نداریم. این بهشدت راه غلط و انتخابی ناصواب و نادرست است.
نمیتوانیم مانند انسانهای بیرَگ و «سیبزمینی صفت» به ادبیات دفاع مقدس نگاه کنیم و بگوییم که حاشا و کلا این گونه ادبی امروز به کار ما نمیآید! در این مسئله تردیدی وجود ندارد که دفاع مقدس ما حداقل تا یک قرن آینده لبریز از احساس است. جریان پویا و زنده آن هر جوینده معرفت با قلم راستینش را در حوزه خلق آثار داستانی و شعر به سمت خود میکشد. جوشش قلم؛ احساس نویسنده و شاعر همسو با نبض پویا و تپنده نهضت و مکتب دفاع مقدس و استمرار آن در حوزه مکتب مقاومت را امروز هم میتوانیم با تمام وجود احساس کنیم.
آن مأموریتی که در زمان جنگ تحمیلی به قلم نویسنده و شاعر بود بر این مهم استوار بود که خواننده، آثار نویسندگان را بخواند و با خواندن آنها عازم جبهههای جنگ شود. میتوانیم بگوییم که امروز شاید چنین نگاهی در اولویت خلق آثار ادبی در این عرصه قرار ندارد؛ اما پرداختن به معارف مختلف و متعدد حماسه دفاع مقدس؛ گنجینههای عمیق مستتر و آشکار در آن حماسه و استمرار بیان ندای حق طلبی، آزادیخواهی، ایستادن در برابر زورگویان و یا تعدیکنندگان به خاک کشور انقلابی و اسلامی، رمز و رازی است که امروز هم با همان جریان پویا و نبض تپنده خود زنده است و اتفاقا با توجه به اتفاقهای اخیر در منطقه؛ تعدی و تجاوزی که رژیم غاصب صهیونیستی بر مسلمانان فلسطینی روا داشته، باید بیش از پیش با شدت بیشتری در آثار نویسندگان امروز متجلی و متبلور شود.
جناب رحماندوست این مولفه بارها در سخنان اهالی قلم و منتقدان ادبی حوزه ادبیات دفاع مقدس و مقاومت شنیده میشود که نویسندگان و شاعران ادبیات دفاع مقدس، پایداری و مقاومت در خلق قهرمان؛ اسطوره و شخصیتهای برآمده از حماسه دفاع مقدس و استمرار آن در محور مقاومت موفق نبودهاند؛ آیا با این مولفه همصدا هستید یا تعریض و تکمیلی بر این روایت از منظری متفاوت دارید؟
رحماندوست: پیش از پاسخ به این پرسش باید مقدمهای را بیان کنم و آن این است که ظرفیت دفاع مقدس ما و بدل شدن آن به ادبیات فاخر و اثرگذار میتواند بیشترین جریانسازی فرهنگی و تعالی کشورمان در حوزه فرهنگ را سببساز شود؛ تنها دانش بر همین مفهوم کافیست تا بر اهمیت و بلندای گونه ادبیات دفاع مقدس، پایداری و مقاومت اصرار بورزم و تأکید کنم دفاع مقدس ما معجونی از بسیاری از اتفاقها، رخدادها، رویدادها و حوادث بود.
همانگونه که دفاع مقدس ما از انسانهای ساده روستایی و شهرستانی فرماندهانی ملی و شناسا در عرصه بینالمللی ساخت؛ ادبیات دفاع مقدس ما نیز باید این نگاه و تأثیرگذاری را با خود به همراه داشته باشد.
دفاع مقدس ما از خطه خراسان، شهید برونسی را ایجاد کرد. باکریها را از آذربایجان؛ سردار سپهبد قاسم سلیمانی را از کرمان معرفی کرد؛ سردار زینالدین را به همین ترتیب؛ حتی روح ادبیات دفاع مقدس تابلوهای شناسایی و معرفی مترجمان، ناشران و نویسندگان شهرستانی را به آنها بخشید.
اینها همه ظرفیتهای حوزه ادبیات دفاع مقدس، پایداری و مقاومت است که آنچه تا به امروز از آن استفاده شده شاید قطرهای از اقیانوس بیکران آن نیز نباشد؛ هیچکدام از این صحبتهای من نافی عرایض ابتدایی مبنی بر خلق آثار مختلف، متعدد و در عین حال جذاب و اثرگذار نیست که در این حوزه نیز دستان حوزه ادبیات دفاع مقدس، پایداری و مقاومت ما پُر است؛ اما ظرفیتهای مغفول یا کمتر مورد توجه قرار گرفته بسیاری در آن حماسهسازی هشت سال و استمرار معارف آن بر بلندای «مسیر مقاومت» و «پایداری» در برابر زورگویان با محور تحقق گفتمان انقلاب اسلامی هنوز هم جریان دارد. باز هم تکرار میکنم چه در آن سالها و چه امروز، ظرفیتهای مختلف و متعددی وجود دارد که کمتر بر آنها توجه شده و باید در قلم نویسندگان از نسل پیشکسوتها تا نویسندگان نسل سوم و نوقلم بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد.
