با توجه به تالیفات جنابعالی در حوزه وحدت اسلامی در ابتدا لطفا دیدگاه خود را پیرامون موانع تحقق وحدت اسلامی بیان کنید؟
این نکته بسیار گفته شده است که طیفهای افراطی مانع شکل گیری وحدت اسلامی به طور تام و تمام میشود. از سوی دیگر، علی رغم تلاشهای عمده جمهوری اسلامی ایران در حوزه وحدت اسلامی و دستاوردهایی که در این زمینه بدست آمده است، متاسفانه سیاست گذاریهای غیر اصولی برخی مسئولان، باعث انحراف برنامه و هدر رفت منابع انسانی و مالی شده است. بطور مثال هدف از تاسیس دانشگاه مذاهب اسلامی گرد آمدن جوانان شیعه و سنی در کنار یکدیگر عنوان شده بود تا از این محمل همگرایی و تقریب آراء و اندیشهها به تجربه زیسته اعضا و کنشگران جامعه فراهم و تسریع شود، اما اکنون شاهد هستیم که دانشگاه مذاهب اسلامی در مراکز مختلف استانهای سنی نشین کشور برقرار شده است و عملاً امکان محشور شدن اهل تسنن و تشیع به طور ضعیفی محقق میگردد.
موانع دیگری وجود دارد که از درون در مخدوش ساختن وحدت اسلامی تاثیرگذار باشند یا عمدتاً مولفهها و عناصر خارجی است؟
یکی از عوامل که ریشه در نوع تفکر داخلی دارد، اما حوزه عمل آن به داخل کشور محدود نمیگردد، مشاهده شدن حالتی از یاس در پیگیری تقریب مذاهب اسلامی است. برخی برآنند که امکان پیشروی بیشتر در حیطههای تقریب مذاهب اسلامی وجود ندارد و باید تمرکز خود را به حمایت از هلال شیعی و تقویت اهل سنت معارض با جبهه استکبار و یا همنوا با آرمان انقلاب اسلامی معطوف داشت. این تفکر که اهل سنت همگرا و یا شیعیان مورد حمایت قرار گیرند اشکالی ندارد، اما رویکرد کاملی نیست و به نظر من در دراز مدت نمیتواند جبهه ضد استکباری را تقویت و نوسازی کند.
برخی بر این باور هستند که عدم بهره گیری از ظرفیت اهل تسنن کشور در راستای اهداف انقلاب اسلامی به منزله از دست دادن فرصت جدی برای نظام است، در حالی که برخی معتقدند حذف آنان و یکدست ساختن سازی مسئولان از حیث مذهبی فرصتی برای نظام است. چگونه میتوان رویکرد صحیحی در این زمینه ارائه داد؟
به سادگی میتوان دریافت که بهره گیری از اهل سنت در راستای اهداف ملی یک فرصت است. با یک مثال ساده من پاسخ شما را میدهم. آیا بهتر نبود در زمان قدرت گیری طالبان، فردی که از جانب نظام جمهوری اسلامی ایران برای مذاکره به افغانستان فرستاده میشد یک اهل سنت انقلابی میبود؟ آیا این نکته در تلطیف دیدگاهها نسبت به یکدیگر نمیتوانست نقش اساسی تری ایفا کند؟
چنین تصور میشود که این دیدگاهها از پیش فرضهای مذهبی مایه میگیرد و آیا تائید میکنید که حساسیت نسبت به موازین دینی را نمیتوان به سادگی طرد کرد؟
دقت در موازین مذهبی صحیح و وظیفه ماست، اما تعصبات ناصواب مذهبی مقبول نیست و مسیر را واژگونه میکند. از این روست که برخی گروههای شیعی بیش از آنکه به نبی اکرم (ص) تاکید کنند بر امام علی (ع) میپردازد و برخی گروههای سنی مذهب بر مدح معاویه تاکید فراوانی میکنند. همچنین این طیفها به دنبال گسترش نیرو و جذب پیروان دیگر مذاهب و ادیان به سوی مذهب خود میباشند. سوال این است که چه ضرورتی دارد؟ ما موظف به حمایت از تشیع هستیم و لازم است که به تقویت اهل سنت انقلابی بپردازیم. چرا باید اهل سنت کشور را لزوما شیعه کنیم؟ لذا رویکردهایی صرفا دنبال پروژه مستبصر سازی باشد و یا همچنان رویکردهای سنتی را حفظ کند از دیدگاه تمدن نوین اسلامی مطرود است.
با این توصیف آزادیهای مذهبی در هر کشوری باید به طور کامل نهادینه شود؟
بله، دقیقاً. چگونه است که ما این حق را برای پیروان ادیان دیگر قائل هستیم که در سراسر کشور معابد و مناسک دینی را اقامه کند، اما این حق را برای سایر پیروان مذاهب اسلامی قائل نیستیم! برخی تاکید میکنند که اگر در شهرهای شیعه نشین جواز احداث مساجد اهل سنت داده شود یا به مقری برای مقابله با انقلاب و تشیع مبدل میشود و یا محل مناقشه شیعیان افراطی با اهل سنت، در پاسخ میگوئیم به فرض که این تصور صحیح باشد ما باید هزینههای تحقق وحدت اسلامی را بپردازیم و این هدف عالی ارزش تحمل سنگلاخها را دارد.