گروه دین و اندیشه «سدید»؛ اجتماع افراد پیرامون ارزشها و هنجارهای یک جامعه از موضوعات اساسی است که از منظرهای گوناگون قابل بررسی است. این پدیده را میتوان گاه بر اساس نظریههای «جنبش اجتماعی» تحلیل کرد و گاه از زاویه «واحدهای اجتماعی فعال» به آن نگریست. بسیج نیز در همین چارچوب قابل مطالعه است؛ نهادی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی شکل گرفت و در دهههای اخیر به شیوههای متنوعی در جامعه نقشآفرینی کرده است. امروز بیش از هر زمان دیگری ضروری است که با بازخوانی مفهوم بسیج، به این پرسش بپردازیم که «بسیج متعلق به چه جامعهای است و از منظر کارکردی چه جایگاهی میتوان برای آن قائل شد؟» در همین راستا، با دکتر احمد رهدار -استادیار و مدیر گروه فقه مضاف دانشگاه باقرالعلوم (ع)- و دکتر جمال یزدانی -دکتری فرهنگ و ارتباطات و پژوهشگر اندیشه امام خمینی (ع)- به گفتگو نشستهایم. آنچه در ادامه میخوانید، مشروح این گفتوگو است.
شما هم به مردم ساندیس بدهید!
بهعنوان مقدمه شروع بحث، باید عرض کنم که راجع به اصل اینکه ایرانیها مردمان بسیج شوندهای هستند یا نه، دو موضع وجود دارد. موضع اول این است که ایرانیها در تاریخ و مخصوصاً بعد از انقلاب، هر جا لازم بوده وارد میدان شدهاند و به اقتضاء، بسیج شدهاند. موضع دیگر این است که اتفاقاً در همان زمانهای حساس هم درصد محدودی از مردم، بسیج شدند و به میدان آمدند و پای کار بودند. یا مثال دیگر این است که ایرانیان معمولاً در ورزشهای تیمی خیلی موفق نیستند و بیشتر مدالهای ما، در ورزشهای فردی است. این را بهعنوان مقدمه طرح کردیم تا نظرتان راجع به مسئله بسیج شوندگی ایرانیان را بشنویم.
رهدار: تاریخ سیاسی معاصر ایران، بستر مناسبی برای پیداکردن پاسخ این سؤال است. در هر جامعه دیگری هم این سؤال مطرح شود، تاریخ آن جامعه، پاسخ را به ما نشان میدهد. در دو قرن اخیر، حجم و کمیت جنبشها در برابر استعمار که در ایران صورت گرفته، بهتنهایی از کل جنبشهای جهان اسلام بیشتر بوده است. حدود ۸۵ قرارداد تحمیلی در دوره قاجار بر گرده کشور ما آمده که بیش از ۶۰ مورد آن، مورد اعتراض جمعی مردمی و البته با رهبری علما و افراد دیگر، قرار گرفته است. این عدد، عدد قابلتوجهی است. از قضا هر چه به جلوتر آمدهایم - بهویژه بعد از انقلاب - این اتفاق، شتاب گرفته است. مثلاً در سال ۸۸ میگفتند به مردم ساندیس دادهاند! ما آن موقع پاسخ دادیم که مگر فقط ما ساندیس داریم؟ خب شما هم مردم را با ساندیس دادن پای کار بیاورید. واقعیت آن بود که آنها نمیتوانستند جمعیت میلیونی در خیابان بیاورند.
ایران جزء کشورهای مستعد برای بسیجشدن است و لازم نیست که همه نمره این بسیج شوندگی را پای مردم بگذاریم؛ گاهی ظرفیت دینداری، گاهی ظرفیت ملی و... عامل اصلی هستند. یک جامعه سکولار، خیلی ظرفیت بسیجکنندگی ندارد.
بهتناسب موضوع، هرگاه یک حیثیت اعتقادی و دینی پیدا شده، مردم پای کار بودند و بسیج شدند. اغلب این بوده که جامعه ایران، یک جامعه دیندار است. ظرفیت فتاوای دینی هم وجود داشته و مردم را بسیج کرده است. در مورد موفقیت در ورزشهای فردی نسبت به ورزشهای جمعی در ایران، فارغ از صغری مسئله، این یک قیاس معالفارق است. معمولاً محرکهای بسیجکننده و دالهای بسیج شونده، اغلب از جنس مفاهیم علومانسانی است. مثلاً بحث بر سر استقلال کشور یا هویت دینی در ایران است. در کشورهای دیگر هم، کمتر برای موضوعات دیگر، جنبش شکل میگیرد. مثلاً مردم برای سیاستهای انرژِی یک کشور، جنبش به راه نمیاندازند. البته جنبشهای سبز در جهان هست اما خیلی کم و بهندرت دیده میشود.
به نظر میرسد که ایران جزء کشورهای مستعد برای بسیجشدن است و لازم نیست که همه نمره این بسیج شوندگی را پای مردم بگذاریم؛ گاهی ظرفیت دینداری، گاهی ظرفیت ملی و... عامل اصلی هستند. یک جامعه سکولار، خیلی ظرفیت بسیجکنندگی ندارد. اما اگر حکم تحریم توتون و تنباکوی میرزای شیرازی را ببینید، ایشان یک فتوای فقهی نداده؛ بلکه یک حکم اعتقادی و الهیاتی داده که قوت بسیجکنندگی داشته باشد. در مجموع، ایرانیان در صحنه بودهاند.
کار انبیاء، بسیجکردن بوده است
یزدانی: گاهی ما بسیج را با مفاهیم رایج علوم اجتماعی فهم میکنیم و گاهی هم مفاهیم را با آن مقصودی که حضرت امام خمینی (ره) داشتند، فهم میکنیم. در این حالت، اصلاً به جامعه ایرانی اختصاص ندارد و به همه ابنای بشر برمیگردد. در طول تاریخ بشر، بسیجشدن اتفاق میافتاده است. در صدر پیام حضرت امام برای تشکیل بسیج دانشجو و طلبه، ایشان تعبیر کردند که «بسیج، لشکر مخلص خداست که دفتر آن را مجاهدان از اول تا آخر امضا کردهاند.» امام خمینی (ره) هرکس که دربارهاش مفهوم مجاهدت از ابتدای تاریخ تا الان صدق کند را بسیجی میداند. پس این کار، مربوط به دوران معاصر نیست.
به نظر حضرت امام، کار انبیاء، بسیجکردن بوده است. مبتنی بر آیه شریفه «لیقوم الناس بالقسط» طرح محوری حضرت امام، بسیجکردن برای قیام لله است. در هر جلدی از صحیفه، شرح امام بر این آیه دیده میشود که «قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی» و در هر جایی، یک فهم و زاویه دید جدیدی را ارائه کردهاند. بعد از انقلاب اسلامی هم، میدان در تفسیر حضرت امام راجع به قیام لله مؤثر بوده است و موفقیتها و شکستها کاملاً در آن دیده میشود. پس بر اساس این دو آیه، کیفیت، مخاطب و جهتگیری قیام، مفهوم بسیج و بسیج شوندگی برای ما تشریح میشود.
اینجا ابزارهای جدی برای برانگیختن مردم جهت بسیج و قیام جمعی، وجود دارد. پیامبران و حضرت امام، برای این کار بر اساس ابزارهای موجود، طراحی داشتهاند. پس این مفهوم اگر تاریخی و الهیاتی باشد، اختصاصی به جامعه ایرانی ندارد. البته که در جوامع و در ادوار مختلف، شدت و ضعف دارد. همانطور که جبهه حق، بسیجکنندگی دارد، جبهه باطل هم با ابزار رسانه، جامعه جهانی را برای انحطاط و واترقیدن، بسیج میکند. یکی از تعابیر حضرت امام، قیام للشیطان است که به همین موضع مرتبط است. حتماً یکی از محوریترین پایههای قیام، دین و مناسک دینی است. کشوری که مردمش با هیئت و نمازجمعه و مناسک دینی سروکار دارد، حتماً بسیج شوندگی شدیدتری نسبت به سایر جوامع دارد. یا حتی نوع جامعه عشیرهای، طایفهای، شهری، روستایی و... هم در این مسئله مؤثر است. سطح اعلای قیام که رهبران هستند، بر بسیج شوندگی مردم، مؤثر است. اینها مؤلفههایی است که در فهم مفهوم بسیج باید لحاظ شود.
سنتهایی که متناسب با بوم هر جامعه وجود دارد، یکی از محورهای اصلی بسیج شوندگی مردم است. مثلاً کاری که دکتر فرهادی راجع به نهادهای اجتماعی به نام «واره» انجام دادند، نشان میدهد که ما زمینههایی در این موضوع داشتهایم که متناسب با بوم ما بوده است. مثلاً حضرت امام در آغاز نهضت، موج ایجاد کرد و تحرک اجتماعی به وجود آورد، بر اساس چند مؤلفه بود. یک مؤلفه، تکلیفمحوری بر اساس عقاید و بازخوانی شواهد قیام در سیره انبیا و ائمه بود. حرکتهای انبیا، معمولاً انگیزشهای جدی داشت که در سطح اجتماع تحرک ایجاد میکرد. امام خمینی (ره)، به سنتهای ایرانی هم اشراف داشت. ایشان در روستا بزرگ شده بود و میدانست که مثلاً روستاییها چگونه با هماهنگی به کمک هم میروند و زمین را شخم میزنند و آب را تقسیم میکنند. یکی از ابزارهای مهم حضرت امام در بسیجکردن مردم که بسیار مهم است، تخاطب مستقیم بود. ایشان مستقیماً و با شفافیت با مردم حرف میزدند. خود این تخاطب مستقیم، برانگیزاننده است. ایشان علیرغم تعامل با نخبگان، با عموم مردم هم حرف میزدند.
مدرنیته، فردگرا است
در مقدمه آقای رهدار، نسبت بسیج با دولت مدرن مشخص شد. از نظر شما، نسبت بسیج با دولت مدرن چگونه است؟ اساساً بسیج متعلق به کدام دوره است؟ خود حضرت امام هم تشکیل بسیج ۲۰ میلیونی را مطرح میکنند. ما بعد از انقلاب به سمت ساختارسازی رفتیم و از آن حالت خودش و مردمی فاصله گرفتیم. الان باتوجهبه وجود دولت مدرن، بسیج را باید یک تفکر بدانیم و آن را ذیل ساختار ببریم یا نه؟ کارکرد بسیج، اساساً به چه شکل باید باشد؟ آیا بسیج باید در مواقع بحرانی مثل حوادث امنیتی یا سیل و زلزله و... وارد میدان شود؟ در مواقعی که بحران نیست، بسیج باید چه کند؟
رهدار: در سال ۱۳۷۶ و در ایام دهه فجر، سخنران مراسم، آیتالله موسوی لاری بود. ایشان معاون پارلمانی آقای خاتمی بود. یکی از شعارهای آقای خاتمی، مانور دادن حول محور کلمه مردم بود. در آن سخنرانی هم کلمه مردم، زیاد استفاده شد. یک پیرمرد وسط سخنرانی بلند شد و گفت که مردم در افغانستان و پاکستان و... هم هستند، اما آیا هر جا مردم هستند، انقلاب سال ۵۷ شکل میگیرد؟ او باسواد نبود، اما سؤال دقیقی پرسید. در دهه اول انقلاب اسلامی، بر دیوارهای شهر این سهگانه نوشته میشد: «مکتب، رهبری، مردم». آن پیرمرد، همین را فهمیده بود که مکتب، رهبری و مردم، صحنه اجتماعی ایران را میسازند. من میخواهم بگویم که اساساً تفکر مدرن، یک تفکر ضدمردمی است. نه در لایه سیاسی، بلکه در بنیانهای فلسفیاش، فردگرا است. این به لحاظ الهیاتی هم قابلتوضیح است.
در دهه اول انقلاب اسلامی، بر دیوارهای شهر این سهگانه نوشته میشد: مکتب، رهبری، مردم.
«ملاصدرا» در توضیح تشکیک وجود، میگوید که وجود تام، خداوند است و هر مرتبه از مراتب وجود، با مساوقاتی متناظر است. مثلاً علم و حیات و قدرت و... مساوقات وجود است. یکی از مساوقات وجود تام، بساطت است. ترکیب، ضد وحدت است. وحدت از مساوقات وجود است. هر جامعه و فردی که از وجود تام فاصله گرفت، نتیجهاش کثرت است. پلورالیسم جهان غرب، نتیجه قهری فاصلهگرفتن از وجود است. آنها کثرتی دارند که به وحدت نمیرسد. جهان غرب، انتخاب کرد که منهای خدا حرکت کند؛ لذا کمال در آن جامعه غیرتوحیدی، در ویژگیهای فردی ممحض میشود. فردگرایی در آنجا جدی است.