حال سراغ پرسش شما درباره اثرگذاری آثار نویسندگان و شعرای ادبیات دفاع مقدس، پایداری و مقاومت در حوزه خلق قهرمان و تحقق اسطورهسازی بروم.
میزان این تأثیرگذاری را باید در آثار نویسندگان دفاع مقدس مورد رصد قرار دهیم؛ چرا که خود نویسنده یا شاعر به همراه اثرش در خانههای مردم حضور ندارد که ببیند توانسته در قالب معرفی قهرمان، شخصیت و تلاش برای اسطوره ساختن آنها میان قاطبه مخاطبان موفق باشد یا خیر!
تلقی من این است با توجه به آنکه انقلاب اسلامی ایران با ادبیات انقلاب و دفاع مقدس خود را تثبیت کرد، همین مولفه به تنهایی جایگاه بلند تأثیرگذاری نویسندگان و شاعران عرصه ادبیات دفاع مقدس و انقلاب را در جریان ادبیات معاصر کشورمان بازتاب میدهد.
اگر امروز جامعه ما آن گونهای که انتظار داشتیم تا در حوزه فرهنگسازی به واسطه کتابهای دفاع مقدس تعریف شود، رفتار کند و به این دیدگاه آنگونه که شایسته و بایسته است دست نیافتهایم؛ باید علت آن را به دلایل دیگر و عواملی که مقابل این فرهنگسازی از سوی رسانههای معاند و جبهه جنگ نرم دشمن که با قدرت بسیار بالایی به مبارزه با ادبیات دفاع مقدس، پایداری و مقاومت ایران در حوزه فرهنگسازی و تربیت نسلی متعالی و منطبق با الگوهای انقلاب اسلامی چون ظلمستیزی؛ دفاع از مظلوم؛ آزادیخواهی و حقطلبی باشند برخاستهاند رصد کنیم.
اینکه آیا توانستهایم در «جنگ نرم» هم مانند «جنگ سخت» بسترهای لازم برای ایستادگی و مقاومت را ایجاد کنیم؟ این پرسشی است که باید امروز مطرح شود و در مواجهه با آن از نویسندگان و شاعران تا منتقدان ادبی، جامعهشناسان؛ مسئولان و متولیان فرهنگی پاسخ آن را بیان کنند.
امروز بعد از گذشت بیش از سه دهه از پایان جنگ تحمیلی، دشمن سلاح سخت را برای آسیب زدن به جوانان و آرمانهای انقلاب کنار گذاشته و اینبار با امواج ماهواره، شبکههای مجازی و تولید محتواهای فرهنگی درصدد آسیب رساندن به انقلاب، آرمانهای بلند آن و نسلهای بعد از حماسه سازی جنگ تحمیلی است. این جنگی تمامعیار است! اما جبهه آن جبههای فرهنگی است!
با این جمله هم به جِد مخالفم که از زبان برخی عنوان میشود که نسل نوجوان و جوان امروز در حوزه آشنایی با معارف انقلاب و گفتمان فرهنگی آن ناآشنا هستند! همین امروز وقتی به زمان اعتکاف میرسیم سری به مساجد بزنیم؛ هنگام تعطیلات نوروز با کاروانهای «راهیان نور» عازم سفر به مناطق جنگی شویم؛ در ایام پیادهروی اربعین، حتی اگر خود شرکت نمیکنیم، فضای رسانهها را رصد کنیم؛ با کاروان شهدای مدافع حرم و شهدای مقاومت همراه شویم. قاطبه این افراد در چنین حرکتهایی نوجوانان و جوانانی هستند که بعد از حماسهسازی هشت ساله دفاع مقدس به دنیا آمده، رشد کرده و آن سالها را ندیدهاند!
همین نوجوانان و جوانان در بستر فرهنگی که نویسندگان، شاعران و ادیبان کشورمان در معرفی آرمانهای انقلاب، گنجینههای ارزشمند دفاع مقدس و مقاومت در ساحت داستان کوتاه؛ داستان بلند؛ رمان و شعر معرفی کردهاند؛ رشد یافتهاند.
