شریعتی و آنچه از او به جامعه ایرانی رسیده است با گفتار احسان شریعتی؛
این وجهی از اندیشه شریعتی بود، مبارزه ضد استعماری، بازگشت به خویش و طرح استقلال آزادی که در همه کشورهای رهاشده از استبداد به وقوع پیوسته بود؛ اما آن چیزی که درواقع کار اصلی شریعتی بود و برای خود برنامه تعریف کرده بود، نه این وجه سیاسی بلکه مبارزه آگاهی‌بخش عمیق فرهنگی بود که او در طرح اصلاح دینی و نوبازپیرایی فرهنگ ملی و مذهبی در پیش‌گرفته بود؛ بنابراین مبارزه خود را مبارزه‌ای آگاهی‌بخش، فرهنگی و عمیق برای یک انقلاب به معنای عمیق کلمه ترسیم کرده بود.

گروه راهبرد «سدید»؛ احسان شریعتی، فیلسوف معاصر ایرانی، استاد مدعو در گروه فلسفه دانشگاه تهران و دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران است. او اولین فرزند علی شریعتی است. در این گفتار او درباره شریعتی و آنچه از او به جامعه ایرانی رسیده است به بحث نشسته است که مشروح آن از منظر شما می‌گذرد:

شریعتی یک امیدوارِ نومید است

بحران معیشتی در وجهه اول اولویت‌های اقتصادی – اجتماعی ماست، در حوزه‌های مختلف زیستی از مسکن و اشتغال‌زایی و... برای جامعه و اقشار و طبقات مختلف شهری، کارمندی و کارگری ایجاد نگرانی و اضطراب می‌کند، و همه بحران‌های روانی، اخلاقی و اجتماعی که به وجود می‌آورد. این وضعیتی است که در یک کلمه فقر و فلاکت در سرزمینی به بار می‌آورد که سرزمین ثروت، امکانات و ظرفیت نیروهای انسانی و طبیعی بالقوه بزرگی است.

بعد دیگر بحران، سیاسی ـ حقوقی است؛ که جامعه یک انقلاب کرده (انقلاب از مشروطه تاکنون) و می‌خواهد وارد یک دوره از توسعه، دموکراسی و نظام جمهوری به معنای محتوایی کلمه بشود و پس از انقلاب به دلیل هراسی که از خلأ آینده و امید وجود داشت، به یک چرخش رسید. تحقیقات اخیر از پلاسکو تا متروپل نشانگر یک بینشی‌ست که به شکل ساختاری در یک جنبش علیه بحران معیشتی در جامعه مورد اعتراض واقع‌شده است.

اما آن چیزی که برای ما به عنوان روشنفکران مهم است، وجه فرهنگی و گفتمانی این جنبش اعتراضی اجتماعی است که تمام جامعه مدنی را در ابعاد مختلف از معلمین، کارگران، بازنشستگان و... را به صحنه آورده، و در این اعتراضات و واکنش‌ها به دلیل غیاب نیروی روشنفکری آگاه و فرهنگی گاهی شاهد واکنش‌های علیه وضعیت موجود می‌شویم که می‌تواند حتی از کلام حاکمی که علیهش این اعتراضات برمی‌خیزد قهقرایی‌تر و منحط‌تر باشد؛ مثل واکنش‌های منطقه‌ای، واکنش‌های قومی ـ نژادی، واکنش‌های مذهبی، فرقه‌ای، خرافی، واکنش‌هایی به نفع اقتدارگرایی و نوستالژی گذشته ـ که در شعارهای علیه دیکتاتوری و یادآوری ضرورت یک دیکتاتور تازه خود را نشان می‌دهد. این واکنش می‌تواند خود را به شکل انحطاطی و افولی نشان دهد، و مردم را از معنای مثبتی که فرمودند در کلام شریعتی داشت به عوام، به معنای منفی کلمه، که شامل همه این رفتارها و این گفتمان‌های ضدونقیض و متنافر با یکدیگر است تبدیل کند؛ و در مجموع گذشته‌گرایی به جای آینده نامعلومی که هراس ایجاد می‌کند و رشد فردگرایی و مثال‌های دیگری که زده شد، همه این‌ها واکنش‌هایی است در مقابل وضع موجود. 

در چنین شرایطی در زمینه بخصوص نظری، گفتمانی و فکری است که ضرورت اصل همبستگی و امید تازه یک بازتعریف معانی و ارزش‌هایی که مسخ‌شده‌اند، و بخصوص در بعد دینی بی‌معنا شده‌اند و موجب انزجار و واکنش دین گریزانه و اسلام هراسانه می‌شوند، نیاز است که بازگردیم به آن تجربه و درسی که از حرکت شریعتی گرفتیم و تأثیری که در زمان خود به‌عنوان یک روشنفکر گذاشت، و برداشتی که مردم از او کردند در اشعار اول انقلاب مثل «آغاز بیداری، ضد استعماری» خود را نشان می‌داد. البته این وجهی از اندیشه شریعتی بود، مبارزه ضد استعماری، بازگشت به خویش و طرح استقلال آزادی که در همه کشورهای رهاشده از استبداد به وقوع پیوسته بود؛ اما آن چیزی که درواقع کار اصلی شریعتی بود و برای خود برنامه تعریف کرده بود، نه این وجه سیاسی بلکه مبارزه آگاهی‌بخش عمیق فرهنگی بود که او در طرح اصلاح دینی و نوبازپیرایی فرهنگ ملی و مذهبی در پیش‌گرفته بود؛ بنابراین مبارزه خود را مبارزه‌ای آگاهی‌بخش، فرهنگی و عمیق برای یک انقلاب به معنای عمیق کلمه ترسیم کرده بود.

وحدت تک‌صدایی نیست

در پایان قرن با توجه به تبدیل این یوتوپیاها به دیستوپیاها و حتی رتروتوپیاهایی که الآن در کشور خود و جهان می‌بینیم، نهایتاً با اخلاق مسئولیت یا یک نوع آینده‌نگری که در این گفتمان وجود دارد، ولی این آینده‌نگری و امید و خواست تغییر و تحول ریشه‌ای و نهایی باید تبدیل شود به یک اخلاق مسئولیت که این اخلاق درواقع از همان وجه گفتمانی و دیالوژیک این اندیشه که در خود شریعتی حتی در اسلام‌شناسی‌اش می‌بینیم که آن روش تطبیقی که می‌گوید روش تطبیقی یک روش دیالوژیکی است بین سنت و مدرنیته یعنی بین فرهنگ ملی و مذهبی و ایدئولوژی‌های جدید گفتگویی که ایجاد می‌کند و اصلاً آن طرح هندسی مکتبش یک طرح دیالوژیک است، این گفتگو و دیالوگی بودن یعنی این اندیشه یک کلام واحد نیست، یعنی در اصل تک‌صدایی نیست، و امروزه ما برای ایجاد این اصل همبستگی و رویای مشترک درواقع به یک همچنین کلام جدیدی که نه آن وحدت کلمه تک‌صدایی، چنانکه در گذشته با آن مواجه بودیم، یعنی «همه با هم» یا «همه با من» با این کلام، بلکه با یک کلام.

گفتگویی که می‌تواند چندوجهی باشد، یعنی این جنبشی که در همه ابعاد بود مثل بحران معیشتی در سبک زیست است، و سبک زیست یعنی در یک طبیعت یا اقلیمی که در گذشته به آن توجه نشده و طرح‌های توسعه‌ای ریخته شده بدون توجه به این اقلیم و منطقه و مشکلات و مصائبش و نحوه عمران و شهرسازی و ساختن تمدن بزرگ یا امپراتوری صفوی این‌ها همه غافل از این وجه توجه هستی شناختی به طبیعت و محیط‌زیست هستند؛ بنابراین طرح‌های توسعه، طرح‌هایی ناپایدار و نامتوازن بودند که شکست خوردند و از محصول شکست آن‌ها بود که ما این بحران‌های بزرگ اجتماعی و معیشتی را امروزه داریم. این را جامعه‌شناسان و اقتصاددانان نشان می‌دهند. اقتصادی که باید ببینیم طرح توسعه و بینشی که پشت آن وجود دارد چیست؟ محصول این اقتصاد رانتی ـ نفتی بدون نظارت، نظم، شفافیت و بدون چشم‌انداز انسانی و عقلانی در پیش روی ما در گذشته گذاشته بود و محصول خط مشیی‌ست که در سده گذشته طی کرده‌ایم و بینش‌هایی که پشتش بوده است.

امروزه ما به یک چشم‌انداز جدید نیاز داریم که افق تازه‌ای ترسیم کند، که این افق تازه نه جنبه اتوپیایی و یا امید نومیدانه اتفاقا این امید است. چون می‌دانیم در بررسی‌هایی که می‌شود گاهی متفکرینی، چون دکتر شریعتی جزو متفکر نومیدی ذکر می‌شوند و بعضی وقتا به عنوان امید به معنای اتوپیایی که این‌ها با هم متناقض است؛ درواقع امید در نزد متفکرین نوع وجودی با نومیدی پیوند خورده است، یعنی یک امید مایوس به کار بردند به تعبیر «سارپ» که می‌گوید نومید شو و به خود تکیه کن. در شریعتی هم یک نوع امیدی‌ست که درواقع با نومیدی نسبت به توهمات قرین است و بنابراین امروز هنگامی که ما از امید و اتوپیا صحبت می‌کنیم از یک اتوپیای تخیلی نباید صحبت کنیم؛ بلکه این آرمان‌های سه گانه عدالت، آزادی و معنویت به صورت مطالبات عینی، علمی و عملی در جهان تحقق یافته؛ همه اتوپیا‌ها در جهان به فاجعه تبدیل نشده‌اند، خود دموکراسی در طول تاریخ در قرون وسطی یک اتوپیا بوده، اما در دوره جدید به رغم تمام فجایعی که در دوره انقلاب‌ها طی کرده به هرحال دستاورد‌هایی نیز نه تنها در زمینه‌های علمی و تکنولوژی بلکه در زمینه‌های سیاسی، حقوقی و مدنی داشته، بنابراین هنگامی که از یک نظام سوسیال دموکراتیک صحبت می‌کنیم نه از یک اتوپیا بلکه از دستاورد‌های تحقق یافته و مطالباتی که امروز به مکتسبات تبدیل شده در بسیاری از نقاط عالم سخن می‌گوییم؛ بنابراین ما امروزه مسئولیم بعنوان کسانی که خود شریعتی را بازاندیشی می‌کنند و سوءبرداشت‌هایی که از کلام او شده را می‌خواهند تصحیح کنند و امکان سوءبرداشت‌های متناقض را مسدود کنند. در این زمینه‌های تبدیل اصل امید و مسئولیت چرخش از انسان گرایی به هستی گرایی نکاتی‌ست که تفاوت‌های مرحله‌ای، دورانی و گفتمانی را در یک دوره‌ای که شریعتی در آن به سر می‌برد و صورت‌بندی مسائل سیاسی لااقل گفتمانی متفاوت بود با دوره ما، یک دوره برآمدن بنیادگرایی‌ها در جهان اسلام بخصوص، و حاکمیت دینی و آسیب شناسی در شکل ملی و در سطح جهانی نیز دوره‌ای که با پسا‌ها و پایان‌ها طی شد و ما امروز به یک دوره جدیدی از نظر معرفتی رسیده‌ایم که دوره بازتعریف و بازسازی‌ست.

با در نظر گرفتن همه وجوهی که این بحران معیشتی‌ای که جامعه ایران با آن مواجه است و به دنبال یک گذار به سمت بدیلی ممکن، عملی، علمی و با خواسته‌های مشخصی که در بسیاری از نقاط جهان تحقق یافته‌اند، است؛ نه یک اتوپیا‌هایی که اوایل انقلاب از سمت نیرو‌های انقلابی مطرح میشد.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha