بررسی وضعیت ادبیات کودک در گفت‌وگو با علیرضا مقدم؛
ادبیات کودکان همواره بازتابی از ارزش‌ها، باورها و نگرش‌های غالب در جامعه است؛ بنابراین به‌طور طبیعی، عناصر تربیتی که در جامعه اهمیت دارند، در ادبیات کودکان نیز نمود پیدا می‌کنند.

به گزارش «سدید»؛ ادبیات کودکان، فراتر از سرگرمی، بستری برای شکل‌دهی به هویت و نگرش‌های نسل‌های آینده است؛ ابزاری که نه‌تنها ارزش‌های فرهنگی و اجتماعی را منتقل می‌کند، بلکه می‌تواند به‌عنوان بستری برای نقد و بازاندیشی در باورهای جمعی به کار رود. در ایران، دهه‌های ۴۰ و ۵۰ شمسی دوره‌ای خاص در تاریخ ادبیات داستانی کودکان به‌شمار می‌رود؛ دورانی که در آن، تحولات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، ادبیات کودک را به عرصه‌ای برای بازتاب گفتمان‌های حاکم و جریان‌های مخالف تبدیل کرد. بسیاری از نویسندگان این دوران، باور داشتند که ادبیات کودک می‌تواند بر ذهن‌های نوآموزان تأثیری عمیق و ایدئولوژیک بگذارد و نسلی آگاه، منتقد و فعال پرورش دهد. علیرضا مقدم، پژوهشگر این حوزه، در پژوهشی به تحلیل گفتمان انتقادی آثار داستانی این دوران پرداخته و در کتابی به نام «تربیت و داستان» افق‌های تازه‌ای را برای فهم این آثار ترسیم کرده است. او معتقد است آثار داستانی کودکان در دهه‌های ۴۰ و ۵۰، به‌عنوان یکی از مهم‌ترین اشکال تربیت غیررسمی، می‌توانند به والدین و مربیان امروز نیز در انتخاب کتاب‌های مناسب برای کودکان و درک عمیق‌تری از جایگاه تربیتی ادبیات کمک کنند. در ادامه، گفت‌وگوی ما را با این پژوهشگر می‌توانید بخوانید:

 

چه عواملی شما را به انتخاب تحلیل گفتمان انتقادی ادبیات داستانی کودکان دهه‌های ۴۰ و ۵۰، به‌عنوان موضوع پژوهش سوق داد؟

انتخاب موضوع پژوهش گامی اساسی در هر تحقیق است. عوامل متعددی من را به سمت تحلیل گفتمان ادبیات داستانی کودکان به‌طور عام و ادبیات کودکان دهه‌های چهل و پنجاه شمسی به‌طور خاص سوق داد. نخست، اهمیت ادبیات کودکان در شکل‌دهی به نگرش‌ها، ارزش‌ها و در کل هویت کودکانی است که هنوز هویت آن‌ها به‌طور کامل شکل نگرفته است. دوم، معتقدم در تاریخ ادبیات کودکان ایران، ادبیات داستانی کودکان در سال‌های ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۷ دوره‌ای خاص را رقم زده است. در این دو دهه، ادبیات کودکان در پاسخ به موقعیت‌ها و مسائل اقتصادی، سیاسی، و اجتماعی و همچنین گفتمان‌های متأثر از این مسائل، به موضوعات سیاسی، اجتماعی و ایدئولوژیک گرایش یافته است. ادبیات کودکان، به‌عنوان یکی از مؤثرترین اشکال تعلیم و تربیت غیرمستقیم و غیررسمی، با گفتمان حاکم بر جامعه همگام شده و به‌تبع این تغییرات، تربیت کودکان نیز بر مبنای این گفتمان‌ها تفسیر شده است.

