گروه فرهنگ و هنر«سدید»؛ دکتر اسماعیل امینی، شاعر، طنزپرداز، نویسنده، پژوهشگر و داور جشنوارههای ادبی است. دکتر امینی در بخش نخست این گفتگو از ادبیات پایداری در تاریخ ادبیات ایران و لزوم بازاندیشی در تعریف این مفهوم سخن گفت. در این بخش نیز ایشان از نسبت ادبیات پایداری ایران با همتایانش در کشورهای عربی و... میگوید.
درست است که در همه دورهها افراد مخالف و موافق با ادبیات رسمی یا تفکری که به صورت رسمی ترویج میشده، وجود داشته و دارد، اما همگان میدانند که جنگ ایران و عراق به صورت ناخواسته و ظالمانه بر کشور ما تحمیل شد. حتی کسانی که مخالف روایت رسمی هستند هم بر این موضوع صحه میگذارند و شرکتکنندگان در جنگ را میستایند که اجازه ندادند ذرهای از خاک وطن در اختیار بیگانگان قرار بگیرند. مقاومت هشتساله مردم هم در مقابل این ظلم، مثالزدنی و بینظیر بود. سؤال اینجاست که چرا اشعار مربوط به این حوزه هرگز نتوانست از دایره سرزمین مادری خارج شود؟ در حالی که بهعنوانمثال شاعران مقاومت فلسطین، شهرتی جهانی دارند و اشعار آنان در بسیاری از کشورها ترجمه شده و مورد استقبال قرار گرفته است.
امینی: دلایل و زمینههای اجتماعی این موضوع در حوزه تخصص من نیست، اما اگر درباره ادبیات بخواهیم مقایسه کنیم، ادبیات عرب به نسبت زبان و ادبیات فارسی ارتباط بیشتری با جهان دارد؛ هم به دلیل ماهیت زبان عربی و هم بهخاطر اینکه تعداد کشورهای عربی بیشتر است. به علاوه اینکه در کشورهای عربی، علاوه بر زبان عربی، زبان دیگری هم رایج است؛ مثلاً در الجزایر زبان فرانسوی، در بیروت فرانسوی و انگلیسی و در مصر انگلیسی رایج است و بهسادگی میتوانند آثار را ترجمه کنند. همچنین شاعرانی مانند محمود درویش و نزار قبانی در همان لحظه سرودن اشعار، به قابلیت ترجمه دقت میکنند؛ چون به زبان خارجی احاطه دارند و ارتباط مستقیم با ادبیات غرب دارند و به فکر عرضه این آثار در سطح خارج از کشور خود هستند که ما این را نداریم.
روایت فلسطینیها از مقاومت در برابر صهیونیستها و حتی مقاومت در برابر مرتجعین عرب، روایتی عینی است. این موضوع در شعر عرب و شعر فلسطین با جزئیات بسیار دیده میشود؛ چون همه این افراد مستقیماً و از نزدیک با این مسائل درگیرند.
دلیل دیگر این است که در فلسطین، مسئله حاکمیت رسمی و روایت رسمی اساساً وجود ندارد. فلسطین مجموعهای از گروههای قدرت است با گرایشهای مختلف - از اسلامگرا و ملیگرا و قومیتگرای عربی و انواع گروههای چپ و مارکسیستی - وجود دارند که هر کدام نظام فکری خود را دارند و اشعار خود را تولید میکنند. پس یک روایت غالب رسمی وجود ندارد؛ زیرا دولت غالب ندارد و طبعاً امکانات و بودجه و مواردی که ما داریم، آنها ندارند. به همین دلیل، واقعی بودن شعرشان تحتتأثیر سیطره حاکمیت قرار نمیگیرد.
روایت عینی از مقاومت در فلسطین
آیا دلیل موفقیت شاعران فلسطینی این نیست که محور اصلی گفتهها و نوشتهها و از جمله شعر آنها ملیگرایی است؟
امینی: خیر، همه آنها ملیگرا نیستند؛ به طور مثال چپیهای آنها دنبال جهانوطنی هستند. اسلامگراها هم آنچنان ملیگرا نیستند و به دنبال وحدت اسلامیاند. اما روایت فلسطینیها از مقاومت در برابر صهیونیستها و حتی مقاومت در برابر مرتجعین عرب، روایتی عینی است؛ انتزاعی و فانتزی نیست و توجیهگر چیزی هم نیستند. این موضوع در شعر عرب و شعر فلسطین با جزئیات بسیار دیده میشود؛ چون همه این افراد مستقیماً و از نزدیک با این مسائل درگیرند. مثلاً آنها گذرنامه ندارند؛ چون کشور ندارند و زندگی تثبیت شدهای ندارند. هر جا بروند با هر درجه اجتماعی، پناهنده و آواره و بیگانه محسوب میشوند و این موضوع هر روز در زندگی آنها وجود دارد.
اما فضاهای مشترکی که در اشعارشان وجود دارد مانند آوارگی و غصب شدن کشورشان، باعث میشود ادبیاتشان در سطح جهانی برجسته شود. آیا ما نمیتوانستیم در شعر و ادبیات پایداری خود همین کار را انجام دهیم؟ یا دستکم تا حدودی به فضاهای اینچنینی نظر داشته باشیم؟
امینی: همانطور که گفتم بهطورکلی ما نه فقط در این موضوع، بلکه در گونههای دیگر از جمله شعر تغزلی و عاشقانه هم به این توجه نداشتیم که شعرمان بهصورت جهانی عرضه شود.
سفارش استاد صفارزاده به شعرا چه بود؟
یکی از مواردی که به جهانیشدن شعر مقاومت فلسطین کمک کرده، استفاده از زبان مشترک است؛ زبانی که برای همه نسلها و همه انسانها مفهوم است و فراسرزمینی و فرا قارهای است؛ بهعنوانمثال آنها سرزمین خود را معشوقه و زن در نظر میگیرند و به همین دلیل بسیاری از مردم عادی از نزار قبانی نقلقول میکنند، در حالی که حتی اصل شعر او را هم درک نمیکنند، اما این اشعار را میخوانند و لذت میبرند. درباره ادبیات و شعر پایداری ما این اتفاق نیفتاده است. نظر شما در این باره چیست؟
امینی: بله حق با شماست؛ به این دلیل که آنها با رهاوردهای جدید ادبیات اروپا و ارائه شعر آشنا بودند و همینطور به لحاظ ذهنیت و آشنایی با نظریهها و موارد این چنینی، به گونهای شعر میگفتند که قابلیت ترجمه داشته باشد. در کشور ما خانم طاهره صفارزاده این طور بودند. ایشان چون استاد زبان و ادبیات انگلیسی بودند، هم زمان شعر انگلیسی هم میگفتند. خانم صفارزاده سفارش میکردند به گونهای شعر بگویید که جهانی شود و به جهانیشدن شعرتان بیندیشید. میگفتند اینطور نباشد که ما با مجموعهای از اشارات و تلمیحات و ارجاعات و نشانههایی که فقط برای خودمان آشناست، شعر بگوییم.
نکته قابل توجه دیگر این است که امروزه ادبیات و شعر پایداری در کشور ما فقط منحصر به دفاع مقدس شده، در حالی که تاکنون حداقل به لحاظ کمّی آثار بسیار زیاد و متنوعی در این حوزه به نگارش درآمده است. آیا بهتر نیست به موارد دیگر که موضوعات به روز تر و داغتری هستند و بیشتر جای کار دارند هم پرداخته شود؟ از جمله اینکه در وضعیت فعلی، تحریمهای ظالمانهای بر مردم ما تحمیل میشود و مقاومت مردم در برابر این بیداد میتواند موضوع بسیار جالب و تأثیرگذاری برای خلق شعر و آثار ارزشمندی شود که صدای مظلومیت ایران را به گوش همه برساند.
امینی: ببینید ما در فضایی قرار گرفتهایم که پر از سوءتفاهم است. اگر هنرمند و شاعر بخواهد وارد این فضا شود و از تحریم صحبت کند، اولین حرفی که زده میشود این است که میگویند از جایی پول گرفته تا فرافکنی کند و مشکلات را بر گردن تحریم بیندازد؛ زیرا سخنگویان رسمی حاکمیت همواره برای گریز از پاسخگویی به این ارجاع دادهاند که ما تحریم هستیم. به طور عام هم اگر هم راجع به تحریم و ظالمانه بودن و غیرانسانی بودن آن اثری تولید شود، واکنش اغلب مردم این است که اصلاً چرا خود را در شرایطی قرار دادیم که تحریم بر ما اعمال شود؟ همین واکنش و زمینهای که در جامعه ما وجود دارد، تا حدودی فرصت نزدیکشدن به این مورد را از ما سلب میکند.
ما در فضایی قرار گرفتهایم که پر از سوءتفاهم است. اگر هنرمند و شاعر بخواهد وارد این فضا شود و از تحریم صحبت کند، اولین حرفی که زده میشود این است که میگویند از جایی پول گرفته تا فرافکنی کند و مشکلات را بر گردن تحریم بیندازد.
البته تحریم یک مثال بود. ادبیات پایداری میتواند موضوعات دیگری را هم پوشش دهد، اما چرا این کار را انجام نمیدهد؟
امینی: علت این است که در جامعه ما، به جای اینکه به واکنش طبیعی هنرمندها تکیه شود، این مدیران فرهنگی هستند که راه را مشخص میکنند. آنان برای همه برنامه میریزند که چه بگویید و چه نگویید! وقتی دیگری به جای هنرمند و شاعر تصمیم میگیرد، این وضعیت ایجاد میشود؛ بنابراین کسانی که دلسوزند و شاعران خوب روزگار ما هستند و با اندیشه اسلامی هم همراهاند، سکوت میکنند که در معرض سوءتفاهم قرار نگیرند.
دستگاههای فرهنگی به جای اینکه سیطره پیدا کنند و نظریه دهند و جهتدهی کنند، باید از گفته صاحبنظران این حوزه پشتیبانی کنند، اما متأسفانه غالباً این طور بوده که گفتهاند در صورتی پشتیبانی خواهید شد که سخنان ما را به زبان بیاورید و همین باعث شد که بسیاری از بزرگان سکوت کردند و منزوی شدند و نسل جوان حتی اسم آنها را هم نشنیدند.
شعر و ادبیات نباید در جدالهای انتخاباتی مصرف شود
همین مسئله باعث شده ادبیات دفاع مقدس از بدنه ادبیات کل کشور فاصله بگیرد؟
امینی: متأسفانه همینطور است. نشانههایی که در شعر میآید، با زمینههایی همراه شده که آن زمینهها در معرض سوءتفاهم است. کسانی که سرنخ برنامهریزیهای فرهنگی دستشان بود به این توجه نکردند که این نشانههای عمومی مانند شهید، جانباز، مقاومت، صبوری و...نباید مصرف روزمره شود. مثلاً نباید در جدالهای انتخاباتی مصرف شود. جدالهای انتخاباتی باید بر اساس برنامه اقتصادی و اداره کشور و این مسائل باشد، نه بر اساس بنیانهای اعتقادی و ارزشی، اما شاهدیم که به جای اینکه برنامهای برای اقتصاد، اداره کشور و نظام اجتماعی داشته باشند، از شعارهایی استفاده میکنند که وقتی این دو ملازمت پیدا میکند، تداعی میکند؛ یعنی وقتی شاعر هم از این نشانهها و موضوعات مقدس استفاده میکند، تصور میشود که از همین بازیهای رقابت قدرت است.
در پایان چه پیشنهادهایی دارید برای پیشرفت ادبیات پایداری هم در فرم و هم در محتوا که بتوان آن را پرورش داد و بهتر به نسل جدید منتقل کرد؟
امینی: در گذشته کسانی که باتجربه بودند با شاعران جوان ارتباط مستقیم داشتند، از جمله آقای صالحی در گیلان و آقای باقری در سیستان و بلوچستان، هر کدام محور و قطبی بودند که شاعران جوان دور آنها جمع میشدند و با انتقال مستقیم تجربهها، دانستهها و اندوختههای آنان منتقل میشد. یا مثلاً در دفتر شعر جوان، قیصر امینپور، ساعد جوان، عبدالملکیان، سید حسن حسینی بودند. امروز این ارتباط تقریباً از بین رفته است و بخشی از آن را برنامهریزان فرهنگی با منحلکردن انجمنها و جلسات و سختگیریها انجام دادند. این بزرگان، سرمایهاند و نمیتوان به راحتی فرد دیگری را منصوب کرد. بعضی از این افراد بزرگ جایگزین ندارند. قیصر امینپور در سروش نوجوان، بدون هیچ چشمداشتی تعداد بسیاری زیادی از جوانان را پرورش داد؛ اما او را اخراج کردند و جایگزینی برای او وجود نداشت. این بیمهریها و دخالتها، دلسردی ایجاد میکند. در حال حاضر هم بهترین راه، حفظ این ارتباط است؛ چون اگر این بزرگان و اساتید را برانیم، سرنخ کار دست کسانی میافتد که تجربه ندارند و دنبال شهرتاند و وضعیت همین میشود که الان هست.
در زمینه محتوا هم موضوعات مختلفی هست که میتوان مثال زد؛ از جمله مشغولشدن به مصرف که یکی از ابتلائات بزرگ است و در همه جای دنیا هنرمندان و روشنفکران و متفکرانی دارند که با این موضوع در ستیزند. آمار داده بودند که در سال میلیونها تن لباس تولید میشود که بدون مصرف از فروشگاهها برمیگردد و تبدیل به زباله میشود. گویی جنون مصرف جزئی از فرهنگ جهانی است.
یا یکسانسازی همه چیز از جمله چهره و آرایش و لباس و طرز غذاخوردن و چیدمان وسایل منزل و حتی پسند موسیقی که در تمام دنیا دارد صورت میگیرد. اینها مواردی است که روشنفکران همه دنیا درباره آن تأمل میکنند و در آثاری چون شعر و موسیقی و فیلم واکنش نشان میدهند.
آیا مراکزی در کشور داریم که این موضوعات را به جوانان انتقال دهد؛ مراکزی مانند بنیاد حفظ آثار و حوزه هنری که لااقل هنرمندان، نویسندگان و شاعران جوان را آگاه کند که این موضوعات مرتبط با ادبیات پایداری هستند و جای کار دارند؟
امینی: جایی که با بودجه عمومی اداره شود، نمیتواند این موضوعات را پشتیبانی کند؛ چون دوباره دچار همان مشکل میشود که منویات و اولویت آن دستگاه را باید در نظر بگیرد. این مرکز در دانشگاهها میتواند تشکیل شود، نه در دستگاههای رسمی که به بودجه عمومی وصل است. آقای امیرخانی در نفحات نفت این موضوع را بیان کردهاند که انگار همه کارهای فرهنگی ما مانند بشکههای کوچک و بزرگ است که به تانکر بزرگ نفت متصل است و بستگی به این دارد که لوله آن چقدر قطر دارد و چه مقدار پول نفت برای آن در نظر گرفته میشود که بتواند کار کند.
/انتهای پیام/