به گزارش «سدید»؛ بریتانیا بهعنوان یکی از قدرتمندترین کشورهای استعمارگر در طول تاریخ، همواره به کنترل مسیرهای دریایی و مناطق استراتژیک جهان توجه ویژهای داشته است. خلیج فارس به دلیل موقعیت جغرافیایی حساس و منابع غنی نفت و گاز، از اهمیت بسزایی برای بریتانیا برخوردار بود. این کشور با استفاده از نیروی دریایی قدرتمند خود و برتری در تکنولوژی کشتیهای توپدار، سعی در تسلط بر این منطقه داشت. ادعای بریتانیا مبنی بر قابلیت تملک خصوصی دریاها به دلایل نظری، به آنها اجازه میداد تا ادعای مالکیت و کنترل بر مسیرهای دریایی حیاتی را داشته باشند.
مصادره تجارت دریایی توسط انگلیس
این سیاست به آنها امکان میداد تا تجارت جهانی را به نفع خود هدایت کنند و از این طریق منافع اقتصادی و سیاسی خود را تأمین کنند. سیاستهای بریتانیا در خلیج فارس شامل ایجاد روابط با حکام محلی، انعقاد قراردادهای نابرابر، و حتی مداخله مستقیم نظامی بود. آنها با ایجاد پایگاههای دریایی و تقویت حضور نظامی خود، سعی در تثبیت نفوذ و جلوگیری از ورود رقبا به منطقه داشتند. این اقدامات که در قالب استعمار نوین صورت میگرفت، تأثیرات عمیقی بر ساختارهای سیاسی و اقتصادی کشورهای منطقه گذاشت. حضور بریتانیا در خلیج فارس نه تنها به کنترل منابع و مسیرهای تجاری بلکه به تغییرات فرهنگی و اجتماعی نیز منجر شد. با گذشت زمان و افزایش آگاهی ملیگرایی در کشورهای منطقه، مقاومت در برابر سلطه بریتانیا افزایش یافت. این امر در نهایت به خروج تدریجی بریتانیا از خلیج فارس در اواخر قرن بیستم انجامید، هرچند تأثیرات حضور آنها هنوز در روابط بینالمللی و ساختارهای منطقهای مشاهده میشود. برای فهم بهتر این دوره تاریخی، مطالعه رویدادهایی مانند قرارداد ۱۹۰۷ بین بریتانیا و روسیه، قیامهای ملیگرایانه در کشورهای منطقه، و تحولات پس از جنگ جهانی دوم میتواند مفید باشد. این رویدادها نشاندهنده تلاش قدرتهای استعماری برای حفظ سلطه و در مقابل، مبارزات ملتها برای استقلال و خودمختاری است.
تسلط کامل انگلستان بر هند
در قرن هفدهم، بریتانیاییها با گسترش نفوذ استعماری خود توانستند کنترل کامل بر هند را به دست آورند و کمپانی هند شرقی را تأسیس کردند. این کمپانی نقش بسیار مهمی در تسلط بریتانیا بر تجارت و سیاست منطقه داشت. بهتدریج، فکر تسلط بر سرزمینهای مجاور، بهویژه ایران، در ذهن آنان شکل گرفت. ایران به دلیل موقعیت استراتژیک خود بین شرق و غرب و همچنین منابع طبیعی غنی، مورد توجه قدرتهای استعماری مانند بریتانیا و روسیه قرار گرفت. این منجر به رقابتهای سیاسی و اقتصادی میان این قدرتها در قرنهای نوزدهم و بیستم در ایران شد.
جزایر سهگانه ایران و اهمیت آن
جزایر سهگانه ابوموسی، تنببزرگ و تنبکوچک همواره بخشی از تاریخ و فرهنگ ایران بودهاند و اهمیت استراتژیک و تاریخی این جزایر در طول زمان همواره مورد توجه دولتها و حاکمان ایرانی قرار داشته است. در دوره قاجاریه، با وجود ضعفها و مشکلاتی که این سلسله با آن مواجه شد، اما موضوع مالکیت بر این جزایر همچنان از اهمیت ویژهای برخوردار بود و تلاشهایی برای حفظ حاکمیت ایران بر این مناطق صورت گرفت. در این دوره، با وجود فشارها و تهدیدهای خارجی، بهویژه از سوی بریتانیا و شیخنشینهای تحتالحمایهاش، شاهان قاجار و رجال سیاسی آن زمان بر اهمیت استراتژیک و تاریخی این جزایر واقف بودند و در برابر هرگونه تجاوز و ادعای خارجی مقاومت میکردند. این مقاومتها و تلاشها در نهایت به عنوان سوابقی از اعمال حاکمیت ایران بر این جزایر به کار گرفته شد. پس از یک دوره طولانی اشغال از سال ۱۹۰۳ تا ۱۹۷۱، جزایر سهگانه به ایران بازگشتند و این بازگشت نشاندهنده اهمیت و حساسیت موضوع برای دولت و ملت ایران بود. این تاریخچه نشان میدهد که مساله مالکیت بر جزایر سهگانه همواره یکی از موضوعات مهم و حساس در سیاست خارجی و داخلی ایران بوده است.
حضور انگلیس در خلیج فارس
در اوایل قرن نوزدهم، بریتانیا به عنوان یک قدرت استعماری در منطقه خلیج فارس حضور داشت و با امضای قراردادهایی با شیوخ محلی، نفوذ خود را گسترش داد. پس از شکست جنگسالاران محلی در سواحل دزدان دریایی (که امروزه بخشی از امارات متحده عربی است)، بریتانیا کنترل این مناطق را به دست گرفت و آنها را تحت حمایت خود قرار داد.
با تضعیف دولت مرکزی ایران در اثر جنگهای مختلف، بریتانیا به تدریج به سواحل و جزایر ایرانی نیز چشم طمع دوخت. این امر منجر به تنشها و درگیریهایی مانند جنگ خوشاب در سال ۱۸۵۷ شد. با این حال، ایران همواره بر حاکمیت خود بر این جزایر تأکید کرده است.
در سال ۱۹۷۱، همزمان با خروج نیروهای بریتانیایی از منطقه و تشکیل امارات متحده عربی، ایران کنترل کامل جزایر سهگانه را به دست گرفت. این اقدام با اعتراض امارات مواجه شد و از آن زمان تاکنون، این موضوع به عنوان یکی از مسائل مورد اختلاف بین دو کشور باقی مانده است. ایران بر اساس اسناد تاریخی و حقوقی، حاکمیت خود بر این جزایر را مشروع میداند، در حالی که امارات نیز ادعاهایی در این زمینه مطرح کرده است.
چهار مرحله توسعه نفوذ بریتانیا در خلیج فارس
۱- دوران رخنه (قرن هفدهم): حضور بریتانیا در خلیج فارس با اعطای اجازهنامهای از سوی شاه عباس اول صفوی به کمپانی هند شرقی در سال ۱۶۱۶ آغاز شد. این اجازهنامه به کمپانی اجازه تجارت در ایران و ورود به بنادر ایرانی را میداد. علت این دفاع از منطقه در برابر حملات نیروی دریایی پرتغال بود. شاه عباس اول به دلایل زیر با شرکتهای اروپایی همکاری کرد:
الف) تغییر مسیر صادرات ابریشم: شاه عباس متوجه شد که صادرات ابریشم از طریق حلب (واقع در سوریه امروزی) تحت کنترل عثمانیها انجام میشود که رقیب سیاسی و نظامی ایران بودند. او تصمیم گرفت مسیر صادرات ابریشم را به خلیج فارس تغییر دهد تا از وابستگی به عثمانیها کاسته و کنترل بیشتری بر تجارت ابریشم داشته باشد. این اقدام به ایران اجازه داد تا از منافع اقتصادی بیشتری بهرهمند شود و درآمد حاصل از تجارت ابریشم را افزایش دهد.
ب) مقابله با پرتغالیها در خلیج فارس: پرتغالیها در اوایل قرن شانزدهم بر بخشهایی از سواحل و جزایر خلیج فارس، از جمله هرمز، تسلط یافته بودند. شاه عباس برای بازپسگیری این مناطق و اعمال حاکمیت ایران به همکاری با قدرتهای دریایی اروپا نیاز داشت. او با کمپانیهای انگلیسی و هلندی همکاری کرد تا پرتغالیها را از خلیج فارس بیرون کند. این همکاریها منجر به شکست پرتغالیها و تقویت موقعیت ایران در منطقه شد.
بنابراین، هر دو علت درست هستند و همکاری شاهعباس با کمپانیهای اروپایی هم دلایل اقتصادی (تغییر مسیر تجارت ابریشم) و هم دلایل سیاسی-نظامی (مقابله با پرتغالیها) داشت.
۲- دوران افزایش نفوذ (قرن هجدهم): در این دوره، با حمله افغانها و سقوط سلسله صفوی، ایران دچار آشفتگی شد. ظهور قواسم در خلیج فارس و تمایل کریمخان زند به توسعه بازرگانی خارجی، فرصتهایی برای افزایش نفوذ انگلستان فراهم کرد.
۳- دوران تثبیت سلطه (اوایل قرن نوزدهم): انگلستان در سال ۱۸۱۹ به نیروهای قواسم حمله کرد و آنها را شکست داد. سپس در سال ۱۸۲۰ قراردادی با شیوخ ساحل جنوبی خلیج فارس امضا کرد که به موجب آن، انگلستان نفوذ خود را در این مناطق گسترش داد. از آن پس، سواحلی که به «سواحل دزدان دریایی» معروف بودند، به «سواحل متصالحه» تغییر نام دادند.
۴- دوران پذیرش سلطه انحصاری انگلستان (۱۹۱۳ تا ۱۹۷۱): در این دوره، قدرتهای اروپایی دیگر مانند روسیه، آلمان، فرانسه و امپراتوری عثمانی، نفوذ انحصاری انگلستان در خلیج فارس را پذیرفتند. امپراتوری عثمانی در ۲۹ ژوئیه ۱۹۱۳ قراردادی را امضا کرد که بر اساس آن از ادعاهای خود نسبت به قطر، عمان و بحرین صرفنظر کرد. انگلستان جزایر سهگانه تنب و ابوموسی را اشغال کرد. لازم به ذکر است که این جزایر همواره بخشی از قلمرو ایران بودهاند. با این حال، در دوران حضور انگلستان در خلیج فارس، این کشور در امور این جزایر دخالتهایی داشت. در سال ۱۹۷۱، همزمان با خروج نیروهای انگلیسی از خلیج فارس، ایران حاکمیت خود بر این جزایر را تثبیت کرد که منجر به اختلافاتی با امارات متحده عربی شد.
منافع گسترده انگلستان در خلیج فارس در دهه ۱۹۶۰ میلادی
۱- نیاز به نفت: صنایع انگلستان سالانه به حدود ۷۵ میلیون تن نفت نیاز داشت. این کشور ۶۴ درصد از نیاز نفتی خود را از خلیج فارس تأمین میکرد، زیرا خود منابع نفتی نداشت.
۲- سرمایهگذاریهای مستقیم: تا پایان سال ۱۹۶۶، انگلستان مجموعا ۲۰۰۰ میلیون پوند در زمینههای مختلف سرمایهگذاری کرده بود. از این مقدار، ۹۴۰ میلیون پوند در حوزه خلیج فارس، ۵۰۰ میلیون پوند در سرمایهگذاریهای نفتی و ۳۰۰ میلیون پوند در سرمایهگذاریهای موسسات دولتی بوده است.
۳- تجارت منطقهای: در سال ۱۹۶۶، صادرات انگلستان به منطقه شرق سوئز ۱۴۰۰ میلیون پوند و واردات از این منطقه ۱۰۰۰ میلیون پوند بوده است.
۴- سود از تجارت نامرئی: انگلستان علاوه بر تجارت آشکار، از منافع تجارت نامرئی مانند جهانگردی، ذخیره ارزی، و حقوق مشاوران نظامی و غیرنظامی نیز سود فراوانی کسب میکرد.
در نهایت، درآمد کشورهای نفتخیز خلیج فارس از فروش نفت در سالهای ۱۹۶۶ و ۱۹۶۷ به ترتیب ۱۲۳۰ و ۱۲۱۰ میلیون پوند بوده است، که نشاندهنده اهمیت اقتصادی منطقه برای انگلستان است.
جنگ جهانی دوم و کاهش نفوذ انگلیس در خلیج فارس
کاهش نفوذ و اهمیت انگلستان در منطقه خلیج فارس پس از جنگ جهانی دوم، نتیجه تغییرات عمدهای بود که در نظام بینالمللی رخ داد. یکی از عوامل مهم، ظهور ایالات متحده امریکا و اتحاد جماهیر شوروی به عنوان دو ابرقدرت جدید بود که به رقابتهای جنگ سرد دامن زدند. این رقابتها باعث شد تا انگلستان، به عنوان یک قدرت استعماری قدیمی، جایگاه پیشین خود را از دست بدهد.
علاوه بر این، شرایط اقتصادی انگلستان پس از جنگ بسیار دشوار بود. خسارات عظیم جنگ و نیاز به بازسازی زیرساختها، اقتصاد این کشور را تضعیف کرد. در نتیجه، انگلستان توانایی مالی و نظامی لازم برای حفظ مستعمرات خود را نداشت و مجبور به کاهش حضور خود در مناطق مختلف جهان، از جمله خلیج فارس، شد.
شکوفایی جنبشهای ملیگرایانه و استقلالطلبانه در مستعمرات نیز نقشی اساسی در کاهش نفوذ انگلستان داشت. کشورهای منطقه خواهان کنترل منابع و سرنوشت خود بودند و حضور نیروهای خارجی را نمیپذیرفتند. این تحولات منجر به شکلگیری کشورهای مستقل جدیدی در آسیا و آفریقا شد.
در نهایت، خروج انگلستان از شرق سوئز و کاهش حضور نظامی آن در خلیج فارس، بخشی از روند گستردهتری بود که طی آن قدرتهای استعماری اروپایی جای خود را به بازیگران جدیدی در عرصه بینالمللی دادند. این روند نه تنها توازن قدرت جهانی را تغییر داد، بلکه باعث شکلگیری معادلات جدیدی در روابط بینالملل و تحولات منطقهای شد.
اسناد حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه
اسناد و نقشههای تاریخی دولت بریتانیا که به آنها اشاره میشود، شواهد معتبری از حاکمیت تاریخی ایران بر جزایر تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی در خلیج فارس ارایه میدهند. در ادامه به جمعبندی این اطلاعات میپردازیم.
۱-گزارش هیات نمایندگی سرجان ملکم (۱۸۱۳): در این گزارش که با مقدمهای از جک کینیر، مشاور سیاسی هیات، تحت عنوان «یادداشتهای جغرافیایی در خصوص مرزها و سرحدات ایران» منتشر شده است، در فصل مربوط به قلمرو ایران در خلیج فارس، از جزایر تنب و ابوموسی به عنوان جزایر تحت حاکمیت دولت ایران نام برده شده است.
۲- گزارش کاپیتان هین (۱۸۲۹): کاپیتان هین، هیدروگرافر مشهور کمپانی هند شرقی و دریاداری هند، در گزارش خود تمامی جزایر متعلق به ایران را برشمرده است. او جزایر تنب و ابوموسی را به عنوان جزایر ایرانی تابع بندر لنگه معرفی کرده است که نشاندهنده وابستگی اداری این جزایر به خاک اصلی ایران است.
۳- گزارش کاپیتان جرج بارنس بروکس (۱۸۲۵): در این گزارش، کاپیتان بروکس که نماینده ویژه کمپانی هند شرقی بود، از جزایر تنب و ابوموسی به عنوان جزایر متعلق به ایران نام برده است. این تأییدیه از سوی نماینده یک نهاد معتبر بینالمللی آن زمان، اهمیت ویژهای دارد.
۴- گزارش کلنل رابرت تایلور (۱۸۳۶): در گزارش تایلور، نماینده سیاسی بریتانیا در عربستان عثمانی، اشاره شده است که در سمت دیگر ساحل عمان، بنادری مانند کنگ و جزایری وجود دارند که اغلب دارای آب، گیاه، درخت و آهو هستند. از میان این جزایر، ابوموسی، سیری و فارور برای دریانوردان بریتانیایی آشنا هستند. درآمد سالانهای که دولت ایران از بنادر کنگ و مناطق مرتبط جمعآوری میکند، از ۱۵۰۰ تومان تجاوز نمیکند.
۵- گزارش کاپیتان استیف و کنستابل (۱۸۵۴): در این گزارش به حکومت بمبئی، آمده است که حکمران بندر لنگه، که سالانه به ایران مالیات میپردازد، بر کلیه مناطق بین «برکه سفله» و قریه «سبتانه» بههمراه جزایر سیری، فارور بنی، فارور، تنب بنیتنب (تنب بزرگ و کوچک) و ابوموسی حکومت میکند.
۶-گزارش ادوارد سی. راس (آوریل ۱۸۷۳): ادوارد راس، کارگزار سیاسی بریتانیا در خلیج فارس، در گزارش خود اشاره کرده است که جزیره تنب از توابع ایالت فارس است و به بندر لنگه تعلق دارد.
۷. مجموعه گزارشات اداری کارگزاری سیاسی بریتانیا در خلیج فارس (۱۸۷۵-۷۶): در جدولی مربوط به بنادر، ذکر شده است که بنادر دیوان، شیناس، بستانو (باشو)، کنگ، معلم و حمیران و همچنین جزایر سیری، فارور، تنب بزرگ و تنب کوچک توسط علی بن خلیفه اداره میشوند و تابع ایالت فارس هستند.
۸- در چاپهای اول و دوم مجموعه راهنمای خلیج فارس، از جزایر سیری، فارور بُنُه، فارور، تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی به عنوان توابع بندر لنگه که تحت قلمرو حکومت فارس بودهاند، نام برده شده است.
۹- لرد کرزن، نایبالسلطنه حکومت بریتانیایی هند که در سال ۱۹۰۳ سفری رسمی به خلیج فارس داشته است، در کتاب خود به نام «ایران و مساله ایران» نوشته است که حکومت لنگه و جزایر اطراف آن مانند تنب، سیری و ابوموسی تا چند نسل در دست شیخ قبیله قاسمی بوده است. او در شهر لنگه و از جانب دولت به عنوان نایبالحکومه فعالیت میکرد.
۱۰- سِر دنیس رایت، سفیر پیشین دولت بریتانیا در تهران، در کتاب خود به نام «انگلیسیها در میان ایرانیان» نوشته است که تا سال ۱۸۸۰، چهار جزیره کوچک تنب بزرگ، تنب کوچک، سیری و ابوموسی که همگی در تنگه هرمز و در نیمه راه سواحل ایران و عربستان قرار دارند، عموما متعلق به دولت ایران بهشمار میآمدند.
۱۱- در سال ۱۸۸۰، دولت بریتانیا و حکومت بریتانیایی هند ادعای دولت عثمانی را در خصوص تعلق جزیره ابوموسی به شیوخ قاسمی شارجه و رأسالخیمه رد کردند. دولت بریتانیا به این ترتیب یکبار دیگر تعلق این جزیره به ایران را مورد تأیید و تأکید قرار داد.
۱۲- نکته جالب توجه این است که در هیچیک از گزارشهای کارشناسان و کارگزاران سیاسی بریتانیا که پیشتر به آنها اشاره شد (از جمله کاپیتان هین بروکس، کلنل تیلور و لویس پلی)، اشارهای به تعلق جزایر تنب و ابوموسی به شیوخ قاسمی شارجه و رأسالخیمه نشده است. این امر نشان میدهد که حتی در اسناد بریتانیایی آن زمان، این جزایر به عنوان بخشی از سرزمین شیوخ مذکور محسوب نمیشدند.
۱۳- در سال ۱۹۰۲، وزارت دریاداری بریتانیا بروشوری جهت استفاده اعضای وزارت خارجه تهیه کرد. در این بروشور، توضیحاتی در مورد موقعیت جغرافیایی، سیاسی، اقتصادی، تجاری، نظامی و دفاعی بنادر و جزایر خلیجفارس ارایه شده بود و در آن، از جزایر تنب و ابوموسی به عنوان جزایر متعلق به ایران نام برده شده است.
۱۴- در سال ۱۹۰۱، کلنل کمبال، کارگزار بریتانیا در خلیجفارس، در گزارشی نوشته است که بهجز پایگاه بندری باسعیدو در منتهیالیه جنوب غربی قشم که تحت اشغال بریتانیاست، سایر جزایر تحت حاکمیت ایران قرار دارند.
اذعان مقامات انگلیس به حق حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه
این نوشتههای رسمی و نیمهرسمی بریتانیا نشاندهنده تعلق جزایر سهگانه به خاک ایران است. این مستندات تاریخی تأییدی بر مالکیت ایران بر این جزایر بوده و نشان میدهد که در آن زمان نیز دولت بریتانیا به این موضوع واقف بوده است.
گزارشها از منابع مختلفی از جمله مقامات بریتانیایی و دیگر ناظران خارجی در قرون ۱۹ و ۲۰ میلادی به دست آمدهاند؛
۱) گزارش هیات نمایندگی سرجان ملکم به دربار فتحعلی شاه: این گزارش که در سال ۱۸۱۳ منتشر شده، جزایر ابوموسی و تنبها را به عنوان بخشی از قلمرو ایران معرفی کرده است.
۲) لرد کرزن (نایب السلطنه حکومت انگلیسی هند): در سفر خود به خلیجفارس در سال ۱۹۰۳، اشاره کرده که حکومت لنگه و جزایر اطراف آن، از جمله تنب و ابوموسی، تحت حاکمیت ایران بودهاند.
۳) ادوارد سی راس (مامور سیاسی بریتانیا در خلیج فارس): در گزارش خود در سال ۱۸۷۳، جزیره تنب را تابع فارس و متعلق به لنگه دانسته است.
۴) کاپیتان استیف رکنستابل: در گزارش سال ۱۸۵۴، تحت عنوان Persian Gulf Pilot از سوی وزارت دریاداری بریتانیا به چاپ رسید، به حکومت لنگه بر جزایر سری، بنی فارور، تنب، بنیتنب و بوموسی اشاره کرده است.
۵) آرلوند بوراوز کمبال: در نقشهای که در سال ۱۸۴۴ تهیه کرده، تنها از جزیره حمرا به عنوان متعلق به قواسم نام برده است. عنوان گزارش «سرزمین تحت تملک سلطان بنی صقر، رییس قواسم».
۶) کلنل رابرت تیلور (نماینده سیاسی بریتانیا در منطقه عربستان): در گزارش سال ۱۸۳۶، جزایر بوموسی، سری و فارور را به عنوان جزایر آشنا برای دریانوردان بریتانیایی در ارتباط با بنادر ایران ذکر کرده است.
۷) کاپیتان جورج بارنس بروکس (نماینده ویژه کمپانی هند خاوری): در گزارش سال ۱۸۲۵، جزایر تنب و بوموسی را به عنوان جزایر متعلق به ایران معرفی کرده است.
۸) کاپیتان هین (تهیهکننده سرشناس نقشههای دریایی کمپانی هند خاوری و دریاداری هند): در گزارش سال ۱۸۲۹، جزایر تنب و بوموسی را به عنوان جزایر وابسته به بندر لنگه فهرست کرده است. این گزارشها نشاندهنده تأیید تاریخی حاکمیت ایران بر این جزایر از سوی منابع مختلف و معتبر هستند.
جزایر سهگانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک همواره بخشی از تاریخ و فرهنگ ایران بودهاند و اهمیت استراتژیک و تاریخی این جزایر در طول زمان همواره مورد توجه دولتها و حاکمان ایرانی قرار داشته است. در دوره قاجاریه، با وجود ضعفها و مشکلاتی که این سلسله با آن مواجه شد، اما موضوع مالکیت بر این جزایر همچنان از اهمیت ویژهای برخوردار بود و تلاشهایی برای حفظ حاکمیت ایران بر این مناطق صورت گرفت.
در اوایل قرن نوزدهم، بریتانیا به عنوان یک قدرت استعماری در منطقه خلیج فارس حضور داشت و با امضای قراردادهایی با شیوخ محلی، نفوذ خود را گسترش داد. پس از شکست جنگسالاران محلی در سواحل دزدان دریایی (که امروزه بخشی از امارات متحده عربی است)، بریتانیا کنترل این مناطق را به دست گرفت و آنها را تحت حمایت خود قرار داد.
کاهش نفوذ و اهمیت انگلستان در منطقه خلیج فارس پس از جنگ جهانی دوم، نتیجه تغییرات عمدهای بود که در نظام بینالمللی رخ داد. یکی از عوامل مهم، ظهور ایالات متحده امریکا و اتحاد جماهیر شوروی به عنوان دو ابرقدرت جدید بود که به رقابتهای جنگ سرد دامن زدند. این رقابتها باعث شد تا انگلستان، به عنوان یک قدرت استعماری قدیمی، جایگاه پیشین خود را از دست بدهد.
شرایط اقتصادی انگلستان پس از جنگ بسیار دشوار بود. خسارات عظیم جنگ و نیاز به بازسازی زیرساختها، اقتصاد این کشور را تضعیف کرد. در نتیجه، انگلستان توانایی مالی و نظامی لازم برای حفظ مستعمرات خود را نداشت و مجبور به کاهش حضور خود در مناطق مختلف جهان، از جمله خلیج فارس، شد.
در قرن هفدهم، بریتانیاییها با گسترش نفوذ استعماری خود توانستند کنترل کامل بر هند را به دست آورند و کمپانی هند شرقی را تأسیس کردند. این کمپانی نقش بسیار مهمی در تسلط بریتانیا بر تجارت و سیاست منطقه داشت. بهتدریج، فکر تسلط بر سرزمینهای مجاور، بهویژه ایران، در ذهن آنان شکل گرفت. ایران به دلیل موقعیت استراتژیک خود بین شرق و غرب و همچنین منابع طبیعی غنی، مورد توجه قدرتهای استعماری مانند بریتانیا و روسیه قرار گرفت. این منجر به رقابتهای سیاسی و اقتصادی میان این قدرتها در قرنهای نوزدهم و بیستم در ایران شد.
/ انتهای پیام /
منبع: روزنامه اعتماد