نویسندگان این دوره باور داشتند که ادبیات کودک می‌تواند به‌طور ایدئولوژیک در خوانندگان خود نفوذ کند. از دیگر عواملی که باعث تمرکز من بر این دوره شد، این بود که با وجود اهمیت این مقطع در ادبیات کودکان ایران، تاکنون پژوهش جامعی، به‌ویژه با روش تحلیل گفتمان، انجام نشده بود؛ چراکه تحلیل گفتمان، به‌عنوان روشی قدرتمند، امکان بررسی قدرت، ایدئولوژی و ساختارهای اجتماعی پنهان در متن را فراهم می‌آورد و به ما اجازه می‌دهد به لایه‌های پنهان آن نفوذ کنیم.

 

لطفاً معرفی کوتاهی از این پژوهش و یافته‌های آن برای مخاطبان شرح دهید.

در این پژوهش، ادبیات کودکان به‌عنوان مؤثرترین شکل تعلیم و تربیت غیررسمی، به مثابه گفتمان، مفهوم‌پردازی شده است. این پژوهش که مبتنی بر روش تحلیل گفتمان انتقادی و با رویکرد نورمن فرکلاف انجام شده، در پی روشن ساختن این موضوع است که عناصر تعلیم و تربیت (اهداف تربیتی، الگوهای رفتاری و روش‌های تربیتی) در ادبیات کودکان دهه‌های چهل و پنجاه شمسی چگونه تحت‌تأثیر گفتمان‌های جامعه تفسیر شده‌اند؛ به‌عبارتی، این عناصر در گفتمان ادبیات داستانی دهه‌های چهل و پنجاه چگونه بازنمایی شده است. برای این کار، پنج اثر شاخص از این دوره، شامل «ماهی‌سیاه کوچولو» اثر صمد بهرنگی، «هرزه‌گیاه ماجراجو» اثر علی‌اشرف درویشیان، «پرواز به‌سوی سیاره آزادی» اثر محمود حکیمی، «مهمانی مهتاب» اثر قدسی قاضی‌نور و «ابر سیاه هزارچشم» اثر داریوش عبادالهی، انتخاب و در سه سطح مورد نظر در رویکرد فرکلاف یعنی توصیف، تفسیر و تبیین بررسی شدند. در سطح توصیف، در هر پنج اثر، فضای دوقطبی میان شخصیت‌ها و مضامین و همچنین تقابل‌های واژگانی و معنایی متعددی مشاهده می‌شود. در سطح تفسیر، اسطوره‌های ملی و مذهبی به یاری قهرمان داستان می‌آیند تا مشروعیت هدف او را تأیید و مسیر دستیابی به هدف را هموار کنند. سطح تبیین نیز نشان‌دهنده آن است که زمینه‌های اجتماعی، تاریخی و فرهنگی، تأثیری عمیق بر محتوای گفتمان ادبیات داستانی کودکان در این دوره بر جای گذاشته و این تأثیر در گفت‌وگوی آن با گفتمان حاکم آشکار شده است.

محتوای گفتمان‌های موجود در آثار مورد بررسی این پژوهش، حاکی از حضور فعال و غالب دو گفتمان چپ مارکسیستی و اسلام شیعی است. در خلال گفت‌وگوی گفتمان‌های این آثار با گفتمان حاکم از یک‌سو و گفتمان‌های مخالف رژیم از سوی دیگر، مضامین تربیتی مشترکی در گفتمان ادبیات داستانی کودکان دهه‌های چهل و پنجاه شکل گرفته است. در آثار «ماهی‌سیاه کوچولو»، «پرواز به‌سوی سیاره آزادی»، «مهمانی مهتاب» و «ابر سیاه هزارچشم»، هدف تعلیم و تربیت، ایجاد شناخت و آگاهی در مخاطب است؛ درحالی‌که در «هرزه‌گیاه ماجراجو» هدف تعلیم و تربیت، سعادت و رفاه اقتصادی جامعه تلقی می‌شود. مضمون تربیتی دوم در این آثار، معرفی الگوی رفتاری است. در «پرواز به‌سوی سیاره آزادی»، حکیمی با توجه به اقتضائات عصر خود، که با حضور ایدئولوژی‌های دینی و غیردینی در کشور همراه بود، تلاش می‌کند از دین و مذهب دفاع کرده و از حقانیت اسلام در تأمین سعادت بشر سخن بگوید. از این‌رو، داستان به صحنه‌ای از مبارزه اعتقادی و ایدئولوژیک تبدیل شده است. کردارهای قهرمان داستان، الگوی رفتاری فردی را به نمایش می‌گذارند که به علم و آموزه‌های اسلامی (شیعی) مسلح است. داستان «مهمانی مهتاب» به جامعه توجه دارد و تربیت افراد را پدیده‌ای می‌داند که در میان فرهنگ جامعه شکل می‌گیرد. در سه اثر دیگر «ماهی‌سیاه کوچولو»، «هرزه‌گیاه ماجراجو» و «ابر سیاه هزارچشم» با الگوهای شخصیتی منتقد، دارای تفکر انتقادی و مبارزی آگاه به مسائل اجتماعی روبه‌رو هستیم که نقش پیشروان جامعه را ایفا می‌کنند. قهرمان این داستان‌ها و اسطوره‌های معرفی‌شده در آن‌ها برای این است که به جامعه و انسان‌ها کمک کنند هویت خویش را شکل دهند و ارزش‌های گوناگون را به‌واسطه این الگوها در خود نهادینه سازند. بر اساس این الگوسازی، روش الگودهی، به‌عنوان یکی از روش‌های تربیتی در هر پنج اثر، نقش محوری دارد. همچنین تأکید بر عمل جمع‌محور و جمع‌گرایی نیز در تمام این آثار به چشم می‌خورد. در «هرزه‌گیاه ماجراجو» بر روش پرورش استعداد و بسترسازی عادلانه به‌طور خاص تأکید شده و در «مهمانی مهتاب»، روش حل مسئله گروهی به‌عنوان نیازی اجتماعی، در قالب گروهی متجانس ارائه شده است.

 

آیا هنگام بررسی آثار انتخاب‌شده برای این پژوهش، متوجه تفاوت‌های فرهنگی یا اجتماعی میان این آثار و شرایط امروز کودکان شده‌اید؟ در این‌باره برایمان بگویید.

بله؛ قطعاً عناصر تعلیم و تربیت را می‌توان در آثار داستانی کودکان امروز نیز مشاهده کرد؛ هرچند شکل و محتوای آن با ادبیات کودکان دهه چهل و پنجاه متفاوت شده است. وظیفه ذاتی ادبیات کودک، از دیرباز آموزش و پرورش و شکل‌دهی به شخصیت کودکان بوده و به‌عنوان ابزاری برای تحقق این امر استفاده شده است و این وظیفه همچنان پابرجاست. ادبیات کودکان همواره بازتابی از ارزش‌ها، باورها و نگرش‌های غالب در جامعه است؛ بنابراین به‌طور طبیعی، عناصر تربیتی که در جامعه اهمیت دارند، در ادبیات کودکان نیز نمود پیدا می‌کنند. از سوی دیگر، با توجه به پیچیدگی دنیای امروز و حجم بالای اطلاعات، نیاز به آموزش و پرورش کودکان از طریق ابزارهای مختلف، از جمله ادبیات، بیش از پیش احساس می‌شود. امروزه، مفاهیم اجتماعی چون برابری، عدالت، احترام به حقوق دیگران و حفظ محیط‌زیست مطرح است. همچنین، تقویت مهارت‌هایی مانند همکاری، همدلی، حل مسئله و مدیریت احساسات و ترویج ارزش‌های اخلاقی نظیر صداقت، شجاعت، مهربانی و مسئولیت‌پذیری و گاه نیز پرورش خلاقیت و تخیل از طریق داستان‌های فانتزی و ماجراجویی، از جمله اهداف تعلیم و تربیت، چه به‌صورت رسمی و چه غیررسمی، به‌شمار می‌رود.

 

 به نظر شما، نتایج پژوهش چگونه می‌تواند در طراحی برنامه‌های آموزشی و تربیتی مدرن استفاده شود؟ چه نکته‌ای از پژوهش می‌تواند برای والدین و مربیان مفید باشد؟

این پژوهش تاریخی، همچون سایر پژوهش‌های تاریخی، نه‌تنها به ما امکان می‌دهد ریشه‌های خود را درک کنیم بلکه ابزارهایی برای شکل‌دهی آینده‌ای بهتر در اختیارمان می‌گذارد. پژوهش‌هایی از این‌دست، درک عمیقی از ادبیات کودکان به مربیان و والدین می‌بخشند و به آن‌ها کمک می‌کنند کتاب‌های مناسبی برای فرزندان‌شان انتخاب کنند. والدین و مربیان باید به پیام‌های نهفته در داستان‌ها توجه کرده و با کودکان درباره آن‌ها گفت‌وگو کنند. بررسی ادبیات کودکان گذشته، امکان شناسایی الگوهای تربیتی غالب آن دوره را فراهم می‌آورد و از نقاط ضعف و قوت آن‌ها می‌توان درس گرفت. به‌طور کلی، جایگاه ادبیات کودکان به‌عنوان ابزاری مؤثر در تعلیم و تربیت برجسته می‌شود.

 

به نظر شما، ادبیات داستانی می‌تواند ابزاری برای ایجاد تغییرات اجتماعی مؤثر باشد؟

بله، قطعاً؛ ادبیات داستانی می‌تواند نقشی بسیار مؤثر در تغییرات اجتماعی ایفا کند. داستان‌ها به‌عنوان پلی ارتباطی میان نویسنده و خواننده عمل می‌کنند و می‌توانند افکار، احساسات و دیدگاه‌های ما را شکل دهند. داستان‌ها به ما اجازه می‌دهند خود را در جایگاه شخصیت‌های مختلف قرار دهیم و درکی عمیق‌تر از تجربیات و دیدگاه‌های متفاوت به‌دست آوریم. این همدلی می‌تواند به کاهش تعصب، افزایش تحمل و تقویت روابط انسانی کمک کند. بخش عظیمی از رسالت ادبیات کودکان، آگاهی‌بخشی است. نویسندگان می‌توانند از طریق داستان به موضوعات اجتماعی مهمی مانند نابرابری، تبعیض، فقر و حفظ محیط‌زیست بپردازند و آگاهی عمومی را افزایش دهند. تشویق به تفکر انتقادی در داستان‌ها، این امکان را فراهم می‌آورد که مخاطب به رویدادها و مسائل مختلف از زوایای گوناگون بنگرد و به‌صورت انتقادی درباره آن‌ها بیندیشد. برخی از داستان‌ها در جهان موجب تغییرات اجتماعی بزرگی شده‌اند؛ از جمله «کلبه عمو تام» نوشته هریت بیچر استو و «کشتن مرغ مقلد» اثر هارپر لی که در مبارزه با نژادپرستی و برده‌داری تأثیرگذار بوده‌اند و نیز آثاری از ویرجینیا وولف و سیمون دو بووار که به پیشبرد جنبش فمینیستی کمک کرده‌اند.

 

 به‌عنوان یک پژوهشگر چه پیامی برای نویسندگان ادبیات کودکان دارید تا آنان به ابعاد تربیتی بیشتری در آثار خود توجه کنند؟

نویسندگان، هنرمندان کلام‌اند و با قلم خود، دنیایی رنگارنگ از تخیل و واقعیت برای کودکان می‌آفرینند؛ دنیایی که می‌تواند تأثیر عمیقی بر رشد ذهنی، عاطفی و اجتماعی آنان بر جای بگذارد. به‌عنوان پژوهشگری که از وادی فلسفه تعلیم و تربیت به این حوزه وارد شده‌ام و می‌دانم دیدگاهم در ادبیات کودک متأثر از دانش و تجاربم خواهد بود، با کسب اجازه از بزرگان و پیشکسوتان این عرصه، پیشنهاد می‌کنم که به ابعاد تربیتی آثار خود توجه بیشتری داشته باشید. موضوعاتی انتخاب کنید که برای کودکان جذاب باشد. شخصیت‌پردازی امری حیاتی در داستان است؛ شخصیت‌های داستان باید الگوهایی مناسب برای کودکان باشند. شخصیت‌هایی با ویژگی‌های مثبت، همچون شجاعت، پشتکار و حس همدلی قوی، می‌توانند الهام‌بخش کودکان باشند. زبانی ساده و روان انتخاب کنید تا کودکان بتوانند داستان شما را به‌راحتی درک کنند. پیام‌های آموزشی را به‌صورت ضمنی در داستان بگنجانید تا کودکان به‌صورت ناخودآگاه آن‌ها را فرا گیرند. تصویرگری‌های جذاب و مرتبط با متن نیز به درک بهتر داستان توسط کودکان کمک می‌کند. آثار کلاسیک و معاصر ادبیات کودک را مطالعه کنید تا از تجربه و دانش نویسندگان دیگر بهره‌مند شوید.

در پایان، ضمن تشکر از سرویس کودک و نوجوان ایبنا برای ایجاد این فرصت ارتباطی، نکته‌ای اضافه می‌کنم؛ اینکه امروزه ادبیات کودکان با پرسش‌هایی بنیادین و اگزیستانسیالی مواجه است؛ پرسش‌هایی چون: ادبیات کودک چیست؟ (که هنوز تعریفی مورد توافق ندارد)، چه چیزی آن را از ادبیات بزرگسالان متمایز می‌سازد؟ ارتباطش با ادبیات بزرگسالان چگونه است؟ معیارهای زیبایی‌شناختی آن کدام‌اند؟ این پرسش‌ها مناقشاتی را در میان فعالان این حوزه از ادبیات و نیز صاحب‌نظران ادبیات بزرگسالان ایجاد کرده است. آنچه مسلم است، این است که پاسخ این پرسش‌های بنیادین در حوزه‌ای خارج از ادبیات کودکان نهفته است و این پاسخ می‌تواند از دل فلسفه ادبیات کودکان بیرون آید. امیدوارم روزی این خلأ معرفتی توسط اندیشمندان و علاقه‌مندان با نگارش فلسفه‌ای جامع برای ادبیات کودکان، پر شود.

 

/انتهای پیام /

منبع: خبرگزاری ایبنا

ارسال نظر
captcha

نگاه آینده‌نگر به حضور اجتماعی زن

فهم دقیق رهبری امام رهبری در گستره وسیع تاریخی ممکن است

پاسخی به ادعاهای دکتر سروش

روضه‌های جعلی و مداحان و واعظان جاعل را باید معرفی کرد

چرا علاقه ایرانی‌ها به کتاب‌های عامه‌پسند بیشتر شده؟

فرهنگ همدلی در خدمت توسعه و پیشرفت کشور

پیچیدگی‌‎های حکمرانی در فضای مجازی

۹۵۰ اعتراض دانشجویی در فصل خزان دانشگاه‌ها

در حوزه ارزش‌ها، استانداردها و تعاریف لازم را لحاظ نکرده‌ایم!

دنیای جدید متاورس، حوزه تهدید و فرصت است

ضرورت احیای اداره تئاتر و بازگشت دوران شکوفایی تئاتر ایران

فاطمه زهرا(س) اُسوه سلامت معنوی

حضرت زهرا(س)؛ نماد کنشگری شجاعانه و جامع در تاریخ اسلام

مضروب کردن حضرت زهرا(س) مسئله‌ای تاریخی است، نه کلامی

زندگی کریمانه در سخت‌ترین شرایط

پویایی حکمرانی ولایی در گروی نقش مردم و حاکمیت شایستگان

ادبیات نمی‌میرد

ولایت‌؛ تداوم نبوت

توطئه یهودیان سایبری برای تسلط بر جهان

در سوگ حضرت مهتاب

پرونده ها