شمایل فرهنگ ایرانی در گذشته نه چندان دور چگونه بوده است؟
یکی دیگر از تفاوت‌های جدی فرهنگ ایرانی طی دو قرن گذشته، رفتن به سمت کاستن از فضا‌های عمومی و افزایش فضا‌های خصوصی است. یکی از نمود‌های بارز این قضیه در از میان بردن میدان‌ها و از دست رفتن کارکرد‌های اجتماعی و فرهنگی آنان است. میدان از زمان سلجوقیان و یا حتی پیش‌تر در شهر‌های ایرانی بعضا احداث می‌شده است.

گروه راهبرد «سدید»؛ همانطور که در بخش پیشین این نگاشته خواندید، سخن از گذار فرهنگ ایرانی از حالت سنتی خود به مدرن بدون ارائه گزارشی از چیستی این تغییرات از وضوح کافی برخوردار نخواهد بود. در گزارش قبل، عناوینی از تغییرات کلان و دامن گستر فرهنگ ایرانی ذکر گردید که به نحوی جزء تغییرات بنیادین و تأثیر گذار بر دیگر روند‌های جامعه بوده است، در این بخش تلاش داریم تا با ذکر برخی از تغییرات خرد تر، تصویری ملموس‌تر از تحولات فرهنگ ایرانی در طول دو قرن گذشته را ارائه دهیم.

خروج شهر‌ها از حالت جزیره‌ای

یکی از تحولات جدی فرهنگ ایرانی در طول دو قرن گذشته، متناسب با تحولات تکنولوژی و برگرفته از آن است. متناسب با آنچه که از سفرنامه‌های عهد قاجاری برداشت می‌شود، شهر‌های ایران در حالتی جزیره‌ای و دور از یکدیگر به سر می‌بردند. ارتباط میان شهر‌ها به سختی صورت می‌گرفته است، یک کاروان برای پیمودن فاصله میان دو شهر نزدیک به یکدیگر روز‌ها و بلکه هفته‌ها در راه بوده است. ارسال و دریافت یک نامه با چند ماه تأخیر صورت می‌گرفته و خطوط تلگراف در شهر‌های محدودی وجود داشته و آن نیز  با خرابی‌های فراوان دست و پنجه نرم می‌کرده است. بارش مختصری از برف و سرما می‌توانسته ارتباط یک شهر با دیگر مناطق را به نحو کامل تا چند ماه قطع نماید. چنین وضعیتی به دنبال خود ثمرات مختلف فرهنگی را به همراه داشته است. از جمله این ثمرات خلوص فرهنگی و عدم آمیختگی با آداب و رسوم دیگر شهر‌ها و فرهنگ هاست. بیگانه ستیزی و نوع نگاه منفی نسبت به مهاجرین نیز از جمله آثار چنین وضعیتی است. علاوه بر این ارتباطات اندک میان شهر ها، در نوع نگاه آنان نسبت به ملت و کشور نیز اثر گذار بوده است. برای نمونه، ناپیر مالکوم در سفرنامه یزد خود پیرامون این مسئله می‌گوید:

«یزدی در حقیقت اصفهانی را غریبه می‌داند. من احساس خدمه ام را به یاد می‌آورم، هنگامی که یزد را ترک می‌کردم و جانشینم که قصد داشت بیش‌تر آن‌ها را استخدام کند، می‌خواست یک سرخدمتکار اصفهانی بیاورد. یزدی‌ها اصلا جزئی از یک کشور بودن را درک نمی‌کنند. سه رشته ارتباطی وجود دارد که برای آنان قابل اعتناست، پیوند مذهب مشترک؛ پیوند خانواده یا شغل مشترک و سر آخر پیوند شهر مشترک... لکن اگر به یک یزدی بگویید می‌بایست با یک بوشهری اشتراکاتی داشته باشد، صرف نظر از مسئله مذهب، و اینکه هردو به یک شاه مشترک خراج می‌دهند من تردید بسیار دارم که او منظور شما را بفهمد، و اگر بفهمد، کاملا مطمئن هستم که خواهد اندیشید شما یا شوخی می‌کنید و یا دیوانه هستید» [۱]بنابراین مسئله فقدان ارتباطات گسترده تأثیر بسزایی در فرهنگ و سنت ایران طی گذشته داشته است. این در حالی است که امروزه با گسترش ارتباطات، موجبات آشنایی فرهنگ‌های مختلف ایرانی با یکدیگر فراهم آمده و به دنبال آن اثرات دیگری همچون کاهش حساسیت‌های قومی، فرهنگی و ... ایجاد شده است. این موضوع هرچند دارای ابعاد و زوایای گسترده دیگری است، اما به منظور رعایت اجمال در بحث از ذکر آن در می‌گذریم.

کاهش مکان‌های عمومی

یکی دیگر از تفاوت‌های جدی فرهنگ ایرانی طی دو قرن گذشته، رفتن به سمت کاستن از فضا‌های عمومی و افزایش فضا‌های خصوصی است. یکی از نمود‌های بارز این قضیه در از میان بردن میدان‌ها و از دست رفتن کارکرد‌های اجتماعی و فرهنگی آنان است. میدان از زمان سلجوقیان و یا حتی پیش‌تر در شهر‌های ایرانی بعضا احداث می‌شده است، اما از اثرات کلامی و حکمی مکتب اصفهان که شکل دایره را کامل‌ترین اشکال می‌پنداشت، آن بود که در ساخت شهر‌ها و تعیین ریخت آنها، میدان نقش ویژه‌ای داشته باشد. میدان‌ها در این برهه نه صرفا محل تردد بلکه دارای کارکرد‌های اجتماعی و اقتصادی گسترده‌ای بوده اند. میدان‌ها حتی محل تجمع مردم برای مشاهده رژه نیرو‌های نظامی و اتفاقات سیاسی بوده اند. [۲]نبض اقتصاد و فرهنگ در این میدان گاه‌ها زده می‌شده است. با گذار از حالت سنتی به جامعه مدرن، نیاز به سرعت بیش از پیش احساس می‌شد، از همین رو با ورود سیل خودرو ها، میدان‌ها نه تنها کارکرد اجتماعی خود را از دست دادند، بلکه به عنوان نقاط گره ترافیکی شناخته شده و شهر‌های بزرگ به سمت جایگزین کردن آنان با پل‌های روگذر و زیر گذر عبور خودرو رفتند.

میدان‌ها تنها یک نمونه از مکان‌های عمومی است که در گذشته محل مراوده مردم شهر بوده و امروزه حذف شده اند. حمام‌های عمومی نمونه دیگری از چنین مکان‌هایی است. حمام‌های عمومی در گذشته محل گفت و شنود‌های اهالی یک منطقه بوده است، اما با گذر زمان این مکان‌ها نیز به تدریج حذف شده و از میان رفتند. در مقابل جانشین چنین مکان‌هایی را که عرصه ارتباط میان افراد بود را مکان‌های عمومی گرفته است که در آن افراد صرفا به صورت توده وار و بدون ارتباط با یکدیگرجمع می‌شوند، سینما، استادیوم‌های ورزشی و حتی کافه‌ها با وضعیت فعلی آن در کشور همگی مکان‌هایی هستند که افراد بدون داشتن ارتباط با دیگر اشخاص حاضر در مکان، در آن حضور یافته و به فعالیت می‌پردازد.

نظیر مکان‌های مذکور اماکن دیگری را نیز می‌توان برشمرد که از ذکر تفصیلی آن خود داری می‌شود، اما این تغییرات به دنبال خود به انگاره بیگانه شمردن همشهری دامن زده و پیوند‌های اجتماعی را سست‌تر کرده است و به دنبال خود فردگرایی را که تجدد به آن رهنمون می‌سازد تقویت نموده. البته که جامعه ایرانی کماکان به واسطه برخی از ریشه‌های سنتی خود اماکنی نظیر مساجد، تکیه‌ها و ... را حفظ نموده است که در آن اصل ارتباط کماکان برقرار باشد.

تحول در فرم بازار‌ها

از دیگر تحولات عمیق فرهنگ ایرانی طی دو قرن گذشته، تحول در فرم، شکل و منطق حاکم بر بازار است. بازار‌های ایرانی در گذشته، بر محور مساجد سامان یافته که خود نشان دهنده پیوندی بوده است که در ذهن مردم ما، میان دین و دنیا وجود داشته است. اما امروزه بازار‌ها به عنوان یک مکان عمومی، جدا از اماکن دینی ساخته شده و منطق خاص خود را دارند. این تغییر فرمی برگرفته از تغییری است که در بافت و جنس بازاریان ما رخ داده است. تقریبا می‌توان گفت که نسل بازاریانی که تحصیلات حوزوی را تا سطح کتاب مکاسب طی کرده، صبح‌های زود در حوزه‌های علمیه احکام کسب و کار را آموزش دیده و سپس به کار خود مشغول می‌شدند روبه اتمام است. فتوت نامه‌های باقی مانده از اصناف و اقشار بازاری، گویای پیوند عمیقی بوده است که آنان میان فعالیت خود و باور‌های مذهبی برقرار می‌دیده اند.

تفاوت جدی دیگر بازار به نسبت گذشته، تغییر در نحوه فعالیت آنهاست. بازار‌های گذشته، محل عرضه ساخته‌های دستی خود اهالی بازار بوده است، از همین رو بازار‌ها مبتنی بر دست افزاری که عرضه می‌شده است، به بازار مس گر ها، بنک دار‌ها و همچنین راسته‌های مختلف تقسیم می‌شده است، این در حالی است که بازار‌های امروزه، محل عرضه محصولاتی است که به نحو انبوه در کارخانه‌ها ساخته می‌شود. چنین مسئله‌ای به دنبال خود در عدم استقلال شهر‌ها نیز اثر گذار بوده است. به عبارت دیگر در گذشته، عمده وسایل مورد نیاز هر شهر، در بازار‌های همان منطقه تولید می‌شده است، در حالی که امروزه بسیاری از کالا‌ها از سمت کارخانه‌هایی تأمین می‌شود که بعضا چند صد کیلومتر آن طرف‌تر قرار دارند.

تذکره نویسی و توجه به ایام

به عنوان نمونه آخر یکی دیگر از سنت‌هایی که در جامعه ایرانی وجود داشته و امروزه از میان رفته است، سنت تذکره نویسی است. تذکره نویسی نه تنها متعلق به شعرا و اندیشمندان این دیار، بلکه در میان مردم نیز جاری بوده است. برای نمونه ایرانیان همواره دفتری با خود داشته اند که حساب و کتاب ها، خاطرات، پند‌ها و اندرز‌ها و. را در آن نگاشته و در انتهای سال آن را بررسی می‌کردند. این اتفاق طبعا در میان قشر با سواد جامعه که شمار زیادی نیز نبوده اند برقرار بوده است. اما در زمان پهلوی اول این رسم منسوخ می‌شود.

چنین مسائلی نشان از توجه ایرانیان به گذار ایام و رفتن عمر بوده است.

ذکر تحولاتی که جامعه ایرانی طی دو قرن گذشته به خود دیده است خود مشتمل بر لیست بلند بالایی خواهد بود که ذکر آنان در این مجال نمی‌گنجد، اما به طور خلاصه تلاش شد تا تصویری از مهمترین تحولات جامعه ایرانی طی دو قرن گذشته ارائه شود.

در مطالب دیگر این پرونده پیرامون وضعیت اقشار، نقش جریان‌های مختلف و همچنین چالش‌هایی که در دل این تحولات برای فرهنگ و سنت ایرانی ایجاد شده است مطالبی را ارائه خواهیم کرد.



[۱]مالکوم، ناپییر: «سفرنامه یزد» ترجمه دکتر علی محمد طرفداری، صص ۵۷-۵۸

[۲]شفیعی، الهام: «بررسی سیر تحول میادین، در سه دوره صفویه، قاجار و پهلوی، با نگرش تاریخی، تکاملی و شکلی»، ص ۴

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha