به گزارش «سدید»؛ سید محمدتقی موحد ابطحی، عضو هیئتعلمی پژوهشگاه علومانسانی و مطالعات فرهنگی در یادداشتی به بررسی کتاب «پایان تئولوژی» پرداخت که در ادامه میآید:
دکتر بیژن عبدالکریمی ابهام در معنای علم دینی (به معنای عام) و علومانسانی اسلامی (به معنای خاص) را بهکرات و به اشکال مختلف در آثار خود مطرح کردهاند. ایشان در ابتدای فصل امکان یا عدم امکان تأسیس علوم دینی/اسلامی از جلد اول کتاب «پایان تئولوژی» در بحث مبسوطی به «ابهام در معنای علم دینی» پرداخته و مینویسند: تعبیر علم دینی «در سیاق بحث کنونی بیش از آنچه به نظر میرسد ابهام دارد.» (عبدالکریمی، 1400: ص 126) و برای بخش وسیعی از حامیان ایده تأسیس علم دینی یا علومانسانی اسلامی، مفهوم دین/اسلام و دینی/اسلامی چندان روشن نیست و تا زمانی که این مفهوم و نسبت علم و دین روشن نشود، حامیان ایده تأسیس علم دینی یا علومانسانی اسلامی در افق روشنی حرکت نکرده، اسیر فضای ذهنی تیره و تاری خواهند بود و جامعه را نیز به سمت فضایی مبهم و ناروشن سوق داده و خواهند داد. (همان، ص 127).
ایشان برای نشاندادن ابهام موجود در ارتباط با ایده علم دینی/علومانسانی اسلامی کوشیدهاند برخی از تعاریفی که تا زمان نوشتن کتاب (حدود سال 1395) درباره چیستی علم دینی/اسلامی عرضه شده است را جلوی چشم آورند تا نشان دهند این ایده حتی در میان حامیان آن، تا چه حد از ابهام و ناروشنی رنج میبرد. البته ایشان تصریح میکنند که استقرای این تعاریف، مثل هر استقرای دیگری، علیالاصول نمیتواند مدعی تمامیت و دربرگیرنده همه موارد باشد، اما بر این باورند که اعم و اهم تعاریف اصلی و رایج از مفهوم علم دینی/اسلامی را که در جامعه ارائه شدهاند، تا آن حد که نمایانگر ناروشنی و ابهام این ایده باشد، متذکر شدهاند (ص 128). ایشان در این فصل از کتاب، 30 تعریف از علم دینی/اسلامی را، البته بدون اینکه مشخص سازند هرکدام از این تعاریف توسط کدام یک از صاحبنظران علم دینی مطرح شده است، فهرست کردهاند در ادامه پس از ذکر 30 تعریف علم دینی در اثر دکتر عبدالکریمی نشان داده خواهد شد که:
1. برخی از این تعاریف خارج از تلقی فعالان و صاحبنظران علم دینی از این موضوع است.
2. با طبقهبندی تعاریف علم دینی میتوانیم به تعریف مشترکی از مفهوم علم دینی برسیم و بدین ترتیب درخواهیم یافت که علم دینی در آرای صاحبنظران علم دینی نه یک مشترک لفظی، بلکه یک مشترک معنوی است.
فهرست تعاریف ارائه شده از علم دینی توسط عبدالکریمی
عبدالکریمی در صفحات 131-128 از جلد اول کتاب پایان تئولوژی، 30 تعریف از علم دینی را به شرح زیر فهرست کردهاند:
1. علومی مانند تاریخ ادیان، جامعهشناسی دین، روانشناسی دین، یعنی علومی که «دین» را مورد پژوهش قرار میدهند، علوم دینی هستند.
2. علوم دینی، علومی هستند که «مطالعات دانشمندان در خصوص دین» را مورد پژوهش قرار میدهند.
3. مراد از علوم اسلامی علومی همچون فقه، اصول، تفسیر، کلام یا علم حدیث و مانند آن است.
4. علم دینی علمی است که به روش اجتهادی از آیات و روایات به دست آید.
5. علم دینی علم جامعه مسلمانان است. هر علمی که در جوامع مسلمان یا توسط مسلمانان شکل گیرد؛ اسلامی است.
6. علومی که به بسط عالم اسلامی کمک کنند، علوم اسلامی هستند.
7. علم دینی علمی است که در چهارچوب جهانبینی دینی توسعه یابد یا در همان چهارچوب به کار گرفته شود.
8. علم دینی علمی است که مبتنی بر فلسفه علم الهی شکل گیرد، فلسفه علمی که خود مبتنی بر فلسفه مطلق الهی است.
9. علومی که در اصول و مبانیشان از اسلام متأثر باشند، علوم اسلامی هستند.
10. علومی که در روششان از اسلام متأثر باشند، علوم اسلامی هستند.
11. علومی که در کارکردشان از اسلام متأثر باشند، علوم اسلامی هستند.
12. علومی که اصول مسلم اسلام را که مورد تأیید جامعه اسلامی در طول ۱۴، ۱۵ قرن بودهاند، دارا باشند، علوم اسلامی هستند.
13. هر علمی که از منابع معتبر اسلامی، یعنی کتاب و سنت، اخذ شده باشد، اسلامی است.
14. هر علمی که سازگار با دین و شریعت باشد، اسلامی است.
15. هر علمی که تباین آشکار با دین و شریعت نداشته باشد، اسلامی است.
16. علم اسلامی به معنای مصون داشتن علم از تعبیرهایی است که بر پایه مرام دنیایی ارائه میشود.
17. علم دینی علمی است که به بررسی گزارههای علمی در منابع دینی همچون آیات قرآن که فرضاً در تأیید جاذبه کرویت زمین، حرکت زمین و اموری از این قبیل است، میپردازد.
18. علم اسلامی علمی است که باور و ایمان مسلمانان را به اسلام افزایش دهد.
19. علم اسلامی علمی است که بعد از محک با معیارهای متون اسلامی تأیید شده باشد.
20. علم دینی علمی است که بکوشد مجموعه غایات، ارزشهای اخلاقی و هنجارهای مورد تأیید دین را در حوزه مشترک دین و علوم تجربی وارد کند.
21. علم دینی علمی است که در آن پژوهشگر غایت پژوهش و فعالیتهای خویش را از دین اخذ کند.
22. علم اسلامی علمی است که صرفاً مسائلش را از فرهنگ اسلامی اخذ میکند؛ اما در مرحله نظریهسازی و داوری دربارۀ نظریهها به روشهای موجود در علوم جدید متعهد است.
23. علم اسلامی علمی است که مبانی متافیزیکیاش را از اسلام اخذ میکند، اما در مقام گزینش مسائل و مقام داوری به روشهای علوم جدید ازجمله روشهای تجربی پایبند است.
24. علم اسلامی علمی است که به صورت مستقیم از آموزههای دینی در مقام نظریهسازی استفاده میکند، اما در مقام داوری به روشهای علوم جدید ازجمله روشهای تجربی پایبند است.
25. علم اسلامی علمی است که نه تنها در مقام کشف و نظریهسازی بلکه در مقام داوری نیز به اسلام رجوع کند.
26. علم اسلامی علمی است که به تهذیب و تکمیل علوم موجود میپردازد. در این رویکرد، علم اسلامی علمی است که بیآنکه درصدد تأسیس علمی جایگزین علوم جدید باشد، از میان نظریههای موجود و مورد استفاده در جامعه علمی آنهایی را که کمترین هماهنگی را با آموزههای اسلامی دارند، حذف و آنهایی را که بیشترین هماهنگی را داشته هرچند هماهنگی کامل نداشته باشند، بهعنوان بهترین نظریه موجود از منظر آموزههای دینی اخذ میکند.
27. علم دینی علمی است که در راستای تولی و قرب الهی نه تمتع هرچه بیشتر از دنیا شکل گرفته و توسعه یابد.
28. آنچه به وسیله عقل حاصل میشود و پرده از اسرار خلقت و افعال الهی برمیدارد، علم دینی قلمداد میشود علم اگر علم باشد، (نه وهم و فرضیه) نمیتواند غیراسلامی باشد، زیرا علم صائب تفسیر خلقت و فعل الهی است و تبیین کار خدا حتماً اسلامی است، بنابراین همه علوم دینی/اسلامی هستند و ما اصولاً علم غیردینی/غیراسلامی نداریم.
29. علم انسانی اسلامی علمی است که نه انسان مادی، بلکه انسان مطابق با فهم و تلقی اسلام را موضوع پژوهش قرار دهد.
30. علم انسانی اسلامی علمی است که میکوشد تا مناسبترین نظریهها را در هر یک از شاخههای علومانسانی به منظور فهم، تبیین، پیشبینی و کنترل پدیدههای انسانی و اجتماعی برگزیده، تغییراتی جهت انسجام بیشتر آن نظریات با ارزشها و بینشهای اسلامی انجام دهد، تغییراتی که خارج از هنجارها و روشهای جامعه علمی نباشد و برای مثال کفایت تجربی نظریه را کاهش ندهد.
معانیای که خارج از تعریف علم دینی هستند
اولین نکتهای که در فهرست تعاریف علم دینی در کتاب پایان تئولوژی به نظر میرسد آن است که اصولاً برخی از این تعاریف را در آثار فعالان اصلی جریان علم دینی نمیتوان یافت. برای نمونه:
1. علومی مانند تاریخ ادیان، جامعهشناسی دین، روانشناسی دین؛ یعنی علومی که «دین» را مورد پژوهش قرار میدهند علوم دینی هستند.
این در حالی است که صاحبنظران این حوزه تصریح دارند که بین روانشناسی دین با روانشناسی دینی تفاوت وجود دارد. روانشناسی دین با بهرهگیری از مفاهیم و نظریههای مطرح در علم روانشناسی به مطالعه دین میپردازد، اما روانشناسی دینی از منظر دینی به مسائلی میپردازد که در روانشناسی مطرح هستند و میکوشد بهعنوان مکتب رقیبی در عرصه مکاتب روانشناسی ظاهر شود.
2. علوم دینی علومی هستند که «مطالعات دانشمندان در خصوص دین» را مورد پژوهش قرار میدهند.
چنین تعریفی را نیز در آثار فعالان علم دینی نمیتوان یافت. علیالاصول علمی که به پژوهش درباره «مطالعات دانشمندان در خصوص دین» میپردازد، از جنس علوم درجه دوم است که موضوع خود را تفسیر، فقه، کلام، روانشناسی دین، جامعهشناسی دین، تاریخ دین و... قرار داده است. درحالیکه علم دینی، علم درجه اول است که به بررسی پدیدههای طبیعی و انسانی و اجتماعی میپردازد، اما با رویکردی دینی/اسلامی.
3. مراد از علوم اسلامی علومی همچون فقه، اصول، تفسیر، کلام یا علم حدیث و مانند آن است.
این تعریف علیالقاعده از ابتدای کتاب «آشنایی با علوم اسلامی» شهید مطهری گرفته شده است. شهید مطهری در این بخش از کتاب نوشتهاند: «لازم است بهعنوان مقدمه درباره کلمه «علوم اسلامی» اندکی بحث کنیم و تعریف روشنی از آن بدهیم تا معلوم شود مقصود ما از علوم اسلامی چه علومی است.» در ادامه شهید مطهری چهار تعریف از علوم اسلامی بیان کرده و مراد خود را از علوم اسلامی در کتاب حاضر چنین بیان میکند: «مقصود از علوم اسلامی که بنا است کلیاتی از آن گفته شود، علومی است که بهنوعی از نظر اسلام فریضه محسوب میشود و در فرهنگ و تمدن اسلامی سابقه طولانی دارد و مسلمانان آن علوم را ازآنجهت که به رفع یک نیاز کمک میکرده و وسیله انجام یک فریضه بوده محترم میشمردهاند.» در ادامه ایشان به معرفی علومی همچون منطق، فلسفه، کلام، عرفان، حکمت عملی و فقه میپردازند.
روشن است که شهید مطهری در این کتاب در مقام تعریف علم دینی/علومانسانی اسلامی به معنای جدیدی که امروزه محل بحث و نزاع موافقان و مخالفان علم دینی است نبودهاند؛ چراکه اصولاً در زمانی که ایشان این کتاب را مینوشتند، واژه علم دینی/اسلامی برای معنایی که امروزه محل بحث است به کار نمیرفت؛ هرچند آنجا که شهید مطهری درصدد نقد آرای فلاسفه و دانشمندان غربی است و میکوشد با بهرهگیری از تمام دانشهای اسلامی آن موضوع را تحلیل کند، به کاری میپردازد که امروزه از مقدمات بحث علم دینی بهحساب میآید.
شایانذکر است که دیگر مخالفان علم دینی مانند مصطفی ملکیان نیز بدین نکته توجه داشته و تصریح کرده که منظور طرفداران علم دینی چنین علومی نیست، زیرا اصولاً چنین علومی تحقق خارجی یافتهاند.
17. علم دینی علمی است که به بررسی گزارههای علمی در منابع دینی همچون آیات قرآن که فرضاً در تأیید جاذبه کرویت زمین، حرکت زمین و اموری از این قبیل است، میپردازد.
اولین کسی که چنین تعریفی را ذیل جریان علم دینی مطرح کرد، لیف اشتنبرگ در کتاب «اسلامیسازی دانش» (1996م/1375ش) بود. وی در این کتاب موریس بوکای را در کنار سید حسین نصر، ضیاءالدین سردار و اسماعیل فاروقی از طرفداران ایده علم دینی معرفی کرده است. بهتبع وی ایمان و کلاته ساداتی نیز در کتاب «روششناسی علومانسانی نزد اندیشمندان مسلمان» (1392) بوکای و طرفداران وی را در کنار نصر، فاروقی، عطاس، باقری، میرباقری، حسنی و... که در زمینه علم دینی فعالیت کرده یا میکنند معرفی کردهاند. این در حالی است که در دیگر آثار صاحبنظران علم دینی نیز به بوکای بهعنوان چهرهای فعال در بحث علم دینی اشارهای نشده است. حتی باقری در کتاب هویت علم دینی (1382) بهنقد چنین رویکردهایی که میکوشند دستاورد علمی را از متون دینی استخراج کنند، پرداخته است.
18. علم اسلامی علمی است که باور و ایمان مسلمانان را به اسلام افزایش دهد.
هدف جریانی که به بررسی معجزات علمی قرآن میپردازد، افزایش باور و ایمان مسلمانان به اسلام است. این دغدغه را در آثار کسانی مانند موریس بوکای و هارون یحیی و... میتوان دید. اما فعالان عرصه علم دینی میکوشند ظرفیت آموزههای اسلامی را در عرصه علمورزی آشکار سازند.
4. علم دینی علمی است که به روش اجتهادی از آیات و روایات به دست آید.
13. هر علمی که از منابع معتبر اسلامی، یعنی کتاب و سنت، اخذ شده باشد، اسلامی است.
این دو تعریف نیز دستکم با عمومیتی که در این تعابیر دارند و برای مثال فقه رایج را نیز در برمیگیرند، نمیتوانند تعریف مناسبی از علم دینی باشند. علم دینی درصدد پاسخگویی به پرسشهایی است که علوم جدید مطرح کردهاند، با بهرهگیری از آموزههای دینی، تا بتواند جریان رقیبی در عرض جریانهای موجود در علومانسانی امروزی پدید آورد. البته ممکن است مراد دکتر عبدالکریمی آن باشد که اگر در دانشی مانند روانشناسی بکوشیم به روش معتبری مانند روش اجتهادی از منابع معتبر دینی یعنی کتاب و سنت نظریهای درباره یکی از موضوعات و مسائل علم روانشناسی استخراج کنیم، این نظریه دینی است که در این صورت چنین تعریفی ذیل رویکرد استنباطی قرار میگیرد که در ادامه به آن اشاره میشود.
برایناساس در بهترین حالت 5 تعریف از 30 تعریف فهرست دکتر عبدالکریمی اصولاً از دایره بحث علم دینی خارج است.
تعاریفی که ذیل رویکرد تهذیب و تکمیل علوم موجود قرار میگیرند
مروری بر تعاریف ارائهشده از علم دینی نشان میدهد که 5 تعریف زیر، از 25 تعریف باقیمانده این فهرست ذیل رویکرد کلان تهذیب و تکمیل علوم موجود قرار میگیرند:
14. هر علمی که سازگار با دین و شریعت باشد، اسلامی است.
15. هر علمی که تباین آشکار با دین و شریعت نداشته باشد، اسلامی است.
این دو تعریف عملاً یکیاند، سازگار بودن به معنای نداشتن تباین است. البته بهتر بود بهجای سازگاری از هماهنگی علم و دین یاد میشد، زیرا دلالت معنایی هماهنگی بیشتر از سازگاری است.
19. علم اسلامی علمی است که بعد از محک با معیارهای متون اسلامی تأیید شده باشد.
استاد ملکیان در تعریف اسلامیسازی علوم که معنای دیگری از رویکرد تهذیب علوم موجود است، مینویسند: «آنچه را در یکایک علوم عقلی، تجربی و تاریخی گفته شده است، بر قرآن و روایات معتبر عرضه کنیم و از آن میان، هر چه را قرآن و روایات معتبر تصدیق کردهاند، بپذیریم و بقیه را وازنیم، یا هر چه را قرآن و روایت معتبر تکذیب کردهاند وازنیم و بقیه را بپذیریم و درهرصورت، مجموعه آنچه را میپذیریم یک علم اسلامی بهحساب آوریم.» (ملکیان، 1378:220) که نتیجه آن همان دو تعریف شماره 14 و 15 است.
26. علم اسلامی علمی است که به تهذیب و تکمیل علوم موجود میپردازد. در این رویکرد، علم اسلامی علمی است که بیآنکه در صدد تأسیس علمی جایگزین علوم جدید باشد، از میان نظریههای موجود و مورد استفاده در جامعه علمی، آنهایی را که کمترین هماهنگی با آموزههای اسلامی دارند حذف و آنهایی را که بیشترین هماهنگی را داشته، هرچند هماهنگی کامل نداشته باشند، بهعنوان بهترین نظریه موجود از منظر آموزههای دینی، اخذ میکند.
چهار تعریف فوق البته بر وجه تهذیبی علوم موجود تأکید دارند، اما تعریف 30 بر تهذیب و تکمیل علوم موجود.
30. علم انسانی اسلامی علمی است که میکوشد تا مناسبترین نظریهها را هر یک از شاخههای علومانسانی بهمنظور فهم، تبیین، پیشبینی و کنترل پدیدههای انسانی و اجتماعی برگزیده، تغییراتی جهت انسجام بیشتر آن نظریات با ارزشها و بینشهای اسلامی انجام دهد، تغییراتی که خارج از هنجارها و روشهای جامعه علمی نباشد و برای مثال کفایت تجربی نظریه را کاهش ندهد.
آقای باقری رویکرد تهذیب و تکمیل علوم موجود را چنین تعریف میکنند: «علوم موجود با نظر به اندیشه اسلامی از ناخالصیها و انحرافات پیراسته شود و احتمالاً بخشهایی نیز بر آن افزوده شود.» (باقری، 1382:234)
شایانذکر است در طبقهبندی رویکردهای علم دینی به رویکرد تهذیب و تکمیل علوم موجود اشاره شده است. (رک: باقری، 1382، میرباقری، 1391، محمدی، 1391 و ....) سوزنچی (1388) در طبقهبندی خود از رویکرد تهذیب و تکمیل علوم موجود بهعنوان رویکردی مستقل یاد نمیکند، زیرا بر این باور است که همه راهکارهای پیشنهادشده برای دستیابی به علم دینی را به یک معنا میتوان در راهکار اصلاح، تهذیب و تکمیل علوم موجود مندرج دانست، اما نحوه این اصلاح، تهذیب و تکمیل در مدلهای مختلف با هم تفاوت دارد. (سوزنچی، 1388:259- 260 و 351) پیشینه این رویکرد به آثار میرسپاه (1372،1375،1390) باز میگردد و به نظر میرسد آیت الله مصباحیزدی بیشتر با این دیدگاه همراه بودند تا دیدگاههای تأسیسی در زمینه علومانسانی اسلامی.
موحد ابطحی در مقاله «دفاعی از رویکرد تهذیب و تکمیل علوم موجود» ابتدا تقریر دقیق از این رویکرد ارائه کرده و سپس نشان داده نقدهای دکتر باقری و استاد ملکیان به این تقریر وارد نیستند. وی این رویکرد را تا زمانی که رویکردهای تأسیسی نتوانستهاند نظریههای منسجم و کارآمد و قابلرقابت با نظریههای موجود ارائه کنند، بهترین رویکرد برای دستیابی به علومانسانی اسلامی دانسته است. همچنین بیان داشته که تحولات علمی در دوران تمدن اسلامی در جهان اسلام را در قالب تهذیب و تکمیل علوم زمانه بهتر میتوان توضیح داد.
تعاریفی که ذیل رویکرد مبناگرایانه قرار میگیرند
پنج تعریف دیگر از تعاریف فهرست شده توسط دکتر عبدالکریمی با رویکرد مبناگرایانه در علم دینی نسبت دارند. در این رویکرد کلان چنین عنوان میشود که مشکل علومانسانی بیشتر ناظر به مبانی و اصول و جهانبینی حاکم بر علومانسانی غربی است. طرفداران این رویکرد معتقدند که مبانی علومانسانی برگرفته از آیات و روایات (برای مثال در رویکرد دکتر باقری) یا برگرفته از حکمت متعالیه (که به تعبیر آیتالله جوادی آملی جامع قرآن و عرفان و برهان است) که بیشتر طرفداران رویکرد مبناگرایانه این دیدگاه را دنبال میکنند، میتواند در تدارک گونه دیگری از علومانسانی نقشآفرینی کند، همانگونه که برای مثال فلسفههای پراگماتیسم آمریکایی، ایدئالیسم آلمانی و ساختارشکنی فرانسوی گونههای متفاوتی از علومانسانی را به وجود آوردهاند. این پنج تعریف عبارتند از:
7. علم دینی علمی است که در چهارچوب جهانبینی دینی توسعه یابد یا در همان چهارچوب به کار گرفته شود که بیشتر در ادبیات دکتر گلشنی چنین تعابیری به کار میرود.
8. علم دینی علمی است که مبتنی بر فلسفه علم الهی شکل گیرد، فلسفه علمی که خود مبتنی بر فلسفه مطلق الهی است.
این تعبیر از آیتالله جوادی آملی است.
9. علومی که در اصول و مبانیشان از اسلام متأثر باشند، علوم اسلامی هستند.
12. علومی که اصول مسلم اسلام را که مورد تأیید جامعه اسلامی در طول ۱۴، ۱۵ قرن بودهاند، دارا باشند، علوم اسلامی هستند.
29. علم انسانی اسلامی علمی است که نه انسان مادی، بلکه انسان مطابق با فهم و تلقی اسلام را موضوع مورد پژوهش قرار دهد.
باتوجهبه اینکه یکی از اصلیترین مبانی علومانسانی مبنای انسانشناسانه آن است این تعریف نیز ذیل رویکردهای مبناگرایانه قرار میگیرد.
تعاریفی که ذیل رویکرد استنباطی قرار میگیرند
در رویکرد استنباطی سعی میشود با بهرهگیری از روشهای معتبر از منابع دینی (آیات و روایات) به پرسشهایی که در زمینه علومانسانی وجود دارد پاسخ داده شود. این رویکرد در روانشناسی اسلامی با استقبال خوبی روبهرو شده و ثمرات بسیاری هم به دنبال داشته است. برای مثال بهعنوان جدیدترین اثر میتوان به مقاله خانم دکتر فیاض و خانم دکتر جعفری اشاره کرد که با رویکرد تدبری (که توسط استاد اخوت ترویج میشود) مفهوم حسادت زوجین را از قرآن کریم و روایات استخراج کردند و برای کاهش این مشکل در روابط زوجی بستهای ساختند و آن را روی زوجین اجرا کردند و نتایج مثبت آن را در نشریه Q1 آمریکایی Spirituality in Clinical Practice منتشر ساختند و میتوان آن را مصداقی از روانشناسی اسلامی با رویکرد استنباطی قلمداد کرد.
13. هر علمی که از منابع معتبر اسلامی، یعنی کتاب و سنت اخذ شده باشد، اسلامی است.
24. علم اسلامی علمی است که بهصورت مستقیم از آموزههای دینی در مقام نظریهسازی استفاده میکند؛ اما در مقام داوری به روشهای علوم جدید از جمله روشهای تجربی پایبند است.
25. علم اسلامی علمی است که نهتنها در مقام کشف و نظریهسازی بلکه در مقام داوری نیز به اسلام رجوع کند.
در یک جمعبندی کلی باتوجهبه رویکردهای کلان موجود در بحث علم دینی میتوان این تعریف را بهعنوان وجه مشترک تعاریف مطرحشده از علم دینی و رویکردهایی که برای دستیابی به علم دینی مطرح شده است معرفی کرد:
علم دینی محصول فرایند آن نوع از علمورزیای است که بدون آن که از طور علم خارج شود، در مراحل مختلف علمورزی ارزشها و بینشهای دینی/اسلامی را در حد امکان در نظر گیرد. این تأثیرپذیری گاه مستقیم از آیات و روایات استفاده میکند (مثلاً در رویکرد استنباطی) و گاه بهصورت غیرمستقیم از طریق دانشی که در گذر زمان اسلامی شده است (مانند فلسفه اسلامی)، گاه در مقام نظریهپردازی از آموزههای اسلامی استفاده میکند و گاه در مقام تدارک مبانی و... تفصیل این رویکردهای کلان در بحث علم دینی در مقاله «طبقهبندی جامع رویکردهای علم دینی» آمده است.
فهرست منابع
باقری، خسرو (1382)، هویت علم دینی، نگاهی معرفتشناختی به نسبت دین با علومانسانی، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
سوزنچی، حسین (1388)، معنا، امکان و راهکارهای تحقق علم دینی، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
عبدالکریمی، بیژن (1400)، پایان تئولوژی، جلد 1، تهران، نقد فرهنگی
ملکیان، مصطفی (1378)، تأملاتی چند در باب امکان و ضرورت اسلامی شدن دانشگاه، نقد و نظر، ش 19-20، بازنشر در راهی به رهایی، جستارهایی در عقلانیت و معنویت، تهران، نگاه معاصر، 1387، چ3.
موحد ابطحی، سید محمدتقی (1399) طبقهبندی جامع نظریههای علم دینی، فصلنامه علمیپژوهشی مطالعات معرفتی در دانشگاه اسلامی، شماره 83.
موحد ابطحی، سید محمدتقی(1391)، دفاعی از رویکرد تهذیب و تکمیل علوم موجود، دوفصلنامه علمیپژوهشی پژوهشهای علم و دین، ش 5.
میرباقری، سید محمدمهدی (1391)، دو ماه نامه جشنواره بینالمللی فارابی، شماره 26. www.farabiaward.ir/fa/menu/PressRelease/
میرسپاه، اکبر (1372)، انقلاب فرهنگی و اسلامی شدن رشتههای علمی، نور علم، شماره 52 و 53.
میرسپاه، اکبر (1375)، امکان اسلامی ساختن رشتههای علمی و ضرورت آن، معرفت، شماره 16.
/انتهای پیام/