ما به میزانی که مدرن میشویم، فردگرا میشویم. در پایینشهر، ما همسایههای خودمان را میشناسیم، اما در بالاشهر، نمیدانیم که همسایههای برج طبقه ما چه کسانی است. در فرهنگ توحیدی، فرد گم شده و در جمع، حل شده است. جامعه ایران به این علت که دیندار است، جمعگرا بوده و قدرت بسیجکنندگی دارد. من تحلیل دینی را به تحلیل سیاسی ترجیح میدهم.
در اجتماعات، جمعشدنها حول یک آرمان شکل میگیرد. منابع آرمان ساز چیست؟ گاهی در حد منافع دنیوی هستند. مثلاً آدمها برای رفاه بیشتر جمع شوند و یک آگاهی جمعی شکل میگیرد. خب این قدش کوتاه است. اما هر منبعی که بتواند کلانترین آرمان را شکل بدهد، از بیشترین قدرت بسیجکنندگی برخوردار خواهد بود. بلندترین آرمانها را دین دارد. دین به یک وجود لایتناهی به نام «خدا» وصل است؛ پس میتواند آرمان کلان بدهد. شما نمیتواند مردم را بر سر موضوعی که متعلق آن، گرفتن جان است، جمع کنید؛ اما دین میتواند. دین میتواند فتوای جهادی بدهد که باوجود علم به کشتهشدن، شما را به میدان بکشاند. امام خمینی (ره) فقط بر پایه دین بود که گفت: «امروز تقیه حرام است، ولو بلغ ما بلغ.» مردم با این حرف به خیابانی آمدند که حکومت نظامی بود و مردم میدانستند که رژیم آنها را به رگبار میبندد.
اینها درست است؛ اما مربوط به سال ۵۷ میشود. امروز در سال ۱۴۰۳، چند درصد مردم برای نظام به خیابان میآیند؟ الان در آمریکا و اروپا، اجتماعات کلان و زیادی برای دفاع از فلسطین به خیابان آمد. اما در کشور ما این اتفاق نیفتاد. چرا؟ چرا مردم ما برای این موضوع بسیج نشدند؟
رهدار: این یک خطای راهبردی است. در آن طرف، سقف کنش اجتماعی، آوردن چند دانشجو به خیابان بود. این حرکت را ما ۵۰ سال قبل میزدیم. امروز کف کنش سیاسی ما در مقیاس راهبری کل این حرکت ضدصهیونیستی است. ما امروز در منزلت آنها نیستیم که به کف خیابان برویم. ما کل جریان را مدیریت میکنیم. چرا دانشجوی آمریکایی به زبان فارسی مرگ بر اسرائیل میگوید؟ چون او ارتکاز این مبارزه را فهمیده است. اینجا، قله مبارزه است. مردم ما در نماز جمعه نصر حاضر بودند. مردم ما در فتوای وجوب کمک به لبنان حاضر بودند.
الان مواسات مردم ما باید ثبت شود. همین امروز با این وضعیت اقتصادی سخت، مردم ما آمدند و کمک کردند. مردم در نمازجمعه نصر که با تهدید جدی دشمن همراه بود، حاضر شدند. من گفتم اصلاً باید دولت را در ماجرای کمک به جبهه مقاومت خارج کنیم؛ چرا که حداقل هزار مجموعه مردمی در ایام اخیر پای کار آمدند.
درصد حضور مردم در این کارها خیلی مهم است. این حضور، چند درصد مردم ایران را در بر میگیرد؟ سیاستگذار باید این عدد را بداند.
یزدانی: درصد مهم نیست. بسیج شوندگی در جوامع مختلف، شدت و ضعف دارد و هیچوقت تعطیل نمیشود. ذات فطری بشر این است که بسیج شود. برآیند کلی این حرکت در کشور ما به چه سمتی است؟ عوامل متعددی وجود دارد که بر این ماجرا مؤثر است. هر چیزی به حکومت وصل شود، یک تبعاتی دارد. حکومت مدرن امروز با تمام وجود به زندگی شخصی مردم ورود میکند. حرف بر سر این است که نوع ورود چگونه باشد؟ سطح دخالت چطور باشد؟ این حرفها مربوط به دوران مدرن نیست. در جمهوری اسلامی، در یک ادواری بر خلاف ماهیت مدنظر، ما در بسیج ورود کردیم. در هر صورت دولت در همه حوزهها مداخله میکند.
در یک دورهای، پول از حاکمیت به بسیج تزریق شد. یا در یک دورهای ما بسیج را خرج پروژههای کشور کردیم. یا بسیج را دستوری بار آوردیم. در این حالت، او دیگر فکر نمیکند و مطیع است. اینها بسته به مسئولین ستاد کل یا حتی یک فرمانده پایگاه بسیج، تفاوتها را ایجاد کرده است. این سازمان بهدرستی یک ماهیت دوگانه دارد. نوع نگاه شما در شناخت از بسیج مؤثر است. رابطه مردم با حکومت چگونه است؟
دین، مهمترین منبع بسیجکننده
رهدار: انگار مفروض است که یک کفی از بسیج شوندگی در همه جوامع وجود دارد. به نظر من دین، مهمترین عامل است؛ چرا که آرمان بزرگتری را میسازد. نکته بعد در جهت این بسیجشدن است. مثلاً ممکن است بهصورت مقطعی در یک دورهای افول یا اوج داشته باشیم. اما برای تشخیص برآیند یک قوم باید حالت کلی را ببینیم. ایرانیها را نمیشود با یک دهه یا دو دهه شناخت. باید تاریخ معاصر خودمان را ببینیم. ایران و ترکیه عثمانی، هیچگاه مستعمره نبوده است. ایران از همه کشورهای مسلمان، نهضت و جنبش با خاستگاه و شعار دینی دارد.
وضعیت امروز کشور ما در مسئله بسیج شوندگی چگونه است؟
رهدار: جمعیتی که در کرونا و سیل و زلزله و... حاضر بودند بیشتر است یا جمعیت حاضر در مراسم عزاداری محرم؟
عزاداران ماه محرم.
رهدار: منبع اصلی تحریک مردمی که در کرونا و سیل و زلزله حاضر بودند، همان هیئت عزاداری است. همان محرم و دین است که مردم را پای کار میآورد.
اتفاقاً این همان جایی است که حاکمیت نسبت مستقیمی با مردم ندارد. هیات، خودش کار میکند.
یزدانی: آیا در دوره پهلوی دوم، حاکمیت در هیئت دخالت میکرد؟ نه مجوز با هیئت بود نه جلوی مراسم را میگرفت. نه ضریب میداد و نه مانع میشد. واقعاً هیئت در دوره پهلوی دوم با دوره اسلامی تفاوتی ندارد؟ حتماً یکی از محورهای اصلی جمهوری اسلامی، هیئت بوده است. راهبری جمهوری اسلامی باعث شده است که هیئتها شور پیدا کنند. یا امر زیارت را در نظر بگیرید. نحوه و کیفیت مداخله یا راهبری جمهوری اسلامی در رشد این مسئله مؤثر بوده است.
آنجایی که ما به اسم بسیج مستضعفین و بسیج اقشار و... مداخله کردیم، با راهبری هیئت و زیارت تفاوت دارد.
یزدانی: حکومت بنا بر اقتضائاتش باید در همه چیز مداخله کند. این یک اصل ثابت است. البته مداخله انواعی دارد. یکی از انواع آن، راهبری است. یکی دیگر هم تصدیگری یا تسهیلگری است.
رهدار: مشکل حکومت و بسیج، مداخله نیست. مشکل در رویکرد سازماندهی است. بسیج، در وجه تودهای و مردمیاش، تحقق پیدا میکند. اینجا یک پیشفرض به نام جدایی دولت از مردم وجود دارد.
آیا ما میتوانیم بگوییم همه مردم ایران بسیجی هستند؟
مرحوم امام خمینی (ره) هم همه را حزباللهی نکرد؛ بلکه ظرفیت هر کسی را بر اساس نگاه خودش، شکوفا کرد. لاتها هم یک ظرفیتی داشتند، هیپیها هم ظرفیت داشتند و... کار انبیاء نیز همین است.
یزدانی: نگاه بسیط به مردم غلط است. مردم را نباید سادهانگارانه تقسیمبندی کرد. این نوع نگاه، درست نیست. هر کسی در جامعه ایرانی میتواند وجهی از بسیجی بودن را داشته باشد. باید طیفی نگاه کرد. مرحوم امام خمینی (ره) هم همه را حزباللهی نکرد؛ بلکه ظرفیت هر کسی را بر اساس نگاه خودش، شکوفا کرد. لاتها هم یک ظرفیتی داشتند، هیپیها هم ظرفیت داشتند و... کار انبیاء نیز همین است.
رهدار: برداشت من این است که بسیج در فرآیند انقلاب اسلامی آسیبهایی پیدا کرد. من نقدهایی به فرایند بسیج دارم. من مخالف سازمانی کردن بسیج هستم؛ چرا که کارکردهایش را از دست داده است. من با بسیج اقشار و اصناف مخالفم. بسیج، باید بسیج محله باشد. هر محله یک جایی به نام بسیج باید داشته باشد که در آن کارمند و طلبه و کارگر و... حاضر میشدند. مثل هیئتها که محلی هستند، بسیج هم در صورت محلی بودن، مردمی میشد. الان سازمان تبلیغات اسلامی، بی آن که دخالت کند، برای هیئتها، سیاستگذاریهای کلان میکند. مثلاً امسال، بنا بر اقتضای شرایط منطقه، مبلغین را تشویق به صحبت برای تبیین جبهه مقاومت میکند.
بنا بر گزارشهای خود مجموعه بسیج، امروز پایگاههای بسیجی در کشور هستند که چند میلیارد پول دارند ولی بسیجی نیست که با این پولها کار کند. پایگاههای محلات بسیج بر اساس مدرنشدن شهرها، بسیار تضعیف شده است. در سیاستگذاری و جهتگیری سازمان بسیج، باید این موارد لحاظ شود. جامعه کنشگر هم به دنبال راهاندازی عاملیتهای جدید همچون کانون فرهنگی، هیات، گروه جهادی و... است که از سازمانی عملکردن دور شود و بر اساس تشخیص خودش عمل کند. نسبت ما با این افراد در بسیج باید چگونه باشد؟ ظاهراً از اول قرار بوده که غیرنابها به بسیج بیایند و تربیت بسیجی پیدا کنند تا ناب شوند. اما امروز جمعیت پایگاهها کم شده، بخش از جامعه به سمت بسیج نمیآیند و کارکرد بسیج هم متفاوت شده است.
یزدانی: بحث اتصال سازمان بسیج به ستاد کل نیروهای مسلح، توسط خود حضرت امام خمینی (ره) در دهه ۶۰ انجام شد.
رهدار: خیر، اینطور نبوده است. بعد از تأسیس، ارتش و سپاه هر دو، مجموعه بسیج را میخواستند، اما بسیج یک مجموعه مستقل شد. امروز هم بودجهاش مستقل است ولی اسمش ذیل سپاه است. هر چند در قانون اساسی مجزا است.
نهادهای رقیب، بسیج را تضعیف کردهاند
من مخالف سازمانی کردن بسیج هستم؛ چرا که کارکردهایش را از دست داده است. من با بسیج اقشار و اصناف مخالفم. بسیج، باید بسیج محله باشد. هر محله یک جایی به نام بسیج باید داشته باشد که در آن کارمند و طلبه و کارگر و... حاضر میشدند
یزدانی: در دهه ۶۰ بهتناسب اوضاع جنگی، پشتیبانی از بسیج را به سپاه دادند و بعد از دهه ۶۰ هم این اتفاق امتداد پیدا کرد. اگر روند تطور مجموعه بسیج را ببینید، تحلیل شما تفاوت خواهد کرد. تک مولفهای دیدن درست نیست. مولفهای مثل تکثر نهادهای بسیجکننده در ایران که رقیب بسیج هستند را باید ببینیم. امروز هیئتها هستند که هویت مستقلی دارند و صرفاً عزاداری نمیکنند. ما در دهه ۶۰ اصلاً تشکل مردمی نداشتیم ولی امروز داریم که اینها هم رقیب بسیج بهحساب میآیند. البته این الزاماً چیز بدی هم نیست. بسیج یک زمان کار امنیتی، هنری، فرهنگی، نظامی، آموزشی و... را انجام میداد؛ اما امروز نهادهای موازی درست شدهاند که کارهای بسیج را انجام میدهند. پس تک مدخلی دیدن درست نیست.
یک اتفاق دیگر، تضعیف محله است که هیئت و همه نهادهای محلی از جمله پایگاه بسیج را تحتتأثیر قرار داده است. همچنین تضعیف مسجد محله، بسیج را تضعیف کرده است. اینها را باید ببینیم. اما سهم سازمان بسیج در وضعیت امروز بسیج چقدر است؟ به تعبیر من، مرحوم امام خمینی (ره) برای تضمین مردمی ماندن جمهوری اسلامی، بسیج را درست کرد. امام در دهه ۶۰ تنها یک نهاد به نام بسیج دانشجو و طلبه را درست کرد. این توسعه بسیج از بسیج محله به بسیج دانشجو و طلبه که متکی بر نهاد علم است، در سال آخر عمر امام اتفاق افتاد. دایره جنگ دیگر وارد جنگ فقر و غنا شده است و مهمترین کار این بسیج، تبیین اسلام ناب برای عموم بسیجیان است. من برعکس جناب رهدار، فکر میکنم بسیج به جهت نوع مخاطب و مأموریت عملکرد کاملاً قابلتوسعه است. پس حتماً بسیج اصناف هم لازم است. ما بسیج کارخانجات و کارگری و... داشتیم که با اشراف رهبری، سروشکل پیدا کردند.
بسیج اصناف و اقشار؛ آری یا خیر؟
رهدار: اگر من کارمند اداره الف باشم و عضو بسیج آن اداره هم باشم، دیگر محرکی برای حضور در بسیج محله ندارم.
یزدانی: بسیج اقشار و اصناف، زمینه را برای شکوفایی ظرفیت فعالیت شما در کارخانه و محل کارتان فراهم کرده است.
رهدار: این اشتباه است. چون برای فعالکردن یک جا، یک جای دیگر را تعطیل کردیم.
بسیج اقشار و اصناف، زمینه را برای شکوفایی ظرفیت فعالیت شما در کارخانه و محل کارتان فراهم کرده است.
یزدانی: انسان انقلاب اسلامی، یک درکی از قیام حضرت امام دارد که بر اساس آن، میگوید من خودم باید همهجا را درست کنم. در هر جا که بتوانم هم قیام میکنم. مدرسه، محله، دانشگاه، کارخانه و... من قیام میکنم. اتفاقاً ایم نوع سازماندهی بسیج، ظرفیتهای بسیاری را فعال کر. راحتترین کار این بود که به اقتضائات دموکراسی مدرن تن بدهیم و اصلاً این ظرفیتها را فعال نکنیم. وقتی محله تضعیف میشود، پس لابد باید کلاً درب بسیج را ببندیم.
رهدار: اگر بسیج در یک ساختار و سازمان رفت، دیگر نامش همان چارت سازمانی است.
یزدانی: من معتقدم که باید بسیج در سازمان را بهدرستی تقریر کنیم. بهنحویکه بسیج را در همان سازماندهی فهم کنیم. ما اصل نسبت داشتن بسیج با ساختار نظام را باید درست فهم کنیم.
جوهر و ذات بسیج، مردم هستند
یعنی به نظر شما تلفیق یک نهاد سنتی با یک نهاد مدرن ممکن است؟
پایان سنت در تفکر غربی، آغاز تفکر مدرن است؛ یعنی اینها در طول هم هستند وبا مرگ یکی، دیگری متولد میشود. اما در جامعه اسلامی اینگونه نیست.
رهدار: من دوگانه سنتی - مدرن را درست و مفید برای توصیف جامعه ایرانی نمیدانم. این دوگانه از اساس برای جامعه غربی است. پایان سنت در تفکر غربی، آغاز تفکر مدرن است؛ یعنی اینها در طول هم هستند وبا مرگ یکی، دیگری متولد میشود. اما در جامعه اسلامی اینگونه نیست. ما در وسط عصر مدرن، حاکمیت سنت را داریم. چون سنت و مدرنیته در عرض هم هستند. ما چون بسیج را درست تعریف نکردیم، در قلمرو آن دچار اختلاف هستیم.
جوهر و ذات بسیج، سازمان است یا مردم؟ اگر بگویید سازمان، پس بسیج اقشار و اصناف چیز خوبی است؛ اما اگر گفتید مردم، پس اینجا دیگر یک حیث حقیقی - نه حقوقی - مطرح است. پشتیبانی حکومت از بسیج خوب است؛ مادامی که منجر به گرفتن وجه ذاتی و مردمی از بسیج نشود. این دیگر بسیج نیست.
امروز بسیج نیمهتعطیل است یا کلاً کارهایی انجام میدهد که مردمی نیست. امروز ما در سال ۱۴۰۳، توانستهایم به سمت مردمیسازی برویم یا نه؟ این ظرفیت مردمی در کشور ما، فعال شده است یا نه؟ ایرانیها، باوجود میل به بسیج شدگی، آیا توانستهاند به یک بسیج حقیقی مردمی برسند؟
رهدار: تحلیل من این است که مردم ایران قدرت بسیجکنندگی را دارند و منبع آن هم دین است. همچنین تجربه بسیج به یک عنوان خاص - نه بهعنوان کلی - نقشآفرینیهای ویژهای داشته است. از اول انقلاب هر چه جلوتر آمدیم، به دلیل سازمانی شدن، بسیج از جوهره و ذات خودش فاصله گرفته است. اگر امروز بسیج مستقل شود، از حالت فعلی خارج شده و نشاط پیدا میکند. طبق گزارشها، منابع و بودجه بسیج، در اختیار سپاه است و اینها به بسیج نمیرسد. سازمان بسیج، نباید کار را با مناسبات سپاه پیش ببرد. سازمان بسیج باید مردمی باشد. مدل فعلی بسیج، آشکارا خطا است. بسیج باید به محله برگردد. محله هم هر چند آسیبهایی دارد، اما باید بسیج را به آن برگردانیم. به نظر من، سازمان بسیج خیلی هم بد عمل نکرده است. چرا که سازمان بماهو سازمان، کارکردهایی دارد که با وجه تودهای بسیج، تضاد دارند. مثلاً شما میخواهید مسئول بسیج فلان جا را تعیین کنید. چه کسی تعیین میکند؟ رئیس سازمان. درحالیکه اگر مردمی بود، مردم تعیین میکردند. مثلاً سازمان تبلیغات، هیچگاه مسئول هیئت را تعیین نمیکند. چرا؟ چون هیئت یک مجموعه مردمی است و یک سازمان نمیتواند در آن وارد شود. امروز برآیند هیئتهای کشور بسیار مثبت است.
ما از این ضربه میخوریم که نتوانستهایم از تجربه بسیج را در ۴ دهه گذشته با سه پایه علم، هنر و رسانه، یک کلانروایت بسازیم و این مسئله خیلی مهمی است. ما باید این پدیده اجتماعی منحصربهفرد را جدی گرفته، تئوریزه کرده و صورتبندی کنیم.
یزدانی: من فکر میکنم ما از این ضربه میخوریم که نتوانستهایم از تجربه بسیج را در ۴ دهه گذشته با سه پایه علم، هنر و رسانه، یک کلانروایت بسازیم و این مسئله خیلی مهمی است. ما باید این پدیده اجتماعی منحصربهفرد را جدی گرفته، تئوریزه کرده و صورتبندی کنیم. نه هنر توانسته بسیج را دراماتیک کند و نه رسانه روایت درستی از بسیج ساخته است. چرا ما از روایت حرف میزنیم؟ چون در این جنگی که جریان دارد، ما اگر نتوانیم این جوشش مردمی را با هنر دراماتیک، با رسانه روایت و با علم تئوریزه کنیم، رو به ضعف و زوال میرود. امیرالمؤمنین (ع) در منتهیالیه دینداری بود اما شکست خورد. چرا؟ چون روایتهای غالب، علیه ایشان بود. درست است که سازمان بسیج هم کژکارکردهایی دارد اما ضربه بنیادین ما همین بود که این تجربه را تحکیم نکردیم تا بتواند خودش را بازسازی کند. این نکته هم قابلذکر است که هر حرکت مردمی، ممکن است منحرف شود. به نظر من، تدبیر رهبر انقلاب که بسیج را به یک سازمانی وصل کرده است، برای مراقبت از انحراف و مصون داشتن از خطاها است. مردمیبودن هیئتها، به معنای مصونیت از انحراف نیست. الان شاید ۹۵درصد هیئتهای ما دچار انحراف هستند.
/ انتهای پیام /