گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ بررسی سیر تغییرات نهاد خانواده و شناخت نوع آن در حال حاضر از ابتداییترین ملزومات سیاستگذاری این حوزه است. تغییراتی که خانواده گسترده در ایران تجربه کرد و هم اکنون هم بهسوی خانواده هستهای میرود، ابعاد متعددی دارد که باید برای ترسیم یک سیاست درست، آن را شناخت. از سوی دیگر، برخی آسیبها در حوزه عمل و نظر نیز باعث شده تا مسیر سیاستگذاری خانواده چندان روشن نباشد؛ بنابراین برای بررسی بهتر این آسیبها و تغییرات نهاد خانواده در ایران، با مرضیه شعربافچی زاده - مدیر مرکز اندیشهورزی زنان - گفتوگویی انجام دادیم که مشروح آن در ادامه آمده است.
سیر تطور نهاد خانواده در ایران
در ابتدای بحث بفرمایید که خانواده در ایران چه اشکالی داشته و ویژگیهای آن به چه صورت بوده است؟
شعربافچی زاده: زندگی در ایران بر مبنای خانواده گسترده بوده است. قبل از انقلاب و اوایل انقلاب این شکل از خانواده وجود داشت. چند اتاق تو در تو و یک حیاط مشاع که چند خانواده در کنار یکدیگر زندگی میکردند. چهبسا آشپزخانه هم مشاع بود و خانوادهها کمککار هم بودند. این سبک خانواده، مزیتها و معایبی داشت. یک مزیتش این بود که خانوادهها کنار هم بودند و کار مشترک زیادی انجام میشد. مسائل سخت خانهداری راحتتر پیش میرفت و بچهها، همبازی داشتند و از طرف بقیه مادرها حمایت میشدند. با اینکه خیلی زندگیها تو در تو و عیان بود، از طرف دیگر فراغتهایی برای مادرها وجود داشت. مثل اینکه نگران مراقبت و نگهداری از بچهها نبودند و اگر کاری بیرون از منزل داشتند، بقیه کمک میکردند. خیال مادر راحت است؛ چون کسانی هستند که از بچههای او نگهداری کند.
به مرور زمان و با عوضشدن سبک زندگی، متأثر از فرهنگ غرب، مردم به خانواده هستهای و استقلال بیشتر، میل پیدا کردند. اشکالی که خانواده گسترده داشت، اشتراک و اختلاط بود و لذا افراد به دنبال حریم امن و شخصی شده برای خودشان بودند. به همین جهت به تشکیل خانوادههای هستهای روی آوردند. طبق تعریف جامعهشناختی، خانواده هستهای از والد و فرزندان تشکیل میشود و دیگر عمه و عمو و خاله و دایی وجود ندارد و افراد به طور مستقل در خانههایی که مخصوص خودشان است زندگی میکنند. چنین اتفاقی در ایران هم افتاد. بزرگترین مزیت این خانواده، عدم اختلاط بود. هرکسی میتوانست زندگی شخصی و خصوصی خودش را داشته باشد؛ بدون اینکه کسی بخواهد در آن دخالت کند. اما به مرور زمان، اشکالاتی نیز به وجود آورد؛ اولاً بهواسطه سبک زندگی خانواده هستهای، پدربزرگ و مادربزرگ نیز بهصورت تنها زندگی میکنند و در زمان کهولت سن و سالمندی تنها میشوند. بهخصوص در کلانشهرها به علت مسافت زیاد، مراقبت از آنها سخت است.
از طرف دیگر، با توجه به اشتغال زنان و یا مشغول به تحصیل بودن و دیگر کارهایی همچون خریدکردن و باشگاه رفتن و... که با حضور فرزند برایشان امکانپذیر نیست، فرزندآوری کاهش یافت. یک خانم با بچه نمیتواند به باشگاه و یا خرید برود. یک مادر نمیتواند در کافیشاپها به دورهمی برود یا برای تحصیل نمیتواند به دانشگاه برود.
مادربزرگها؛ کلید حل معضل کاهش جمعیت!
برای خانمهای خانواده هستهای، هرچند خودشان برنامهریز هستند و مجبور نیستند تابع جمع باشند و برنامهها را با بقیه هماهنگ کنند. اما وقتی زندگی مشترکشان وارد فاز فرزندآوری میشود، تازه مشکلات خودشان را نشان میدهند. همین یکی از دلایلی است که فرزندآوری کم شده است. به همین جهت فرزندآوری به معنای تزاحم با منافع فردی است و به چشم مسئولیت به آن نگاه نمیشود؛ در حالی که وجود یک مادربزرگ، خیلی از این مشکلات را حل میکند؛ زیرا در سنی است که دوست دارد با نوهاش همصحبت شود و کارهای بیرون از خانه را ندارد و از وقت گذراندن با فرزند لذت میبرد. چیزی که ممکن است مادر، به جهت داشتن چند کار همزمان نتواند انجامش دهد.
مادربزرگ میتواند بچه را سرگرم کند و دیگر نیازی به مهدکودک یا گرفتن پرستار شخصی نیست. صبح زود بیدار کردن و بردن به محیط دیگر و برخی معضلات مانند تعطیل بودن مهدهای کودک به دلیل آلودگی هوا در کلانشهرها نیز در این مدل وجود ندارد. الان نوهها از حضور پدربزرگ و مادربزرگ محروم هستند. از این مقایسه دو نوع خانواده، چه نتیجهای میتوان گرفت؟ اینکه الان با توجه به زندگی پرمشغله و شرایط کلانشهرها، سیستم بهینه زندگی میتواند خانههای نزدیک به هم باشد؛ یعنی فرزندان در همان محله پدر و مادر منزل اختیار کنند و ساکن شوند.
آیا سیر تغییر خانواده گسترده به هستهای در ایران هم مانند غرب پیش رفته است یا خیر؟ و این که امروز در ایران با چه نوع خانوادهای مواجه هستیم؟
شعربافچی زاده: ما الزاماً مثل خانواده غربی نشدهایم. اولاً که خانواده هستهای غرب با یک والد هم امکان وجود دارد. ما وقتی که یک دختر یا پسر مجرد تنها زندگی میکند، به آن خانواده نمیگوییم. بله، ممکن است به یک زن یا مرد که همسر ندارند ولی با فرزندانشان زندگی میکنند، خانواده اطلاق شود. از سوی دیگر، درست است که از والدین دور هستند و جدا زندگی میکنند، ولی رسیدگیها و ارتباط نسبی وجود دارد. حتی اگر وقت نداشته باشند، دغدغه دارند و این پیوند عاطفی وجود دارد.
در دنیا نیز شاهدیم که به سمت برگشت به سوی خانواده پیش میروند. ما میتوانیم یک تداعی داشته باشیم؛ به این صورت که افراد کنار هم زندگی بکنند، ولی حریم شخصی هم رعایت شود. البته لازم است که عدم دخالت در حریم خصوصی افراد آموزش داده شود. فیلم «پدرسالار»، رفتن جامعه سنتی به سمت مدرن را خیلی خوب توضیح میداد. نهایتاً شخصیت سنتی فیلم، به شکل میانهتری، شیوه زندگی جداگانه مدرن را پذیرفت. یعنی حریم شخصی افراد حفظ شود ولی از هم دور نباشد. اتفاقی که به نظرم باید در جامعه ما رخ دهد.
خانواده؛ نهادی بیجایگزین
با توجه به این شکل از خانواده که در ایران ترسیم شد، به نظر شما چه کارکردهایی در خانواده ایرانی وجود دارد که باید به سمت تقویت آن رفت و وجه مثبت آن است؟ از سوی دیگر، چه کارکردهایی تضعیف شده و باید به سمت احیای آن پیش رفت؟
شعربافچی زاده: اولین کارکرد، حمایت و امنیت بخشی است. جایی که فرد میداند میتواند به آن پناه ببرد و آن جمع، نسبت به او خیرخواه هستند، خانواده است. در حال حاضر، خیلی از جمعها وجود دارد که میتواند کارکرد حمایتی داشته باشند؛ ولی لزوماً همیشه خیرخواه نیستند. در خانواده منافع جمعی مهم است و تکتک افراد برای هم مهم هستند. در ارتباط ببین زن و شوهر، ارضای نیاز جنسی مسئلهای است که قرار نیست در جای دیگری تأمین شود. در ارتباط با بچهها هم شبکه محارم وجود دارد؛ عمو، دایی و برادر برای دختر و برای پسر، خاله و عمه، امنیت بخشی جنسیتی را تأمین میکنند. در واقع، محبتی که بچهها از اعضای خانواده میتوانند بگیرند، باعث میشود که نیازی نداشته باشند تا از هر کسی در جامعه، طلب محبت کنند و آسیب ببینند. این نیاز به تقویت دارد.
شکافی که بین فرزندان و خانوادههای آنان وجود دارد، کمی باعث میشود تا تکیهگاه بودن خانواده از دست برود؛ زیرا مفاهمه و دیالوگ بین آنان و والدینشان کم میشود. این مهم است که این ارتباط آموزش داده شود و افراد متوجه این جایگاه خاص خانواده در جامعه شوند که بدیلی برای آن وجود ندارد.
یک بحث دیگر، کارکرد حمایت مادی است که قبلاً نیز خانواده داشته است، اما الان کمرنگتر شده است؛ زیرا مثلاً خودِ خانواده مستأجر است و نمیتواند مثل قبل برای فرزندانش خانه تهیه کند.
در خصوص تضعیف کارکردها، در قدیم، بزرگتر، ریشسفیدی و جایگاه مشورتی وجود داشته است که همه به آن اشخاص رجوع میکردند. اما الان، بزرگترهای خانواده جایگاه مشورتی خود را از دست دادهاند و کمتر به آنان رجوع میشود. فرزندان اعتمادشان را به خانواده از دست دادهاند. بخشی از این بیاعتمادی، بهخاطر این است که از سوی خانواده درک نشده و شماتت شدهاند. از سوی دیگر، فضای مجازی و نهادهای مشاورهای نیز در این کمرنگشدن نقش مشورتی بزرگترها تأثیر داشته است؛ بنابراین احیای این جایگاه «بزرگتری» و محل رجوع بودن باید موردتوجه قرار گیرد.
مثل مرد کار کن و مثل زن حقوق بگیر!
خانواده گسترده کارکردهای زیادی در بحث اقتصادی و تربیتی داشت که امروزه از بین رفته است. به نظر شما آیا میتوان سیاستهای دولتی را جایگزین این کارکردهای خانواده گسترده کرد؟
شعربافچی زاده: وقتی این حرف مطرح میشود، برخی اعتراض میکنند که چرا دیدگاههای کمیته امدادی داریم و ما باید افراد را توانمند کنیم. در جامعه سنتی، وظیفه نانآوری به عهده زن نیست و در این جامعه، مردی هست که نیاز مالی آنان را تأمین کند. نهایتاً اگر هیچ مرد و قیمی نبود، حکومت اسلامی موظف به پرداخت حقوق آنها است. اما حکومت زیر بار چنین چیزی نمیرود. جامعهشناسها و حقوقدانها معتقدند که این دیدگاهها، «کمیته امدادی» است و ما باید زنان و دختران را توانمند کنیم. دولت نمیتواند بیشتر از این خدماتی ارائه دهد؛ اما اقداماتی را در این راستا میتوان انجام داد. امروز سیاستهای کشور، به سمت حمایت از اشتغال زنان است و باید هم باشد؛ زیرا یک بخشی از آنان ناگزیر هستند که معاش خانواده را تأمین کنند.
برخی از زنان خودسرپرست و یا سرپرست خانواده، از جهت اقتصادی مجبور هستند که کار کنند. دولت میتواند سیستم اشتغال این زنان را تسهیل کند؛ مانند قراردادن مهدکودک در کنار دستگاههای اداری و سیستم کار گردشی و انعطافپذیر برای زنان شاغل و...
کارمندی در دوران صدر اسلام!
کارکردن زنان در زمان پیامبر (ص) و حضرت امیر (ع) هم وجود داشت؛ البته بهصورت اشتغال ۸ تا ۴ بعدازظهر نبوده است! ما خانواده با ارزشهای اسلامی را ترویج میکنیم ولی وقتی به ساختارسازی میرسیم، همان ساختارهای غربی را ارائه میکنیم. در همان سیستم غربی هم ما به همان بهانه اسلام حقوق خانمها را کم میگذاریم. بدین صورت که ۸ تا ۴ باید به سرکار بیایند؛ ولی هیچ انعطافی به جز مرخصی زایمان برای آنها وجود ندارد. به نظر میرسد که میتوان سیستم را برای خانمها - به خصوص بانوان کارمند - انعطافپذیر و یا چرخشی کرد. به طوری که مدت طولانی از خانواده دور نباشند. وقتی زن بعد از ۸ ساعت کار، خسته به خانه برسد و مجدداً در خانه هم کار کند، دیگر چیزی از او باقی نمیماند. ما ساختار را به خانم تحمیل میکنیم و بعد موقع پرداخت حقوق، حق مسکن برای خانمها نداریم؛ زیرا نانآور خانه نیستند. این وضعیتی است که باعث ناامیدی زنان میشود. وقتی باید کار بکنند مثل مردها کار میکنند ولی وقتی حرف حقوق و مزایا میشود، همه چیز به استناد اسلام، نصف میشود.
بزرگترین مشکل ما این است که نمیدانیم با سیستم غرب کار میکنیم یا اسلام! جمهوری اسلامی ایران باید مشخص کند که در مسائل زنان - که پای خانواده در میان است - با چه سیستمی تصمیم میگیرد. باید یک سیاستی معقول برای همه افراد خانواده متناسب با تفکر اسلامی طراحی شود. در این صورت میتوان به خانواده کمک کرد.
نقش مهم پدر در تربیت فرزندان
در بحث سیاستگذاری خانواده این نقد مطرح میشود که تنها زنان دیده میشود و بحث به سمت زنانه شدن سوق پیدا میکند. در حالی که مرد هم جزئی از خانواده است. از سوی دیگر، هنگامی که از مرد در نقش خانوادگیاش صحبت میشود، او صرفاً به کارکرد نانآوری تقلیل داده میشود. در خصوص این نقد، نظرتان چیست و چطور باید به سمت اصلاح آن پیش رفت؟
شعربافچی زاده: یکی از مهمترین مسائل ما، نقش تربیتی پدر است. مسئول اصلی تربیت فرزند طبق متون اسلامی، پدر است نه مادر! در واقع اینطور است که سیاستها را مرد تعیین و مادر اجرا میکند. امروز اینقدر ساعتهای کاری زیاد است که پدر عملاً خلع مسئولیت شده و در افواه عمومی و عرف این را در نظر نمیگیرند که مرد، ساعتهایی از روزش را صرف بچهها بکند. یا در زمان مرخصی زایمان، برای آقایان مدتی را گذاشتهاند که به خانواده برسد. اما از لحاظ عرفی هم باید مرد اینقدر پرورش پیدا کرده باشد که بتواند در این دو هفته به همسرش برسد.
نقش تربیتی پدر و نیازِ بودن او در کنار فرزندان، باید آموزش داده شود. با توجه به کمرنگشدن نقش تربیتی پدران در خانواده با پسرهایی در آینده مواجه میشویم که زنانه تربیت شدهاند؛ به این دلیل که پدر نظارتی بر تربیت آنان نداشته است. هر انسانی باید مسئولیتهای خود را از همجنس خودش یاد بگیرد.
پس سیاستهای اشتغال، نباید به صورتی تدوین شود که مرد سه شیفت کار کند و یک شیفت هم برود در خانه بخوابد و خانه فقط بهعنوان خوابگاهش باشد. این باید لحاظ شود که مرد در خانه، نسبت به فرزند و همسرش وظایفی دارد. مردی که همه زندگیاش صرف نانآوری شود و فرصتی برای شخص خودش و رشد فردیاش نداشته باشد، طبیعتاً نمیتواند همسر و پدر ایدهآلی باشد. همان سه قسمتی که اسلام برای زندگی تعیین کرده اعم از کار، عبادت و تفریح، باید وجود داشته باشد. البته با وضعیت اقتصادی کشور ما، این برای مردان خیلی امکانپذیر نیست. اما میتوان شمهای از آن را اجرا کرد.
در حال حاضر برای پسران حتی از باب اینکه مسئولیتی در قبال تربیت فرزند و وقتگذاشتن برای همسر دارند، آموزشی داده نمیشود. اگر سیاستگذاران بدانند که مردان در این زمینه مسئولیتی دارند، وقتی را برای آن توسط خود مردان و در وهله بعد کارفرمایان باز میکنند.
/ انتهای پیام/