گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ «یاسر قاضی» [1] از اندیشمندان مسلمان اهل آمریکا در یادداشتی که وبسایت شبکه خبری «الجزیره» آن را منتشر کرده است به موضوع مبارزه جامعه مسلمانان آمریکا با عادیسازی سبک زندگی LGBTQ در جامعه و آموزش مفاهیم مرتبط با آن در مدارس آمریکا پرداخته است. به گفته وی، نگرانی خانوادههای مسلمان قابلدرک است؛ چرا که در برخی از مدارس به کودکان سهساله آموزش میدهند که همجنسگرایی و تغییر جنسیت مسائلی کاملاً عادی هستند. کودکانی که فاقد تفکر انتقادی و قدرت تشخیص هستند؛ در معرض اینگونه آموزشها قرار میگیرند. وی تأکید میکند که جامعه مسلمانان آمریکا در مبارزه خود با همجنسگرایی نباید با گروههای راست افراطی آمریکا وارد اتحاد سیاسی شود؛ اتحادی که یک بار مسلمانان بعد از ۱۱ سپتامبر با چپها وارد آن شدند و اشتباه بودن این اتحاد سیاسی اکنون مشخص شده است. «یاسر قاضی» مینویسد مسلمانان برای همراهی با جریانات سیاسی در آمریکا نباید از اصول اساسی ارزشی خود که ریشه در آموزههای اسلامی دارد عقبنشینی کنند.
نگرانی والدین مسلمان از آموزش همجنسبازی در مدارس
ما شاهد اقبال به یک پدیده منحصربهفرد هستیم؛ مسلمانان در غرب در خط مقدم جنبشی اجتماعی هستند که فراتر از هر دین یا قومیتی است. برای کسانی که این اخبار را دنبال میکنند، اعتراضات والدین در سراسر ایالات متحده و کانادا علیه مدارسی که میخواهند به دانشآموزان محتوایی درباره مقبولیت سبک زندگی LGBTQ آموزش دهند، بالا گرفته است. در حالی که والدین از همه اقوام و مذاهب درگیر این موضوع هستند، والدین مسلمان در همه این موارد چه بهعنوان سازماندهنده و چه معترض نقش اصلی را ایفا کردهاند و حضور بسیار مشهود آنها در رسانههای اجتماعی موج ایجاد میکند.
نگرانی والدین قابلدرک است. برای مثال در مریلند، مدارس یک ناحیه، کتابهایی را تأیید کرده است که همجنسگرایی و تغییر جنسیت را بهعنوان واقعیتهای عادی برای کودکان سهساله موردبحث قرار میدهند. این تلقین ایدئولوژیک مورد حمایت از سوی دولت به کودکان نوپایی است که بهسختی میتوانند جملات کاملی بسازند و فاقد هر نوع تفکر انتقادی هستند.
مسلمانان در غرب در خط مقدم جنبش اجتماعی مخالفت با آموزش و عادیسازی مسائل مرتبط با همجنسبازی هستند.
والدین وظیفه الهی و حق قانونی دارند که به فرزندان خود آموزش و راهنماییهای اخلاقی ارائه دهند. این شامل حق والدین و فرزندانشان برای رد ایدئولوژیهایی است که با عقاید آنها در تضاد است. با این حال، نهادهای ظاهراً سکولار مانند مدارس دولتی اکنون اینطور دیکته میکنند که دانشآموزان باید ایدئولوژی همجنسگرایی (LGBTQ) را بپذیرند و تأیید کنند. این در حالی است که یک معلم در ادمونتون کانادا به تازگی به یک دانشآموز مسلمان گفته است که اگر از انجام این کار خودداری کنند دیگر به کانادا تعلق ندارد.
موضوع سیاسی یا اخلاقی؟
به عنوان یک مسلمان، ما از وادارشدن به پذیرش چیزی که ایمانمان قاطعانه آن را محکوم میکند، خودداری میکنیم. این یک موضع سیاسی نیست؛ بلکه یک اصل اخلاقی است. بیانیه اخیری که من به تهیه آن کمک کردم، با عنوان «پیمایش تفاوتها؛ تبیین اخلاق جنسی و جنسیتی در اسلام» توسط بیش از ۳۰۰ عالم و مبلغ اسلامی در سرتاسر آمریکای شمالی امضا و تأیید شده است. در این سند، ما موضع غیرقابلمذاکره و هنجاری اسلامی در مورد جنسیت و اخلاق جنسی را بهصراحت و به وضوح بیان کردهایم. ما معتقدیم که این بیانیه به والدین، مربیان، دانشآموزان و متخصصان مسلمان این امکان را میدهد تا بدون ترس از مجازات قانونی، حق خود را برای داشتن دیدگاههای مذهبی خود تثبیت کنند. در اغلب اوقات، کسانی که میخواهند مطابق با جریان اصلی و اخلاقی مبتنی بر خانواده زندگی کنند، در صورت امتناعِ حمایت از رویدادهای همجنسبازی، متهم به تعصب و «همجنسگرا هراسی» میشوند. بسیاری برای داشتن چنین باورهایی از پیامدهای اجتماعی آن میترسند.
بدتر از آن، انتظار دارند که کودکان در رویدادهایی که در نمایشهای آنها مردان و زنان لباسهای جنس مخالف را میپوشند و برای بچهها داستان نقل میکنند، شرکت کرده و سایر اعمالی که توسط بسیاری از افراد با ایمان، غیراخلاقی تلقی میشود، برای بچهها به نمایش گذاشته میشود. این بیانیه میخواهد مرجعی باشد تا به هیئتمدیره مدارس و کارفرمایان نشان دهد که چرا مسلمانان باید ترجیحاً از فعالیتهایی که با آرمانهای دینی ما در تضاد است معاف شوند. این بیانیه کاملاً غیرحزبی است و بیان میکند که امضاکنندگان «متعهد به همکاری با افراد از همه گرایشهای مذهبی و سیاسی برای حمایت از حقوق قانونی جوامع مذهبی برای زندگی بر اساس اعتقادات مذهبی خود و اجرای عدالت برای همه هستند»
با وجود چنین اعلامیههای واضحی مبنی بر عدم حزبگرایی و با اینکه معترضان - از مریلند تا اتاوا - اصرار دارند که آنها به جای وفاداری سیاسی، بر تعهد اخلاقی تأکید میکنند، گروههای خاصی بر تبدیل آن به یک مسئله حزبی اصرار دارند. کسانی که خود را به ایدئولوژی لیبرال چپ متعهد کردهاند (از جمله برخی از مسلمانان مترقی) از هر چیزی جز تأیید و پذیرش کامل همه خواستههای مبتنی بر همجنسگرایی خشمگین و شرمنده هستند. آنها به تجربه خود ما از ظلم به عنوان یک اقلیت مسلمان اشاره میکنند و میگویند که ما باید با دیگر گروههای به حاشیه رانده شده، رفتار متقابل نشان دهیم؛ حتی اگر طرفداران، اغلب از نشاندادن همان حساسیت در مورد موضوعاتی که ما مقدس میدانیم خودداری میکنند.
همسویی مسلمانان و گروههای راست افراطی در آمریکا در مخالفت با همجنسگرایی نباید به اتحاد سیاسی با این گروههای سیاسی منجر شود.
این واقعیت که رسانههای محافظهکار بستری را برای والدین مسلمان فراهم کردهاند تا نارضایتیهای خود را در میان بگذارند، گواه قاطعی است بر این که معترضان و همه ما که مخالف آموزش دستور کار «LGBTQ» در مدارس هستیم، خود را با گروههای راست افراطی، از جمله برتریطلبان سفیدپوست، همسو میکنیم. اما مسئله اینطور نیست. مطمئناً دوستی ناگهانی گروهها و رسانههای محافظهکار سیاسی با مسلمانان، برخی از جامعه را وسوسه میکند تا پس از معاشقه قبلی با چپها، برای ایجاد اتحادهای جدید با راست سیاسی عجله کنند. آنها دوباره در حال تکرار اشتباه خود هستند. مسلمانان در سرتاسر آمریکای شمالی باید ارزشهای اخلاقی خود را در ریشههای محکم ایمان خود جستوجو کنند نه در یک ایدئولوژی سیاسی خاص.
درسی از ۱۱ سپتامبر
برای درک اینکه چرا این تمایز بسیار مهم است، باید به درسی از گذشته نزدیک به خود توجه کنیم. بلافاصله پس از ۱۱ سپتامبر، اسلام در آمریکای شمالی با یک بحران وجودی مواجه شد. مسلمانان به طور گسترده بهعنوان دشمن معرفی شدند. علمای مسلمان از آمریکا اخراج شدند. مردان مسلمان ریشو و زنان محجبه، مورد آزار و اذیت قرار گرفتند. آنها به طور تصادفی مورد بازجویی قرار گرفته و در فرودگاهها بازداشت شدند. بسیاری از نمازگزاران از خواندن نماز در مساجد اجتناب میکردند و حتی برخی از مسلمانان نام کوچک خود را تغییر دادند. واقعیت زندگی مسلمانان در آمریکای شمالی در دهه اول این قرن، ترس، اضطراب و بیگانگی شدید بود.
خصومت آشکار راست سیاسی آمریکای شمالی با اسلام و مسلمانان به شدت در تضاد با چپ نسبتاً همدل بود. برای بقای عملگرایی سیاسی، مسلمانان به سمت احزاب سیاسی لیبرال کانادا و ایالات متحده هجوم آوردند. این نهادهای چپ به مسلمانان بهترین فرصت را برای زنده ماندن در برابر نیروهای ضداسلامی که عمدتاً توسط راست محافظهکار نمایندگی میکردند، میدادند؛ اما در آغوش گرفتن چپ، به معنای پذیرش یک بسته کامل از مسائلی بود که برخی از آنها از نظر ایدئولوژیک با اخلاق اسلامی - مانند مبارزه با نژادپرستی - همسو بودند، در حالی که برخی دیگر - مانند قانونی کردن مواد مخدر - چنین نبودند.
بسیاری از مسلمانان با سیاست نه به عنوان ابزار بلکه به عنوان یک ایدئولوژی برخورد کردند. آنها برای حل ناهماهنگی شناختی بین تعهدات سیاسی و اعتقادات مذهبی خود انگیزه داشتند. حتی اگر این به معنای بازتفسیر ریشهای ایمان برای اجازهدادن به چنین سازگاری باشد. برخی از مترقیانی که خود را با اسلام یکی میدانستند، برای اولینبار در ۱۴ قرن، ادعا کردند که قرآن اشتباه برداشت شده است و در تفسیر صحیح آن، سبک زندگی جنسی جایگزین و ازدواجهای همجنسگرا را تأیید میکند.
برای روشنشدن بحث، آنها گفتند که شریعت اسلام بین میلی که به خودی خود گناه نیست و عملی که میتواند گناه باشد تفاوت قائل میشود. کسانی که با امیال نفسانی همجنسگرایی دست و پنجه نرم میکنند اما مایل به رعایت قوانین اسلامی هستند، برادران ایمانی کامل ما هستند و سزاوار محبت و حقوق مؤمنان هستند. آنها در مقابل کسانی قرار میگیرند که قوانین اسلامی را زیر پا میگذارند و به نافرمانی خود افتخار میکنند. به ویژه سیاستمداران و تأثیرگذاران مسلمان باید مراقب باشند که ادعاهای مذهبی خلاف را از طرف دین ما مطرح نکنند. حضرت محمد صلیالله علیه و آله در روایتی معتبر میفرمایند: «مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود». مسلمانانی که به درستی از انحطاط اخلاقی در جامعه ما خشمگین هستند، باید محتاط باشند که به سمت جریانات افراطی گرایش پیدا نکنند. سیاست ما، ایدئولوژی ما نیست و ایدئولوژی ما نه چپ است و نه راست. ایدئولوژی ما در ایمان تزلزلناپذیر ما، مبتنی بر عقیده تغییرناپذیر ما و ریشه محکم در کلمات جاودان خدا و تعالیم رسول نهایی او دارد. ما یک «امت وسط» هستیم و همانطور که قرآن میگوید، نقش ما این است که الگوهای اخلاقی برای بشر باشیم. (سوره بقره، آیه ۱۴۳)
[1] . Yasir Qadhi
/انتهای پیام/