رسانه‌ها و فرهنگ مصرفی در ایران در گفتار نعمت الله فاضلی/ بخش اول؛
یکی از ارکان فرهنگ مصرفی، کالایی شدن جامعه است. «کالایی شدن» یعنی هر چیزی مثل آداب و رسوم، دین، بدن، عقاید، فلسفه، عواطف و عشق مادری تبدیل به امر قابل خرید و فروش شود. مثلا هدیه دادن به روابط عاطفی کمک می‌کند یا آیین‌های مذهبی و نوروز، مثل هالوین، در آمریکا و اروپا، این‌ها روابط را کالایی می‌کنند. به همین دلیل، کالایی شدن، ویژگی فرهنگ مصرفی‌ست و با رسانه‌ای شدن درهم تنیده است و مرز این‌ها را سخت می‌توان از هم جدا کرد.

گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ یکی از مسائل فرهنگی جامعه ما مسئله‌ «مفهوم مصرف‌گرایی» و «رسانه»است. دکتر نعمت‌الله فاضلی در این گفتار از مسئله طرد اجتماعی در فضای جامعه ایرانی می‌گوید. نعمت‌الله فاضلی، انسان‌شناس، نویسنده و استاد پژوهشگاه علوم‌انسانی و مطالعات فرهنگی است.

 

 بررسی وضعیت رسانه‌های جهانی-محلی در ایران

 رسانه و فرهنگ مصرفی در ایران جنبه‌های پیچیده، گسترده و در عین حال دشواری دارد. فرهنگ مصرفی برای ما یک چشم انداز است؛ ما فرهنگ مصرفی را ابزار مفهومی و شیوه تفکر و نوعی دستگاه نظری برای توضیح جهان امروز به کار می‌بریم. فرهنگ مصرفی برای ما حکم یک گفتمان را دارد که طی دهه‌های اخیر به عنوان یک گفتمان بین رشته‌ای در تمامی رشته‌ها، گسترش پیدا کرده است؛ اقتصاد، تاریخ، جغرافیا، روانشناسی، جامعه شناسی و همه رشته‌های علوم انسانی و زیر مجموعه‌های آن درگیر آن شده‌اند.

این گفتمان، اگر چه ماهیتا در کشورهای غربی تشکیل شده، اما از آن رو که پدیده‌ای جهانی‌ست، سایر کشورها را نیز درگیر خود کرده است؛ به طوری که در دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی درباره این موضوع کار و بحث می کنند. اما هر کشوری اقتضائات سیاسی، تاریخی، ایدئولوژیک و فرهنگی خاص خود را دارد. از این رو ما با پدیده جهان محلی (gelocal) سر و کار داریم؛ به این معنا جهانی- محلی‌ست که در کشورهای اصلی جهان با پدیده رسانه و بخصوص فرهنگ مصرفی -که رسانه ابزار فرهنگ مصرفی‌ست- روبرو هستیم، و نیز به این معنا که در هر کشوری با توجه به اقتضائات آن کشور، این امر جهانی-محلی می شود.

ما با یک جهان محلی شدن روبرو هستیم؛ به همین دلیل می‌توانیم از اقتضائاتی که رسانه و فرهنگ مصرفی در ایران دارد صحبت کنیم.

در ایران، ما با دو گونه رسانه روبرو هستیم:

 رسانه حکومتی، که رسما تابع دیدگاه‌های رسمی حکومت است؛ نه فقط از این حیث که تحت قوانین حکومت هستند؛ زیرا قوانین رسمی کشور بر رسانه‌های دیگر نیز انطباق پیدا می‌کند؛ بلکه از این حیث که رسانه‌هایی که با گفتمان رسمی سیاسی برنامه‌ها را می‌سازند، حکم گفتمان رسانه را پیدا کرده‌اند؛ مثل صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و همه رادیو و تلویزیون‌ها. دیگر هم رسانه غیرحکومتی.

پرسشی این‌جا مطرح می‌شود که در ایران پیوند و رابطه رسانه و فرهنگ مصرفی چگونه است؟

 

رسانه و فرهنگ مصرفی در ایران چه نسبت و ارتباطی دارد؟

برای ما که در ایران زندگی می‌کنیم مهم این است که بتوانیم در فضای کشور خودمان در مورد رسانه‌های حکومتی و غیر حکومتی بحث کنیم؛ چون به هر حال امروزه، ماهواره‌ها، شبکه‌های اجتماعی، فضای مجازی و اینترنت مجموعه وسیعی از رسانه‌ها را تشکیل می‌دهند که نه تنها، خودشان را لزوما متعهد به گفتگوهای رسمی نمی‌دانند، بلکه بعضی از آن‌ها عملا مخالف گفتگوهای رسمی حکومت هم هستند.

سوالی که در مورد رسانه و فرهنگ مصرفی در ایران مطرح می‌شود خیلی پیچیده است؛ زیرا رسانه‌های موجود در ایران گونه شناسی زیادی دارند که نمی‌شود آن‌ها را به رسانه‌های حکومتی تقلیل داد.

رسانه‌های حکومتی را اصطلاحا رسانه ملی هم می‌گویند، ولی منظور همان رسانه‌های حکومتی است. در جامعه ایران علاوه بر رسانه‌های حکومتی، رسانه‌های غیر حکومتی- از جمله تلویزیون‌ها و شبکه‌های اجتماعی- نیز وجود دارد که استفاده از آن‌ها اگر بیشتر از رسانه‌های حکومتی نباشد، قطعا کمتر نیست، البته به نظر من به مراتب بیشتر هم هست.

رسانه‌های حکومتی را اصطلاحا رسانه ملی هم می گویند، ولی منظور همان رسانه‌های حکومتی هستند. در جامعه ایران استفاده از رسانه‌های غیرحکومتی-از جمله تلویزیون‌ها و شبکه‌های اجتماعی- کمتر از رسانه‌های حکومتی نیست؛ البته بنظر من به مراتب بیشتر هم هست

بنابراین پرسش رسانه و فرهنگ مصرفی در ایران باید از منظری دیده شود که این دو وجه را جدا کند؛ اما از جهت دیگر هم باید این را در نظر گرفت که بخشی از رسانه و فرهنگ مصرفی در ایران همان داستان رسانه و فرهنگ مصرفی در جوامع دیگر است؛ یعنی درباره تأثیر یا نقش رسانه در فرهنگ مصرفی دیدگاه‌های تئوریکی وجود دارد. رسانه‌ای شدن بر کالایی شدن جامعه عمیقا تأثیر می‌گذارد.

می‌دانید که یکی از ارکان فرهنگ مصرفی، کالایی شدن جامعه است. «کالایی شدن» یعنی هر چیزی مثل آداب و رسوم، دین، بدن، عقاید، فلسفه، عواطف و عشق مادری تبدیل به امر قابل خرید و فروش شود. مثلا هدیه دادن به روابط عاطفی کمک می‌کند یا آیین‌های مذهبی و نوروز، مثل هالوین، در آمریکا و اروپا، این‌ها روابط را کالایی می‌کنند. مثلا روز ولنتاین روز عشق است، ولی در واقع روز خرید و فروش و مبادله کالا و بازار است! در عاشورا هم همینطور است، سفره های نذری، هیئت‌های مداحی و ... در واقع بازار مداح‌ها گرم می‌شود؛ به همین دلیل، کالایی شدن، ویژگی فرهنگ مصرفی‌ست و با رسانه‌ای شدن درهم تنیده است و مرز این‌ها را سخت می‌توان از هم جدا کرد.

تبلیغات در جهان امری جدی در حوزه درآمد و کسب و کار است؛ در واقع تبلیغات چیزی جز معامله و مبادله نیست؛ هر صفحه تلویزیونی، انباری از کالاها و خدمات است. نباید مصرف را فقط به کالا تقلیل داد؛ سرویس خدمات نیز وجود دارد؛ کالا و خدمات، آداب و رسوم و عقاید را دربر می‌گیرد.

رسانه و فرهنگ مصرفی در ایران یک جریان است که رسانه آن را انجام می‌دهد؛ البته در کشورهای دیگر نیز وجود دارد، و حتی نمی‌توان گفت که کم رنگ‌ترست.

وجه دیگر رسانه و فرهنگ مصرفی که در جهان و ایران وجود دارد این‌است که خود رسانه‌ها مصرف می‌شوند. به این معنا که درست مانند اتومبیل‌ها، یخچال‌ها، لوازم تحریر، موبایل‌ها و لباس‌ها که مصرف می‌شوند، برنامه‌های تلویزیونی، سریال‌ها، مسابقات ورزشی، برنامه‌های رادیویی و... نیز مصرف می‌شوند؛ یعنی مردم بابت این برنامه‌ها به شکل‌های گوناگون هزینه و پول خرج می‌کنند.

همانطور که مردم بیننده تبلیغات یک مسابقه ورزشی هستند، تلویزیون بابت آن برنامه ورزشی و تبلیغاتش که توانسته چند میلیون آدم را جلوی صفحه تلویزیون بنشاند، میلیاردها میلیارد پول می‌گیرد. یعنی اگر مردم جلو تلویزیون ننشینند تلویزیون نمی‌تواند تبلیغ کند و پول در بیاورد. ظاهر قضیه رایگان است ولی در واقع، هیچ مسابقه ورزشی رایگان برگزار نمی‌شود و این مردم هستند که ظاهرا مخاطب، ولی در اصل مشتری (Customer) و مصرف کننده (consumer) هستند.

یک رسانه و مصرف که در  جهان و ایران وجود دارد مصرف رسانه‌ای (Media consumption) است که ابعاد مختلفی دارد. مصرف رسانه‌ای، بخش عظیمی از فرهنگ جامعه را برعهده گرفته است. در ایران، بالاترین مصرف وقت از تلویزیون است. یعنی مردم، هشتاد درصد وقت فراغت و تفریح خود را صرف دیدن تلویزیون‌های ماهواره‌ای، تلویزیون‌های اینترنتی یا تلویزیون‌های دیگر می‌کنند.

 

رسانه‌های مصرف‌گرای ایرانی و چند تناقض مهم

نکته سوم، در سطح جهانی وقتی از رسانه و فرهنگ مصرفی صحبت می‌کنیم، در ایران نیز این قاعده وجود دارد. رسانه‌های حکومتی و غیر حکومتی به شکل‌های گوناگونی با بازار، صنعت و عرضه خدمات عجین شده و مرز این‌ها دیگر مشخص نیست. عملا صاحبان ثروت، صنایع و بازرگانان و کسانی که اقتصاد را در اختیار دارند به شکل‌های بسیار پیچیده‌ای از رسانه بعنوان ابزار بازار اقتصاد و سرمایه‌داری استفاده می‌کنند؛ مثلا از طریق قوانین مجلس، نظام‌های حقوقی و سیاسی، خرید مدیران رسانه و حتی از طریق تأسیس خود رسانه.

 

آیا مصرف‌گرایی زیر بار قانون می‌رود؟

در حوزه مصرف، تولیدکنندگان و عرضه کنندگان کالا و خدمات، نوعی قانون حکمرانی مصرف وجود دارد که برای گسترش مصرف بیشتر و یا اینکه کالایی خاص با ویژگی‌هایی خاص به مصرف رسانده شود، صاحبان ثروت از رسانه استفاده می کنند و در این حکمرانی مصرف هم خیلی ایدئولوژیک عمل می‌کند. مصرف را با غرور ملی، ملی گرایی، مذهب، احساسات و ارزش های فرهنگی و تاریخی گره می‌زنند. ما به طور آشکار می‌بینیم که مثلا برای حمایت از تولید داخلی و ایرانی، یا رونق دادن به کالا یا خدماتی خاص، چطور ارزش‌های فرهنگی و تاریخی توسط رسانه استفاده می‌شود و به نوعی رسانه تبدیل می‌شود به ابزار حکمرانی مصرف؛ یعنی بخش‌های بازار و دولت متحد می‌شوند تا بتوانند جامعه و مصرف را آن طور که مایل هستند شکل دهند.

در سطح جهان نیز رسانه‌ها کار کالایی شدن را انجام داده، رسانه به عنوان ابزار ایدئولوژیک بازار و حکومت‌ها برای رونق مصرف استفاده می‌شود، و این تصور وجود دارد که اساسا از طریق مصرف می‌توان جامعه را حکمرانی کرد و به پیش برد

نکته مهم این است که در سطح جهان نیز رسانه‌ها کار کالایی شدن را انجام داده، رسانه به عنوان ابزار ایدئولوژیک بازار و حکومت‌ها برای رونق مصرف استفاده می‌شود، و این تصور وجود دارد که اساسا از طریق مصرف  می‌توان جامعه را حکمرانی کرد و به پیش برد.

نکته مهم این است که ما تفاوت‌هایی در جامعه ایران با سایر جوامع می‌بینیم که باید به آن توجه کنیم، به ویژه جایی که بحث رسانه‌های حکومتی -یعنی رسانه‌هایی که وظیفه آن‌ها مطابق قانون تبلیغ و ترویج گفتمان سیاسی حکومت است- مطرح می‌شود در ایران چند تفاوت بارز وجود دارد:

شاید آشکارترین وجه آن این باشد که چون در ایران حکومت دینی‌ست در نتیجه تعارض ساختاری در داخل گفتمان حکومت درباره مصرف وجود دارد. در جلسات پیش گفتیم که گفتمان دینی ضد گفتمان مصرف در جهان امروز است؛ یعنی همه ادیان، به ویژه ادیان الهی، رستگاری و فلاح آدمی را در پرهیزگاری، ساده زیستی، به تأخیرانداختن لذت‌ها، تقواپیشه کردن، توجه کمتر به جهان خاکی و توجه بیشتر به جهان آخرت می‌دانند؛ یعنی گفتمان دینی بر شکلی از اخلاق و معنویت گرایی تأکید می‌کند که ماهیتا با گفتمان فرهنگ مصرفی تعارض دارد. ذات فرهنگ مصرفی لذت گرایی، عیش و نوش کردن و به تأخیر ننداختن لذت‌هاست در حالی که گفتمان دینی، مسیحیت و اسلام، به شیوه‌های گوناگونی مردم و مومنان را دعوت می‌کنند به این که لذت‌ها را به تأخیر بیندازند تا در جهان آخرت رستگار شوند و پاداش بگیرند.اگر چه مصرف در سطح بقا در ادیان به ویژه اسلام پذیرفته شده است اما برای فراتر از آن به شکل‌های گوناگونی قید و بندهایی را در نظر گرفته‌اند.

این اولین تعارض مهم درون رسانه در جمهوری اسلامی‌است؛ اگر رسانه از این حیث بخواهد گفتمان دینی را ترویج کند نباید به محل تبلیغات مصرف کالا، خدمات و یا هر شکل دیگری از تولید پیام‌ها و نشانه‌هایی که افراد را به فرهنگ مصرف‌گرایی سوق دهند، تبدیل شود. فرهنگ مصرفی گرایی، فرهنگی‌ست که مجموعه‌ای از ارزش‌های اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی را در خود دارد.

مایک فدرستون در کتاب پست مدرنیزه مطرح می‌کند که چطور فرهنگ مصرفی، ارزش‌های اجتماعی خاصی دارد و ارزش‌های اجتماعی را تغییر می‌دهد. مایک فدرستون می‌گوید که تا نیمه قرن بیستم شهروندان حتی در کشورهای غربی بر اساس اخلاق پروتستان بودند و می‌آموختند که سخت کوش باشند، امساک ورزند و لذت‌های خود را به تأخیر بیاندازند. اما از نیمه قرن بیستم به بعد، این اخلاق پروتستانی که ماکس وبر از آن نام می‌برد و می‌گوید ریاضت کشی دنیاطلبانه وجود دارد به کنار می‌رود. وبر می‌گوید شهروندان به استقبال ارزش‌های جدیدی رفتند که در آن‌ها ارضاء امیال سرکوب شده، لذت بردن‌های فوری، پول خرج کردن، خوشگذرانی و مصرف افراطی مطرح می‌شود.

فدرستون توضیح می‌دهد این فرهنگ مصرفی از راه‌های گوناگونی اتفاق می‌افتد؛ یکی از آن‌ها در فضای شهری بود. این که چطور فضاهای شهری -پاساژها، مراکز خرید، تبلیغات شهری و... -  مصرف را تسهیل و حتی ضروری می‌کند. در واقع، خود سیاست‌های دولت‌ها که چطور برای رونق و اقتصاد، مردم را تشویق به خرید بیشتر کالا و خدمات می‌کنند و از همه مهم‌تر، خود رسانه‌ها هستند که فرهنگ مصرفی را از طریق کالایی سازی همه چیز و به قول دیوید هاروی، انسان‌شناس و جغرافیدان معروف، چنان با عقل سلیم ادغام می‌کنند که جهان را به گونه‌ای تفسیر و حس می‌کنیم که جز کالا، پول و مصرف، چیز دیگری در دنیا دیده نمی‌شود.

 نکته مهم این است که در جمهوری اسلامی، ارزش‌های ما بر اساس تقوا، پرهیزکاری، ریاضت کشی، زهد، تذهیب نفس و امثال اینهاست؛ قهرمانان و سمبل‌های دینی ما عموما ساده زیست، تابع ارزش‌های اخروی و فلاح و رستگاری آن جهانی هستند.

اما رسانه چه کاری انجام می‌دهد؟ سریال‌های تلویزیونی و حتی خبرها و برنامه‌های وسیع دیگر عملا در بستر فرهنگ مصرفی، ارزش‌های فرهنگ مصرفی را دنبال می‌کنند. رسانه، کاری جز این نمی‌کند؛ به این دلیل که رسانه‌ها، خودشان هم محصولی برای فرهنگ مصرفی و هم پیشران اصلی ایدئولوژی فرهنگ مصرفی هستند؛ مثلا تلویزیون، خود بخشی از فرهنگ مصرفی و در عین حال، ترویج کننده ایدئولوژی فرهنگ مصرفی‌ست. به این معنا که تلویزیون از طریق تبلیغ کالا و خدمات به ما می‌گوید معنی زندگی را می‌توان از طریق کالا و خدمات، خرید و لازم نیست آن را از دین بگیرید؛ البته فقط آگهی‌های تجاری نیست؛ شما فرض کنید سریال تلویزیونی نگاه می‌کنید مبلمان، کالای لوکس، مدیریت بدن و آرایش، لباس، پوشش و همه چیز را در آن می‌بینید.

تبلیغات و برنامه‌های رسانه‌ای رادیو، تلویزیون، شبکه های ماهواره و ... می‌گویند می‌توانید به خوشبختی و راه حل‌های مسائل زندگی از راه تملک کردن و داشتن کالاها برسید. از این طریق رسانه‌ها، نقش تعیین کننده‌ای در برساختن امیال و شکل دادن نگرش‌ها و باورهای مردم ایجاد می‌کنند؛ مهم ترین وظیفه دین این است که منبعی برای معنای زندگی باشد ولی الان این کار را تلویزیون، شبکه‌ها و اینترنت می‌کنند؛ اما این بار معنای زندگی را به طوری منتقل می‌کنند که مثلا صد متخصص گریمور و نورپرداز جمع شدند و بدن یا چهره یک خانم یا آقا را به شکلی خاص و رویایی در یک فیلم تبدیل می‌کنند به یک موجود، از نظر جنسی، شهوت ناک و یا، از نظر اخلاقی، اسطوره‌ای و امثال اینها. مردم احساس می‌کنند با تماشای این فیلم و دنبال کردن آن، زندگی‌شان را معنا می‌کنند. اینجا دیگر اسطوره‌ها و داستان‌های دینی معنایشان را از دست می‌دهند. شما دیگر لازم نیست داستان فیضل بن عیاض و داستان یک صوفی را بخوانید و دیگر لازم نیست سرمشق شما شمس و مولانا و یا کسی دیگر باشد؛ شما می‌توانید یک هنرپیشه زیبا را پیدا کنید یا یک ورزشکار، که از طریق فوتبال یا ورزش‌های دیگر، ثروت آنچنانی پیدا کرده و دائما در رادیو و تلویزیون و مطبوعات دیده می‌شود و میلیون میلیون طرفدار دارد.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha