در دوره قاجار اعتقادات ملت ایران به بدترین وجه ممکن مورد تحقیر واقع شد. در کتاب «تاریخ ۲۰ ساله» آمده که روز عاشورا و تاسوعا، در دهه دوم سلطنت رسما اقدامات زشت و هتاکانه را علیه معتقدات ملت ایران شروع کرد. در روز عاشورا و تاسوعا، زنان تن‌فروش می‌رقصیدند. نوازندگان هم می‌نواختند. این کارناوال‌های شادی در روز شهادت حسین بن علی (ع) در سطح شهر می‌گشتند تا این روز را تحقیر کنند و تمسک مردم را به این شاخص آزادگی که ملت از آن الگو می‌گرفتند، هتک حرمت کنند.

به گزارش «سدید»؛ سفارت شوروی در تهران، میانه آذر 1322، کنفرانسی برای تصمیم‌گیری درمورد جنگ جهانی دوم در تهران برگزار کرد. تصویر ماندگار کنفرانس تهران هم عکسی با حضور وینستون چرچیل، روزولت و استالین بود که در ایوان سفارت شوروی در تهران گرفته شد. این تصویر اما قاب ماندگاری هم از تحقیر تاریخی ملت ایران بود. درحالی‌که این کنفرانس در تهران برگزار می‌شد اما خبری از حضور شاه ایران در این کنفرانس نبود. اگر تنها به تاریخ معاصر ایران نگاهی بیندازیم، به لیست بلندبالایی از تحقیر ملت ایران می‌رسیم که علت اصلی هم آن وادادگی و وابستگی حکمرانان به بیگانگان بوده است. روز گذشته نیز رهبرانقلاب در دیدار با بسیجیان به نمونه دیگری از این تحقیر اشاره کردند و گفتند که به ایران اجازه حضور در کنفرانس پاریس که برای رسیدگی به آسیب‌دیدگان جنگ جهانی اول برگزار شده بود را ندادند. به این بهانه به بررسی رویدادهایی که تحقیر ملت ایران را رقم زد، پرداختیم و با عباس سلیمی‌نمین گفت‌وگو کردیم که در ادامه متن آن را از نظر می‌‌گذرانید.

 

شاه شدن یک دزد، سندی از تحقیر ملت ایران

انگلیسی‌ها می‌توانستند سراغ یک فرد باسواد و باتجربه بروند و او را به عنوان شاه ایران قراردهند، اما سراغ فردی رفتند که حتی سواد خواندن و نوشتن نداشت و سابقه دزدی هم داشت. این نکته‌ای است که سلیمی‌نمین آن را به عنوان تحقیر ملت ایران توسط دشمنانش بیان کرد و درمورد مصادیق این تحقیر گفت: «بعد ازکودتای 1299 مجموعه اقداماتی صورت می‌گیرد که به بدترین شکل ممکن، ملت ایران تحقیر شود.اول اینکه انگلیسی‌ها، بعد از کودتا می‌توانستند، شخص تحصیل‌کرده‌ و موجهی را هم در اذهان عمومی، هم در سطح جهانی در راس امور ایران قرار دهند، اما آنها کسی را انتخاب کردند که سواد خواندن و نوشتن نداشت.

در دورانی که رضاخان، مهتری می‌کرد و اسب‌های بیگانگان را تیمار می‌کرد، جواهری را از زین اسب سفارت‌خانه دزدید که منجر به فلک او شد و می‌خواستند عقوبت سنگینی متوجه او کنند که پادرمیانی کردند. اما اینکه فردی توسط بیگانه به دلیل دزدی فلک می‌شود و کتک می‌خورد و این فرد را در راس یک کشور قرار می‌دهند ملت را به بدترین شکل خود تحقیر می‌‌کند. علاوه براین، رضا خان در شقوق مختلف تحقیر ملت ایران را دنبال کرد، پوشاک زنان و مردان ایران را به بدترین شکل ممکن تحقیر کرد. لباس سرداری مردان را قیچی می‌کردند، لباس زنان را از سر آنها می‌کشیدند.»

 

قرارداد دارسی، تحقیری که رضاخان به آن باور داشت اما بازهم به آن عمل کرد

با شروع سلطنت رضاخان، سلسله‌اتفاقاتی به دست رضاخان رقم خورد که منجر به تحقیر ملت ایران شد و ضربه‌ جدی‌ای به فرهنگ ایران زد وی گفت: «رضاخان رسما دستور داد که موسیقی ایران باید حذف شود و به جای آن موسیقی غربی را ترویج کنند و هرکه موسیقی سنتی را ترویج کند، باید مورد بازخواست قرار گیرد. سند آن در کتاب‌های تاریخ موسیقی وجود دارد و قابل رجوع است.

اعتقادات ملت ایران به بدترین وجه ممکن مورد تحقیر واقع شد. در کتاب «تاریخ 20 ساله» آمده که روز عاشورا و تاسوعا، در دهه دوم سلطنت رسما اقدامات زشت و هتاکانه را علیه معتقدات ملت ایران شروع کرد. در روز عاشورا و تاسوعا، زنان تن‌فروش می‌رقصیدند. نوازندگان هم می‌نواختند. این کارناوال‌های شادی در روز شهادت حسین بن علی(ع) در سطح شهر می‌گشتند تا این روز را تحقیر کنند و تمسک مردم را به این شاخص آزادگی که ملت از آن الگو می‌گرفتند، هتک حرمت کنند.

رضاخان همچنین معماری ایران را تخریب کرد. یکی از شاخص‌های برجسته معماری ایران، تکیه دولت بود که همه مراسمات رسمی با حضور گسترده مردم برگزار می‌شد، چون گنجایش زیادی داشت و بنای برجسته‌ای به لحاظ معماری بود. رضا خان به محض روی کارآمدن، تکیه دولت را تخریب کرد.»

تمدید قرارداد دارسی، نمونه دیگری از تحقیر ملت ایران بود. سلیمی‌نمین جزئیات آن را این‌طور توضیح داد: «رضا خان در زمینه‌های مختلف ملت ایران را تحقیر کرد، از جمله در تمدید قرارداد دارسی، ملت ایران قرارداد دارسی را استعماری و سلطه‌طلبانه توسط انگلیسی‌ها می‌دانستند، اما رضاخان این قراداد را تمدید کرد. در این ماجرا رضاخان ابتدای امر که این ماجرا از جانب انگلیسی‌ها مطرح می‌شود، می‌گوید که ما 30سال قاجار را به‌خاطر این قرارداد، لعنت کردیم، حالا خودمان 50 سال، مورد لعنت قرار گیریم که خیانتی علیه ایران مرتکب شویم اما وقتی انگلیسی‌ها دستور دادند، چیزی که خودش آن را خیانت می‌داند را انجام داد.»

 

دزدی نفت ایران درحالی‌که مردم در روستاها حتی آب هم نداشتند

انگلیسی‌ها حتی برای روزهای بعد از ملی شدن صنعت نفت هم برنامه‌ریزی کرده بودند، ماجرایی که سند دیگری از تحقیر و چپاول ملت ایران بود، سلیمی‌نمین این ماجرا را اینطور توضیح داد و گفت: «وقتی نهضت ملی شدن صنعت نفت به راه افتاد، رئیس نیروی دریایی منصوب دکتر مصدق، دریادار شاهین، نامه‌ای می‌نویسد که ما لوله‌هایی کشف کردیم که انگلیسی‌ها به عراق کشیدند که از آنجا نفت استخراج کنند. این تمهید را اندیشیده بودند که اگر زمانی ملت ایران، مقاومت و ایستادگی کردند و مجبور بودند که دفاتر را در اختیار مقامات ایرانی، قرار دهند، بخش قابل‌توجهی از نفت به‌صورت دزدی از ایران خارج شود. همه اینها حقارت بود. وقتی ملت ایران در روستاها، نه‌آب، نه بهداشت و نه برق دارد، نه حمام دارد. مثل انسان بدوی زندگی می‌کند و از موهبات خداوندی بهره‌ای نمی‌برد، این بالاترین تحقیر بود که به ملت ایران روا داشته می‌شد.»

 

تحقیر عشایر در دوران رضاخان باعث شد برای واردات پروتئین به رژیم صهیونیستی وابسته شویم

آنچه بر سر عشایر در دوران رضاخان آمد جدا از تحقیر ملت ایران آسیب قابل‌توجهی به ملت ایران وارد کرد: «رضاخان برای اینکه نظر انگلیسی‌ها را درمورد عشایر تامین کند، حقارت فاجعه‌آمیزی برای عشایر رقم زد. عشایر هم در استان‌های مرزی دامداری می‌کردند، هم اگر تهدیدی توسط دشمن متوجه کشور می‌شد مقاومت دلیرانه‌ای می‌کردند، چون تسلط برارتفاعات و جوانب امر در آن منطقه داشتند و می‌توانستند موثر باشند.

من‌جمله عشایر جنوب در حمله انگلیسی‌ها به بوشهر، زمانی که انگلیسی‌ها جنوب ایران را مورد حمله قرار دادند رؤسای عشایر شروع به مقاومت کردند و انگلیسی‌ها را پس زدند. انگلیسی‌ها دل خونی از عشایر داشتند، آن زمان انگلیس‌ها تنها قدرت مسلط جهانی بودند و جهان یک کدخدا داشت، آن‌هم انگلیسی‌ها بودند. یکی از تحقیرهای بزرگ این بود که قشری که مولد بود بدون کمترین هزینه تولید لبنیات و پروتئین در کشور می‌کرد و از مناطق شمالی به جنوبی و جنوبی به شمالی همواره در این تولیدات از طبیعت استفاده می‌کردند را عملا نابود کردند.

این تحقیر بزرگ موجب شد که ما از آن توانمندی محروم شویم و در اواخر پهلوی تمام پروتئین مورد نیاز ایران از اسرائیل وارد می‌شد، اگر خاطرات سفیر اسرائیل را بخوانید، می‌گوید روزانه چندین پرواز از اسرائیل به ایران می‌آمد و دام مورد نیاز ایران از اسرائیل وارد می‌شد، درحالی‌که در ابتدای اشغال فلسطین ایران تامین‌کننده نیازهای این‌چنینی صهیونیست‌ها بود. رضا خان عشایر را به‌اجبار به مناطقی برد، مستقر کرد و گفت حق کوچ کردن ندارید. بیشتر عشایر جنوب را به مناطقی آورد که در فصل سرد احشام نابود شدند.

به کاری که انجام می‌دادند اصطلاحا تخته قاپو می‌گفتند. دستان مردان اینها را به چوب که از آستینشان رد  می‌شد می‌بستند و نیروهای نظامی آنها را به مناطق غیرمناسب کوچ می‌دادند. یکی از تحقیرهای بزرگ متوجه قشر مولد کشور بود که به اقتصاد مولد کشور ضربه زد. لذا می‌بینید که وقتی ایران در جنگ جهانی دوم اشغال می‌شود مقاومتی صورت نمی‌گیرد، درحالی‌که خود این عشایر می‌توانستند به‌راحتی دشمن را در مرزها متوقف کنند، لااقل برای مدت طولانی این‌گونه نباشد که طی چند ساعت نیروهای خارجی وارد خاک ایران شدند و سربازان ایران نیز اینچنین تحقیر شدند.»

 

با حمله به ایران در جنگ جهانی رضاخان دستور مرخصی سربازان از پادگان‌ها را صادر کرد

با شروع جنگ جهانی دوم و حمله به ایران رضاخان عملا به خواست انگلیسی‌ها، دستور مقاومت نداد، این سند دیگری از تحقیر ملت ایران بود. سلیمی‌نمین در توضیح این تحقیر گفت: «کاری که رضاخان به دستور انگلیسی‌ها انجام داد، این بود که دستور مرخصی سربازان از پادگان‌ها را صادر کرد. این سربازان عمدتاً روستایی بودند که نه پولی برای بازگشت به روستاهایشان داشتند و نه پولی برای تأمین غذایشان. در چنین شرایطی آن‌ها ناچار به فروش لباس‌هایشان شدند و اغلب در خیابان‌های تهران یا جاده‌ها با لباس زیر سرگردان بودند.

وقتی رضاخان متوجه شد که این وضعیت موجب بی‌آبرویی او شده است دو تن از سران ارتش را تنبیه کرد و مدعی شد که این وضعیت نتیجه عملکرد خودشان است. درحالی‌که بر اساس اسناد موجود این دستور مستقیماً از سوی خود رضاخان صادر شده بود. این تحقیری بسیار تلخ بود. نیروهای بیگانه بدون هیچ مقاومتی وارد کشور شدند. رضاخان به‌جای آنکه در کنار ارتش بایستد و مقاومت کند چندین بار مسیر فرار را در پیش گرفت. در نهایت، برای تأمین امنیت خود تحت حمایت انگلیسی‌ها به جنوب ایران رفت. برخی می‌گویند که او به دستور انگلیسی‌ها تنبیه شد اما در واقع این اقدام او ناشی از ترس از روس‌ها بود و به منطقه‌ای رفت که کاملاً تحت تسلط انگلیسی‌ها قرار داشت.»

 

تجزیه ایران بدون حتی یک جنگ در زمان پهلوی

نمونه روشن تحقیر ملت ایران، تجزیه ایران در دوران پهلوی بود، سلیمی‌نمین در توضیح ماجرای تجزیه ایران در زمان پهلوی گفت: «یکی دیگر از تحقیر‌های بزرگ دوران رضاخان، تجزیه خاک ایران بدون حتی وقوع جنگ بود، حتی اگر در جریان جنگ، بخشی از خاک یک ملت جدا شود، موجب تحقیر و یأس در آن ملت می‌شود، اما بدترین حالت زمانی است که بدون وقوع جنگ بخشی از خاک کشور به بیگانگان واگذار شود.

در دوران رضاخان، این اتفاق چندین‌بار رخ داد، به‌عنوان‌مثال در چندین نوبت بخش‌هایی از خاک ایران به ترکیه داده شد. براساس قرارداد سعدآباد، ارتفاعات کوچک و بزرگ به ترکیه واگذار شد. کریدوری نیز داده شد تا ترکیه به نخجوان دسترسی داشته باشد. بخشی از خاک ایران به عراق و بخشی هم به افغانستان واگذار شد. این‌ها تحقیر‌های جدی و آشکاری بودند که ملت ایران در دوران پهلوی اول متحمل شد.

 در دوران پهلوی دوم نیز وضعیت به همین منوال ادامه داشت. بعد از جنگ‌جهانی دوم، به‌تدریج فضایی ایجاد شد که آگاهی ملت ایران افزایش یافت. پس از ورود متفقین به ایران، این فضای بسته شکسته شد و اطلاعات زیادی درباره چگونگی غارت منابع ایران توسط انگلیسی‌ها به دست مردم رسید. این امر موجب شکل‌گیری خیزشی علیه چپاول نفت توسط انگلیسی‌ها شد.

ملت ایران این‌بار تحقیر را شکست و نشان داد می‌تواند نفت خود را مدیریت کند و وضعیت کشور را بهبود ببخشد. برای اولین‌بار، تهران به لوله‌کشی مختصر آب آشامیدنی سالم دست‌یافت. پیش از این، حتی تهران به‌عنوان مرکز کشور از آب آشامیدنی سالم محروم بود. بعد از ۲۰ سال دیکتاتوری رضاخان و حدود ۱۲ سال حکومت محمدرضا پهلوی، تهران همچنان فاقد آب سالم بود. این مسئله یکی از بزرگ‌ترین تحقیر‌ها برای ملتی بود که این‌چنین مورد غارت قرار گرفته بود.»

 

وزیر خارجه انگلیس ملی شدن نفت ایران را احمقانه می‌خواند

انگلیسی‌ها حتی بعد از ملی شدن صنعت نفت به تحقیر ایران ادامه دادند و ملی شدن آن را یک کار احمقانه دانستند، سلیمی‌نمین در این مورد گفت: «در دوران کوتاه دوساله از دولت ملی شدن صنعت نفت، تهران دارای لوله کشی محدود آب آشامیدنی سالم شد. ضمن اینکه توانایی اداره بزرگ‌ترین صنعت آن دوران که پیچیدگی‌های تکنولوژیکی فراوانی داشت، گواه این مسئله بود. اما بیگانگان با کودتا این حرکت را سرکوب و ملت ایران را تحقیر کردند. دکتر مصدق در خاطرات خود می‌گوید وقتی جملات وزیر خارجه انگلیس را می‌خوانم در هر زمانی، اشک از چشمانش جاری می‌شود، زیرا او حرکت ملت ایران در ملی شدن صنعت نفت را «کار احمقانه» توصیف کرده بود.»

 

آمریکایی‌ها لباس‌های کهنه سربازان خود را برای ملت ایران فرستادند

آمریکایی‌ها حتی برای جبران عقب ماندن از انگلیسی‌ها برای غارت ملت ایران به تحقیر ایرانیان پرداختند، سلیمی‌نمین ماجرا را این‌طور توضیح داد: «پس از کودتا و قرارداد کنسرسیوم، بار دیگر تحقیر ملت ایران آغاز شد. با وجود منابع نفتی فراوان، آمریکایی‌ها لباس‌های کهنه سربازان خود را برای ملت ایران فرستادند. آمریکایی‌ها تلاش کردند با گسترش هیئت‌های مستشاری در ایران، عقب‌ماندگی نفوذ خود نسبت به انگلیسی‌ها را جبران کنند. ملت ایران را وادار به پذیرش کاپیتالاسیون (کنترل جمعیت) کردند که خود تحقیر بزرگی بود.

در دوران پهلوی دوم، تجزیه‌طلبی‌ها نکته دیگری بود. جدایی بحرین از ایران و واگذاری آن به انگلیسی‌ها به‌عنوان پایگاهی ثابت در منطقه نمونه‌ای از این تحقیر‌ها بود. البته این پایگاه ثابت پس از مدت کوتاهی به آمریکایی‌ها واگذار شد. اما نکته مهم این است که بخشی از خاک ایران گرفته شد و اقدامی در مقابل آن صورت نگرفت، بلکه محمدرضا پهلوی که در گفت‌وگو با علم این اقدام را خیانت‌آمیز می‌خواند، خود مرتکب این خیانت شد و اجازه داد بحرین از ایران جدا شود. آن‌ها نهایت فریبکاری را به کار بردند و در ابتدا گفتند براساس عملکرد سازمان ملل نظرسنجی برگزار خواهند کرد، اما هیچ‌گونه نظرخواهی ای انجام نشد و یک فریب بزرگ بر ملت ایران تحمیل کردند. ملت ایران که بعد‌ها متوجه این فریب شد، دچار سرخوردگی عمیقی گردید.»

 

ایرانی‌ها حتی لیاقت گارسونی  جشن 2500 ساله را نداشتند

وادادگی و خودتحقیری در میان مقامات وقت کشور‌ها نیز به‌وضوح قابل‌مشاهده بود، سلیمی‌نمین در این خصوص گفت: «تا پایان دوران پهلوی، ما تحقیر را در تمام زمینه‌ها مشاهده می‌کنیم. تمامی مقامات دربار آشپز خارجی داشتند و غذایی که ارائه می‌شد، کاملاً خارجی بود. این موضوع، نمونه بارز تحقیر ملت ایران بود. در کتاب «آخرین سفر شاه» آمده در جشن‌های ۲۵۰۰ ساله که ظاهراً برای تجلیل از ملت ایران برگزار شده بود، حتی یک غذای ایرانی ارائه نشد. ملت ایران حتی لیاقت گارسونی این جشن‌ها را نداشتند.

این تحقیر‌ها، نماد وضعیت جامعه ایران در آن دوران بود. در خاطرات علم می‌خوانیم او برای درمان دندان‌دردش از شاه اجازه گرفت تا با هواپیمای اختصاصی به لندن برود. این وضعیت تنها به علم محدود نبود؛ هریک از اعضای دربار نیز چنین رویکردی داشتند و به هیچ‌وجه به پزشکان ایرانی اعتماد یا احترام نمی‌گذاشتند. این تحقیر‌ها به تمامی امور جامعه ایران سرایت کرده بود.

کسانی که بر ایران مسلط بودند، افرادی حقیر بودند. این افراد دربرابر قدرت‌های خارجی سر تعظیم فرود می‌آوردند و در مقابل زیردستان خود بسیار تحقیرآمیز و متکبرانه رفتار می‌کردند. درنتیجه ملت ایران در همه زمینه‌ها مورد تحقیر قرار می‌گرفت. این وضعیت باعث شد در سال ۵۶، همه اقشار جامعه علیه پهلوی‌ها قیام کنند. پزشکان، تحصیلکردگان، ارتشیان و حتی روستائیان و شهری‌ها، همه و همه به این تحقیر‌ها پایان دادند.»

 

اسرائیلی‌ها هم سرپهلوی کلاه گذاشتند

اسرائیلی‌ها در این میان البته بهره خود را بردند، سلیمی‌نمین در این خصوص گفت: «در کتابی که برگمن درباره روابط ایران و اسرائیل نوشته، آمده اسرائیلی‌ها از ابتدا می‌دانستند می‌خواهند سر ملت ایران کلاه بگذارند. به همین دلیل قرارداد‌هایی سنگین در زمینه تسلیحات و تولید موشک منعقد شد، اما هیچ‌گاه نتیجه‌ای برای ایران نداشت. اسرائیلی‌ها تمام نظام دفاعی خود را با پول ایران ساختند. پروژه انتقال نفت نیز نمونه‌ای دیگر از این تحقیر‌ها بود. نفت ایران به اسرائیل منتقل و از آنجا به اروپا صادر می‌شد، اما حتی یک دلار از این صادرات به ایران باز نمی‌گشت.»

/انتهای پیام/ 

ارسال نظر
captcha
پرونده ها