بله، در مواردی هم شاید برخی مؤلفههایی وجود داشته باشد که با خوانش فرهنگی ما در ساحت انقلاب اسلامی همخوان نباشد؛ اما این به معنای تعمیم دادن آن به تمام نوجوانان و جوانان نیست؛ که بسیاری از پویشهای فرهنگی و جریانسازیها در حوزه فرهنگ و هنر بر عهده همین نوجوانان و جوانانی است که نه سالهای اوایل انقلاب و نه دوران دفاع مقدس را دیدهاند؛ اما به واسطه تربیت فرهنگی که عرصه فرهنگ و هنر دفاع مقدس، پایداری و مقاومت با خود داشته به این معرفت و معارف در حوزه نگه داشتن پرچم نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران رسیدهاند. این بخشی دیگر از تأثیرگذاری ادبیات دفاع مقدس و مقاومت در جامعه ایران است.
انصاف و توجه به آن امر بسیار مهمی است؛ در حوزه آسیبشناسی اگر به دیدن آسیبها و نواقص میپردازیم باید روی دیگر سکه، یعنی توفیقات و درخشش نسل نوجوان و جوان امروز را نیز ببینیم. تنها فردی مانند «شهید ابراهیم هادی» یا «شهید حججی» توانایی آن را دارند که جامعهای به وسعت و گستره ایران را تکان دهند و همه ما شاهد جریانسازی فرهنگی بعد از شهادت آنها در کشور بودهایم.
دفاع مقدس ما و استمرار معارف آن از زاویه دید دیگری نیز باید مورد رصد و توجه قرار گیرد و آن اینکه فرماندهی کل قوا در دوران جنگ تحمیلی؛ یک مرجع تقلید بزرگ و عالیمقام بود؛ حضرت امام راحل(ره) یک فیلسوفِ عارف؛ ادیب؛ هنرمند و یک فقیه بود. وقتی انسانی با تمامی این وجوه با جنگ ممزوج میشود مشخص است که خروجی آن فرماندهی است که رزمندگان تابع امر او را نیز از یکسو سرباز و ازسوی دیگر آشنایان به عرفان و معرفت الهی تشکیل میدهند. پس میتوانیم بگوییم که سربازان جبهه حق علیه باطل در گفتمان فرهنگی انقلاب ذیل نظر فرماندهی فقیه؛ عارف؛ هنرمند و ادیب؛ «سربازانی عارف» بودهاند.
بچههایی که زیست و زندگی عادی آنها بر بلندای مباحث فقهی استوار بود و همین نسل از افراد بودهاند که پا به میدانهای دفاع هشتساله و در ادامه مدافعان حرم و محور مقاومت گذاشتند. آنها متعلق به دستهای از قهرمانها و افرادی قرار میگیرند که امروزه باید بیشاز پیش در حوزه خلق آثار ادبی مورد توجه قرار گیرند. لازم است چنین افرادی بهعنوان الگو برای نسل امروز و فردا به قلم نویسندگان و شاعران معرفی شوند.
نباید فراموش کنیم که فرمانده ما در جنگ امامی فقیه؛ فیلسوف؛ مردِ صفا و معرفتِ ناب انسانی بود. پس مسلم است که هدایت او در جنگ نیز عارفانه بود؛ سربازانش نیز به شکل خودآگاه و ناخودآگاه از بلندای چنین معرفتی لبریز میشوند و آن حماسهها را در طول دوران هشت سال دفاع مقدس از خود به یادگار میگذارند.
میخواهم بگویم جنگ ما به همان میزان که نظامیگری را در بطن خود داشت؛ در متن خود نیز لبریز از حماسه بود و حوزه ادبیات آن در شاخه ادبیات دفاع مقدس و مقاومت نیز باید آمیزهای از این دو باشد. چرا که نبرد ما نبردی ایمانی؛ متکی به عقاید بلند انسانی، اسلامی و انقلابی بود. به همین سبب است که از آن به عنوان دفاع مقدس یاد میکنیم و استمرار معارف آن را در قامت خلق ادبی؛ «ادبیات پایداری» و «ادبیات مقاومت» میخوانیم و مینامیم.
اما سخن پایانی؟
رحماندوست: ثروت و سرمایه ما در حوزه دفاع مقدس بسیار زیاد است؛ کمتوانی و ناتوانی نویسندگانی چون من سبب شده تا از این گنجینه آنگونه که شایسته و بایسته است استفاده نکنیم. امیدوارم کوتاهیهای من و مای نویسندگان این عرصه را نسلهای آینده هم ببخشند و هم جبران کنند.
/ انتهای پیام /
منبع: خبرگزاری ایکنا