بررسی مفهوم عدالت در اندیشه امام موسی صدر در گفتگو با دکتر عادل پیغامی؛
نگاه بسیارمهم امام‌موسی‌صدر، نگاه مردمی به عدالت است. ایشان در کنار جایگاهی که برای مردم و دستورات دینی قائل هستند، اهمیت زیادی به نقش پیشوای جامعه می‌دهند؛ قرآن می‌فرماید «لیقوم الناس بالقسط». گاهی به‌عنوان نخبه‌ورهبر می‌ایستیم و به مردم می‌گوییم بیایید. این تعریف از امام، نخبه و روشنگر اجتماعی، اسلامی نیست.

گروه آیین و اندیشه «سدید»؛ عادل پیغامی؛ استاد اقتصاد دانشگاه امام صادق(ع)، عضو هیئت علمی این دانشگاه و همچنین رئیس انجمن مدرسان اقتصاد مقاومتی است. پیغامی، عضو اندیشکده عدالت مرکز الگوی اسلامی ایرانی، دانش‌آموخته مقطع دکتری رشته علوم اقتصادی از دانشگاه امام صادق (ع) و صاحب آثار متعدد پژوهشی با محوریت اندیشه امام موسی صدر است.

 

قبل از اینکه وارد این گفتگو شویم اشاره به یک نکته مقدماتی لازم است. مروری بر سخنان و نوشتارهای شما پیرامون اندیشه امام موسی صدر داشتم که سرفصل مشترک بسیاری از آنها بحث عدالت بود. در واقع بنظر می‌رسد که شما در قاموس یک اقتصاددان و پژوهشگر، توجه ویژه‌ای به این مفهوم دارید. جایگاه عدالت را در اندیشه امام به خوبی بررسی کرده و درباره آن سخن گفته‌اید.
از سوی دیگر مرور حیات علمی و اجتماعی امام به روشنی نشان می دهد که ایشان تلاش زیادی در راستای عدالت داشته اند. حتی فعالیت های فرهنگی و اجتماعی شان در لبنان ناظر به همین مفهوم حیاتی و دینی بوده است. آیا می توان عدالت را مهم ترین مایه تلاش ها و اندیشه های امام موسی صدر به حساب آورد؟

عدالت موضوعی است که در اندیشه بشر قدمتی بیش از هر موضوع دیگری دارد. هر علمی مرز دانشی دارد که چه بسا در بازه‌ای چند ساله تغییر کند. ولی ازجمله موضوعاتی که در حوزه علوم انسانی و اجتماعی می‌توان گفت مرز دانشش در طی قرون جابجا نشده، عدالت است. برای مثال نظریات افلاطون و ارسطو به اندازه نظریات معاصر خوانش و تحلیل می‌شود. کارهای فراوانی صورت گرفته ولی مسئله عدالت هنوز لاینحل باقی مانده. در عدالت بیش از 24 مسئله را می‌توان شناسایی کرد. حوزه عدالت پژوهی بر اساس اعلام مراکز علم پژوهی در دو دهه گذشته صد برابر رشد داشته است. می‌توانم ادعا کنم که اکثر بزرگان حوزه علوم انسانی و اجتماعی سعی کرده‌اند در حوزه عدالت ورود کنند و اکثرشان ورود ناموفقی داشته‌اند. اما ورود امام به این حوزه تفاوت‌های زیادی با دیگران داشته که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.

موضوع عدالت در اندیشه اسلامی گسترده‌تر و پیچیده‌تر است. ضمن اینکه الگوهایی هم برای حل مسئله معرفی می‌شود. امام موسی صدر هم ازجمله افرادی است که به عنوان متفکر و مصلح و جامعه ساز در مقام عمل نمی توانست به مسئله عدالت بی توجه باشد. در مقام اندیشه نیز به عنوان حکیم و فقیه و اسلام شناس نمی‌توانست نظرش را نسبت به موضوع عدالت اعلام نکند. پس عدالت را در بعد نظری و عملی حیاتش به صورت رسمی برجسته‌تر از سایر مفاهیم کرد و اقداماتش را بر اساس همین مفهوم اصیل سامان داد.

تطبیق اندیشه با عمل! حلقه مفقوده مهمی در بحث‌های علوم انسانی و اجتماعی. این بار یک چهره دینی عزمش را برای تطابق این دو به کار گرفت و به نظر می‌رسد که تا حد زیادی هم در این عرصه موفق بود...

بله. یکی از محورهای خوب مورد مطالعه در باب امام موسی صدر تطابق بین اندیشه و عمل ایشان است. عین هر آنچه در اندیشه ایشان می‌بینید، در عمل شان هم پیدا می‌کنید. اینگونه افراد به همین ویژگی متمایزند که لفظ امام به آنان اطلاق می‌شود. امام صدر به راستی در تطابق اندیشه و عملش پیشوا و امام جامعه بود.

امام موسی صدر نزدیک به پنجاه سال پیش از مفاهیمی سخن می گفت که امروز جوامع مسلمان آمادگی پذیرش آن را ندارند. این مقولات حتی هنوز در جامعه امروز ما آنگونه که باید و شاید مطرح نیست

ایشان در مقام عمل در سفر اول شان به لبنان، حسب آنچه در اقتصاد خوانده‌اند، با نگاه آماری و توسعه زیرساختارها فهرست دقیقی از نابرابری‌های اقتصادی و اجتماعی لبنان تهیه می‌کند. این فهرست باعث می‌شود امروز این تعبیر را به کار ببریم که ایشان در مقام جامعه سازی و تقریب بین ادیان و مذاهب اسلامی به طور متمایزی مدخل ورودی خود را حوزه توانمندسازی انسان به ویژه در حوزه معیشت و فقرزدایی قرار می‌دهد. یعنی اگر صحبت از تقریب است، این تقریب مانند بسیاری از رویکردهای موجود فقط در حوزه نظر نیست، الزاماً با طرح مبانی اعتقادی مشترک نیست. از مقوله توانمندسازی و احترام به انسان و رعایت کرامت انسانی است. اتصال این موضوع به موضوع عدالت را آنجایی می‌بینید که برای امام موسی صدر یکی از مهم‌ترین ویژگی‌ها درجه شمولیت انسان‌ها برای حیات اجتماعی است. چیزی که ما در علوم اجتماعی آن را Social Inclusion می‌نامیم. آیا اساساً این انسان در شمولیت حیات اجتماعی قرار گرفته است؟ این پایه مسئله عدالت در نگاه ایشان است. آنجایی که حتی از فقدان این شأن برای یک بستنی فروش مسیحی نمی‌گذرد و با رفتن سراغ او، او را وارد دایره حیات اجتماعی می‌کند، تا جایی که مسئله به نامه نگاری با مقامات سیاسی لبنان و نهایتاً تأسیس مجلس اعلای شیعی می‌رسد تا مقوله نابرابری و عدالت را سامان دهد. این‌ها همه ناظر بر دغدغه ایشان است که آن دغدغه چیزی جز مسئله عدالت نیست.

در واقع عملکرد امام صدر در جامعه لبنان به صورتی بود که مصداق موخری برای دستورات انسانی و دینی به حساب می‌آمد. مرور برخی از رفتارهای اجتماعی امام به روشنی مخاطب را به یاد سیره ائمه و برخی بزرگان دینی می‌اندازد...

این دغدغه‌ها در حیات نخبگان شیعی از قدیم کم بوده و هست. امام موسی صدر ادامه دهنده راهی است که عالم بزرگوار قبل از ایشان، علامه شرف الدین پایه گذاری کرده بود و پایه گذاری‌های ایشان هم همه از ناحیه برگرداندن مسئله عدل با بخشیدن حیات اجتماعی به انسان‌ها بود، در قالب حرکت‌های محرومیت زدایی. امام موسی صدر همان دغدغه‌ها را در سطحی وسیع‌تر دنبال و کامل می‌کند. و البته مردم را به زیبایی در این حرکت همراه خودشان می‌کنند.

امام موسی صدر ادامه دهنده راهی است که عالم بزرگوار قبل از ایشان، علامه شرف الدین پایه گذاری کرده بود و پایه گذاری‌های ایشان هم همه از ناحیه برگرداندن مسئله عدل با بخشیدن حیات اجتماعی به انسان‌ها بود، در قالب حرکت‌های محرومیت زدایی. امام موسی صدر همان دغدغه‌ها را در سطحی وسیع‌تر دنبال و کامل می‌کند

امام موسی صدر نزدیک به پنجاه سال پیش از مفاهیمی سخن می گفت که امروز جوامع مسلمان آمادگی پذیرش آن را ندارند. این مقولات حتی هنوز در جامعه امروز ما آنگونه که باید و شاید مطرح نیست. کافی است یک بار عینک شمولیت اجتماعی را به چشم بزنیم و به ویژه در استان‌های مرزی نگاهی به نوجوان‌ها و جوانان آنجا کنیم و ببینیم یک جوان تهرانی چه فرصت‌هایی دارد و جوان آن مناطق چه فرصت‌هایی دارند؟ این جوان اساساً در شروع حیات اجتماعی در نقطه‌ای قرار نگرفته که بتواند رقابت کند. این وجوه افتراق و اختلاف، همان چیزی بود که امام به درستی آن را شناخت و برای رفعش برنامه ریزی کرد.
دقتی که امام موسی صدر در مطالعه دو ماهه از واقعیت اجتماعی سیاسی لبنان ارائه می‌دهد، امروز در جامعه ما خیلی کم شنیده می‌شود. در جهان اسلام هم همین طور است. اگر آمارهای مختلف را در نوع نگاه توزیع جغرافیایی انواع امکانات در ایران خودمان مرور کنید، می‌بینید جغرافیاهای کوچک دارای انواع امکانات هستند و مناطق وسیعی از آن محرومند.

توجه به این تفاوت‌ها مقدمه فراهم کردن بساط عدالت در یک جامعه است...

این یکی از مهم ترین ویژگی‌های امام موسی صدر است که عدالت را در گستره واقعی و کاملش در اندیشه دیده است. حکمای اسلامی با توجه به جمله‌ای که از امیرالمومنین نقل شده که «العدل وضع کل شیء فی موضعه»این مسئله را بررسی کرده اند. این جمله به نحوی گستردگی دارد که همه انواع عدالت را پوشش می‌دهد. امام موسی صدر هم در اندیشه خودشان مقوله‌هایی که به حوزه عدالت پرداختند را مدنظر داشتند. عدالت در نظر ایشان، فقط آنهایی نیست که با این کلیدواژه مشخص شده است. هرجایی که ایشان به نوعی به روابط انسانی توجه می‌کند، می‌توان موضوع عدل را آنجا دید.

امام موسی صدر به روابط انسانی تا آنجا اهمیت می‌دهد که انسان را اساس همه چیز میداند. از نگاه ایشان جامعه جمع افراد نیست، بلکه جمع افراد به اضافه روابط بین انسان‌هاست. و هر جا که روابط شکل گرفت مسئله عدالت هم مطرح می‌شود. عدالت اجتماعی به این مفهوم بسیار فراتر از همه انواع دیگر است. ما دو نوع عدالت داریم: عدالت الهی و عدالت انسانی. عدالت انسانی هم به عدالت در حوزه فردی که بیشتر عدالت اخلاقی است و به هویت‌های جمعی که عدالت اجتماعی است تقسیم می‌شود. عدالت اجتماعی هم به عدالت‌های سیاسی، قضایی، فرهنگی و... تقسیم می‌شود.

امام موسی صدر در این دو ساحت الهی و انسانی عدالت را با جامعیت خودش تعریف می‌کند. ایشان پایه مشکلات در حوزه عدالت را برای امروز جامعه ما آسیب شناسی کرده است و آن مطلبی است که در مقاله «عدالت اجتماعی و اقتصادی در اسلام» در پایان کتاب رهیافت‌های اقتصادی اسلام به عنوان «بلا» نام می‌برد و تعبیر فاجعه و توطئه می‌کند و آن جدایی عقیده از شریعت و جدایی اصل عدالت از ایدئولوژی اسلامی است. امروزه برخی اساساً ایدئولوژی زدایی را درست می‌پندارند. البته ممکن است مصادیق درستی داشته باشد، چراکه از هر واژه‌ای سوءاستفاده هایی شده است. اما ایشان به صراحت می‌گوید این توطئه الزاماً عامل بیرونی ندارد. گاه عمل جمعی ما، خودآگاه یا ناخودآگاه باعث چیزی به نام توطئه شده است. ایشان می‌فرمایند: «به درستی نمی‌دانیم این توطئه از چه هنگام پدید آمد. آیا توسط دوست جاهل و نادان بود یا دشمنِ در کمین ولی آنچه مسلم است این پدیده و شیوۀ فکری پیش از تعامل و تأثیر و تأثر مقابل فکری میان دنیای اسلام و اروپا وجود داشته.» یعنی اول از ناحیۀ خودمان بوده. علت موجده مشکلات ما در حوزه عدالت خودمانیم. علتی که باعث بقایش بوده، «پس از این ارتباط به شکل روشن و موثری بروز کرده تا اینکه به صورت مکتبی حاکم و مهاجم بر امت مسلمان درآمده.» چه چیزی مکتب حاکم و مهاجم امت مسلمان است؟ چیزی که ایشان اسمش را جدایی عقیده از شریعت می‌گذارد.

آیا ایدئولوژی اسلامی در نظر ایشان دارای ابعاد یا تعریف روشنی است؟

اصل ایدئولوژی اسلامی از منظر امام صدر توحید است. مقوله توحید و خداشنایی برای ایشان پایه‌ای بسیار اساسی است. بسیاری از مقولات بی عدالتی ناشی از نگاه غلط به مقوله خداست. بحثی که ایشان در حوزه ایمان در تمام مباحث اجتماعی به آن اشاره می‌کنند: گسست عمل ما از ایمان. نگاهی که ایشان به ارتباط انطباقی بین عدالت تکوینی و عدالت الهی با عدالت تشریعی دارد نیز از این مقوله است. برای ایشان بسیار مهم است که عدالت صرفاً عمل یا اندیشه‌ای برآمده از عواطف انسانی باقی نماند. ایشان اشاره می‌کند عدالتی که بدون جهان بینی و پایه ایدئولوژیک باشد، جریان موقتی خواهد بود که برآمده از احساسات است. این عاطفه تا جایی اثر می‌کند که منافع فردی در میان نباشد. عمق عدالت و استمرار و جامعیتش مبتنی بر این است که براساس پایه درست باشد. در بسیاری از مکاتب امروز موضوع جامعیت عدالت مشکل و نقص دارد. ایشان پایه این را به این برمی گرداند که عدالت را در عرصه‌های مختلف دنبال کنیم و نگاه به حوزه عدالت مبتنی بر ایدئولوژی اسلامی مناسب باشد. در حوزه توحید یکی از صفات الهی عادل بودن است. چرا صفت‌های دیگر خداوند جزو اصول دین قرار نگرفته؟ پاسخ ساده حکمای اسلامی این است که سایر صفات ذاتند و عدالت صفت فعل خداست.

نسبت ایدئولوژی در اندیشه امام با مفهوم انسان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

همانطور که در ابتدای این بحث هم اشاره کردم، امام به مفهوم انسان اهمیت زیادی می دادند. چه از این حیث که انسانیت حلقه مشترک اندیشه ها به حساب می آید. اندیشه امام موسی صدر حلقه‌ای دارد به نام نظریه استخلاف به معنی خلیفة اللهی انسان. نوع نگاه ایشان به انسان و کرامتش به گونه‌ای است که حتی وقتی برای سخنرانی به کلیسا می‌روند، اشتراک را سوره مریم یا اعتقاد به خدا نمی‌گذارند بلکه از انسان می گویند. در بین علمای اسلامی معاصر تقریباً تمام بزرگواران خلیفة الهی را قبول دارند اما اینکه آن را به نظریه اجتماعی تبدیل کنند، فقط در نظریه امام موسی صدر و شهید سید محمدباقر صدر وجو دارد. در این نظریه وقتی می گوییم بسم الله الرحمن الرحیم، «ب» بای شروع و استعانت نیست، بلکه به این معنی است که به نام خدا روی زمین کار می‌کنم و جانشین خدا روی زمین هستم. وقتی خلیفه خدا شدم، نه وکیل خدا، قرار است افعالی انجام دهم که اگر خدا در زمین می‌بود آن را انجام می‌داد، با آن درجه از آزادی که لازمه این جایگاه و انتخاب است. پس امام به مفهوم آزادی در مرتبه بعدی عنایت دارد.

آزادی همواره مفهومی مشتت و محل اختلاف بوده است. آزادی در اندیشه امام موسی صدر چه ابعاد و جایگاهی دارد؟

دعوای بزرگی بین علمای علوم اجتماعی وجود دارد که آزادی بر عدالت مقدم است یا عدالت بر آزادی؟ از نظر امام موسی صدر آزادی مقدم بر عدالت است. چرا که اگر آزادی نباشد، جانشین نمی‌شویم، بلکه وکیل و عبد خدا می‌شویم. ما دنبال این تئوری‌ در اندیشه امام موسی صدر هستیم که همزمان که عبد به مثابه عابدی است می خواهد عبادت خدا را کند نه عبودیت، می‌خواهیم جانشین خدا روی زمین باشیم، کمااینکه از نظر امام موسی صدر امیرمؤمنان از این جهت یدالله خوانده می‌شود که اگر خدا روی زمین بود همان کاری را می‌کرد که دست علی انجام می‌دهد و همه باید اینگونه باشیم. پس باید آزادی مطلق داشته باشیم تا جانشین خدا شویم. در این فضا عدل، برای ما معیار تمامی افعال می‌شود. به همین دلیل در اندیشه شیعه عدل از اصل عقاید است. از این منظر است که ایشان بسیار بر انطباق عدل الهی بر عدل انسانی تاکید می‌کند. انطباق عدالت تکوینی با عدالت تشریعی. آیه‌ای که می‌فرماید که ما آسمان‌ها و زمین را براساس میزان آفریدیم، پس از میزان طغیان نکنید، بخش اول آیه از کهکشان‌ها صحبت می‌کند و از آن استفاده تشریعی می‌کند. یعنی از عدل الهی باید عدل انسانی را استخراج کنیم. عدالت اینجا به عنوان معلول نیست. به تعبیر شهید مطهری در سرسلسله علت‌ها و علت احکام قرار می‌گیرد.

امام بر این باور است که تشریعی از مجتهدان انتظار می‌رود این است که سازمان اجتماعی را ترتیب بدهند تا عدل محقق شود. صرف اینکه در آیات و روایات اجازه‌ها را استخراج کنیم و آن را به حکم تبدیل کنیم کافی نیست. بلکه در مقام عمل هم باید خود را مجاب کرد که آنچه رخ داده است، بر اساس عدل است یا خیر. اینجا عدل برای ایشان معیار می‌شود. در حالی که ما قاعده عدل را به این شکل در حوزه‌های علمیه هنوز نداریم.

ایشان برای روشن تر شدن مفهوم عدل و اساس قرار دادن آن، به سه نوع عدل توجه می‌کند. معمولاً عدالت پژوهان به این سه مقوله همزمان توجه نمی‌کنند: عدالت پیشینی که مالکیت است، عدالت فرایندی که توزیع ثروت است و عدالت پسینی که در قالب عدالت توزیعی خودش را نشان می‌دهد. برخلاف سایر جریانات که بر مقوله نیاز تاکید می‌کنند، امام موسی صدر یاد می‌دهد که مسئله عدالت در متن قواعد دین کاملاً محقق است. جالب است ایشان علمای دین را تنها کسانی می‌داند که می‌توانند این کار را بکنند و از نظر ایشان مشکل این است که علما این کار را نکرده‌اند. این است که در مقام تشریع و فانون گذاری باید به عدالت توجه شود. این به نگاهی که ایشان به تطابق عدل الهی و عدل بشری دارد برمی گردد. شما با کلیدواژه‌هایی مانند پیوستن به کاروان هستی مطالبی می‌بینید که می‌گوید عالم همه جا نظم دارد پس باید تشکیلات داشت. عالم مبتنی بر میزان است پس باید همانگونه عمل کرد. این نگاه در حوزه‌های ما آنگونه که ایشان بیان کرده نبود و یک نوآوری بسیار مهم به حساب می‌آید.

دلیل عدم توجه حوزه‌ها و اندیشمندان دینی به این تعاریف و بایسته‌ها چیست؟ آیا امام در وجوه آسیب شناسانه سخنانش به این مسئله توجه کرده است؟

امام موسی صدر می گویند مشکل اصلی ما در این جدایی شریعت از عمل آسمانی است که باعث بروز فاجعه‌ای شده است. عقاید ما و نوع نگاه ما به خدا و عالم، پایه‌ای نشده برای برپایی نظام عادلانه روی زمین. یعنی نتوانستیم آسمان را به زمین بدوزیم. همان طور که بین عقل نظری و عملی تفاوت قایل شده ایم.

مسئله بعدی نوع نگاه توحیدی امام موسی صدر است. نگاه ایشان به مقوله توحید در ذات الهی محدود نمی‌شود. ایشان تمام عالم را توحیدی می‌بیند. از این رو، توصیه می‌کند که به کاروان هستی بپوندیم. در این نگاه بسیاری از دوگانه‌ها کنار می‌رود. مانند دعوای بین عقل و دین و عقل و فرد و جمع و غیره. امام موسی صدر این دوگانه‌ها را با نگاه توحیدی حل می‌کند و محل‌های اختلاف را از بین می‌برد. ایشان با از بین بردن همین دوگانه‌ها، زمینه را برای جمع شدن انواع عدالت‌ها ممکن می‌کند.

همچنین امام موسی صدر با مفهوم ایمان بسیار کار دارد. جامعه سالم را جامعه مؤمن می‌داند و جامعه مؤمن را جامعه‌ای می‌داند که روابطش مؤمنانه است. چون جامعه را اساساً رابطه می‌داند. تنوع اقوام انسان‌ها و اقوام و کثرت را برای تبادل می‌داند و آن را باعث رشد و تکامل می‌بیند. در مبادله‌ها ایشان به مبادله مؤمنانه اشاره و تاکید می‌کند که جوامع مادی گرا روابط شان هم مبتنی بر مادی گرایی است و روابط شان یا شکل نمی‌گیرد یا کاملا سکولار و زمینی است و با آسمان پیوند ندارد. معیارها و وزن‌ها موقتی و مادی و زمین است. به همین دلایل روابط شکننده می‌شود. این نگاه امام موسی صدر را در مقوله انفاق می‌بینیم. برای ما انفاق مستحبی است که خوب است عده‌ای انفاق کنند و الزام و اساس جامعه نیست. از نظر امام موسی صدر جامعه‌ای که انفاق نداشته باشد، هلاکت اجتماعی اش محرز است. چون انفاق فقط به مفهوم ایثار نیست، بلکه تمام مدارج عدالت را شامل می‌شود. در واقع هرگونه مبادله انسانی انفاق است، حتی اگر مادی نباشد. این نگاه مبادلات انسانی را پررنگ می‌کند و به حیات اجتماعی قوام می‌بخشد.

پیوند این نگاه‌ها در کنار هم منجر به آفرینش یک نگاه تازه در باب عدالت می‌شود. نگاهی که در آن مردم جایگاه و نقش مهمی داشته، نگاه‌شان به آسمان است و می‌خواهند یک زندگی اجتماعی مومنانه را رقم بزنند...

نگاه بسیار مهم و بزرگ امام موسی صدر، نگاه مردمی به عدالت است. ایشان در کنار جایگاه مهمی که برای مردم و دستورات دینی قائل هستند، اهمیت زیادی به نقش پیشوای جامعه می‌دهند. در قرآن می‌فرماید «لیقوم الناس بالقسط» گاهی به عنوان نخبه و رهبر می‌ایستیم و به مردم می گوییم بیایید. این تعریف از امام و نخبه و روشنگر اجتماعی تعریف اسلامی نیست. در تعریف اسلامی باید با مردم حرکت کرد به این دلیل است که به این افراد لفظ امام اطلاق می‌شود. امام باید مردم را برای برپایی عدالت برپا کند. عدالت برای مردم و با مردم است. ایشان در اینجا به کارکرد رسانه‌های اشاره می‌کنند که نکته بسیار مهم و عمیقی است. تمام بحث‌هایی که در حوزه عدالت است، نیمی از بحث است، نیم دیگر چیزی است که ادراک عدالت خوانده می‌شود. گاه شما براساس عدالت رفتار می‌کنید اما دیگران اینگونه برداشت می‌کنند که رفتار شما ناعادلانه بوده است. اینجاست که در جامعه سازی امام موسی صدر به نظر می‌رسد علما باید در مقام ادراک سازی عمل کنند و رسانه باید در اینجا فعالیت کند در غیر اینصورت علما موفق نمی‌شوند. اگر ادراک علما و مردم یکسان نباشد امت امام را پس می زند. در حوزه علوم انسانی می گوییم به دو حوزه عین و ذهن مکلفیم. ذهن مقوله دیگری است و عالم علوم انسانی را باید تعریف کند. بخشی از این ادراک را عالم باید با آن منطبق شود و بخشی مردم باید انطباق بدهند. در اینجا رسانه برای ایجاد این انطباق نقش دارد.
ایشان به تطابق تمام نقش‌ها در کنار یکدیگر عنایت داشته و همین انطباق را در عرصه عمل نیز به خوبی نشان داده‌اند.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha